حقیقت فاشیسم و جایگاه طالبان درین تعریف

مسلما در نیم قرن اخیر در نتیجه ادامه سیستم های اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غیر عادلانه از یکجانب و مداخلات کشور های بیرونی از جانب دیگر خصومت ها در بین اقوام، مذاهب و زبانهای مختلف به اوج خود رسیده است. درین بستر استفاده قشر باسواد جامعه از اصطلاحات خشونت انگیزانه بر علیه همدیگر مانند فاشیست، کمونست، تروریست، وطن فروش، خاک فروش و امثالهم نیز درجه بلندی دارد. خصوصآ اصطلاح فاشیست در یک دشنام جنگ افروزانه تبدیل شده است. بنابرین هدف این نوشته آنست که ببینیم آیا این اصطلاح فاشیسم که ما قشر باسواد اهل افغانستان به چپ و راست می پرانیم مصداق عینی دارد یاخیر!
تعریف فاشیسم به زبان ساده
فاشیسم یک ایدئولوژی و جنبش سیاسی تمامیتخواه (توتالیتر) است که در اوایل قرن بیستم بهویژه در ایتالیا و سپس آلمان شکل گرفت. این ایدئولوژی بر ناسیونالیسم افراطی، اقتدارگرایی، سرکوب آزادیهای فردی، مخالفت با دموکراسی لیبرال، ضدیت با سوسیالیسم و کمونیسم و ستایش «رهبر کاریزماتیک» تکیه دارد.
واژهٔ فاشیسم از واژهٔ ایتالیایی Fascio (به معنای «دسته» یا «بسته») و از ریشهٔ لاتین Fasces گرفته شده است. Fasces نمادی در روم باستان بود: مجموعهای از چوبها که با طناب به هم بسته شده بودند و در کنار آن یک تبر قرار داشت؛ نشانهای از قدرت و وحدت دولت. موسولینی، رهبر فاشیسم ایتالیا، این نماد را برای بیان قدرت جمعی و اطاعت از اقتدار دولت به کار گرفت.
ویژگیهای اصلی فاشیسم
- ناسیونالیسم افراطی: ملت و دولت بالاتر از فرد قرار میگیرند.
- اقتدارگرایی: قدرت در دست یک رهبر کاریزماتیک و حزب واحد متمرکز است
- تمامیتخواهی: دولت بر همهٔ ابعاد زندگی (سیاسی، فرهنگی، اقتصادی، اجتماعی) کنترل دارد.
- ضد دموکراسی و آزادی: انتخابات آزاد، آزادی بیان و مطبوعات سرکوب میشوند.
- ضدیت با سوسیالیسم و لیبرالیسم: هم با برابریطلبی سوسیالیستی و هم با فردگرایی لیبرالی مخالف است.
- استفاده از خشونت: خشونت، میلیتاریسم و جنگ ستایش میشود.
- اسطورهسازی و تبلیغات: استفاده از نمادها، اسطورههای ملی، مراسم و تبلیغات برای تحریک احساسات جمعی.
تاریخچهٔ فاشیسم و ریشههای فکری و اجتماعی آن
اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، اروپا شاهد بحرانهای شدید اقتصادی، تغییرات اجتماعی، نارضایتی از سرمایهداری لیبرال و ترس از انقلابهای سوسیالیستی بود.
ملیگرایی رمانتیک، نظریات داروینیسم اجتماعی، و ستایش «ارادهٔ قدرت» نیچهای، زمینههای فکری برای فاشیسم فراهم کردند.
شکستها و تحقیرهای ملی پس از جنگ جهانی اول (مانند آلمان و ایتالیا) باعث رشد ایدئولوژیهای تندرو شد.
ظهور فاشیسم در ایتالیا
در سال 1919 بنیتو موسولینی «فاشی دی کومباتیمنتو» (گروههای جنگی فاشیستی) را تأسیس کرد.
در سال 1922 موسولینی با «راهپیمایی به رُم» به قدرت رسید و نخستوزیر ایتالیا شد.
از سال 1925 به بعد ایتالیا به یک دیکتاتوری فاشیستی تبدیل شد: حزب واحد، سرکوب مخالفان، کنترل رسانهها و ستایش رهبر.
نازیسم در آلمان
آدولف هیتلر و حزب ناسیونالسوسیالیست (نازی) نسخهٔ آلمانی فاشیسم را با تأکید ویژه بر نژادپرستی، یهودستیزی و ایدئولوژی برتری نژاد آریایی توسعه دادند.
در سال 1933، ادولف هیتلر صدراعظم شد و آلمان را به یک رژیم تمامیتخواه بدل کرد.
نازیسم علاوه بر سرکوب مخالفان، به نسلکشی سیستماتیک (هولوکاست) و جنگ جهانی دوم انجامید.
گسترش فاشیسم
در دههٔ 1930، فاشیسم در کشورهایی مانند اسپانیا (فرانکو)، پرتگال (سالازار)، مجارستان، رومانیا و جاپان (با نظام نظامی-امپراتوری) نفوذ یافت.
این رژیمها با وجود تفاوتها، در اصول اقتدارگرایی، ناسیونالیسم افراطی و سرکوب مشترک بودند.
افول و میراث
شکست آلمان نازی و ایتالیا در جنگ جهانی دوم باعث سقوط مستقیم فاشیسم بهعنوان یک رژیم شد.
با این حال، برخی جریانهای سیاسی پس از جنگ با نامهای دیگر (نئوفاشیسم، راست افراطی، ملیگرایی افراطی) ادامه یافتند.
در قرن بیستویکم نیز برخی تحلیلگران بر این باورند که بازگشت به گرایشهای فاشیستی در قالب پوپولیسم اقتدارگرا، بیگانهستیزی و نژادپرستی در نقاطی از جهان قابل مشاهده است.
بنابر اظهارات فوق فاشیسم را میتوان ایدئولوژیِ ناسیونالیسم افراطی و اقتدارگرایانه دانست که در واکنش به بحرانهای اجتماعی و سیاسی قرن بیستم شکل گرفت. این ایدئولوژی از طریق ستایش رهبر، خشونت، اسطورهسازی و دشمنتراشی، جامعه را حول دولت و ملت یکپارچه میکند و آزادیهای فردی و دموکراسی را سرکوب مینماید. پیامدهای تاریخی آن – از جمله جنگ جهانی دوم و هولوکاست – باعث شد فاشیسم بهعنوان یکی از تاریکترین ایدئولوژیهای سیاسی شناخته شود.
آیا رژیم طالبان را میتوان فاشیستی گفت؟
برای پاسخ درین سوال، باید دقت کنیم که فاشیسم به معنای تاریخی و نظری آن، ویژگیهایی دارد که الزاماً در مورد طالبان یکبهیک صدق نمیکند. اما میتوان شباهتها و تفاوتهایی را برشمرد:
شباهتهای طالبان با فاشیسم
- اقتدارگرایی: طالبان مانند رژیمهای فاشیستی، هیچگونه دموکراسی یا آزادی سیاسی را تحمل نمیکنند.
- تمامیتخواهی: تلاش برای کنترل همهٔ جنبههای زندگی مردم (فرهنگ، دین، آموزش، سبک زندگی).
- ضدیت با آزادیهای فردی: محدودیت شدید علیه آزادی بیان، حقوق زنان، مطبوعات و اقلیتها.
- استفاده از خشونت: مشروعیت خود را تا حد زیادی از زور نظامی و خشونت میگیرد.
- اسطورهسازی ایدئولوژیک: بهجای ناسیونالیسم افراطی فاشیسم، طالبان دین (برداشت خاص خود از شریعت) را به اسطورهٔ هویتی و مشروعیتبخش قدرت بدل کردهاند.
تفاوتهای طالبان با فاشیسم
- مبنای ایدئولوژیک: فاشیسم بر ناسیونالیسم افراطی و اسطورههای ملی استوار بود، اما طالبان بر بنیادگرایی دینی تکیه دارند. طالبان بیشتر یک «جنبش اسلامگرای بنیادگرا» هستند تا یک جنبش ملیگرای مدرن.
- ساختار اقتصادی: فاشیسم به «سرمایهداری دولتی کنترلشده» گرایش داشت، در حالی که طالبان فاقد نظریهٔ اقتصادی مدوناند و بیشتر بر اقتصاد سنتی و رانت منابع (قاچاق، مالیات سنتی، کمکها) متکی هستند.
- ملیگرایی: در فاشیسم، «ملت» محور است. در طالبان، «امت اسلامی» (با تعریف خاص طالبانی) اهمیت دارد. یعنی قلمرو فراتر از مرزهای ملی دیده میشود.
- مدرنیسم: فاشیسم، علیرغم سنتگرایی، به مدرنیسم صنعتی، ارتش مدرن و فناوری علاقه داشت (مثلاً نازیسم و صنعت آلمان). طالبان اما گرایش مدرنیستی دارند و بسیاری مظاهر مدرنیته را دشمن میدانند.
جمعبندی ما ازین قرار است:
اگر دقیق باشیم، طالبان یک رژیم فاشیستی به معنای کلاسیک نیستند؛ بلکه باید آنها را یک جنبش بنیادگرای دینی تمامیتخواه دانست.
با این حال، طالبان با فاشیسم شباهتهایی در اقتدارگرایی، سرکوب آزادیها، خشونتگرایی و دشمنتراشی دارند. به همین دلیل، گاهی طالبان را میتوان «شبهفاشیستی» یا «فاشیسم دینی» توصیف کرد، اما از نظر علمی و تاریخی، آنها بیشتر به «تئوکراسی بنیادگرا» نزدیکاند تا فاشیسم ایتالیایی یا نازیسم.