-
ني ها دگر گل نخواهند كرد…
ني ها دگر گل نخواهند كرد… هنوز دوازه يا كمتر بهاري از زندگي را پشت سر نگذاشته بودم و بويي…
بیشتر بخوانید » -
شعر
هیولا … دردی از عمق فاجعه
هيولا… چه صبحي بود آتشگون ، زمين لرزيد ترسيدم هوا ابري وتوفاني دلي تركيد ترسيدم صداي هيبت توفان و خشم…
بیشتر بخوانید » -
شعر
شهر خربوزه…
كافري درشهر ما مفتي شده بسيار حيف يك دوتا كوردگر قاضي شده بسيار حيف نظم دولتها بدست خشره خورافتاده…
بیشتر بخوانید » -
شعر
روشنايي در خون…
آسمان خون وزمين خون ودل ماخون است قصه ي هرشب وهرروز درينجا خون است مادرم خون وپدر خون وبرادر هم…
بیشتر بخوانید »