خبر و دیدگاه

فقه، عقلانیت و دین

نگاه دقیق‌تر به مناظرهٔ اندیشمند و متفکر برجسته‌ی معاصر سپهر بلند و فاخر فلات ایران، دکتور عبدالکریم سروش و آیت الله ابوالقاسم علیدوست.
1. مزیت منحصر بفرد این گفتگو: رعایت ادب، تواضع، فروتنی، شرم ایرانشهری و اخلاق تمدنی بود.
امیدوارم، فحاشان و منکران و شیادان وطنی به خصوص آنهاییکه در مخالفت با روشنفکران و دیگراندیشان به اوباشانه ترین ادبیات، سخیف ترین طعنه ها و کثیف‌ترین کنایه ها پناه می برند؛ اندکی اخلاق و انسانیت را ازاین مناظره ها بیاموزند.
بویژه خواجگان نشسته در خوان نعمت آرمانشهر جهان غرب و سفرهٔ سکولاریسم که از تمام ظرفیت های آن بهره برده‌اند و می برند؛ اما از بام تا شام به‌مرض مزمن جزمیت و دگم‌اندیشی ائدیولوژیک دچار اند و دیواری کوتاه‌تر از سکولاریسم سیاسی نمی‌شناسند.
2. ناگفته پیداست که این مناظره نه تنها درون دینی بلکه درون مذهبی بود. هرچند دکتر سروش برای تثبیت نظریه و تحکیم استدلال خود از شخصیت های امثال: امام غزالی و خداوندگار اقلیم بلخ مولانا مدد می‌جست اما اصل بحث براساس چارچوب درون مذهبی امامیه استوار بود.
قبل از شنیدن بحث و مناظره باید به این نکته توجه نمود که هردو شخصیت اصلاح گر معرفت دینی می باشند.
به عبارت دیگر طرفین با دو رویکرد متفاوت مجدانه تلاش می ورزند؛ تا فقه، شریعت و دین را از سقوط، انحطاط و زوال نجات ببخشند.
دکتور سروش می خواهد با قبض فقه و شریعت تاریخی، بااستفاده از بحر عرفان، حکمت، کلام، خرد‌انسانی و عقل عام؛ چهرهٔ انسانی‌تر به دین و مذهب ببخشد و با رنسانس فکری از افول پرشتاب دین بکاهد.
هرچند آیت الله علیدوست هم همین هدف را دنبال می‌کند؛ اما با بسط فقه و شریعت که فکر می کنم راهی به کعبه‌ی مقصود هرگز نخواهد برد.
بزرگترین کاستی این مناظره همین درون مذهبی بودن بحث می‌باشد که دست و پای دکتر سروش را می بندد و امکان جولان و مانور گسترده را از او باز می ستاند.
از طرف دیگر دکتر سروش وقتی که اصل فقه را از علم فقه و فقه تاریخی و اصل شریعت را از علم شریعت و شریعت تاریخی جدا می کند؛ درواقع با بهره بردن از علم کلام سعی دارد ساحت قدسی و الهی را از جغرافیای تاریخی و انسانی جدا نماید و اینجا همان استدلال خود سروش در برابر آیت الله به‌خودش باز می گردد که «این چنین شیری خدا کی آفرید!»
زیرا هرچه ما داریم و نداریم همین دین تاریخی، فقه تاریخی و شریعت تاریخی و نص موجود می باشد.
3. لب لباب سخنان دکتر سروش دراین بحث نکات آتی بودند: فقه ما بریده از اخلاق است.
«ما باید نخست انتظارات ما از فقه را تعریف کنیم.»
«من مخالف بسط فقه هستم به این دلیل که اولاً فقه ظرفیت بسط ندارد و ثانیاً نباید بسط داد بلکه آنرا باید قبض کردو من طرفدار یک فقه حداقلی هستم نه یک فقه حداکثری.»
دکتور سروش برای تثبیت نظریه قبض فقه، به این آیه قرآن «لَا تَسْأَلُوا عَنْ أَشْيَاءَ الخ» استناد نمود.»
«فقه نمی تواند جای قانون را بگیرد. فقه نمی‌تواند جای مدیریت را بگیرد. فقه نمی‌تواند برنامه بدهد و فقه نباید در تمام امور مداخله کند و حکم صادر نماید.»
«عرصه‌ای فقه تنها عرصه‌ای عبادات است آنهم تنها به ظاهر نماز و روزه و حج نظر دارد و به باطن و معنویت آن هرگز نمی پردازد.»
«فقه ما در باره اعدام، برده داری و طلاق تاریخ شرم آوری را سپری کرده است و حالا هم که با آن مخالف است نه براساس حکم درون فقهی می‌باشد؛ بلکه به دلیل وضعیت بیرون دینی می باشد.»
«فقها قرنها به محض نص حکم می دادند و اصلاً توجه نداشتند که این حکم انسانی و اخلاقی هم است یا نه و فقط می گفتند لابد عدالت در آن شامل است.»
«اگر امروز سنگسار را لغو کرده اند و گفتند که سبب وهن اسلام است نه به دلیل حکم درون فقهی است بلکه از شرم جهانیان است»
«فقه ما فاقد اخلاق است، تبعیض گر است، تبعیض می کند میان زن و مرد، میان کافر و مومن، میان برده و مولا و بریده از انسان شناسی و علم کلام می باشد.»
«این فقه در بحث عبادات آخرت را تأمین نمی کند و در معاملات و سیاسیات دنیا را تأمین نمی کندو لهذا نه درد دنیا می خورد و نه درد آخرت»
»در رابطه با روایات نظر من بر رد است مگر اینکه خلاف آن ثابت شود.»
«به نظر من دلیل انحطاط مسلمانان همین رشد بی رویه فقه می باشد.»
دکتر سروش سرانجام با قاطعیت بیان داشت:
«این فقه ما سه تا خصلت منفی دارد:
مبناء اخلاقی ندارد.
مبناء عقلانی ندارد.
کفایت لازم و کارآیی کامل برای مشکلات امروز جهان مدرن را ندارد.»
«فیض کاشانی که خود از فقیه مسلم و متبحر است در شأن فقیهان گفته است:
این فقیهان که به ظاهر همه اخوان همند
چون به باطن نگری دشمن ایمان همند
فیض کاشانی»
«من در قبض و بسط نوشته ام:
دین غیر از معرفت دینی است
و فقه غیر از معرفت فقهی است.»
«در معرفت دینی تناقض است، اختلاف است و خطا است»
دکتر سروش در پاسخ آیت الله که گفت: ما در فقه از عقل استفاده می کنیم و کاربرد عقل رکنی از ارکان فقه ماست؛ فرمود:
«بحث بر سر کاربرد عقل نیست بلکه تعریف شما از عقل خالص و اینکه مرتب نوشته اید:
عقلا (بما هُم عقلا) اصلاً وجود خارجی ندارد و به قول مولانا« اینچنین شیری خدا کی آفرید»
دکتور سروش ادامه داد:
«عقل خالص نه امروز وجود دارد، نه دیروز وجود داشت و نه در زمان پیامبر وجود داشته است.»
پیامبر اسلام در روزگار خودشان به همان عقل عرفی تکیه کرده اند و اگر پیامبر امروز بود به عقل عرفی امروز تکیه می کردند.»
‎عقلا (بما هُم عقلا) »
کجاست، اصلاً وجود ندارد و این فرض تعلیق به محال است.»
نکات مهم که آیت الله ابوالقاسم علیدوست بر شمردند:
«فقه ما دارای ظرفیت بسط و توسعه است.
ما گزارهٔ غیر اخلاقی در‌فقه نداریم.»
آیت الله علیدوست در برابر این سوال و انتقاد دکتر سروش:که آیا با این فقه می توان کسی را به دین اسلام دعوت نمود؟ بیان داشت:
«که برای دعوت به اسلام باید از طریق فلسفه، حکمت و عرفان پیش برویم نه فقه و شریعت.»
این نکته می رساند که خود آیت الله هم معترف است که فقه و شریعت تاریخی فاقد جاذبه برای دعوت به اسلام می باشد و باید از عرفان، حکمت و فلسفه مدد جست.
استدلال آیت الله علیدوست این است: «که از زمان فضل بن شاذان از هزار سال قبل بحث بسط شریعت مطرح است و چون بسط شریعت مطرح است باید فقه را هم بسط بدهیم و فقه ظرفیت بسط را دارد.»
آیت الله در برابر این استدلال دکتر سروش که فقه ما اخلاقی نیست، استدلال می نماید: «که فقه، نفاق پروری و سالوس پروری را محکوم می نماید.»
«در فقه ما تهمت حرام است، دروغ حرام است، اشاعه فحشا حرام است حرام خواری حرام است و اینها همه گزاره های اخلاقی هستند.»
شاید چارچوب بحث درون مذهبی و درون دینی به دکتور سروش این اجازه را نداد که به آیت الله بگوید: که مگر منع دروغ، تهمت، غیبت ، حرص و آز و اینها مخصوص فقه اسلام است؟ این مباحث اخلاقی هزاران سال قبل از اسلام در روم باستان و ایران باستان تأکید گردیده و تمام ادیان به پرهیز از آنها امر نموده اند.
آیت الله در استدلال خود برای بسط فقه بیان می کند: «که بسط فقه از گسترهٔ شریعت سرچشمه می گیرد و اگر ما بخواهیم از قبض فقه صحبت بکنیم باید از قبض شریعت هم صحبت بکنیم و این درست نیست، زیرا«نصوص مبین مقاصد» انتظار ما از شریعت را معین و مشخص می نماید.»
آیت الله اضافه می‌کند «که خداوند متعال هدف از ارسال متن، پیامبر و کتب را، خود در متن مشخص کرده است.»
آیت الله علیدوست تأکید کرد: «که از فقه اهل سنت دفاع نمی کند و دفاع او درواقع معطوف به فقه امامیه می باشد.»
آیت در پاسخ دکتر سروش گفت: «که یکی از ارکان و منابع چهارگانه فقه ما عقل می باشد و اگر عقل با احکام در تعارض باشد، روایت را کنار می گذاریم و رأی عقل را انتخاب می کنیم.»
اما نکته‌ی مهم این است که آیت الله معتقد است که عقل خالص وجود دارد و این همان ادعای است که دکتر سروش وجود چنین عقلی را ناممکن می داند و بیان نمود که « اینچنین شیری خدا کی آفرید»
نکته‌ی آخر
شنیدن این بحث ها مفید و لازم است، هرچند درون مذهبی و درون دینی باشد.
حقیقت این است که تمام نقد ها و انتقادات دکتر سروش به فقه، به خود دین هم بر می گردد و سوال مهم این است:
که آیا دین، معرفت دینی، دین تاریخی، شریعت و فقه مشکلات انسان مدرن امروز را حل می نماید یا نه؟
چرا امروز در دین سیاسی و تاریخ زده کمترین اثری از اخلاق، معنویت، انسانیت و حکمت نیست و دیگر سعادت آور نمی باشد و باید این دین را اصلاح کرد و طرح نو درانداخت.
نباید این نکته را از نظر دور داشته باشیم که وضعیت معرفت دینی، دانش فقهی و ظرفیت شریعت در برزخ تیره و تاریک کشور افغانستان به مراتب تاریک‌تر، شرم آورتر و ضد انسانی تر می باشد.
یادداشت
دوستان لینک مناظره را با یک گوگل ساده می توانند در رسانه های اجتماعی پیدا و گوش نمایند.
ممکن است تصویر ‏‏۲‏ نفر‏ باشد

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

  1. 21th November 2024

    The best way for Persian speaking countries is to release the religion. Religion must go to mosque. The European countries released the religion with renascence about 500 years ago , but the Islamic countries writers busy with the religion laws (faeghe) ? Al-haj Khorasani advised for other people to listen to the discussion of two mullahs ? If we have not a secular state in future , we will not develop. I wrote the fact

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا