خبر و دیدگاه

سفر در جستجوی حقیقت

بخش اول و دوم
 خوانندگان محترم، دو بخش این مبحث فلسفی، علمی و دینی قبلا تحت عنوان (واقعیت حقیقت نیست) به نشر رسیده بود. اما با تحقیق بیشتر موضوع و وسعت وادی این مبحث عنوان آن تغییر داده شد و همچنان بعضی تصحیحات و غنامندی در متون صورت گرفت. بعدازین این بحث تحت عنوان (در جستجوی حقیقت ) بنشر می‌رسد.
قسمت اول
واقعیت حقیقت نیست (قسمت اول)
خوانندگان محترم،
این نوشته تنها نگرشی مستقل علمی در باب تعریف و شناخت پدیده‌های «واقعیت» و «حقیقت» است و هیچ‌گونه تداخل یا تعارضی با باورهای دینی و مذهبی بنده یا دیگران ندارد.
 مقدمه
در نگاه عمومی تفاوت چندانی میان «واقعیت» و «حقیقت» قائل نمی‌شوند و این دو واژه اغلب به جای یکدیگر به‌کار می‌روند. اما در بررسی عمیق‌تر، به‌ویژه از دیدگاه فلسفی، میان آن‌ها مرزبندی‌های مهمی وجود دارد که نه تنها ابعاد گوناگون هستی را در برمی‌گیرد، بلکه حتی موضوعات مابعدالطبیعه را نیز شامل می‌شود.
 تفاوت زبانی و ریشه‌شناسی
در بسیاری از زبان‌های دنیا «حقیقت» و «واقعیت» هم‌معنی به نظر می‌رسند؛ اما در زبان‌های عربی، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، ترکی و روسی میان آن‌ها تفاوت‌هایی قائل شده‌اند.
در عربی: «الحقیقة» از ریشه «حق» به معنای درست و راست است
در عربی: «الواقع» از ریشه «وقع» به معنای اتفاق افتادن.
در انگلیسی: Reality / Truth
در روسی: Реальность / Правда
در ترکی: Gerçeklik / Gerçek
 دیدگاه‌ها درباره تعریف
حسین شکیب‌راد (مدیر فرهنگسرای رازی) می‌نویسد:
> «حقیقت، اشاره به ماهیت راست و درست و صحیح دارد و واقعیت به همه رویدادهایی که جهان هستی را شکل می‌دهند. واقعیات اموری عینی هستند نه ذهنی؛ واقعیت چیزی است که وجود دارد، قابل مشاهده و تجربه است. اما حقیقت بیشتر با باور و درک ما از آن مرتبط است.»
جاگدیش نارگوندکار (صاحب‌نظر آمریکایی) نیز می‌نویسد:
> «عدم آگاهی از حقیقت، وجود آن را انکار نمی‌کند.»
نمونه‌های تاریخی
در گذشته گردش خورشید به دور زمین «حقیقت» پنداشته می‌شد، اما پس از تجربه علمی، حقیقت تغییر کرد و روشن شد زمین به دور خورشید می‌چرخد.
باور به روح از آغاز وجود بشر همواره مطرح بوده است، اما چون از نظر تجربی قابل اثبات نیست، تنها در حیطه باور دینی و فلسفی قرار می‌گیرد.
فلسفه و مابعدالطبیعه
فیلسوفان متعددی به رابطه واقعیت و حقیقت پرداخته‌اند:
جرج برکلی (قرن ۱۷): واقعیت محسوس صرفاً تصویری از حقیقت است و حقیقت نهایی خداست. زمان و مکان نیز صرفاً ساخته ذهن انسان‌اند.
محی‌الدین ابن عربی (قرن ۱۲): نظریه «وحدت وجود» را مطرح کرد: همه موجودات جلوه‌ای از خدا هستند و حقیقت یگانه، وجود اوست.
پس از او بسیاری از عارفان و اندیشمندان اسلامی و غربی، از جمله غزالی، مولوی، بیدل، اسپینوزا و اینشتین، به نوعی هم‌آوا شدند که واقعیت محسوس، حقیقت نهایی نیست.
 نتیجه
می‌توان گفت که هم در فلسفه اسلامی و هم در فلسفه غربی، اندیشه‌ای مشترک وجود دارد: آنچه ما واقعیت می‌نامیم، تنها تصویری از حقیقت است، نه خود حقیقت.
  قسمت دوم
واقعیت حقیقت نیست (قسمت دوم)
حقیقت: نسبی یا مطلق؟
 مقدمه
انسان از آغاز پیدایش همواره در جست‌وجوی پرسش‌های بنیادین بوده است: «من کیستم؟ از کجا آمده‌ام؟ به کجا می‌روم؟» فلاسفه و دانشمندان هر عصر، بر پایه توان فکری خود پاسخ‌هایی داده و برای آیندگان به میراث گذاشته‌اند.
در قسمت اول تفاوت «واقعیت» و «حقیقت» بررسی شد. اینک پرسش مهم‌تر مطرح می‌شود: آیا حقیقت مطلق است یا نسبی؟
تعریف «مطلق» و «نسبی»
مطلق: چیزی که در همه زمان‌ها، مکان‌ها و شرایط یکسان باشد و تغییر نکند.
نسبی: چیزی که وابسته به شرایط، زمان، مکان، فرهنگ و دستگاه ادراکی انسان باشد.
نخستین نسبی‌گرایان
پروتاگوراس (قرن ۵ ق.م): «انسان معیار همه چیز است.» او حقیقت مطلق را انکار می‌کرد و در باب وجود خدایان نیز موضع «ندانم‌گرایی» (Agnosticism) داشت.
سقراط با اصلاح دیدگاه او گفت: آنچه هر فرد درک می‌کند برای همان فرد حقیقت است، اما این حقیقت بسته به ابزار و شرایط شناخت تغییر می‌کند.
استدلال‌های دو جریان
نسبی‌گرایان: حقیقت بسته به ابزار شناخت و شرایط متفاوت است. مثلاً دید یک فرد رنگ‌کور با دید فرد عادی فرق دارد، پس حقیقت وابسته به ناظر است.
مطلق‌گرایان: جوهر و ماهیت اشیاء مستقل از ادراک ما ثابت است. به‌علاوه، نسبی‌گرایان وقتی مطلقاً می‌گویند «حقیقت مطلق وجود ندارد»، خود دچار تناقض می‌شوند.
تقسیم‌بندی
مطلق‌گرایی حقیقت (Absolutism of Truth): بیشتر در فلسفه‌های مابعدالطبیعی و سنتی ریشه دارد.
نسبی‌گرایی معرفتی (Epistemological Relativism): بیشتر با رنسانس و اندیشه‌های مدرن پیوند دارد.
نتیجه و پیوند با اندیشه اسلامی
از مطالعه آثار اندیشمندان بزرگی چون زکریای رازی، فارابی، مولوی، ابن‌سینا و حافظ چنین برمی‌آید که بسیاری از آنان نیز به نوعی نسبی بودن حقیقت را پذیرفته‌اند. البته بررسی تفصیلی این موضوع را به بخش آینده واگذار می‌کنم.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا