خبر و دیدگاه
نبرد پوتین و سقوط قصر سفید در غرقاب زلزلهی چند هزار ریشتری، آتش و خشمِ مایکل وولف
چه کسی ملامت است، ترامپ یا بایدن یا همهی حکام آمریکا و اروپا؟
تحولات پسا هجوم روسیه به اوکرائین نه تنها گمانهزنی ها برای تقابل محتمل بین آمریکا و متحدین و روسیه را به واقعیت ناگوار تبدیل کرد، بل جهان را به بیثباتی های بدتر از دوران جنگ های جهانی اول دوم و جنگ سرد سوق داد. پیشلرزه ها و پیش زمینهسازی های این رویارویی ها اقدامت منتهی به تنشزایی های آمریکا و متحدین او بر ضد روسیه مستقیم و برضد جهان آسیایی به صورت غیر مستقیم بود. خریداری با ترفند زمان از سوی متحدین اروپایی آمریکا در ملاقات با پوتین آنگونه که از زبان انگلا مرکل وامگیری شده است، معنای اعلام جنگ با روسیه بوده است. مظاهر دیگر از دورهی ریاست جمهوری ترامپ به خصوص در فضاسازی ترامپ برای فرار آمریکا از باتلاق افغانستان و فروپاشاندن عمدی نظام جمهوری و شیرازه های زندهًگی افغانستان به دست غنی و سپردن آن به گروه نیابتی تروریستی طالبانی هویدا بودند. ترامپ در مشاوره با باشندهگان اتاق های فکری سیاسی و جنکی و راهبردی خود به نتیجه رسیده بود تا زمینهی برچیدن بساط ناکامی خود از افغانستان را مساعد ساخته و به همین به بهانه طالبان تحت امر پاکستان و انگلیس و متحدین خود را به سرلشکری اعلام ناشدهی به مرزهای کشور های آسیای میانه و خاصتاً مرز های امتدادی افغانستان با آن کشور برساند. با توجه ببه رابطهی پیدا و پنهانی که ترامپ با روسیه داشت، خواسته باشد آن همه غایله ها را با چنین اقدامات خود خاموش سازد. اما بدیهی است که ترامپ از سکوی اعتماد سیاسی و استخباراتی و نظامی در آمریکا و میان متحدین اروپایی آمریکا افتاده و دور پرتاب شده بود. بازی ترامپ به روش دوگانه نشان داد که سیاست را باید دست کم نه گرفت. نیمه راه بی اعتماد را که ترامپ رفته بود، بایدن با جنون و نارسایی عقلی خود دوباره و از سر پیمود و به زعم خودش پوتین را هم توهین کرد و او را بیروح خواند و تهدیداتبهحواشی قلمرو های سابق و کشورهای مشترک المنافع امروزی با روسیه را رقم زد. پوتین که ظاهراً و به قول دروغ رسانه های غربی فریب خورده بود، برخلاف انتظار آمریکا و متحدانش پیشگیری های غافلگیرانه کرده و تهاجم به اوکرائین را رقم زد تا نشان دهد که غرب کورخوانده است. باور امریکا به ییثبات سازی منطقه توسط طالبان مزدورش بر ضد روسیه و تشدید تحریم ها برای زمینگیر ساختن اقتصاد ورابطه های روسیه غلط از آب درآمدند. تکانهی این رویداد دور از انتظار ترامپ در زمان ریاست جمهوری اش بود و دلیل مهمی که ترامپ تصمیم به فروپاشاندن نظام افغانستان در وجود موافقت با طالبان داشت، زدودن لکهی بدنامی ارتباط جاسوسی ترامپ با روسیه بود و شاید هم به مشورهی پوتین و KGB. چنانی که ما پیشا فروزان شدن مشعل جنگ اوکراین گفته بودیم، تکانهای جنگ اوکرائین بسیار ویرانگر بودند. ترامپ که به قول خودش نابغه هم است، نابخردانه و بالجاجت نا آگانه، قهرمان میپروراند. برآیند نهایی جنگ اوکرائین هر چه باشد و حتا به عقبنشینی روسیه هم نشر شود، روسیه و متحدین چینایی، هندی و ایرانی او این معادله برنده اند. چون ناتو و آمریکا و انگلیس هیچ دستآوردی غیر از ویرانی زیربنا های اوکرائین و آوارهگی مردم اوکرائین و نابودی کامل کشور شان نه داشتند. اگر کمک های نظامی اروپا و آمریکا به اوکرائین ویران شده بلاعوض نه باشند، دیگر مشکل است تا مردم اوکرائین روی راحتی را ببینند. اگر اوکرائین به عنوان یک کشور مستقل در نقشهی جهان باقی بماند که محتمل هم است، اما هرگز اوکرائین دوران اتحادجماهیر شوروی سابق و اوکرائین عاشق و مایل به قد و قامت رویارویی با روسیه و پیوستن به ناتو نه خواهد بود. الا این که ناتو چشم بسته عضویت آن کشور را با خود بپذیرد و همه شرایط خود را کنار نهد، ولی این پذیریش هیچ اثری هم به بهبود وضعیت اوکرائین نه خواهد داشت. زیرا جغرافیای قرارگیری سرزمینی اوکرائین این کشور را خواهی نه خواهی به اثرپذیری ها و آسیب پذیری ها مستقیم و غیر مستقیم روسیه وا میدارد. این سوی سکهی کثیف بازی سیاه آمریکا و اروپا متوجه افغانستان است که ملت ما را در گرو گروه وحشی قرار داده و چشمان شان از هر جنایتی در افغانستان علیه ملت ما کور اند. حس بشردوستی ناحق اروپایی ها و آمریکایی ها اصلاً به سوی افغانستان نیست. آنان فقط طالبان را حمایت میکنند. در ایران برای منافع خود آتش خشم مردم را شعلهور نگهداشته و در افغانستان از همهی بیدادگری نوکران شان برضد مردم و کشور ما چشمپوشی دارند. شکی نیست که هیاهو و دست و پاچه شدن با دلهرهی ترامپ در مورد کتابی که علیه خودش آن هم توسط نزدیک ترین شخص و دوست دیروز و دشمن امروزش تحریر و عنوان استادانهیی هم بر آن گزیده، بر مطرح شدن ارزش و شخصیت سال شدن نویسنده و جلب خواننده همراه با درآمد سرشار ناشی از فروش در بازار منتهی شده است. برای سیاسیون و نظامی ها و قدرتمدار های اروپا و آمریکا هم زنگ خطری بوده که نواختن آژیر آن همهی شان را برای اتخاذ یک تصمیم پرشتاب و عجولانهی نزدیک سازی تهدیدات علیه روسیه از سکوی افغانستان متحد ساخت. نتیجهی منحوس این اقدامات اشتباه آمیز را اول ملت افغانستان حس میکنند و در آتش آن میسوزند و سپس آن گروه از مردم اوکرایین که عاشق اروپا و آمریکا نه بودند و نیستند. اگر ترامپِ دیروز، این نابغهی به زعم خودش بسیار مؤفق، در زمان اش فقط با سکوت،، شاهد ماجرا میبود، بی تردید کسی به محتوای این کتاب توجه چندانی نه میکرد و افزون برآن دید و داوری خواننده و منتقدین کتاب هم در یک بخش بیشتر متوجه گذشته و اختلافات میانی ترامپ و نویسنده میشد که تا حدودی میتوانست از سنگینی هر بحثی در داخل کتاب بکاهد و فشار بر ترامپ را به حداقل برساند.
وقتی ترامپ با آن لشکر مشاورین سیاسی و با آن دم و دستگاه دولتی و اقتصادی و با آن کوته فکری سیاسی دودمانش که از لشکری هم کم نیستند، به پذیرایی چنین ناکامی هایی با پای خود رفت، آشکارا ناکامتر از آن است که سیاست مدار ردیف اول مملکتی با چنان عظمت باشد. یعنی همکاری با وی عملن وجود نه دارد و هر کسی ناظر و انتظار سقوط او بودند. و تلاش ترامپ برای یک روپوش پیدا کردن در تبرئه اش از رابطهی جاسوسی با روسیه. روسیه هم دست کمی از آمریکا نه داشت و نه دارد تا عامل منافع خود را زودتر به دام بیاندازد، بازندهی هر بازی سیاسی نظامی که ترامپِ به قول خودش بسیار مؤفق شروع کرده اول خودش و دم دستگاه اش بوده و دوم تا امروز مملکت اش. یعنی به طور کل سیاست ها تهاجمی و غیر انسانی آمپریالیسم آمریکا و جرقه های ایجاد شده ناشی از آن نابخردی که در قرن حاضر توسط ترامپ رقم زده شد و توسط بایدن نهادینه گردید، جهان را به کام بیثباتی فروبرد و اروپای مقتدر را با همه ثروتی داشت بیچاره ساخت و اقتصاد روسیه را تقویت کرد و روش یک قطبی بودن جهان را پایان داد. بلی، ترامپ برای پولسازی بهترین ساز و کار را داشت و تجربه اش را در عربستان دیدیم. چنانی که فقط هر صحبت اش اگر رسمی یا گروهی اگر سیاسی بود یا حالا هم است یا دیپلوماتیک و اگر تهدید بود یا تخویف، فقط با پول شروع و با پول ختم شده و میشود.
حالا هم برندهی اصلی، نویسندهی کتاب آتش و خشم است که این قلم آن را نه عامل همهی ماجرا ولی بخشی از اثرگذارترین عامل درگیری جهان میداند. نه میدانم با یکچنین فردی که حداقل خرد سیاسی نه داشت و با جویایدنی که سلامت روان اش هم مانند مغز متفکر افغانستان زیر پرسش است چی خواهد کرد؟ به خصوص که سیاسیون و مقتدران قدرت و سیاست در آمریکا هم هر روز شاهدانخاموش سقوط کشور شان به پرتگاه نیستی اُفتِ عزت و منزلت و حتا منزوی شدن از سوی چند آدم شدیدن بیمار جاه طلب هستند؟ ظاهر آراستهیی از اقتدار و باطن لرزانندهیی از وحشت سقوط دارد قصرِسفید .
جهان هرروز شاهد سر افگنده گی قصر سفید است. از شکست نظامی و سیاسی در سوریه تا افغانستان گرفته تا تضرع آنگاه ترامپ به تمایل صحبت تلفنی با کیم جون اونگ قدرتمند که دیروز اخطار نابودی ملک اش را می داد. چی شده بود که آن شیدای کاذب یک شبه چنان تفکری پیدا کرده بود؟ ترامپ و بایدن که هر دو به اساس جبر زمان بر آمریکا مستولی شده اند با اعمال چنین تغییرات فاحشی در کارکردهای جهانی شان، تَوَهُم و هراس را بر تن لرزان قصر سفید بار آوردند؟ تغییر مسیر اذهان عامه در بحبوحهی انتشار کتاب آتش خشم و نفرت، عدم استقرار ذهنی و تصمیمگیری آنزمانِ رئیس جمهور خودکامه و خودرآی، از دست دادن ابتکار عمل دستگاه حاکم در مدیریت بحران، تجرید آمریکا حتا توسط دوستان خودش، ناکامی های جدی به دلیل نبود صداقت در سیاست برخورد جنگ های که خود آمریکا در جهان راه انداخته، نهداشتن تصمیم و سیاست واحد و پایدار در مورد پاکستانی که هر روز به مشکل جدی برای آمریکا تبدیل میشود، دست بلند داشتن سیاست های متهورانهی روسیه و به دست گرفتن ابنکار عمل جهانی توسط کرملین، مقابلهی مدبرانه و بیباک پیکنگ در همه امور با آمریکا، به خصوص بازار کار و اقتصاد، قبول نهکردن حقیفت سفوط آمریکا بر باتلاق تاریخ تک تازی و برنامهی یک قطبی نوسط نخبهگان آمریکا، انزوا و انزجار بیش از حد و کم سابقه علیه آمریکا و به وجود آمدن یک اجماع کمنظیر جهانی علیه آمریکا به خصوص در معادلات گوناگون جهانی و داعیهی بر خق ملت شجاع فلسطین، نفرت پراگنی های مستقیم و تبعیض های آشکار و منحصر به فرد شخص ترامپ و بایدن علیه واقعیت های متعددی مثل سیاه پوستان داخل آمریکا و علیه اکثریت مسلمانان و سایر ادیان جهان، (که به هیچ عنوان نظر ملت و عام مردم آمریکا نیست). ناکامی های متواتری که اوباما طی دو دوره ریاست جمهوری به شدت ناتوان به جا مانده است، و موارد بی شمار دیگر از جمله مهمترین آن ها نه بود اراده برای ختم جنگ در افغانستان، تربیت گروه های مخلتف تروریستی توسط سیاه زیر نام های طالب و داعش و این قماش، با امکانات فراتر از تصور برای انجام عملیات های تروریستی شان، اسباب سر افگندهگی آمریکا را به گونهی جدی فراهم آورده، تا آن جا که حالا رهبران آمریکا به پای هرکسی حتا طالب در افغانستان و زلنسکی در اوکرائین به تضرع افتاده تا بجنگندند که آمریکا سلاح بفروشد و خودش را بالون هوایی معرفی بدارد. البته که در همراهی هند و ایران با متفقین با روسیه در جنگ اوکرائین و مدیریت ناکام چنین امری توسط آمریکا و ناتو، نشانهی زنگخطر باخت آمریکا در وجود رهبران امروز و نابخرد آمریکا و اروپاست.