خبر و دیدگاه
پاکستان در « صلح بین الافغانی» دنبال چیست؟
پاکستان به عنوان دولت مخلوق استعمار انگلیس، تجربه ای غنی استعماری انگلیس را در رابطه با کار با قبایل پشتون دو سوی مرز رسمی دیورند از انگلیس میراث برده و با این میراث به بازی سرچپه افغانستان در میان قبایل پشتون پرداخته است. محمد داود برای تحقق ادعای ارضی اش بر پاکستان با دادن پول به سران، خانها، فئودالان پشتون واحزاب ناسیونالیست قومی پاکستان، آنان را تحریک کرد تا در برابر پاکستان بایستند؛ جدایی خود را از پاکستان اعلام کنند و به افغانستان بپیوندند و بدینسان خواب « افغانستان بزرگ » راکه با حمایت اتحادشوروی دیده بود، تحقق بخشد. خوابی که امان الله خان را نیز به قبله بدلی ودست نشاندگی از انگلیس به روس، آلمان و ایتالیا وادار کرده ودر فرجام بازی، تخت وتاج خانوادگی را از دست داد.
داود خان در داعیه ایجاد « افغانستان بزرگ» و کار با سران قبایل واحزاب قومی پشتون پاکستان از یک سو تجربه سازمان اطلاعات ارتش پاکستان را نداشت واز همین سبب تمام فعالیت ها و حاتم بخشی های پولی او نقش بر آب شده ودر شوره زار سران قبایل مدفون شد؛ از جانب دیگر دستگاه دپلوماسی و سیاست خارجی پاکستان که دپلوماتهای با تجربۀ تربیت یافته انگلیسی آن را هدایت ومدیریت می کردند، در مقایسه با دستگاه دپلوماسی افغانستان که اسیر قوم گرایی، خانواده پرستی وسلیقه های شخصی سرداران شده بود وبعدا با برخورد ایدئولوژیک با این دستگاه از کار افتاد، بسیار مؤفقانه عمل می کرد. از همین رو ادعای ارضی داود خان نه در میان کشور های اسلامی و نه در مجامع بین المللی وسازمان ملل جایگاه یافت. فعالیت منسجم این دو دستگاه پاکستانی که از انگلس به پاکستان میراث مانده بود، فعالیت های داود خان را به طور کامل خنثی کرد و آن را به شکست کشاند.
پاکستان در مواجهه با تحریکات خام ناسیونالیستهای قومگرای حاکم در افغانستان وعدم عبرت گیری آنها از بازیهای استعماری در میان قبایل پشتون که همه استعمار گران را دوشیده و به شیره کشی اقتصادی از قرن نوزده به اینسو مصروف بودند و هرکس بیشتر مواجب می داد به نفعش شمشیر می زدند، سیاست ومنافع ملی اش را در افغانستان بر دو بنیاد تعریف کرد:
ـ حمایت از گروه های سلفی، وهابی واسلام سیاسی جامعه پشتون افغانستان به عنوان پادزهر چپ وابسته وملی گرایی قومی جامعه ای پشتون که بتواند از این گروه ها در برابر رقیبان منطقه ای خود هند وافغانستان استفاده ابزاری کند؛
ـ ایجاد یک قیادت سیاسی وابسته به پاکستان در کابل از نیروهای اسلام سیاسی وسلفی جامعه پشتون افغانستان. وبا اتکا به این دو مؤلفه ایجاد « پاکستان بزرگ» در برنامه ای نظامیان پاکستان مطمح نظر اساسی قرار داشته است.
این سیاست ارتش پاکستان که گرداننده اصلی قدرت در پاکستان است، در قالب یک برنامه مدون استراتیژیک از شروع ایجاد داعیه ای به نام « پشتونستان» در زمان نخست وزیری شاه محمود توسط گروهی از ناسیونالیستهای قومی به رهبری داود خان وحمایت اتحاد شوروی از آن، بدون هیچ سازشی به پیش برده شده است. سیاست پاکستان همیشه یک سیاست تعرضی برای ایجاد « پاکستان بزرگ» با زیر سلطه قرار دادن افغانستان و یا حد اقل انضمام پشتونهای افغانستان به پاکستان بوده است. چون کتله اساسی وبزرگ جامعه پشتون در پاکستان قرار دارد.
در اینجا یک مساله به طور جدی قابل یاد آوری است که اتحاد شوروی برای رفتن به جنوب می خواست از افغانستان به حیث یک دهلیز استفاده کند و بر عکس پاکستان می خواهد در قالب یک کنفدریشن و یا صوبه ساختن افغانستان برای وصل شدن به آسیای میانه، چین و روسیه از افغانستان به حیث دهلیز استفاده کند وچیزیکه در این بازی فرق کرده است همان تبدیل سوراخ پف کردن در سرنی است که هرکس در سر مقابل آن دمیده است. و پاکستان با برنامه ریزی دراز مدت وتکیه به شعار امت اسلامی پشتون محور، پشتونها را در دوسوی مرز رسمی دیورند و جزایر ناقلین پشتون در شمال به عنوان گارد محافظتی منافع ملی خویش مد نظر دارد.
ناسیونالیستهای قومی پشتون از محمد داود خان تا اشرف غنی احمدزی برای ایجاد « افغانستان بزرگ » با انضمام قبایل پشتون پاکستان به افغانستان دل بسته اند و در این راه بیشترین حاتم بخشی را نه تنها از خزینه ای بینوایان افغانستان، بل از پولهای باد آورده «ک.ج.ب. » و «سی آی.ای.» وکمکهای دولتهای مختلف به جیب سران قبایل واریز کردند؛ اما شانس پیروزی « افغانستان بزرگ» با فروپاشی اتحاد شوروی در این بازی یک بر هزار است. در مقابل ایجاد « پاکستان بزرگ» با سلطه بر افغانستان با تکیه بر گروه های اسلام سیاسی، سلفی و وهابی جامعه پشتون در یک کنفدریشن وصوبه و ایجاد قیادت سیاسی دست نشانده ای پاکستان در کابل از نیروهای اسلام سیاسی جامعه پشتون برنامه ای است که گام به گام به پیروزی نزدیکتر میشود وبا استقرار امارت مجدد طالبان در کابل به عنوان حاکمیت دست نشانده وارتش افغانی پاکستان به منصه اجرا گذاشته می شود. شانس پاکستان در برپایی « پاکستان بزرگ» باشرایط مساعد منطقه یی وجهانی نیز تا حدی جهانی سازگار است. چین در این بازی متحدش است و فدراتیف روسیه یکی از قدرتهای بزرگ را پاکستان از نیروی مخالف به بیطرف تبدیل کرده است، اضافه برآن حمایت امریکا وانگلیس را نیز دارد. متکی به همین برنامه در چهار دهه اخیر اسلام آباد با کارت اسلام سیاسی، سلفی و وهابی جامعه پشتون بازی کرده است و مظهر روشن مهره های پاکستان در این بازی حزب اسلامی به رهبری حکمتیار، تحریک طالبان وتعدادی از اسلام گراهای پشتون خارج از این دوگروه بوده است.
البته تلاش های پاکستان برای سرباز گیری از جوامع واقوام غیر پشتون ومواجب دادن به عده ای معلوم الحال وابسته ای استخبارات پاکستان، ودهل ونغاره زدن تغییر سیاست پاکستان فریبکاری بیش نیست و این هیاهوی حکم مسکن را دارد تا این جوامع در برابر برنامه پاکستان ومنافع تعریف شده پاکستان به طور فعال قرار نگیرند. سیاست پاکستان در برابر جوامع واقوام غیر پشتون « تسکین سازی» وخاموش نگهداشتن این کتله های قومی است، که آرام باشند و تحقق پروژه را اخلال نکنند. از همین رو اجیران پاکستان از جوامع واقوام غیر پشتون بر طبل یاوه تغییر سیاست پاکستان می کوبند. زد وبندهای پشت پرده ای ترکیه با پاکستان بر سر نوعی توافقی است که بر سر تقسیم افغانستان در جریان است. از این خیمه شب بازی های پشت پرده معلوم میشود که پاکستان خواهان نوعی خود مختاری، کنفدریشن و یا هم ایجاد قلمرو سیاسی جداگانه در شمال برای ترک زبانها است، تا رابطه خود را با اسیای میانه وترکیه پس از این تقسیم بندی بهبود بخشد. همین که عده تنها خواهان آن اند « که شمال تکلیفش را روشن کند» در واقع رقص برای برنامه پاکستان را تمرین می کنند. چون ترک زبانها در شمال پشت جبهه وسیع از آسیای میانه تا ترکیه دارند. پاکستان میخواهد با ترکیه بازی را طوری رقم بزند که منافع ترکیه در این بازی حفظ شود و روابطش را با جمهوریت های ترک زبان آسیای میانه برای بهره برداری از منابع انرژی وبازار فروش بهود ببخشد.
البته طالبان که دنبال سلطه کامل سیاسی، فرهنگی، زبانی و اسلام سلفی و وهابی بر کل افغانستان و تعمیم اداره یک دست شان اند، خواهان شمولیت در پاکستان بزرگ از این بابت اند، که در افغانستان سلطه مرکزی و بدون وچرای پشتونها حفظ شود وتنش در روابط آنان با ترکیه از همین منظر رخ داده است.اگر بازی پاکستان و « مدعیان روشن کردن تکلیف شمال » یک برنده داشته باشد، جامعه ترک زبان شمال خواهد بود. بازنده اصلی این بازی جوامع واقوام غیر پشتون و بیشتر از همه تاجیکان اند که به گونه پراگنده در جغرافیه افغانستان زندگی می کنند.
برای برهم زدن این بازی ارتش پاکستان وجلوگیری از پیروزی نظامی طالبان تنها پادزهری که وجود دارد، همان ایجاد خیزشهای ملی، سراسری کردن وارتباط زنجیره ای آن در تمام کشور، ایجاد ستاد مشترک برای مقاومت وبرنامه روشن حکومتداری برای این خیزشها ومقاومت گسترده وسازمانیافته است. بدون شکست نظامی طالبان در شمال، غرب، حومه کابل وشمالی به عنوان ارتش افغانی پاکستان برای برپایی یک صلح عادلانه وتوام با آزادی و رعایت ارزشهای حقوق بشری و حقوق حقه همه جوامع واقوام برادر در چوکات یک حاکمیت دموکراتیک ونامتمرکز مشمول جامعه برادر پشتون تیری دیگری در ترکش وجود ندارد. دلبستن به رژیم وابسته غنی که خود سهمدار پروژه طالبان است، پناه بردن از زیر چکک به زیر ناوه دان است.