وادی گرگها روایتی از جامعه افغانستان معاصر
درست در سال ۲۰۱۴م، بود که ابتدا در تلویزیون طلوع و بعد در خورشید در لابلای سریال های ترکی سریالی به نام “وادی گرگها” ظهور کرد؛ که افکار همه شهروندان افغانستان را به خود جلب کرده بود، حتی مقامات بلند پایۀ نظامی و ملکی دولت افغانستان شیفته دیدن این سریال جذاب شده بودند. حتی بعضی از مقامات بالای نظامی که در وزارت دفاع و داخله و امنیت ملی کارمیکنند که هر شب با شوق و علاقه فراوان برای دیدن سریال وادی گرگها وقت می گذاشتند. صدای این سریال حتی از گوش مقامات نظامی و استخباراتی هم فراتر رفت، والی پشین مزار شریف یعنی استاد عطا محمد نور سه شخص که نقش مرکزی در این سریال داشتند، آنها را از ترکیه به افغانستان در ولایت مزار مهمان کرده بود. بعد ها از افغانستان هم تاجران زیادی به دیدن بازیگر مرکزی این سریال یعنی “پولاد علمدار” رفتند و با تحفه های عجیب و غریب، از آن دید و بازدید نمودند و حتی عکس های یادگاری شان هم در فضای مجازی درز کرد. بعد ها سر و صدا های زیادی بالا گرفت، مبنا بر اینکه سفارت ایالات متحده آمریکا در کابل مخالف پخش این سریال (وادی گرگها) بود، که بعد از نشر نیمی آن از تلویزیون طلوع قطع شد و ادامه آن را تلویزیون خورشید به نشر رساند اما نه به صورت کامل!؟. چون داستان این سریال بیشتر شبه فضایی سیاسی و اقتصادی و نظامی-استخباراتی افغانستان بود، مسأله وقتی جدیت کسب میکند که از زبان خاص و عام مردم شنیده میشود که گویا این سریال واقعیت های جامعه افغانی را بازگو مینماید. این سریال با تمام معنا یک سریال سیاسی بود؛ که از واقعات خاورمیانه، افغانستان، پاکستان، روسیه و سایر دولت ها ونهاد ها و جوامع سیاسی و اجتماعی ذی دخل را به نمایش گذاشت. و همچنان از فعالیت های مافیایی و استخباراتی حکومت ها را که چگونه در قضایایی سیاسی-نظامی، اقتصادی-تجاری، فرهنگی-اجتماعی و حتی دینی-مذهبی جوامع بشری دست باز دارند، را به نمایش می گذارند. در این سریال دولت ترکیه برای جلوگیری از اقدامات خصمانه سازمان های استخباراتی دشمن که دنبال ایجاد بی ثباتی سیاسی، ناامنی ها و گسترش جنگ های فکری و بوجود آوردن گروه های تروریستی در منطقه بودند، دولت در راستای جلوگیری از اقدامات آنها یک شخص که به تمام معنا یک ملی گرا و وطن پرست بیگانه ستیز است، که همیشه به منافع ملی دولت و ملت خود فکر می کند، در رأس یکی از سازمان های مخفی اسخباراتی-اطلاعاتی دولت متبوع خود قرار می گیرد. شخصی که نقش مرکزی در این سریال دارد به نام “پولاد علمدار” است که از وضعیت سیاسی، اقتصادی، نظامی و سیاست های بین المللی آگاهی بسیار عالی دارد؛ که ناگفته نماند که قبل از حادثه یازدهم سپتامبر ماستری خود را در رشته حقوق و روابط بین الملل از یک دانشگاه آمریکایی در آمریکا گرفته است و فعلاً رئیس یکی از نهاد های امنیت ملی ترکیه است.
اما، چرا آمریکایی ها و اسرائیلی ها از این سریال خوش شان نیامد؟ این سریال نه تنها در افغانستان بلکه در سوریه، عراق، ایران، تاجکستان، قزاقستان، روسیه کشور های امارت متحده عربی به استثنایی عربستان سعودی و حتی در بعضی کشور های اروپایی به زبان های مختلف نشر شد، که عاری از انتقاد های آمریکایی ها و اسرائیلی ها و متحدان شان نبود. در این سریال بیشتر یک جانبه گرایی کشور های آمریکا، انگلستان و اسرائیل را به نمایش می گذارد که چگونه منافع شوم خود را در دیگر ممالک دنبال می کند. در قسمت های آخر آن به صراحت نشان داد که چگونه تمدن غرب در عراق آتش جنگ را شعله ور می سازد تا نقش تمدنی آن کشور را تضعیف کرده و دست آورد های تمدنی آن آنها را غارت کشیده و به کشور های خود انتقال دهند، و یا اهداف شوم سیاسی امپریالیستی را که در سوریه دارند؛ که چگونه نظم و ثبات سیاسی را برهم می زنند و سلاح های گوناگون را در دسترس گروه های بنیاد گرا های افراطی قرار می دهد تا به منافع سیاسی شوم خود برسند و نفت که حق مردم خاورمیانه است آن را به زور و غیر قانونی به ممالک اروپا و غرب انتقال می دهند.
همچنان در این سریال به وضاحت بیان می کنند که افغانستان در ترویخ مواد مخدر و سود هنگفتی که دارد چه جایگاه در بین دولت های شرور و گروه های مافیایی و تروریستی دارد؟. امروز عین فضایی سریال وادی گرگها در افغانستان در جریان است که هر نهاد سیاسی و غیر سیاسی، احزاب و شخصیت های عجیب و غریب، نهاد های رسانه ای و… که با دولت های اجنبی و یا سازمان های مافیایی و استخباراتی قدرتمند رابطه دارند و به منافع بیرونی در خدمت اند، این گروه ها و نهاد ها و حتی شخصیت ها، وسیله ای برای پیشبرد جنگ های فکری و ایدئولوژیکی و تروریستی در افغانستان مبدل شده است. اما متأسفانه چیزی که در این سریال (وادی گرگها) وجود داشت، یعنی شخص قدرتمند که به منافع ملی دولت خویش و منافع والیای مردم خود فکر می کرد و خدمت به وطن و ملت را جزء آرمان های ملی و افتخارات خود می دانست؛ اما با وجود اینکه تمام داستان های این سریال شبه قضایی سیاسی و استخباراتی و اقتصادی افغانستان بود، اما در افغانستان چنین شخصیتی که در اریکه قدرت سیاسی-نظامی و استخباراتی افغانستان باشد و به منافع ملی دولت و منافع والیای مردم فکر کند نه قوم، وجود ندارد!.
امروز در افغانستان از فساد اداری گرفته تا فساد اخلاقی، کارکرد مافیای قومی، سیاسی و اقتصادی، قانون شکنی، جرم های جنایی سبک و سنگین، خیانت های ملی و… در جامعۀما در حال حاضر در جریان است، اما نه کدام نهاد قدرتمند و نه کدام شخص که هم قدرت و هم صلاحیت قانونی داشته باشد و از چنین رویداد ها جلوگیری کند، وجود ندارد. اگربا واقع گرا ئی وضع کشور را ببینیم و تحلیل کنیم، میبینیم که امروز انواع فساد ها از جامعه گرفته تا دولت، همه را آغشته کرده است؛ ریشه کن کردن آن کار آسانی نیست، اگر دولت واقعاً بخواهد که از این همه فساد ها و جرم و جنایات و خیانت ها رهایی یابد باید اشخاص به شدت وطن پرست و ملی گرایان سکولار را در اهرم قدرتهای استخباراتی و نظامی کشور جابجا کند.
به باور من سازمان های استخباراتی و اطلاعاتی بهترین گذینه برای از بین بردن این آلودگی ها در جامعه و دولت کنونی است؛ مشروط به اینکه دولت و رهبران بالای این نهاد ها بالای این امر ارزشمند دولت سرمایگذاری کنند و برای آینده آن فکر کنند. به همین لحاظ به عقیده من «استخبارات مغز دولت است».