به پشت پنجرهء بسته ، انتظار مکش صدا بزن به نوروزیان، که باز آیند صدا بزن، به دروازه های ...
ادامه مطلب »خانه » آرشیو نویسنده: عارف پژمان
آرشیو نویسنده: عارف پژمان
شب یلدا و قامت خمیده ی برف…!
ندیده بود کسی، جامه ء دریده ی برف نشسته زاغ به چشمان آرمیده ی برف! به امتداد نگاهت، چو ابر ...
ادامه مطلب »شادروان زریاب، نویسندهای پرامید بود
مرگ این یل، به همه کوه و کمر باید گفت به خراسان، به توران و طبر ، باید گفت بهمن ...
ادامه مطلب »حیدری رفت و جوانمردی، ازین گیتی، رفت
داس مرگ که امروز گندم همیشه بهار حیدری وجودی را ربود، دنیا را بر سرم خراب کرد. ...
ادامه مطلب »نگر ، به التماسِ هراسانِ گرگ در مرداب
دماکراسی وحشت ، بیوگرافی این خیل دربدر چون است چرا سیاه، شناسنامه اش، صورت اوست و رنگ پوست ، ...
ادامه مطلب »تهنیت نوروز و پیشکش شعری تازه
کابل و غارتگران بهار …..! این سرگذشتِ سرخ، بهاری به خود ندید این قامتِ بلند، قراری ...
ادامه مطلب »شب یلدا و دلتنگی چهل ساله ….!
شب یلدا که به رخ آب زنی، پاور چین عکس و آیینه، ز دیوار، بیفتد پائین واپسین آتش سیگار ...
ادامه مطلب »خاموشی مظاهر مصفا، سیاهپوشی قصیدهء فارسی
دلهره، افشرد گلوی سخن زلزله، افتاد به کوی سخن آینه ، در کوچه ندارد به یاد اینهمه آژنگ به ...
ادامه مطلب »