تاریخ کهن (خراسان؛ آریانا)تاریخ معاصر(افغانستان)خبر و دیدگاه

تاریخ اففانستان را سر از نو باید نوشت

چرا تاریخ کشور را سر از نو باید نگاشت؟
نگونبختانه و دردمندانه، سال هاست که سپهر تاریخ ما را ابرهای آشفته و سیاه پوشانیده است. این است که سال‌ها در آرزوی آسمان روشن آبی و بی ابر هستیم. بر آگاهان پوشیده نیست که تاریخ نویسی سنتی ما ناتوان از پرداز رویدادها از کار برآمده و نتوانسته است تصویر روشن و عینی یی از گذشته ها به دست بدهد. از همین رو، پیوسته ارزشیابی های ناشسته، ناسخته و نادرستی از تاریخ آگنده با ماجراهای دراماتیک و خونبار کشور، ارائه می گردد که بیشتر بار سیاسی، احساسی و ذهنیگرایانه دارند. بیشتر تاریخ نویسان به جای ریشه یابی علل و عوامل اصلی بیرونی و درونی، به ستایش یا نکوهش پرسناژها چسپیده و گرد چهره ها و کرکترها چرخیده اند. باید بی پرده گفت که همه این نارسایی ها را باید در چهارچوب ضعف تاریخ نویسی سنتی کشور به بررسی گرفت.

ناگفته پیداست که بزرگترین نارسایی تاریخ‌نویسی در کشور، ناروشمندانه (غیر متدیک بودن) نوشته‌ها، و عدم آشنایی تاریخ نویسان با زبان‌های خارجی، متدهای علمی تاریخ نویسی، نداشتن دسترسی به بایگانی‌ها (آرشیوها) کشورهای پیشرفته و در نتیجه عدم اتکا به اسناد و مدارک و منابع دست اول بوده است.

… و اما آن چه مربوط می گردد به تاریخ نویسی خارجی:
روش (متد)ی که در کتاب های نگاشته شده در باره کشور ما در شوروی پیشین، پیش گرفته شده بود- روش شناخته شده دبستان افگانیستیکای (افغانستان شناسی) پروفیسور ایگور ریسنر فقید- روش آنالیز تاریخی اجتماعی- اقتصادی- سیاسی، همه چیز را در زیر داربست مبارزات طبقاتی و ایدئولوژی مارکسیستی ارزیابی و بررسی می کرد و روشن است در پهلوی یک رشته محسنات، کاستی ها و کژی های خودش را داشت.

همین گونه، دبستان تاریخ نویسی افغانستان شناسی بورژوازی غربی، بیشتر بر شالوده منافع امپریالیستی کشورهای باختر استوار بوده است که روشن است همچنین در پهلوی یک رشته ممیزات، کاستی ها و کمبودی های ویژه خود را داشته است.

تاریخ نویسی میهنی ما، روی هم رفته چند شاخه داشته است:
۱- تاریخ نویسی و وقایع نگاری کلاسیک (اواخر سده هژدهم- میانه های سده نزدهم): که شمار کتاب های دست داشته از این دبستان که پیش از سده بیستم نوشته شده بودند، دردمندانه اندک و کمیاب است. مانند تاریخ احمد شاهی، تاریخ احمد شاه درانی، واقعات شاه شجاع، افسوس ناظرین، نوای معارک، گلشن امارات و پادشاهان متاخر افغانستان… که به هر رو غنیمت بزرگی به شمار می روند.

۲- تاریخ نویسی و وقایع نگاری نیمه کلاسیک: سوگوارانه، در نیمه نخست سده بیستم هم کار شایان توجهی در نوشتن تاریخ صورت نگرفت. تنها می توان از آثار گرانسنگ روانشاد فیض محمد کاتب هزاره (از جمله از سراج التواریخ) یادآور شد که دردمندانه آن هم (به گفته خود روانشاد کاتب) زیر سانسور شدید دولتی نگاشته شده، از سوی شخص امیر حبیب الله خان مو به مو حک و اصلاح شده و روشن است کم و افزودهایی در آن صورت گرفته است.

۳- تاریخ نویسی سفارشی دولتی: در نیمه دوم سده بیستم، یک رشته آثاری در زمینه تاریخ افغانستان به رشته نگارش درآمدند که بخش بیشتر آن ها دولتی بوده و روشن است با توجه به منافع خاندان شاهی وقت و اوضاع جنگ سرد حاکم بر جهان و ملاحظات سیاسی وقت نوشته شده بودند و روشن است نویسندگان دست بازی در نوشتن آن چه که می خواستند، نداشته اند. این آثار اولتراناسیونالیستی به شدت تحریف شده و به دور از واقعیات اند.

۴- تاریخ نویسی ناسیونالیستی نیمه دولتی : که تا اندازه زیادی، خواهی نخواهی زیر تاثیر اوضاع و احوال وقت در کشور، جو خفقان و ترس حاکم بر کشور و نیز زیر تاثیر ذهنیت دبستان تاریخ نویسی دولتی و بیشتر واکنشی بود و برخی از این آثار از آبشخور اندیشه های مارکسیستی شوروی پیشین آب می خورد. این آثار هم بیشتر ذهنیگرایانه اند.

۵- تاریخ نویسی لگام گسیخته دوره های مهاجرت و پناهگزینی بیرون از کشور: که به استثنای مواردی انگشت شمار، بیشتر از سوی افراد و اشخاص فاقد صلاحیت به رشته نگارش کشیده شده اند.

به هر رو، تاریخ نویسی میهنی ما در کل از بیماری های زیر رنج می برد:
۱- برخورد احساسی و یا هم رمانتیک غیر عینی با تاریخ
۲- گزافه گویی و شعار دادن ها به جای تجزیه و تحلیل دقیق در بسی از موارد
۳- واکنشی نوشتن و عصیانگرایی
۴- عدم دسترسی نویسندگان به اسناد و مدارک دست اول بایگانی های معتبر جهان
۵- کمبود مطالعه آثار سنگین و گران وزن تاریخ نوشته شده در کشورهای دیگر
۶- غیر متدیک و غیر سیستماتیک نوشتن آثار
۷- برخورد غیر کارشناسانه با مسایل و رخدادها در بیشتر موارد
۸- مغایرت آشکار با تاریخ دیگر کشورهای جهان در بسی از موارد
۹- ترس از تهدید و خفقان حاکم- در واقع در زیر ساطور نوشتن که روشن است تاثیر ناگوار خودش را بر جا گذاشته بود.
۱۰- جعل و تحریف و مسخ عمدی یا ناآگاهانه حقایق و در بسی از موارد سفارشی و دیکته شده، دستکاری واقعیت ها، در جاهایی پرده پوشی بر حقایق و کنمان شماری از مسایل
۱۱- فراوانی لغزش های چاپی، نگارشی و انشایی در آثار چاپ شده و طبع نامرغوب کتاب ها
۱۲- قهرمان تراشی ها، دشنامدهی ها، ناسزاگویی ها و نکوهش و ستایش ها از شخصیت ها و رویدادها حسب خوشبینی یا بدبینی های شخصی و…

در یک سخن، با توجه به نارسایی های برشمرده در بالا، بایسته است به آثار نوشته شده در زمینه تاریخ کشور، چه به زبان های خارجی و چه به زبان پارسی دری (به ویژه آثار نوشته شده از سوی تاریخ نویسان خودی) با قید احتیاط فراوان برخورد نمود.

آن چه مربوط به تاریخ نگاری در ایران می گردد، در این جا هم بایسته است یادآور گردیم که در پهلوی یک رشته آثار گرانسنگ نوشته شده از سوی انگشت شمار تاریخ نویسان دانشمند و فرهیخته، شمار فراوان آثار دستوری و برنامه یی (به ویژه در دوره پهلوی) و نیز آثار نوشته شده از سوی افراد و اشخاص مشکوک (به ویژه عناصر پان ترکیست) که آگنده از لغزش ها و یک جانبه گرایی ها و جعل و تحریف حقایق اند که بایسته است با آن ها با قید احتیاط برخورد گردد.

همه این ها نیاز به بازنگری تاریخ معاصر و نوین کشور و منطقه را به یک نیاز مبرم و تاخیر ناپذیر مبدل می گرداند. در پهلوی این، به باور بنده نوشتن تاریخ کشور ما در چهار چوب دبستان های خارجی و داخلی موجود و بر پایه روش ها (متدها)ی فرنگی رایج کارایی بسیاری ندارد. همین بود که از سال های سال بدین سو در پی ایجاد دبستان نوینی با کاربست متد نوی بوده ام که نام این دبستان را در سی و هفتمین گنگره جهانی خاورشناسان در مسکو به سال ۲۰۰۴ – نئو افگانستیکا (افغانستان شناسی نو) و متد کار را متد پیونددهی مقایسه یی رویدادها پیشنهاد نمودم.

دبستان نو بیشتر مسایل را بر پایه آنالیز جیوپولیتیکی، جیواستراتیژیکی، جیواکونومیکی و جیوسویلیزاسیونی- جیوکلتوری، و نیز در چهارچوب جامعه شناسی تاریخی بیرون از داربست اندیشه های ایدئولوژیک و بند و بست های تباری- زبانی و آیینی بررسی می کند.

در یک سخن، با توجه به نارسایی های برشمرده در بالا، بایسته است به آثار نوشته شده در زمینه تاریخ کشور، چه به زبان های خارجی و چه به زبان پارسی دری (به ویژه آثار نوشته شده از سوی تاریخ نویسان خودی) با قید احتیاط فراوان برخورد نمود.

روند فرگشت (تکامل) علم نوین تاریخ به ما دیکته می کند تا تاریخ معاصر و نوین کشور را سر از نو بنویسیم. باید تاریخ را از زیر بار سنگین پیشداوری های ذهنیگرایانه و برداشت های ناشیانه برهانیم. ناگفته پیداست که آگاهی، شناخت و معرفت ما از تاریخ و برداشت ما از تاریخ از نسلی به نسل دیگر دگرگون می شود. خانه تکانی تاریخ را باید با رهایی یابی از نگاه تبار محورانه و دگماتیک به تاریخ آغاز کنیم. بازاندیشی و بازنگری تاریخ، کنون دیگر به یک نیاز تبدیل شده است. داشتن نگاه نقادانه به تاریخ در هنگامی که «بحران قرائت رسمی از تاریخ» به اوج خود رسیده است، از اولویت برخوردار است. دبستان تاریخ نویسی مدرن ما نیازمند داشتن موازین تاریخی انتقادی، الگوی پساساختارگرایی و جاگزین ساختن شیوه ها و روش های کهنه به شیوه ها و روش های نوین است. گذار از «تحلیل در چهارچوب متون تاریخی» باید به «تحلیل در باره متون تاریخی» و نوسازی اندیشه تاریخی به همراه باشد.

ارکون- اندیشمند مصری می گوید که هیچکدام ما در جایگاه خدایان ننشسته ایم که از فراسوی تاریخ و جامعه به حقیقت مطلق برسیم. نشاندن حقایق تاریخی در جایگاه شایسته و بایسته اش رسالت تاریخ نویس امروز است. باید به نقد روش شناسانه (متدولوژیک) تاریخ دست یافت. تاریخ نویسی سنتی ما بسیاری از پادشاهان و شخصیت ها را در هاله یی از تقدیس پیچانده و به جایگاه فرشتگان و پیامبران بالاکشانیده است. به گونه یی که قلمفرسایی در باره کارنامه های آنان تابو شده است. شمار دیگر را با اهریمن تراشی در زیر آوار تاریخ به خاک سپرده اند. باید بت ها را ابراهیم وار شکست و فرو ریزاند و گورستان ها را کاوید و شکافت و اجساد مومیایی شده را از زیر آوارهای تاریخ بیرون کشید.

بررسی موشکافانه روندهای تاریخی برای رهایی از چنگال دگم های سنتی در تاریخ نویسی از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است. بایسته است تا از چشم انداز نوسازی سنت های تاریخ نویسی، با رهیافت های تاریخی- انتقادی به دریافت واقعیت های تاریخی برویم.

باید میان تاریخ راستین (آن چه که در واقع به راستی گذشته است) و «معرفت تاریخی» یا شناخت ما از تاریخ تفکیک قایل شویم. برای رسیدن به تاریخ راستین، باید معرفت یا شناخت تاریخی خود را در پرتو اسناد، مدارک، شواهد، گواهی های شاهدان و سازندگان رویدادها بر پایه روش ها و شیوه های مدرن تاریخ نویسی و مدل سازی و با کاربست تازه ترین دستاوردهای علمی و فنی؛ پیوسته بهبود و تکامل ببخشیم. دردمندانه معرفت ما از تاریخ و برداشت های ما از تاریخ، سخت زیر سایه قرائت های رسمی رنگ آمیزی شده و یا هم سیاهنمایی شده رفته است که به خواست این یا آن فرمانروا از سوی این یا آن تاریخ نویس برنامه یی یا اولتراناسیونالیست به رشته نگارش کشیده شده اند.

روشن است می توان فاصله های زمانی را درنوردید و به شناخت عینی از پدیده های تاریخمند رسید. باید جاگزین ساختن متون نوشتاری به جای متون گفتاری را در کانون توجه قرار بدهیم. کنون سایه یکسویه نگری بر پیکر تاریخ ما سنگینی می کند. بایسته است تا با دید همه جانبه در پرتو اسناد، مدارک، شواهد و اوندهای وزنین به گونه همه جانبه به تاریخ نگریست.

ما هنوز اندر خم یک کوچه ایم. از این رو، کار در این راستا تازه آغاز گردیده است که نباید پایان یافته تلقی گردد. بایسته است تا همه نبشته ها را با شکیبایی تمام از پرویزن نقد گذشتاند، و سپس به بازنویسی، بازنمایی و بازپردازی آن رو آورد.

مسایل بسیاری اند که سزاوار پژوهش اند. باید تاریخ خود را با خواست ها و نیازهای زمان دمساز و سازگار بسازیم. باید گام های سرنوشت سازی در راستای رازگشایی از تاریخ به پیش نهیم. برای پرده برافکنی از واقعیت ها و برای رهایی از کژدیسی ها کار بزرگی در پیش رو داریم.

ما با انبوهی از پرسش های بی پاسخ رو به رو هستیم که باید در پی راززدایی از آن ها برآییم.

پیامدهای برخاسته از تحریف تاریخ، مسخ تاریخ و دستکاری در تاریخ بس نگران کننده است.

بر کسانی که می توانند بند از پای تاریخ بگشایند است تا پیشگام شوند و آستین ها را بر بزنند و با نواندیشی تاریخی به آشکار کردن گوشه های پنهان تاریخ بپردازند. باید رخ آیینه بشکسته و گرد و غبار گرفته تاریخ خود را سر از نو به صیقل بزداییم. باید ریشه های زشتی ها و پلشتی هایی را که در تاریخ نویسی ما تنیده اند، بخشکانیم.

نکته بسیار مهم در ارزیابی رجال سیاسی به ویژه رهبران این است که باید کارکردهای آن ها را در اوضاع مشخص و معین سیاست های جهانی، منطقه یی و داخلی بررسی کرد. روشن است توانایی های فردی و شخصی رجال نیز تا جایی از اهمیت برخوردار است و می تواند در بسا از موارد منشای رویدادهای مهم گردد. اما باید همه چیز را در زیر داربست همین سه عامل در نظر گرفت. در غیر آن، هرگاه تنها بدین بسنده کنیم که کدامین رجل سیاسی یا رهبر کشور آدم خوب یا بد بوده و چنین و چنان کرده اند، می توانیم به بیراهه کشانده شویم. زیر چه بسا که آدم های بسیار خوبی سیاستمداران بسیار ضعیف و بد از کار برآمده اند و همین گونه آدم هایی بدی بوده اند که همچون سیاستمداران بسیار نیرومند تبارز نموده اند.

دردمندانه تا کنون تاریخ اطلاعاتی (استخباراتی) کشور در پرتو اسناد و مدارک سازمان های اطلاعاتی داخلی و خارجی نوشته نشده است. در این زمینه تنها کتاب «نبرد افغانی استالین» می تواند استثناء باشد.

همین گونه تا کنون جای کتابی در باره نقش و پویایی های فراماسون ها در افغانستان خالی است. می دانیم که فراماسونری جهانی از سده نزدهم بدین سو شمار بسیاری از رجال سیاسی، نظامی و مذهبی و رهبران اقوام و قبایل مختلف را در کشورهای افریقایی و آسیایی جلب و جذب نموده و به یاری آن توانسته است این کشورها را به دایره استعماری خود بکشاند. آن چه تا کنون روشن است این است که لژهای انگلیسی هنوز در دوره شاه شجاع درانی در کابل «جادوگرخانه» را ایجاد نموده بودند.

همین گونه روشن است که سید جمال الدین افغانی از فراماسون های مشهور و استاد لژ «کوکب شرق» مصر و در یک سخن از ماسون های پرآوازه در تراز جهانی بوده است. گمان برده می شود که محمود طرزی- شاگرد وی نیز از سوی او به این سازمان جذب شده باشد.

به گونه یی که آدمک در جلد دوم تاریخ روابط سیاسی افغانستان نوشته است، انگلیسی ها گویا توانسته بودند امیر حبیب الله خان را در هنگام بازدید وی از هند به این سازمان جذب کنند. گمانه زنی هایی هم اند دال بر این که نادرخان و برادرانش هم در دوره بود و باش شان در دیره دون هندوستان به عضویت این سازمان درآمده باشند. همچنان پنداشته می شود که شمار بسیاری از ترکیه یی ها و هندوستانی های سرازیر شده به کابل در دوره حبیب الله خان از اعضای لژهای فرماسونری متعلق به کشورهای انگلیس، فرانسه و آلمان بوده باشند. از جمله گفته می شود که داکتر عبدالغنی و بردارانش از اعضای لژهای هندوستانی مربوط به انگلیس بوده اند. اگر چنین باشد، می توان چنین نتیجه گرفت که برخی از اعضای جنبش نامنهاد مشروطه خواهی در کشور که از جمع جوانان دارای گرایش های اپوزیسیونی به منظور سر به نیست ساختن امیر حبیب الله خان سازماندهی شده بودند، مستقیم یا غیر مستقیم با این سازمان پیوندهایی داشته اند. در یک سخن، دریار امیر و در کل کابل در آستانه حنگ جهانی اول میدان زورآزمایی فرماسون های وابسته به کشورهای گوناگون بوده است.

ناگفته پیداست، برای روشن ساختن این برهه بایسته است تا کتاب تحقیقی در باره فراماسونری در افغانستان نوشته شود. روشن است کار بزرگی در زمینه پیش رو است. به ویژه بر پژوهشگران جوان ما در هند و لندن است تا با کندوکا و در بایگانی ها به بررسی اسناد و مدارک در زمینه بپردازند.

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. مطلب بسیار جالب و نو است بنده سال‌های پیش که با فراموسنی آشنا شدم بعد از اینکه کمی تاریخ افغانستان را خواندم برایم هیچ شکی پیدا نشد که محمود طرزی فراماسون است برای اینکه بیشتر رجال آن زمان با فراماسونها ارتباط داشتند اما متاسفانه در افغانستان خیلی کم مردم شناخت دارند لطفا آگرمنبعی یا کتابی که ثابت کند محمود طرزی فراماسون بوده معرفی ‌کنید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا