تاجیک ستیزی و فارسی سوزانی در دربار لینن
سلسلهی بررسی هولوکاست ها در برابر زبان فارسی. بخش (۹)
پیشا ورود به بررسی بخش دیگری از مشکلات فرا راه زبان فارسی، درستکاری املایی در عنوان بخش نهم را فراموش نه کرده، با طلب پوزش ( ..نقطه را به نکته… ) اصلاح میکنم.
ادامهی بحث:
با آن که در شکلگیری های استعماری روسیه زبان های محلی همه آماج قرار گرفتند و تا امروز با تن زخمی نفس میکشند، زبان فارسی هم بیدرد نماند. ولی به همت زبانداران خودش در سراسر شوروی به ویژه آسیای میانه و همسایهگی با بلخ باستان و گذرگاه های فارسی نشین مرز های جنوبی روسیه ارچند با تأنی در جولان و تکاپوی درخشانی قرار دارد. ولی استالین در بحبوحهی همه نا هنجاری ها، به گونهیی زبان فارسی را میستود. البته پیشا حاکمیت استالین در دورانی که لینن و دیگر رهبران اتحادجماهیر شُوروی سابق نگاه های بر پایهی گزارشات غلط رسیده برای شان داشتند و آگاهی آن رهبران پیشتر از پژوهش تاریخی و اتنیکی شناسی تاجیکان یا پارسی گفتار ها به خواندن یا شنیدن چند ورق گزارش و یا گفتار های دشمنانه متکی بوده. و در ضدیت با زبان فارسی و تاجیک ها این برخورد در اثر اطلاع دهی های دروغینی اتخاذ گردیده بودند. گزارش های وروانه را گروهی از روشنهوش های ازبیکستان در تبانی با چند تن از گویا بزرگان تاجیکان ( یکی شان سپس توسط استالین اعدام شد ) خود ها را فروخته به مقامات رهبری روسیه از وضعیت تاجیکان میدادند. محترم عطامحمد صفوی یکی از فرهیختهگان فرهنگی ما در برگردانی اقدامات و دیدگاه شگفتیآور بهینه گستری استالین پسا لینن را در بارهی زبان فارسی و تاجیک ها بیان کرده اند. به دلیل اهمیتی که این برگردان از دید داوری کهنی دارد و با اشارهی مختصری از سوی رزاق مأمون در گزارشنامهی وزین افغانستان منتشر گردیده آن را بازنشر میکنم:
چهارشنبه ۳۰ مهر/ ۱۳۹۹
((( استالین بخشی از سرزمین گمشدۀ تاجکان را احیا کرد
اشاره: بعد از انقلاب اکتبرهمه گیرشدن سلطۀ حزب بلشویک برسرزمین های محروسه درآسیای میانه، شماری ازکمونیست های محلی ترکتبار حتی به شمول دو تن از سرسلسله های تاجک تبار انقلابیون بخارا، درمورد هویت تاجیک ها اطلاعات گمراه کننده ای به سران حزب کمونیست می دادند و می گفتند که تاجک ها شاخۀ کوچکی از هویت کُلی ترک اند و هویت تاریخی و فرهنگی خود را از همین منبع می گیرند.
در زمانی که استالین غرق دردغدغۀ تحکیم موقعیت خود در حزب و سرمایه گذاری پس از مرگ لینن بود، شماری ازین رهبران از طریق نیکولای بوخارین عضو ارشد بلشویک، لینن و رهبران اتحادشوروی را نسبت به این مساله باورمند ساخته بودند. حتی یکی دوتن از رهبران جوانان انقلابی بخارا که خود هویت تاجکی داشتند، غرق درتوهم تلقینی پان ترکیزم و کمونیزم نو بنیاد، دربرابر دستکاری سیاسی و هویتی خویش خوش به رضا تن به تقدیر داده بودند.
درآن زمان حزب کمونیست به اصل تباری اهمیتی نمی داد و همه را درفرمول «پرولتاریا» و ضد پرولتاریا «انقلاب» و «ضدانقلاب» دسته بندی می کرد. ازسوی دیگر، تاجک ها دربرابر سلطه بلشویک ها تا آخر دست به مقاومت مسلحانه زدند و تصویرتاجک معادل «باسماچ» یعنی شورشی و اشرار بود.
شهرهای تمدنی وتاریخی سمرقند و بخارا درهمین زمان از بدنۀ زیستی تاجکان جدا ساخته شد و تحت قیمومیت ازبک ها درآورده شد. اما استالین که روی صحنه آمد به زودی متوجه این اشتباه شده بود. برای رفع خطای اولیه، به ایجاد کشوری کوچک درکوهستانات آسیای میانه به نام تاجکستان اقدام کرد. از همان زمان به تشویق استالین فلم های تاریخی رودکی، ابن سینا و ده ها فیلم دیگر درتاجکستان تولید شد.
تعریف استالین از ملت ویاهویت “تاجیک”.
ژوزف ( یوسف) ویساریوانوویچ جوگاشویلی یا جوزیف ستالین
برگردان به فارسی: عطا صفوی
آغازسخن ستالین:
” من میخواهم چند کلمه درمورد تاجیک ها سخن بگویم. تاجیک ها – مردمانی ویژه وبی همتا اند . اینها نه ازبیک، نه قزاق ؛ ونه هم قرغیز اند. تاجیکان مردمان باستانی آسیای مرکزی اند.
تاجیکان یعنی به معنی حامل تاج یا دارنده تاج . همان طوری که از طرف ایرانیان این نام توجیه شده است.
ازتمامی مسلمان های غیر روس که درقلمرو اتحادشوروی زندگی میکنند، تاجیکها یگانه ملتی اند که غیر ترکتباراند – ایرانی هستند . تاجیکان – مردمانی اند که افتخار بهترین شاعران بزرگ وروشنفکر چون فردوسی ؛ خیام، رودکی… دارند که در دامان این خلق با فرهنگ تولد و بزرگ شده اند.
شما این را باید بدانید که تاجیک ها با این سنت وفرهنگ دیرینه خویش از طبیعت خاص وزیبای هنری… درموسیقی رقص وآوازبرخور دار هستند.
بعضی اوقات رفیق های روس ما اشتباه میکنند ویکی را با دیگر مخلوط می کنند: تاجیک ها را با
اوزبیکها و اوزبیک را باترکمن ها – ارمنی را با گرجی واین کار درستی نیست.
درحالیکه تاجیکان مردمانی به خصوص اند که دارایی فرهنگ عالی باستان قدیم اند؛ که درشرایط موجود نهایت آینده درخشان دراتحادشوروی دارند، مردم اتحاد دشوروی درمجموع درزمینه با این مردم باید همکاری همه جانبه نمایند ومن میخواهم هنر وادبیات ایشان جهان گیر شود ورونق یابد.
من این تست – پیک (قدح) را بخاطر هرچه بیشتر شکوفایی هنرو فرهنگ تاجیکان وملت تاجیک میبردارم ، تاباشد ما “مسکوی ها” همه وقت کوشش کنیم درصدد رفع مشکلات وضروریات اینها بوده باشیم..”
کرملین – 22 اپریل .1941
یاد داشت : این محفل درداخل قصر کرملین درحضور ستالین ؛ ماکسم گورگی ؛ شاعر وادیب تاجیکستان صدالدین عینی وده ها سیاستمدارد وشاعر شوروری بخاطر تجلیل از فرهنگ وهنر غنایی مردم تاجیک دایر گردیده بود.و درزمینه بعدا نوشته خواهم داشت.
دوستان وعزیزان من ! اگر درجملات به سگتگی روبرو میشوید ،وزن وقافیه جملات به نظر تان چندان چنگ نمیزند ، مرا معذور دانید با اینکه کوشش کردم به اصطلاح حرف به حرف برگردان نمایم ، ولی از آنجاییکه قریب بیشتر از 20 سال است که از مطالعه پیهم این زبان محروم هستم مطمینا مشکلاتی را باخود دارد. . با عرض حرمت / ع – صفوی/)))
معلوم است که پارسی و تاجیکی دیروز از دیروز تا امروز دشمنان زیاد غیر خودی و خاینان زیاد خودی داشته و تا اینجای روزگاران هم که به سلامت رسیده است، نشانهی پایایی تهدابی آن است. فارسی تنها یک نام در حوزهی تمدنی جهان از جمله شوروی سابق و حالا آسیای میانه نه بوده، بل یک حضور گسترده بوده که تمام آسیای میانه را به گونهیی پوشش داده و کشور های ازبیکستان، ترکمنستان و دیگر بخش های از همسایه های شمال افغانستان باشندهگان بومی یا غیر بومی فارسی گفتار و فارسی رفتار دارند. آن گونه که تاریخ توضیح میدهد بالگستری پروازی بال های پرواز فارسی تا چین و ساحات مختلف جهان پهنای پرواز داشته اند.
از روسیه خارج نه شده به این میپردازیم که چرا دید استالین نسبت به تاجیکان بسیار وسیع بوده است؟ یا مطالعات و آگاهی های او در مورد زبان شناسی زیادتر از دیگران حتا لینن بوده یا مدیریت قاطع وی در جلوگیری از پذیرش یاوهسرایی های جاسوس مأبانهی خوش خدمت های درباری حتا در نظامی با ادعای رهبری جهان از مکتب و اندیشهی پرولتاری کارگر افتاده بوده؟ در هر دو حالت ضعفی است که متوجه لینن و باقی رهبری شوروی سابق نسبت به عدم آگاهی در مورد پدیده های ماحول شان و جهان شان بوده است. آیا لینن بیسوادتر از استالین بوده؟ گاهی که به برگردان صحبت های انتقادی استالین نسبت به رفقایش در مورد نه داشتن صلاحیت تشخیص و درست دانی ها هویت شناسی ها و شناسه شناسی های شوروی متوجه میشویم، جامعه شناختی های هویتی و تباری چندان نزد رهبری سابق شوروی به شمول لینن اگر هیچ نه بوده، کامل هم نه بوده. به ویژه که رهبرانی با ادعای رهبری یک قطب مقتدر جهانی در جغرافیای پهناوری چون اتحادجماهیر شوروی در کشتی لنگر انداختهی قدرت به ساحل بحر قصر کرملین ماسکو لمیده بودند. وقتی این همه را میبینیم، پرسشی به هوش های مان میگذرد که آیا سطحی نگری و شیفته به خودباور بودن رهبران شوروی یکی از سبب های سقوط گام به گام نابودی شوروی گردیده نیست. به همان گونه در تمام ابعاد رهبری یک قدرت بزرگ و تأثیرگذار جهانی نارسایی هایی نه بوده است؟ بدون تردید چنین است. و حالا به این نتیجه میرسیم که اگر لینن با دگر رهبران و همان اندیشه های خوشبینانه نسبت خودنگری قدرت میداشتند، جنگ جهانی دوم هرگز به پیروزی نه میرسید و استالین بود که جنگ را تا گذشته از مرز مهر پدری رهبری کرد و پیروز شد. ارچند تاریخ گواهی میدهد استالین به همان پیمانه که توجه در ایجاد تاجیکستان مستقل و جدایی آن از تشکیلات جمهوری ازبیکستان داشت و پسان ها بیشتر از آن در سختگیری و مجازات رهبران تاجیک کوشید که از اثر دسیسه سازی های درونی به راه افتاده بود. دههٔ اول حکومت شوروی بسیاری از کسانی که از حاکمیت شوروی بر تاجیکستان ناراضی بودند یا در قیام باسماچیان مبارزهٔ مسلحانه کرده بودند، راهی شمال افغانستان شدند. در فاصلهٔ ۱۳۰۶ تا ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۲۷ تا ۱۹۳۱ میلادی) با متهمکردن رهبران به ملیگرایی و خیانت ــ که آن را ناشی از تماس این رهبران با بریتانیا میدانست ــ بسیاری از آنان را برکنار کرد و تا ۱۳۱۴ خورشیدی (۱۹۳۵ میلادی) حدود ۶۶٪ از رهبران برجستهٔ حزب که در اواخر دههٔ ۱۹۳۰ میلادی به مقامات حزبی رسیدهبودند، برکنار شدند. در محاکماتی که در سال ۱۳۱۶ خورشیدی (۱۹۳۷ میلادی) برگزار شد، رئیسجمهور و دبیر شورای مرکزی و رئیس کنگرهٔ خلق از حزب کمونیست تاجیکستان اخراج و با چند رهبر دیگر اعدام شدند. در دورهٔ سرکوبهای دههٔ ۱۳۱۰ خورشیدی (۱۹۳۰ میلادی) تقریباً تمامی مقامات تاجیک در حکومت تاجیکستان جای خود را به روسها دادند..
گزارشنامهی افغانستان به تاریخ ۳ آذر ۱۳۹۶ گزارشی را زیر عنوان ( مرثیه ای دیرهنگام سیاسی بر گورستان بخارا و سمرقند ) منتشر کرده که منبع آن بی بی سی است. در این گزارش شرح مبسوطی و در عین زمان اندوهناکی از دوگانهگی های رفتار استالین نسبت به تاجیکستان و رهبران شان داده شده. مهمترین بخش آن اعدام حاجی بایف اولین رییس جمهور تاجیکستان و وابسته به اتحاد شوروی است. در مسکو هم درباره عبدالرحیم حاجی بایف و همصفان او، از جانب رقیبان سیاسی شان، چون سالانیتسین، برایدا، رحیم بایف، بائومان، خواجهاف و اسلامف تهمتنامهها و گزارشهای دروغین وارد میشد. در نتیجه، عبدالرحیم حاجی بایف و نصرتالله مخصوم، دو رهبر تاجیکستان، “ملت گرایان برژوازی”، “تروریست” و “جاسوسهای خارجی” اعلام شدند. در اواخر سال ۱۹۳۳ هر دو از سمت های خود برکنار و برای تحصیل به مسکو اعزام شدند. ولی بعد ها در سال ۱۹۳۷ پسا دستگیری و حبس کوتاه عبدالرحیم حاجی یف اعدام شد. به نوشتهی وام گرفته شده از بی بی سی توسط گزارش نامهی افغانستان پرفسور مطلوبه میرزایونس نوهی حاجی یف اشتباهات اولی پدربزرگش و نصرت الله مخصوم را برای باقی ماندن تاجیکستان فارسی زبان در تشکیل ازبیکستان پشتیبانی از هیئت ازبیکستانی بود که دلیل آن نبود تجربهی کافی در امور سیاسی از سوی وی خوانده شده است. هر چند بعد ها تلاش کرده تا سمرقند و بخارا دوباره به خاک تاجیکستان مدغم شوند ولی بسیار دیر بوده. اشتباهی که پدر بزرگ پرفسور مطلوبه میرزایونس برای جبران آن سر خود را از دست داد.
ملاقات حاجی بایف در اواخر ماه مه ۱۹۲۹ با استالین نتیجهی سودمندی داشت و پیش از آن آگاهی دهی برای اشتراک کنندهگان اجلاس دوم کمیتهی اجرائیهی حزب کمونیست اتحاد شوروی از راه توزیع کتاب نوشته شدهی حاجی بایف به تقاضای نصرتالله مخصوم، رهبر وقت جمهوری خودمختار تاجیکستان بود. عبدالرحیم حاجی بایف طی ۱۵-۲۰ روز کتابی را تحت عنوان “تاجیکستان. یادداشت مختصر سیاسی و اقتصادی” نوشت و این کتاب به تاریخ ۵ دسامبر سال ۱۹۲۹ به دست شرکتکنندگان اجلاس دوم کمیته اجرائیه مرکزی حزب کمونیست اتحاد شوروی، بویژه به دست رئیس آن، میخائیل کالینین و معاونش آول ینوکیدزه، رسید. گزارش مینویسد که استدلال قبلی حاجی یف در ماه می ۱۹۲۹ برای استالین چنین بوده:
«…وی در یکی از جلسات گفت: “رفیق استالین، تاجیکان از کهن ترین مردمان آسیای میانهبوده و تا امروز در شهرهای بخارا و سمرقند، فرغانه و دیگر مناطق زندگی دارند. امروز آنها تنها به جمهوری خودمختار سزاوار گشته، اما از شهرهای مرکزی و مدنی خود محروم شده اند. خواهشمندیم، پیشنهادهای ما را برای بازنگری تقسیمات ملی و حدودی قبول کنید.”» این ملاقات تقریباً شش ماه پیش از جلسه اثرات خوبی از خود بالای تصامیم استالین به جا گذاشته بود. گزارش ادامه میدهد که آقای آول ینوکیدزه طرح مصوبه کمیته اجرائیه راجع به تأسیس جمهوری شوروی سوسیالیستی تاجیکستان را قرائت کرد. پس از این جلسه استالین دستور داد که “منطقه خجند به تاجیکستان اضافه شود.” روز ۴ سپتامبر سال ۱۹۲۹ ناحیه خجند به هیئت جمهوری خودمختار شوروی سوسیالیستی تاجیکستان اضافه شد.
با اعلام تاجیکستان به عنوان یک “جمهوری شوروی” و جدا شدن آن از ازبیکستان عبدالرحیم حاجی بایف رئیس شورای کمیسران خلق این جمهوری (معادل نخستوزیر) تعیین شد. آن زمان او ۲۹ سال داشت و چهار سال این سمت را به عهده داشت. ولی به گفته یکی از نبیرگانش، از همان لحظه او با چالشها و روزهای مصیبت باری روبرو شد. و چنان بود که فارسی گفتاران شوروی صاحبان کشور مستقل خود در امور داخلی شده و از جبر ازبیکستان خارج شدند. این شرح نه میتواند پاسخگوی همه پرسش ها در مورد سیر تکاملی و تنازلی زبان فارسی، گویندهگان زبان فارسی، جغرافیای زبان فارسی در آسیای میانهی امروز و در شوروی دیروز باشد، به خصوص که سمرقند و بخارا همچون دو انگشت بریده شده از پیکر تاجیکستان، تاریخ تاجیکستان را مادامالعمر یا حد اقل تا ادغام دوباره به آن خون چکانی و تن زخمی نگه خواهند داشت.
ادامه دارد…
One attachment • Scanned by Gmail