ازدیاد تنش های بیشتر در آسیا و طرح بالکانیزه کردن منطقه، افغانستان در محور این مهندسی ژئوپلیتیک قرار دارد
از طرح خاورمیانه بزرگ که امریکا برای اجرایی ساختن اهداف راهبردی خود در آسیا استفاده می کند، همه آگاهند. این طرح در واقع شالوده اصلی حضور نظامی برای محقق ساختن اهداف مهندسی شده ای ژئوپلیتیک و راهبردی آمریکا در منطقه است. به همین علت است که زمانی از ژئوپلیتیک نظم نوین جهانی صحبت می کنیم، هژمون و استیلای امریکایی، فورا در محور بحث ما قرار می گیرد. این طرح در اصل چند هدف عمده و راهبردی را دنبال می کند: تضمین از امنیت انرژی که موتور اقتصادی و جنگی هژمون جهانی مانند امریکا را می چرخاند، تضمین امنیت اسرائیل و تعمیم ارزش های امریکایی در منطقه. حال بعد از گذشت سال ها از اجرایی ساختن این طرح مخصوصا بعد از حضور نظامی امریکا در افغانستان و عراق، بهار عربی و سرنگونی دیکتاتوری های مخالف آمریکا، تقریبا هر سه هدف عمده این طرح، محقق شده اند. به دنبال آن، طرح ایجاد نیروهای نیابتی رادیکال مذهبی مانند گروه های تروریستی که بنام اسلام مبارزه می کنند، توانسته جز دیگری از این طرح باشد. حال آمریکا به گونه عینی در افغانستان، عراق و سایر کشور های مورد نظر حضور ندارد. سوریه را ترک کرده و تمایل چندانی به مقابل شدن با سایر حریف ها را ندارد، اما گروه های نیابتی تندرو مانند طالبان، القاعده و پدیدۀ ناشناخته ی مانند داعش، می توانند این اهداف را محقق سازند. این طرح بر علاوه محقق ساختن خواست های سیاسی، امنیتی و مسائل انرژی، به تمهیدات ژئوپلیتیک نیز، اهتمام جدی داشته است. طرح بالکانیزه ساختن منطقه به هدف ایجاد تنش و به چالش کشیدن رقبای امریکا، یک هدف از قبل تعیین شده و دارای یک دیدگاه راهبردی در این دکتورین است.
درسال ۲۰۰۶ طرح مهندسی ژئوپلیتیک «مرزهای خونی» در سراسر به اصطلاح «خاورمیانه بزرگ» منتشر شد که در آن کردستان و بلوچستان به عنوان کشورهای مستقل که سه کشور موجود ایران، ترکیه، عراق، پاکستان و افغانستان در محور این طرح تجزیه طلبانه بود، قرار داشت. این چشمانداز ژئوپلیتیک، به هدف راه اندازی جنگ ترکیبی با نیت افزایش فشار نامتعارف بر ضد این کشور ها طراحی شده بود. تنش های زیادی در این منطقه وجود داشت که میتوانست منجر به موجی از ناآرامی ها شود. اما تدابیر پیشگیرانه مخصوصا ایران وپاکستان، توانسته تا حدودی برای به تعویق انداختن این طرح، کارساز واقع شود. اما حوادث اخیر در ایران و ایجاد ناآرامی ها در پاکستان و شورش های ناسیونالیستی توسط پشتون ها در پاکستان، گسترش و شدت حملات ارتش جدایی طلب بلوچ در برابر ارتش این کشور، نشانه های از فراهم سازی زمینه ها برای اجرایی ساختن این طرح دارد.
طرح بالکانیزه کردن منطقه، در سال ۲۰۰۶ این طرح در مقالهای تحت عنوان “مرزهای خونی” به همراه نقشهای از خاورمیانه منتشر شد که در آن مرزهای جدید کشورها در این منطقه رسم شده و از آن تحت عنوان خاورمیانه جدید یاد میکند. اما این طرح تنها محدود به خاورمیانه نبود بل کشور های مانند افغانستان و پاکستان نیز مشمول این طرح بالکانیزه کردن می شدند که قرار است مرحله به مرحله اتفاق بیفتد. کشورهایی که در این طرح هدف قرار گرفته و باید در مرز بندیهای آنها تجدید نظر شود، ایران، ترکیه، عراق، عربستان، سوریه و امارات متحده عربی را دربرمیگیرند و کشورهایی که مرزهای آنها باید صرفا به دلایل سیاسی توسعه یابند یمن، اردن و افغانستان خواهند بود. اما بر اساس این طرح کشورهای جدیدی که باید از تقسیم کشورهای فوق الذکر تشکیل شوند، به شرح زیر میباشند:
بر اساس این طرح خطرناک، عراق باید سه قسمت “کردستان” و “ولایت سنی نشین” و “شیعی نشین” تشکیل شود که کردستان کشور بزرگی خواهد بود که کردستان عراق و بالطبع کرکوک نفتخیز و بخشهایی از موصل و خانقین و دیالی و بخشهایی از ترکیه و ایران و سوریه و ارمنستان و آذربایجان را دربرمیگیرد و کشوری همپیمان و متحد با غرب خواهد بود. اما کشور “شیعی نشینی” در جنوب عراق و بخش شرقی عربستان و جنوب غربی ایران یعنی اهواز را شامل خواهد شد و در واقع به صورت کمربندی است که خلیج فارس را احاطه خواهد کرد؛ این درحالی است که کشور “سنی نشین” بر روی مابقی اراضی عراق و چه بسا سوریه را نیز دربرگیرد؛ اما کشور “بلوچستان جدید” از الحاق جنوب غربی پاکستان، جنوب شرقی ایران و قسمتی از افغانستان تشکیل خواهد شد، به این ترتیب بخشهایی از ایران به تشکیل دولت کردستان و بخشهایی از آن برای تشکیل دولت شیعی عربی و بخشهایی از آن برای تشکیل “آذربایجان متحد” تجزیه و باقی مانده اراضی آن به اضافه بخشهای اراضی افغانستان که با آن هممرز است، کشور پارس را تشکیل خواهد داد. این درحالی است که عربستان و پاکستان با تجزیه بیشتری مواجه خواهند بود، چون قرار است در عربستان یک کشور “مقدس اسلامی” بسان واتیکان و یک کشور سیاسی به نام “کشور سعودی” تشکیل شود و بخشهایی از اراضی یمن و اردن نیز به آن ملحق شود. دولت جدید اردن بر روی اراضی کشور قدیم اردن تشکیل خواهد شد، به جز اراضی که قرار است به عربستان ملحق شود و در این میان ممکن است بخشهایی از اراضی اشغالی فلسطین نیز به آن ضمیمه شود. در این میان یمن قرار است با الحاق اراضی جنوب عربستان به آن توسعه یابد و در این میان تنها دو کشور کویت و عمان بدون تغییر خواهند ماند.
اما چه بر سر جغرافیای کنونی بنام افغانستان خواهد آمد؟
پس از سقوط نظام جمهوریت و فروبردن افغانستان در کام تروریزم بین المللی، دیگر مجالی برای تاخیر این طرح وجود نخواهد داشت. در حال حاضر، پس از حاکمیت طالبان، پشتونستان در برابر حکومت پاکستان طغیان کرده و بیرق استقلال طلبی بلند خواهد کرد. این مسئله با هدف ایجاد تنش و فرو بردن بیشتر منطقه در کام ناسیونالیسم، افراط گرایی و جدایی طلبی خشونت بار، می تواند اهداف امریکا را در منطقه پیاده بسازد و اجازه دهد طرح مرز های خونین، وارد مرحله جدیدی شود. پشتون های آن طرف خط دیورند با ایجاد روابط گسترده با پشتون های افغانستان، پیروزی طالبان پشتون تبار در افغانستان، ایجاد بغاوت در برابر حکومت پاکستان، جهش های تازه ی را تجربه می کنند. برعلاوه، بلوچ های ایران، پاکستان و ممکن در آینده از افغانستان، به یک طرح ایجاد یک جغرافیای مستقل در منطقه، دست به تحرکات مشابه بزنند. این کار سایر اقوام افغانستان را تشویق به مبادرت به عمل مشابه می کند. طرح هزارستان، خراسان، تلاش ازبکها و ترکمن ها به ایجاد جغرافیای جدید قلمرو موجود افغانستان، طرح داعش خیالی که خلافت اسلامی خراسان را عملی می سازد، طالبان عمدتا پشتون تبار که علاقمندی وافر به یک دست سازی قومی در افغانستان دارد و ارتباط ارگانیک با پشتون های آنطرف خط دیورند دارند، می تواند آژیر تجزیه و طرح بالکانیزه ساختن افغانستان را به صدا در آورد. شورش های موجود پشتون ها و شعار های ضد حکومتی پاکستان، نوعی از انگیزه ی پشتونیزه سازی این جغرافیا را به وجود آورده است. این طرح برای تقسیم اراضی افغانستان و ایجاد کشور های مستقل، مشابه به بالکانیزه کردن کشور های است که پس از سقوط نظامی دوقطبی و ایجاد کشور های مستقل در پی خونین ترین جنگ ها، اتفاق افتیده است. افغانستان آهسته آهسته به سمت این طرح در حرکت است. به همین لحاظ است که فرقه جدای از طالبان پشتون تبار، به رهبری، تاجیکها، ازبکها و هزاره ها در حال شکل گرفتن است و می تواند بدیلی برای افغانستان شمالی محسوب شود. به اساس این طرح افغانستان که بخشی از اراضی خود را از دست خواهد داد، در عوض بخشی از مناطق پاکستان بویژه منطقه “القبایل” به آن ملحق خواهد شد. به این هدف، طالبان بر افغانستان حاکم شدند تا این طرح بیشتر مجال تحقق یابد. از سوی دیگر، شمال افغانستان را گروه های عمدتا غیر پشتون در اختیار دارند که می توانند این طرح را از همان مناطق، آغاز کنند.
اهداف عمده این طرح چیست؟
اول- این طرح به هدف ایجاد چندین کشور در منطقه است تا دینامیک و ثبات موجود امنیتی برهم بخورد و کشور های هژمون منطقه ای مانند چین، روسیه، ایران و حتی هند در مدیریت آن، ناتوان باشند. زمانیکه یک رشته امنیتی و سیاسی مبتنی بر مرزبندی های سیاسی کشور ها، از هم بپاشد، ظهور گروه ها، کنشگران و بازیگران متعدد، مدیریت بازی و مهار بحران برخاسته از آن را، دشوار می سازد. امریکا با چنین چشم اندازی در تلاش است تا بواسطه گروه های تروریستی و افراط گرایان مذهبی، این طرح را به هدف ایجاد درد سر جدید و به لجن زار کشانیدن، کشورهای مانند چین، هند، روسیه و ایران را اجرایی سازد. در این شکی نیست که آمریکا در تدوین این طرح به شکلی ویژه بر تامین اهداف و منافع خود در خاورمیانه و ماورای افغانستان، تاکید ویژه دارد، به همین دلیل خواستار از بین بردن تمام مرزهایی است که قبلا ترسیم است. بیشک اجرای چنین طرحی با وجود رژیمهای حاکم برمنطقه غیرممکن مینمود، اما به اعتقاد آمریکاییها اکنون که کشورهای منطقه به دلیل جو موجود ورشد بی رویه پدید افراطیت، با چالش های عدیده ی مواجه استند، بهترین فرصت برای اجرای طرح مورد نظر آنها، مساعد شده است؛
دوم- در این میان، هدف دیگر این طرح مهندسی شده ای ژئوپلیتیک، تقسیم و تکه تکه کردن و تجزیه کشورهای منطقه و تبدیل آنها به کشورهای کوچک است که موجب میشود، کشورهای همپیمان با آمریکا و غرب در منطقه تشکیل شود و دلیل این وفاداری را این طرح در امتنان کشورهای تازه تشکیل یافته از این اقدام آمریکاست. طرحی که هم منطقه را بیشتر متشنج می سازد و رقبای امریکا را باچالش های متعدد سیاسی، امنیتی و ژئوپلتیک مواجه می سازد و هم قدرت مانور این هژمون جهانی را بیشتر تقویت می کند.
نتیجه چه می شود؟
تحقق این طرح در واقع، برای امریکا، فرصت می دهد تا بدون درگیری مستقیم و هزینه کردن، هم رقبای خود را به چالش بکشد و نظم موجود امنیتی و سیاسی را در منطقه دگرگون سازد و هم با ایجاد دولت های کوچک و بالکانیزه ساختن منطقه و با استفاده از ابزار تروریزم بین المللی، جای پای برای خود در تحولات آینده منطقه داشته باشد. چین باید در زنخش، زمین گیر شود و نتواند به عنوان رقیب امریکا، اوج کند. روسیه باید از بلند پروازی های موجود، بیایستد و دامنه گسترش گرایی در تفکرات راهبردی آن، به شدت ته نشین کند. ایران نباید مجال هسته شدن پیدا کند و به یک هژمون منطقه مبدل شود. هند نباید اقتصاد برتر آسیا باشد و به چالش در آینده مبدل شود. کشور های عربی، ایران و پاکستان نباید مانعی در برابر امنیت انرژی، امنیت اسرائیل و دگرگون سازی نظم سیاسی منطقه به ارزش های امریکایی باشند. این طرح با اهداف از قبل تعیین شده، خیز راهبردی ای است که می تواند جبهات متعدد را در داخل و ماورای افغانستان، میان امریکا و متحدانش از یک طرف و رقبای آن از طرف دیگر، باز کند. آینده منطقه خیلی ها، متشنج، بی ثبات و فاقد یک نظم امنیتی خواهد بود.
نوت: در تحریر این تحلیل، از منابع انترنتی استفاده شده است.