تلاش ها برای رویکار آمدن دولت غیر متمرکز
منبع : استارز اند استرپز
نوشته : وهاب روفی
مترجم : سید جمال اخگر
پس از یک دهه درگیری خونین ، بلاخره هییات دولت افغانستان و گروه طالبان برای مذاکره در مورد توافق صلح در دوحه پایتخت قطر نشست را برگزار کردند.
آغاز مذاکرات بین الافغانی که در اوایل ماه سپتامبر آغاز شد، یک فرصت تاریخی و بی سابقه برای افغان ها می باشد. با این حال ، کسانی که از تاریخ افغانستان آگاه هستند بخوبی می دانند که این اولین تلاش برای صلح نیست و آخرین هم نخواهد بود.
افغان ها با رها برای احیای مجدد دولت ها و سیستم های متلاشی شده به این گونه گفتگو ها روی آروده اند. بدبختی این جاست که هر وقت می خواهند روی ساختاری مذاکره کنند ، بنیاد متزلزل راهکار های از قبل تجربه شده ی ناکام را اساس قرار می دهند. نشست دوحه نیز با نشست های قبلی که در طول چند دهه اخیر برگزار شده است ، چندان تفاوتی ندارد. به عنوان مثال ، نشست بن که در سال 2001 هییات جناح های سیاسی افغانستان پس از سرنگونی رژیم طالبان توسط ایالات متحده ، برای مذاکره در باره حکومت پسا طالبان دیدار کردند. و بالای حامد کرزی به عنوان رییس جمهور حکومت موقت تا زمان برگزاری انتخابات تحت نظر سازمان ملل توافق کردند یکی از نظام های کاملا متمرکز را بنیاد گذاشت.
نزده سال بعد ، پس از کشته شدن نزدیک به 15000 نفر و هزینه بیش از 2 تریلیون دالر آمریکا ، طالبان با چشم انداز نه چندان بهتر برای صلح دوباره باز گشتند . زلمی خلیلزاد فرستاده ویژه ایالات متحده در افغانستان در ماه مارچ توافق نامه ی را از جانب ایالات متحده در غیاب دولت افغانستان با طالبان به امضا رسانید. زلمی خلیلزاد در جلسه استماعیه اخیر کمیته فرعی امنیت ملی مجلس ایالات متحده گفت که ممکن مذاکرات دولت افغانستان با طالبان با شکست روبرو شود .
بیایید فرض کنیم که دولت افغانستان و طالبان بلاخره توافقنامه ی را به امضا برسانند ، آیا این کمک می کند که صلح بیاید ؟ تقریباً بصورت قطعی جواب منفی خواهد بود.
همه ای این گفتگو ها و نشست ها برای یک هدف صورت می گیرد : ایجاد یک دولت دارای قدرت متمرکز در افغانستان . راه که بار ها طی شده و بار ها با شکست مواجه شده است. تمرکز قدرت در واقع جاده است که احتمالاً به جنگ دایمی منجر می شود.
سیستم های اداری و سیاسی موجود در افغانستان کهنه و از کار افتاده است . آنها نمی توانند جوابگویی تحولات ژرف اجتماعی و سیاسی که طی چهار دهه گذشته در افغانستان بوجود آمده است ، باشند.
ساختار های سیاسی کنونی افغانستان که توسط قانون اساسی مصوب 2004 که نسخه اصلاح شده قانون اساسی سال 1964 است ، هنگامی که کشور دارای سیستم شاهی بود ، ایجاد شده است.
قانون اساسی افغانستان با قرار دادن رئییس جمهور در راس قوه سه گانه دولت، مسئولیت سترگی را بر دوش رئیس جمهور گذاشته است. تمرکز قدرت به حدی شدید است که نه تنها والیان 34 ولایت بلکه ولسوالان ، شاروالان و فرماندهان پولیس نیز از سوی رئییس جمهور منصوب می شوند. حتی هزینه ها خریداری های هر ولایت باید به امضای رئییس جمهور صورت گیرد.
لازم نیست یک اقتصاد دان خطرات و اثرات ناگوار انحصار قدرت را که بریک فرد تحمیل می شود، مشاهده کند.
تصور کنید که اگر رئیس جمهور آمریکا نه تنها اعضای کابینه خود ، بلکه حاکمان ایالتی ، شهرداران ، فرمانده پولیس ، اشخاص که ، بانک ها و موئسسات را اداره می کنند، منصوب کند ، چگونه خواهد بود؟
افغانستان بیشتر سیتم های سیاسی متمرکز را تجربه کرده است ، و به گورستان هریک ازین سیستم ها مبدل شده است.
احمد مسعود فرزند احمد شاه مسعود فرمانده نظامی( که چند روز قبل از حملات 11 سپتامبر ترور شد)
در روزنامه نیویارک تایمز نوشت : برای یک صلح پایدار و نظام سیاسی عادلانه در افغانستان ، باید ساختار های سیاسی و اداری از حالت متمرکز که قدرت و منابع مالی را در دفتر رئیس جمهور با کمترین پاسخگویی منحصر کرده است بیرون شود.
فقدان یک نهاد اساسی برای تقسیم قدرت میان پایتخت و ولایات و سیستم این که ” هرکسی برنده شد همه چیز را می برد” در دولت مرکزی یک رقابت نا سالم را برای ریاست جمهوری به راه انداخته است .
الکساندر یکتن از اعضای مرکز مطالعات استراتیژیک و بین المللی امور خارجه نوشته است که ” سیستم حکومت غیر متمرکز نه تنها از لحاظ تاریخی در افغانستان کار برد دارد بلکه از لحاظ تیئوری برای نهادینه شدن دیموکراسی نیز مهم است ”
رئیس جمهور بعدی ایالات متحده نباید سعی کند تا به مشکلات افغانستان با استفاده از راه حل نظامی رسیدگی کند . باید افغان ها را به حال خود گذاشته تا ریشه منازعات چندین ساله را که همانا تمرکز قدرت است، از بیخ برکنند. به ولایات اجازه داده شود تا مانند ایالت های آمریکا از صلاحیت های بیشتر برخوردار باشند.
جنگ در افغانستان با تهاجم نیروهای آمریکایی و حتی با روی قدرت آمدن طالبان آغاز نشده است . از تجاوز اسکندر کبیر در سال 330 قبل از میلاد تا حمله مغول ها در قرن 13 ، جنگ های افغان انگلیس در دهه 1800 ، حمله شوروی در دهه های 1970 -80 و جنگ های داخلی در دهه 1990 این کشور در آتش جنگ می سوزد.
مذاکرات مانند دوحه ، ولو اگر نوید بخش هم باشند ، نه مسائل افغانستان را حل می کند و نه ایالات متحده را به هدف شکست القاعده و تروریستان وابسته به آن می رساند.
تا زمانی که قدرت در افغانستان متمرکز باشد ، ما فقط می توانیم شاهد ادامه مداخلات خارجی ، پناه گاه های امن برای تروریستان ، هرج و مرج و جنگ بی پایان خواهیم بود.
08th October 2020
nawesende nabeshte-ye bala goya az gareftari haa-ye 4 dahe-ye gozeshte hich agah nist. der nashast bonn sal 2001 be zalmi khalil-zad goftand merdom ke ager shama mi khahid yek afghan=poshton be rahbari begazede shawad der mayan poshton haa kaes haa-ye dana wae khana (ba-sewad) haem hasti darand , yeki az an haa ra be jaa-ye hamed karzaa-ye popal-zaa-ye ber gazinid. zalmi khalil -zad gofte bod : amrika-ye haa hamin hamed karzai ra ber-gazide and. amrika khob mi danist wae mi danad der kalae haa-ye por-pi hamed karzai .ashraf ghani ahamad-zai ,anwerul-hagh ahadi , wae deger poshton haa che mi gozarad. in haa hame amozesh-dide zir dast khod saze-man haa-ye jasosi amrika and
sal 2001 merdom agah goftand wae naweshtand ke amrika yek bakhsh kochaki az taleban ra bera-ye ayende negah mi darand , chanan haem shod , wer-ne amrika der sal 2001 mi tawanist hame-ye taleban ra na-bpod sazad ke ne sakht. amrika az der-haem ber-hami (bohran) der giti sode borde wae sod mi borad. amrika bar haa pas az sal 2001 gofte ast ke : ” maa beraye aworden democracy der in keshwer ne amade yeem.” alghayede dae wae hame goroh haa-ye merdom koshi (terroristi) ra khod amrika padid aword, pas be rasti der pay na-bodi an haa amrika nist