خبر و دیدگاه

انتصابات قبیله ای و بحران ملی

از ایجاد گروه ها، نهادها، جریانها واحزاب سیاسی در کشور بیش از یک قرن میگذرد، درین مدت مردم کمتر شاهد ایجاد یک نهاد سیاسی فراگیر، ملی، دموکرات، ترقیخواه و پابند به ارزشهای ملی، استقلال، حاکمیت ملی و تمامیت ارضی در سطح حزب بوده اند، چی رسد به یک حاکمیت فراگیر ملی. عوامل متعددی درعدم اتحاد سیاسی روشنفکران کشور به دور یک محور سیاسی ملی نقش داشته است: مداخله کشورهای استعماری؛ نفوذ شبکه های جاسوسی کشور های مختلف؛ عقب ماندگی فرهنگی؛ استبداد سیاسی بی مانند داخلی و سیاست سرکوب وده ها عامل دیگر، اما تمام اینها بیشتر عاملهای فرعی اند؛ عامل اصلی وجود حاکمیتهای قومی و قبیله ای و تداوم انحصار قدرت به گونه ای تباری وقومی با اتکای خارجی بوده، که مانع شکل گرفتن یک نهاد سیاسی بر محور ملی شده است. حاکمیت های وابسته قومی برای حفظ سلطه سیاسی شان بر جوامع واقوام غیر پشتون برتشدید خصومت های اجتماعی، تباری و فرهنگی در میان جوامع واقوام برادر تکیه کرده اند و با دادن امتیاز به یکی و دشمنی با دیگر نتنها مردم را، بلکه روشنفکران کشور را نیز در خطوط قومی وتباری پاشاندند. ازینرو تمام احزاب سیاسی صرف نظر از تفکر، شیوه های برخورد به حاکمیت سیاسی، ایدویولوژی های مختلف وگرایشات چپ وراست، این تقسیم بندی قومی وتباری را در جبین خود داشته اند.
سرکوبهای مدهش تباری و قومی و تضاد های تراکم یافته برخاسته از نابرابری های اجتماعی، قومی وفرهنگی یک بار پس از سقوط سلطنت مطلقه امیر امان الله فوران کرده به جنگ قومی منجر شد و روشنفکران را در خطوط قومی وتباری تقسیم کرد و بار دیگر پس از فروپاشی حاکمیت حزب دموکراتیک خلق همه روشنفکران چپ وراست، کندرو و تند رو را در خطوط تباری و فرهنگی تقسیم وتجزیه کرد و منجر به جنگ قومی در کشور شد، که بحران موجود سیاسی و اجتماعی کنونی ادامه آن است. تا زمانیکه انحصار قدرت سیاسی به گونه قومی، تباری و اجتماعی با اتکای خارجی وجود داشته باشد، این بحران ادامه خواهد یافت. در صورت تداوم وضع موجود، پروژه های ملت سازی، وحدت ملی، برقراری حکومت ملی، حرکت به سوی دموکراسی وگرایش به سوی تجدد و نوسازی کشور پندارهای باطلی بیش نیستند. سر فصل حرکت به سوی ساخت پروژه های ملی، از وحدت سیاسی تمام جوامع واقوام برادر میگذرد، که با تفاهم وشیوه های دموکراتیک به تشکیل حاکمیت ملی فراگیر بپردازند. « دمکراسی افغانی» متکی بر پیش فرضیه های قوم اکثریت با تقلب، کودتای انتخاباتی، جعل، تزویر، خرید وفروش رای مردم و استفاده ناجایز از قدرتهای خارجی برای تمکین مخالفان و دشمنان اجتماعی دامنه بحران سیاسی و اجتماعی را گسترده تر میسازد.
تا کنون آنچه به نام ملی داشته ایم همه نماد های یک قومی اند. سرکوبهای مدهش قومی زیر نام حاکمیت ملی، تبعیض سیسماتیک تاریخی، کشیدن هرچه بیشتر تنابهای انحصار قدرت قومی، نماد سازیهای یک قومی، سیاست حذف دیگران از موزائیک قومی، تباری، فرهنگی، زبانی و… طاقت مردم را تاق ساخته است. گروه های فاشیستی طی تمام این سده های پسین در همسویی با قدرتهای استعماری روند ملت سازی را به جای اتحاد سیاسی و اجتماعی جوامع و اقوام برادر در داخل یک جغرافیه ودر زیر یک چتر سیاسی بیشتر با پشتونهای پاکستان به پیش برده اند؛ در حالیکه جوامع واقوام برادر با هم یکجا از این آب وخاک دفاع کرده، در تمام مصیبتهای کشور شریک بوده اند و با هم مشترکاً خون وقربانی برای حفظ این سرزمین داده اند واما تا کنون به جز از چرخاندن چرخ اقتصادی، دادن مالیه، سهم گیری به حیث پیشمرگان دفاع از کشور وگوشت دم توپ جنگ های نیابتی، از حق داشتن تبعه ای سیاسی برابر محروم بوده اند، چی رسد به شهروندان برابرحقوق.
سکوت، جبن سیاسی، خود حقیر بینی، خود کهتر بینی، تواضع، برده باری، تحمل ومدارای طولانی مدت جوامع و اقوام برادر، حاکمیت سیاسی ــ قومی و حتی روشنفکران جامعه برادر پشتون را بر نینگیخت تا در برابر حقوق سیاسی، فرهنگی، زبانی، اقتصادی و اجتماعی هم میهنان شان تمکین کنند. با دریغ ودرد که بسیاری از روشنفکران جامعه برادر پشتون که به عنوان پناهنده در کشورهای اروپایی و برخی از کشورهای دیگر زندگی وکار میکنند، در جوامع مدرن اروپایی تعلق سازمانی و سیاسی به احزاب کمونیست، سوسیال دموکرات و لیبرال دموکرات دارند و از سیاست این احزاب پشتیبانی میکنند، اما در کشور خود و در برابر هم وطنان شان در دفاع از سیاستهای فاشیستی قرار دارند و چشم بر حقوق سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی جوامع واقوام غیر پشتون بسته ومی بندند. همو طنان غیر پشتون خود را شریک در مقدرات ملی وسیاسی شان ندانسته و خواهان حذف وسرکوب انها اند؛ این کمونیستها، سوسیال دموکراتها و لیبرالها بیشتر از هموطنان ازبیک، بلوچ، پشه یی، تاجیک، ترکمن، عرب، نورستانی، هزاره و… به اتحاد باپشتونهای پاکستان وایجاد « لوی افغانستان» می اندیشند، که چگونه غیر پشتونها را حذف کنند. کمونیستها، دموکراتها و اسلامیستهای روشنفکر پشتون تبار حاضر اند همه هست وبود هموطنان غیر پشتون خود را از آنها بگیرند وبه پشتونهای پاکستان حاتم بخشی کنند. مشکل اساسی بر سر راه وحدت سیاسی، ملت شدن، حاکمیت ملی، وحدت ملی و… در کشوری به نام افغانستان و در زیر چتر یک حاکمیت از همین جا بر میخیزد.
برگردیم به مساله انتخابات
در کشوری که بیشتر از سی ملیون نفوس زندگی میکند و در آن یک ملیون رای داده و معلوم نیست همین تعداد رای داده است و یا کمسیون انتخابات، خود برگه هارا به صندوقها انداخته است؛ با در نظرداشت فیصدی ناچیزی از شرکت کنندگان در این انتخابات، نتایج بر آمده ازین غایله از هیچ مشروعیت سیاسی برخوردار نیست. درعین زمان کمیسیونهای انتخاباتی تقلب گسترده را به نفع غنی انجام دادند و اورا در یک کودتای انتخاباتی دیگر برنده ای انتخابات اعلام کردند و حال مبلغان فاشیزم وتمامیت خواهی از دیگران میخواهند به این نتیجه ای پر از تقلب وکودتای انتخاباتی تمکین کنند و انانیکه از فرمان رییس قبیله سرکشی کنند، مسئول بحران سیاسی وملی پنداشته میشوند؛ در حالیکه در ایجاد بحران انتخاباتی و شکلگیری حکومتهای موازی و بحران سیاسی واجتماعی در کشور حاکمیت وابسته قومی و گرایشهای فاشیستی و اشغالگران خارجی مسئول اند. جوامع و اقوام برادر غیر پشتون چاره ای جز این ندارند، که برای دفاع از حق مشروع شان دست به اقدامات سیاسی و ایجاد حکومت همه شمول ودارای قاعده اوسیع اجماعی بزنند، به هر اندازه ای که سنگر عدالت خواهی وبرابری خواهی را خالی بگذارند، گروه های وگرایشات فاشیستی برای نابودی دیگران به تعرض لجام گسیخته دست میزنند و یگانه راه وچاره مقاومت وایستادن در برابر انحصار قدرت است، که منشا تمام بحرانهای سیاسی واجتماعی در کشور است.
بسیاری از روشنفکران پشتون تبار عزیز ما ایجاد حکومت با قاعده وسیع اجتماعی از سوی مخالفان سیاسی غنی احمدزی را به طور شتابزده خیانت ملی پنداشته و آن را گامی در راستای تجزیه کشور دانستند؛ در حالیکه خود در طی تمامی این سالها دو حکومت پشتون تبار موازی یکی به رهبری طالبان و دیگری به رهبری کرزی واحمد زی را رسمیت دادند و حالا هم در پی صلح قبیله یی بین دو نهاد سیاسی جامعه ای برادر پشتون اند و تمامی جوامع واقوام غیر پشتون خارج از دایره صلح قبیله ای و قومی قرار داده شده و در حاشیه کامل این تبانی های قومی به رهبری خلیل زاد قرار دارند.
محکوم کردن گرایشهای برابری خواهانه و دفاع از عملکردهای گرایش های فاشیستی به معنی اینست که ما قاتل ومقتول و دزد وصاحب خانه را به طور همسان محکوم کنیم و خشم وخروش سر دهیم که چرا مردم حق شان را میخواهند و چرا دعوی برابری و مشارکت در قدرت را دارند؟! در حالیکه توقع روشنفکران غیر پشتون از روشنفکران عزیز جامعه برادر پشتون اینست، تا برای همبستگی ، وحدت وهمسویی ملی باید پیشقدم شوندو در برابر بی عدالتی ملی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی واقتصادی در عمل مبارزه کنند. راه همبستگی ملی، حفظ ثبات سیاسی، استقلال، حاکمیت ملی وتمامی ارضی کشور عزیز ما ختم غایله انحصار قدرت قومی، پایان دادن به تبعیض تاریخی، ختم اشغال و تامین برابری، برادری ومشارکت عادلانه در تمامی عرصه های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی است. بحران وافتراق اجتماعی همه معلول و تابع انحصار قدرت، اشغال کشور و حاکمیتای وابسته ومزدور خارجی در کشور است و با برطرف شدن این عوامل، بحران جاری در کشور فروکش خواهد کرد. یگانه چاره ای درد بی عدالتی ملی و سیاسی نه گفتن به تقلب، دفاع از حق مردم و ایجاد حاکمیت با پایه های وسیع اجتماعی است. مشروط برینکه تیکه داران قومی به تعهدات و مسئولیت های شان عمل کنند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا