خبر و دیدگاه
پوپولیستان سیاسی
با دریغ ودرد بیشترجوانان جامعۀ تاجیک به جای تجربه گرایی، محاسبۀ سیاسی، منطق سیاسی، تفکری که ازتجربه سیاسی برخاسته باشد وواقعیت سیاسی، پیوسته سیاست را بربروزاحساسات سرکوفته، شورانقلابی، شعارهای فاقد پشتوانۀ مردمی وچیستان گویی پیوند زده اند وبه جای تفکرمستقل،اعتماد به نفس، خودآگاهی وخود شناسی، به کیش حواری گری، سینه زنی وشیوه های مرید ومراد درمسایل سیاسی وملی رو آورده اند. ونتایج این رویکرد منجربه این شده است که جای بحث وگفتمان سیاسی را دشنام دهی پرکند. این که تا چی زمانی این حال وهوا برجوفکری، سیاسی وملی جوانان پرشورما ادامه خواهد یافت، پیش بینی آن کاردشواراست.
مراد ها ازیکسومی فرمایند: «هدف اصلی ایجاد ایران بزرگ است» وازسوی دیگرداعیه تجزیه کشوربه شمالی ها وجنوبی ها گرمتروداغترازآن است! این دیگرواقعاً ازمعماهایی است که تنها مرادها ومریدها قادربه حل این تناقض اند. اگرما دنبال ایران بزرگ [ فلات ایران ازچین تا بغداد] هستیم، چرا یک پوست گاوی که ازجغرافیه ایران بزرگ برای ما مانده است، تجزیه شود؟ ازیک جانب دعوای این که این خاک ازنیاکان ماست وازطرف دیگرپیشآهنگی تجزیه کشوربه شمال وجنوب راباید مدعیان ساختن ایران بزرگ به دوش بگیرند؟!
جوانان مرید تاجیک! تاجیکان یک جامعه پراگنده درتمام کشوراند وبیشترازشمال درجنوب وغرب وشرق زندگی می کنند. سرنوشت جنوبی ها: پنجشیری ها،کاپیسایی ها، پروانی، کابلی ها … تا هراتی ها دراین تجزیه چی می شود؟ یا رهبُران تنها مسئولیت دهکده، شهرستان واُستان خود شان رادارند؟ بازندۀ اصلی دراین فدرال خواهی ها، کنفدرال خواهی ها وتجزیه تاجیکان اند که سرزمین به هم پیوسته جغرافیایی یک پارچه ندارند که درآن ایالت ، کنفدرال وسرزمین پس از تجزیه حاکمیت سیاسی شان را بسازند. این که مرادها اعلام می کنند سرنوشت اصلی را شمالی ها تعیین می کنند؛ این تجربه نیز وجود ندارد. دوبارتغییرقدرت یک قومی درکابل به دست جنوبی ها صورت گرفت.
ازیکسودُرفشانی ها برای جنگ قومی وهمه اقوام دربرابرپشتون ها وازسوی دیگرشعاردربرابر فاشیزم وتمامیت خواهی وختم غایله انحصار قدرت؟! رهبُران عزیز! اگرمساله جنگ قومی درمیان است؛ پس ازکارگرتا روحانی، ملاک، سرمایه دار وبه لحاظ سیاسی لیبرال، دموکرات،… همه وهمه یک قوم دربرابر قوم دیگر مطرح است وهیچ استثنا وجود نخواهد داشت واگرحرف برسرختم داعیه تمامیت خواهی، انحصارقدرت قومی، براندازی فاشیسم وتمامیت خواهی درمیان است، این مساله جداگانه است. رهبُرانی که فرق بین جنگ قومی وجنگ دربرابرفاشیزم، تمامیت خواهی، سیادت طلبی وانحصار قدرت را نمی توانند تفکیک کنند، چی برنامۀ برای حق تعیین سرنوشت ملی وسیاسی مردم خواهند داشت؟ یکی قبرهندو را کس ندیده است ویکی برنامه فدرال برای فدرالی شدن ساختار قدرت درکشورازنظرها ناپدید است که چگونه باید تحقق یابد. وهرروزدهن ها ازفدرالی کف می کند وراهکاری عملی برای این ساختاروجود ندارد.
وقتی عزیزان دربرنامه های تلویزنی ظاهرمی شوند، ازسر تا پای حرافی شان دفاع ازطالب، تداوم حاکمیت طالب، نبودن بدیل برای حاکمیت طالبان وده ها دلیل وبرهان دیگرتراشیده می شود که طالبان ماندنی اند وجنگ هم باید نشود وچند آدمی که می جنگند، برنامه ندارند؟! بلی ارباب که مواجب می دهد، چنین برداشتی را درذهن چند تا آدم احساساتی تاجیک فرو کرده است واین مغزشویی باید مسیرذهنی را بازکند که طالبان ماندنی اند: اولاً ماباید در بیرون فدرالی را بپذیریم، بعد کنفدرالی وبعد تجزیه را بعد برویم به جنگ طالبان! واین جنگ هم باید توسط طالبان غیر پشتون به سرانجام برسد؟! چی فرقی بین طالبان پشتون وغیرپشتون درمؤلفه های برای آزادی، عدالت،دموکراسی، حقوق شهروندی، تکثرگرایی، انسان گرایی وعرفی گرایی وجود دارد؟ چند ملای اکوره ختک تاجیک، ازبک جای چند تا ملای پشتون خواهند نشست! این هم طرح رادیکال براندازی؟! کی برود،؟ هیچکس. رادیکالهای عزیز!مهمترازهمه این است که خود جامعه به وحدت سیاسی برسد وتا این امرتحقق نیابد، این شعارهای بلند بالا ودهن پرکن به پشیزی نمی ارزند. وقتی ازالف تا ی جریان های سیاسی وچهره های تاجیک قابل قبول نیستند، همه خاین اند وصرف خداوند یک آدم صادق را خلق کرده ودستش برای خلق صالحان دیگربسته بوده است. پس چگونه وحدت سیاسی جامعه تامین شود؟ آب وحدت سیاسی جامعه همیشه از جوی نخبگان، کنشگران، روشنفکران وجریان های سیاسی می گذرد. وقتی جامعه انسجام سیاسی نیابد، چگونه سیاست کند، چگونه وارد تعامل با جوامع واقوام برادردیگرشود؟ این درواقع ازهمان چیستان هایی است که قابل گشودن نیست. یک جریان رادییکال آنهم درکرایه دیگران!
احمد مسعود و… دیگران بیرون اند واز بیرون نمی شود کاری کرد؛ اما منتقدان درگیرنبرد مسلحانه ورهبری جنگ مسلحانه انقلابی؟!هیأت! نقل قول ازچه گوارا! مگرچه گوارا درنبرد مسلحانه جانش را از دست نداد؟ چرا پیروان چه گوارا ازآن دورهای دوربرای مردم فرمان تجزیه صادرمی کنند؟مگر چه گوارا سوسیالیست نبود وبه همبستگی ستمکشان باورنداشت؟
درد پرچم سه رنگ چیست؟جبهۀ مقاومت ملی پرچم خودش را دارد واین پرچم سه رنگ ازمدت ها است دراین کشوروجود دارد. جنبش ملی ـ اسلامی هم همین پرچم را دارد واما منتقدان به جانش نیفتادند. خود همین منتقدان هم در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق افغانستان وهم درزمان کرزی واحمدزی زیرهمین پرچم وحاکمیت دست نشاندۀ امریکایی معاش دالری ومستمری می گرفتند. کارپرچم درترازهمه جوامع واقوام باید حل شود و تنها کاراحمد مسعود نیست. این مساله به همه مردم متعلق است که دریک فرایند دموکراتیک ملی باید فییصله شود. اگراین پرچم قومی است؟ حاکمیت قومی طالبان پیش ازمنتقدان طالبان آن را کنارگذاشته اند، دغدغه چیست؟ پس اگرکسی زیرپرچم سه رنگ نمی جنگد، زیرپرچم یک رنگ وسفید بجنگد!
یاهو!