تناقض گویی های جلالی؛ بلوف یک تکنوکرات فرسوده
به تازگی تلویزیون افغانستان انترنشنل، در برنامه میدان مصاحبه ای با علی احمد جلالی، وزیر داخله افغانستان در دوران حکومت حامد کرزی را به نشر سپرد. انتظار مردم از مصاحبه این بود تا جلالی با اتکا به آنچه که وانمود می کند که دانش سیاسی و نظامی دارد، از وضعیت افغانستان یک انالیز مختصر نموده و راه حل های راهبردی را برای حل و فصل معضل این کشور، با مردم شریک سازد. اما برخلاف تصور عام، آنچه که این مرد کنهه کار دستگاه دیپلماسی و نظامی امریکا، در خور ذهنیت های مردم داد، اگرچه قابل تعجب نیست، چون یک تکنوکرات به شدت قومیت زده است، اما در عین حال، مایه تاسف و تاثر هم است. من چند نکته را در این خصوص می خواهم اشاره مختصر داشته باشم، تا این بلوف بازی و به سخره گرفتن ذهنیت مردم، مجال و میدان بیشتر نداشته باشد:
اول- در جریان برنامه اقای جلالی طوری وانمود کردند که هیچ تقصیری در بحران افغانستان که ابعاد قومیتی فراوان، سیاست قوم محوری و کشاندن پای امریکا در خدمت این اهداف قومی دارد، نداشتند. بیایید از روی قضاوت وجدان، مسئله را بررسی کنیم. مگر اشخاص مانند آقای جلالی نبودند که در فاز بعداز هفت ثور 1357 و الی به قدرت رسیدن طالبان، برای امریکا مشوره مداخله می دادند و همواره در خدمت اتاق ها و مراجع تصمیم گیر در رابطه به افغانستان بودند؟ این طفره رفتن ها نه تنها بار مسئولیت را کم نمی کند، بل در ترازوی عملکرد سیاسی، وزن و وجهه سیاسی یک ادمی را که ادعا دارد، استراتژیست است و اروزی خدمت به مردم را دارد، به شدت تقلیل می دهد؛
دوم- از ابتدای جلسه بن این آقایان به خصوص آقای جلالی در قسمت انتصاب فرد بی سوادی مانند کرزی که جز لفاظی و سیاست بازی، دانش و توانمندی نداشت، نقش مهمی بازی کردند. حال اگر صد قرآن هم بخوریم که کرزی در قاچاق مواد مخدر دست نداشت، اسناد و تاریخ خاندان وی، نشان میدهد که پدر وی عبدالاحد کرزی، از جمله مشهورترین قاچاقچیان بوده و برادران وی نیز عین پیشه پدر را پیش می بردند؛
سوم- وی کاملا از موضوعیت تلاش امریکا برای مبدل ساختن افغانستان به عنوان کانون گرم افراط گرایی و تروریسم که طالبان بستر ساز آن اند، طفره رفت. حتی آن را نظریه توطئه خواند. واقعا برای من جای سوال است این ها مردم افغانستان را منحیث مردمی که تجربه بیش از چهار دهه جنگ و سیاست را دارند، چه فرض کرده اند؟ این واقعا بازی مضحک برای به سخره گرفتن شعور جمعی است؛
چهارم-وی تلاش کرد تا نشان دهد که سقوط افغانستان یک معجزه بود و امریکا در آن تقصیری نداشت. مگر کدام عقل سلیم این شعبده بازی های مضحک را قبول می کند و آن را منحیث دلیل اصلی سقوط افغانستان به دامن تروریزم قومی و شوونیسم تباری می پذیرد؟
پنجم- وی از پلان مارشال یاد می کند. اصلا کجای این دو برنامه که یکی اروپا را بهشت روی زمین و دیگری افغانستان را جهنم گیتی ساخته، قابل مقایسه است؟ چطور ما جرات می کنیم تا چنین مقایسه فاقد منطق و بی معنا کنیم؟ مگر زمینه های تطبیق این جغرافیا در اروپا و آسیا همسان بود؟
ششم- جلالی در سراسر جریان مصاحبه تلاش کرد تا مشکل طالبان را قومی و بین القومی پشتونی نشان دهد. یعنی نزاع اصلی را نه مخالفت قاطبه مردم در برابر طالبان قوم پرست و متعصب، بل اختلافات میان درانی ها و غلزی ها نشان دهد. این تکنیک پشتون سیاسی، خیلی ها زیرکانه و هوشیارانه طراحی شده و به کار گرفته می شود. در ضمن، تلاش می شود تا همواره طرف های درگیر و نزاع را خود پشتون ها نشان دهند و ثابت سازند که اکثریت این ها اند و دیگر هیچ قومی در سیاست افغانستان، نقش و تاثیری ندارد؛
هفتم- همین آقا و سایرین الیت پشتون که لابی فعلی طالبان و یک حاکمیت قومی در افغانستان بودند و هستند، مانند احدی، عظیمی، کرزی، خلیلزاد، غنی، آیا زمینه ساز بحران و عمق بدبختی افغانستان نبودند؟ آیا همین ها با زمینه سازی و ارائه کمک امریکا به مجاهدین، زمینه را برای بربادی افغانستان و مبدل ساختن این کشور به آتشکده منطقه، مساعد نساختند؟ حال چطور جرات می کنند تا خود را تبرئه کرده و بار ملامتی را به گردن به اصطلاح چند جنگ سالار بیاندازند؟
هشتم-مسئله قاچاق مواد مخدر و لست تهیه شده توسط وی در زمان تصدی وزارت داخله در جریان مصاحبه مطرح شد. وی کاملا از ابعاد فرامرزی این پدیده که یکی از علت های اصلی حضور امریکا و ادامه بحران در منطقه است، طفره رفت. گویی تجارت و قاچاق مواد مخدر را چند ادم فاقد قدرت انجام می دهند. در حالیکه سود حاصل از مواد مخدر به مراتب بیشتر از مصارف امریکا در بیست سال گذشته در افغانستان بوده است.
انتباه تاریخی از این مصاحبه
اول- برای اقای جلالی که عمری را در خارج از کشور بوده اند و گرم و سرد روزگار را حداقل از لابلای کتاب های آکادمیک دیده اند، باید اظهار ندامت و معذرت خواهی در اولویت کاری قرار داشته باشد تا حمایت و لاپوشانی از سیاست های امریکا که زمینه بدبختی مردم ما شده است. وی باید بداند که سیاست های قومی به سود هیچ کس نیست و این تداوم سیاست قومی طالبان، پشتون ها را برباد می دهد؛
دوم- تحلیل وضعیت از توان هرکی امروز به زعم خودش، مساعد و فراهم شده میتواند. اما پیشنهاد بدیل و راه حل وظیفه آنهای است که ادعای پروفیسوری و دکتر بودن را دارند. اقای جلالی به هرعلتی که بوده تا اخیر از پیشنهادی در این خصوص خودداری کردند و یاهم آن را به صلاح نمی دانست. چون حاکمیت قومی در افغانستان، آرزوی هر تکنوکرات پشتون است بنا وی و امثال وی ترجیح می دهند تا خاموشانه در حمایت از رژیم متعصب و تروریست طالبان پشتون باشند؛
سوم- آقای جلالی باید بداند که به بازی گرفتند شعور جمعی و بخصوص مردمی که بیش از چهاردهه است در کوره های سیاست و جنگ جوش می خورند، تقلیل وجهه خود را به دنبال دارد. آقای جلالی مردم افغانستان به این بلوف بازی ها و شعبده بازی های مسخره به ریش تان می خندند. چون همانطوریکه شما گفتید مردم هوشیار شده اند. در حالی که هوشیار بودند اما امروز واقعیت ها را درک کرده اند و فریب این لفاظی های سیاسی و ماهرانه را نمی خورند.