خبر و دیدگاه
نگاه به حمله پاکستان به کابل

حملهٔ پاکستان به کابل و بازتابهای ژئوپلیتیکی آن در منطقه
در اوایل اکتبر ۲۰۲۵، منابع خبری بینالمللی از وقوع حملات هوایی در نزدیکی میدان عبدالحق در کابل و نیز در ولایت پکتیکا خبر دادند. دولت طالبان بلافاصله پاکستان را مسئول مستقیم این حملات دانست و آن را تجاوز آشکار به حاکمیت ملی افغانستان خواند.
در مقابل، ارتش پاکستان ضمن خودداری از تأیید رسمی، اعلام کرد که عملیات اخیرش در مرزها برای هدف قرار دادن پناهگاههای گروه تحریک طالبان پاکستان (TTP) بوده است؛ گروهی که اسلامآباد مدعی است از خاک افغانستان برای اجرای حملات علیه نیروهای پاکستانی استفاده میکند.
این رویداد، که رسانهها آن را با عنوان «حملات هوایی ۲۰۲۵ پاکستان در کابل» ثبت کردهاند، یکی از جدیترین تنشها میان دو همسایه از زمان بازگشت طالبان به قدرت در سال ۲۰۲۱ تاکنون بهشمار میرود.
پیشزمینهٔ تاریخی و دلایل احتمالی حمله
روابط پاکستان و طالبان ریشه در دههٔ ۱۹۹۰ دارد؛ زمانی که اسلامآباد از تشکیل حکومت طالبان حمایت کرد تا از نفوذ هند در افغانستان جلوگیری کند. با این حال، پس از سال ۲۰۲۱، روابط دو کشور بهتدریج دچار تنش شد، زیرا طالبان از مهار کامل گروه TTP خودداری کردند و این گروه چندین حمله خونین در داخل پاکستان انجام داد.
اگر فرض کنیم پاکستان واقعاً پشت حملهٔ اخیر به کابل بوده است، هدف محتمل آن میتواند حذف رهبران TTP در خاک افغانستان باشد. از دیدگاه نظامی، این اقدام تلاشی برای «پیشدستی امنیتی» تلقی میشود؛ اما از نظر سیاسی، نقض صریح حاکمیت افغانستان است و میتواند پیامدهای منطقهای گستردهای داشته باشد.
واکنش طالبان و پیامدهای داخلی
دولت طالبان با انتشار بیانیهای تند، این حمله را «بیسابقه، خشونتآمیز و ناقض استقلال افغانستان» دانست و نسبت به هرگونه تکرار آن هشدار داد. این واکنش بیانگر تغییر لحن طالبان در برابر اسلامآباد است؛ زیرا طالبان همواره کوشیده بودند تا روابط نسبتاً دوستانه با پاکستان را حفظ کنند.
افکار عمومی افغانستان نیز واکنش شدیدی نشان داده است. بسیاری از شهروندان و چهرههای سیاسی این اقدام را توهینی به تمامیت ارضی کشور و نشانهای از بیاعتمادی عمیق میان دو همسایه دانستند. اگر طالبان نتوانند پاسخی درخور ارائه کنند، ممکن است در داخل کشور با بحران مشروعیت و انتقاد از «ناتوانی در دفاع از خاک افغانستان» روبهرو شوند.
واکنش و نقش بازیگران منطقهای
چین: میانجی محتاط و حامی ثبات
چین یکی از متحدان استراتژیک پاکستان و بزرگترین سرمایهگذار خارجی در منطقه از طریق پروژهٔ گذرگاه اقتصادی چین–پاکستان (CPEC) است. پکن همواره ثبات افغانستان را برای امنیت غرب چین و استمرار طرح «کمربند و جاده» حیاتی میداند.
به همین دلیل، چین در قبال این حادثه موضعی محتاط اتخاذ کرده است. پکین از یکسو در کنار پاکستان قرار دارد، اما از سوی دیگر نگران است که تشدید تنشها باعث بیثباتی منطقه و تهدید پروژههای اقتصادیاش شود. احتمالاً چین در پشت صحنه بهعنوان میانجی دیپلماتیک عمل میکند تا از درگیری مستقیم میان طالبان و پاکستان جلوگیری کند.
ترکیه: تأکید بر دیپلماسی و احترام به حاکمیت
روابط ترکیه و پاکستان همواره دوستانه و مبتنی بر پیوندهای فرهنگی، دینی و نظامی بوده است. آنقره با طالبان نیز در تماس محدود دیپلماتیک قرار دارد و بارها از «ضرورت ثبات افغانستان» سخن گفته است.
ترکیه به احتمال زیاد در واکنش به حملهٔ اخیر، از هرگونه اقدام نظامی که منجر به کشتهشدن غیرنظامیان شود ابراز نگرانی کرده و بر گفتوگو و احترام به حاکمیت افغانستان تأکید میکند.
به علاوه، ترکیه میتواند نقش میانجی میان اسلامآباد و کابل را برعهده گیرد، زیرا هر دو طرف به نحوی روابط مثبتی با آن دارند.
آذربایجان: حمایت سیاسی اما محتاط
آذربایجان یکی از نزدیکترین متحدان پاکستان در جهان اسلام است. دو کشور در موضوعاتی مانند کشمیر و قرهباغ از یکدیگر حمایت سیاسی کردهاند. با این حال، سیاست خارجی باکو معمولاً واقعگرایانه و غیرمداخلهگرانه است.
در ماجرای اخیر، آذربایجان احتمالاً در بیانیههای خود از حق پاکستان برای مقابله با تروریسم دفاع میکند، ولی همزمان خواهان احترام به تمامیت ارضی افغانستان و حل اختلافات از راه گفتوگو میشود. در نتیجه، موضع آذربایجان را میتوان «حمایت محتاطانه» نامید.
هند: بهرهبرداری راهبردی از شکاف اسلامآباد–کابل
هند از دیرباز افغانستان را بخشی از حوزهٔ امنیتی خود دانسته و در دورهٔ جمهوری پیشین میلیاردها دالر در زیرساختها و آموزش در افغانستان سرمایهگذاری کرده بود. پس از بازگشت طالبان، دهلینو با احتیاط روابط محدودی را با آنان برقرار کرده تا از تسلط کامل پاکستان بر کابل جلوگیری کند.
از دیدگاه هند، حملهٔ پاکستان به کابل فرصتی است تا شکاف میان طالبان و اسلامآباد عمیقتر شود. این وضعیت میتواند زمینهٔ نزدیکی سیاسی و اقتصادی طالبان با هند را فراهم کند و توازن سنتی قدرت در منطقه را به نفع دهلینو تغییر دهد.
با این حال، هند نیز از بیثباتی در افغانستان بیم دارد، زیرا چنین وضعیتی میتواند فعالیت گروههای افراطگرای منطقهای را افزایش دهد و امنیت کشمیر را تهدید کند. از این رو، دهلینو ضمن استفادهٔ سیاسی از اختلاف پاکستان–طالبان، همزمان بر لزوم ثبات و مقابله با تروریسم تأکید خواهد کرد.
تحلیل کلی و توازن جدید منطقهای
حملهٔ پاکستان به کابل، اگرچه از دید اسلامآباد اقدامی برای دفاع از امنیت داخلی بود، اما در عمل باعث انزوای دیپلماتیک نسبی پاکستان و افزایش حساسیت همسایگان شد. طالبان نیز که پیشتر روابط نزدیکی با پاکستان داشتند، اکنون بیش از پیش به سمت استقلال سیاسی و تعامل با قدرتهای دیگر گرایش پیدا میکنند.
در سطح منطقهای:
چین خواهان حفظ ثبات برای تداوم منافع اقتصادی است.
ترکیه از راهحلهای دیپلماتیک حمایت میکند.
آذربایجان روابط دوستانهاش را حفظ میکند، اما از درگیری پرهیز دارد.
هند بهدنبال بهرهبرداری از اختلاف پاکستان و طالبان برای گسترش نفوذ خود است.
نتیجهٔ این توازن آن است که افغانستان، بار دیگر، به مرکز رقابتهای منطقهای بدل شده است؛ جایی که هر حرکت نظامی یا سیاسی، تأثیر زنجیرهای بر منافع چین، هند، ترکیه و آذربایجان دارد.
نتیجهگیری
واقعهٔ حملهٔ پاکستان به کابل، صرفاً یک برخورد نظامی محدود نیست؛ بلکه نشانهای از دگرگونی ساختار قدرت در جنوب و آسیای مرکزی است. طالبان، که زمانی متحد طبیعی پاکستان بودند، اکنون در پی تثبیت استقلال خود از اسلامآباد هستند.
در این میان، کشورهایی چون چین و ترکیه تلاش میکنند ثبات را حفظ کنند، آذربایجان با احتیاط از همپیمان قدیمیاش حمایت میکند، و هند فرصت را برای گسترش نفوذ خود مناسب میبیند.
بدین ترتیب، افغانستان همچنان عرصهٔ رقابت میان قدرتهای منطقهای باقی میماند؛ رقابتی که اگر بهدرستی مدیریت نشود، میتواند بار دیگر سراسر منطقه را در چرخهای از ناامنی و بیاعتمادی فرو برد.