خبر و دیدگاه

تاجیکان بیدار شوید، تبار وتاریخ سرزمین نیاکان خود را بشناسید

kamjow
دکتر بصیر کامجو

یادداشت:  قابل یادآوری می دانم به آن دسته آگاهان تاجیک که در قرن بیست و یکم هنوز هم در دائرۀ اندیشه های چپ و راست خود گیر مانده و شیفتگانه در خدمت فرهنگ بیگانه قرار دارند.

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جــــوید روزگــــــار وصل خویش
نگاهی برخاستگاه واژهٔ تاجیکان

در پهنه بزرگ جغرافیایی سیاسی ایران قدیم غیر از تبارایرانی  (تاجیکان وپارسها و کُرد ها) ، ملیت های دیگری نیز پهلوی هم می زیسته اند.

با چیرگی تازی های مهاجم  بر سرزمین ایران بزرگ واستقرارحاکمیت این قوم، با یک برنامه ویژه سیاسی، بی پروا وسبکرو ــ خانواده های ملکی تازی همپا با شمشیر داران ایشان به سرزمین حاصلخیزنیاکان ما ریختند . مدیریت سیاسی و اقتصادی وفرهنگی این ” قاره تمدنی کهن ” را بدست گرفتند.

هرچه اراده وآز شان خواست ،  همان را انجام دادند . زبان و فرهنگ ومعرفت علمی وتاریخی ودینی این قاره کهن را بی باکانه نابود نمودند . وتلاش کردند تا از ورود تبارایرانی نژاد ومیهن پرست در ساختارقدرت و حاکمیت سیاسی ، جلوگیری بعمل آورند. وسیاست واندیشه فرهنگ عرب سازی را در همه نهاد ها وشئون زندگی اجتماعی و فرهنگی وتاریخی  مردم ما با جبر وزورتحمیل نمودند.   

با این نگرش وکوچانیدن جبری شهروندان بومی این سرزمین ، بجا های دلخواه حاکمان قدرت  ، توانستند آگاهانه ترکیب همگون اجتماعی واقتصادی وتاریخی همبسته ایرانی ها (تاجیکان وپارسها وکُرد ها ) را به ناهمگونی وچند گانگی اجتماعی تبدیل نمایند . وبا اساسات وشیوه های اسلام ستمگستر ، مقاومت واراده واستواریی خود فرمانی ملی وخود ایستایی ملی نیاکان ما را ، زمین گیر نمودند.

سرانجام بر این پایه وروش موفق گردیدند تا یک ملت همبسته ایرانی را به نام های ( تاجیکان ، پارسها وکُرد ها ) تقسیم ونامگذاری نمایند. در حالیکه همه این سه ملیت در هم تافته از یک ریشه وتبار ایرانی و جانشینان وعلمبرداران  اجداد خویش اعم از:

پیشدایان وکیانیان بلخ باستان وهخامنشی ها ، اشکانی ها ، کوشانی ها ، ساسانی ها ، طاهریها ، صفاریها ، سامانیها وغوریها  می باشند.   

تاریخ شاهد آنست که مهاجمان از هر قوم وتباری که برسرزمین ” قاره کهن ایران باستان ” ریختند ، بترتیب ذیل:

یک ــ هجوم آوردن آشوربانیپال به ایران بزرگ در (646 قبل از میلاد)

دوــ هجوم آوردن اسکندر مقدونی در(334 قبل از میلاد)

سه ــ هجوم آوردن اعراب در (637 میلادی ) ؛

چهارــ هجوم آوردن تُرکان غزنوی در (999 میلادی )

پنج ــ هجوم آوردن تُرکان سلجوقی در 1030 میلادی 

شش ــ هجوم آوردن تُرکان فرختائی در (1141 میلادی )

هفت ــ هجوم آوردن تُرکمانان غُز در (1156 میلادی )

هشت ــ هجوم آوردن مُغولها در (1220 میلادی)

نُه ــ هجوم آوردن تیمور در(1381 میلادی )

ده ــ هجوم آوردن افغانها در(1720میلادی)   ودهها تهاجم خارجی دیگر یی که به بخش های پارچه ، پارچه شده ایران بزرگ در سه سدۀ پسین صورت گرفته است . همه بدون تفاوت ، دشمنانه وبا شمشیر اهریمنی خشم وخشونت خون جاری نمودند وبا نیت بد وبی پروا ، هست وبود مینویی ومادیی شهروندان بومی این میهن آزاده کیش را نابود کردند واین شیوه تاکنون ادامه دارد.

به مرام اینکه نسل بومی امروز وفردای این قاره تمدن ساز ــ جبراً در تاریکی فهم وآگاهی از گذشته های دور تاریخ سرزمین نیاکان خویش قرار گیرند وتابع فرهنگ ستمگستر جهالت مهاجمان باشند.

جای شکران است که با رشد وتکامل علم ومعرفت بشری واستفاده بری از کتابخانه های برقی برون مرزی ودیگر ممکنه های پیشرفته علمی و رسانه ای  ، دانشمندان و آگاهان میتوانند بدون مشکل از منابع علمی وتاریخی این دست ،  استفادۀ بهتربعمل آورند  ، ورسالت روشنگری خویش را جهت معرفی هویت تاریخی ،  سیاسی  ، فرهنگی وزبانی سرزمین نیاکان ما اداء نمایند.

هدف از بیان مرام فوق اینست که ایرانیان  (تاجیکان و پارسها وکُرد ها ) از دوران شاهنشاهی اشکانیان (247 پیش از میلاد ــ 224 میلادی ) تا ختم دوره شاهنشاهی ساسانیان (224 ــ 651 میلادی ) بمدت زیاده از شش صد سال واند ، هفتاد بار با رومیان جنگیدند ودست آورد ها وشکست های را در تاریخ بنام خویش درج نمودند  .

این همه رویداد های تاریخی فوق که گواه هویت سیاسی وافتخار نیاکان ماست  ، اکنون در منابع برون مرزی ،  ازموزیم ها وکتابخانه های بزرگ و معتبر جهانی :  

واتیکان وروم شروع تا بریتانیا و آلمان و فرانسه وآمریکا وروسیه … بگونه خیلی گسترده پخش می باشند .

در متون تاریخ باستانی سرزمین نیاکان می آموزیم  که در گذشته های پیش از اسلام همه (تاجیکان وپارسها وکُرد ها) ایرانی یا ملت آریان  یاد می شدند.

قراریکه در بالا یادآور شدیم با ورود پای تازی ها به سرزمین ما وجا گرفتن دیگر ملیت های غیر ایرانی در ساختار قدرت و حاکمیت ، شهروندان بومی سرزمین ایران بزرگ از جانب مهاجمین بنام های ــ فارسی وان ، گاهی پارس وگاهی تاجیک یاد گردیده اند .

چون روان سخن بر سر خاستگاه  واژه ” تاجیک ” هست . ما هم خواستیم این واژه را برمبنای برخی منابع تاریخی باری  بازبینی نمائیم . با استناد برخی از منابع که گفته اند :

در” شرفنامه منیری ” (1) در مورد مراد ازکلام تاجیک، آمده است که [شهروندان ] غیرعرب و تُرک را [در سرزمین آریان یا ایران ] تاجیک نامند.

“برهان قاطع” که یک واژه نامه زبان فارسی در هند نوشته شده  است معنای تاجیک را نیز به مفهوم [شهروند] غیرعرب وتُرک نام برده است.(2)  

سعید نفیسی در معرفی مردم بخارا چنین می نویسد (3):

” در زمان رودکی [یکهزارو یکصدو پنجاه وهفت سال پیش از امروز ] شهر بخارا چون دیگر شهرهای ماوراءالنهر شهری بوده است مرکب از نژاد ایرانی و شاید یکی از قدیمترین مداین باشد که نژاد ما در آن رحل اقامت افکنده بهمین جهت مردم آن شهر … از نژاد ایرانی بوده اند و پارسی زبان ، مخصوصاً از زمانی که بخارا پایتخت سامانیان [ دودمان تاجیکان  ] مرکز ادبیات فارسی شد و امرای آل سامان در رواج این زبان هیچ فرونگذاشتند، بخارا معروفترین مرکز زبان ما شد چنانکه هنوز پس از هزار و اَند سال زبان اکثریت مردم بخارا و زبان بازار آن ، زبان پارسیست و هنوز اکثر مردم آن از نژاد ایرانند که امروزایشان را به اصطلاح محلی « تاجیک » می خوانند.”

ــ تاجیک نام قبایل ” داها ” بوده ، پارت‌ها یا اشکانیان ” دئی” ، ” تاجیک” و ” دجیک”  خوانده می‌شدند.

ــ تاجیک از ” تای”  است و هم ریشه با کلمه یونانی ” تگاس” به مفهوم  پیشوا و ” ددیک ” آمده است .

ــ استاد محیط طباطبائی پژوهشگر و محقق تاریخ ایران می‌فرماید:

” ایرانیان را در جنوب سرزمین پهناور ایران بزرگ به جهت تمایز از اقوام عرب ، عجم می‌نامیدند و همان قوم بزرگ ایرانی در شمال وشرق ایران زمین و به منظور تشخیص از اقوام تُرک ، تاجیک نامیده می‌شد. پس تاجیک همان عجم و پارسی‌زبان است ” .

ــ نام‌های دیگر برای مردم ” تاجیک ” ،  فارسی ،  پارسیوان  یا  پارسیبان  و دهقان (به تاجیکی:) می‌باشد.(4) دهقان در قدیم به ایرانی اصیل صاحب ملک و زمین اعم از ده ‌نشین و شهرنشین گفته می‌شده و مقابل تازی پنداشته می‌شده که ایشان چادرنشین و بدوی بودند.(5)

ــ تاجیک به مفهوم آریایی و پاک و نجیب و اصیل‌ زاده و میهمان‌نواز .  (6)     

ــ کلمه ” تاچی”  یا ” تائوچی” در زبان چینی به معنای ایرانی است. (7)    

ـــ در لغت نامه انگلیسی آکسفورد ” تاجیک ” را ” یک پارسی ” خوانده یعنی کسی که نه عرب ونه تُرک باشد .  

بر اساس پژوهشهای خاور شناسان ، تاریخ باز شناسی واژه ” تاجیک ” در نیمه اول قرن نُزدهم مورد توجه دانشمندان غربی قرارگرفت .

در سال 1823 میلادی ، مارتین هینریچ کلاپروت (Martin Heinrich Klaproth) آلمانی (1817 ــ 1843 م.) در یک مقاله اش در مورد مردم بخارا با استناد به تحقیقات … مینویسد که:

” … تاجیک فارسی زبان ساکن فارس (ایران امروزی) ، افغانستان ، تخارستان و ماوراءالنهر همان نام قبایل ” دئی ” بوده ، پارتها یا اشکانیها که ” دئی ” ، ” تاجیک ” و ” دجیک ” خوانده می شدند ، بااین نامها یاد می گردیدند. سه شکل آوایی این نام ” دئی ” ، ” تاجیک ” و ” دجیک ” از نگاه آوا شناسی قابل قبول است . از این جا چنین بر می آید که پارتها خود را ” تاجیک ” می نامیدند .”

ــ به گفته میرزا شکورزاده، پژوهشگر تاجیک و نویسندهٔ کتاب ” تاجیکان در مسیر تاریخ ” ، بر اساس پژوهشها مردم پارسیگوی در بسیاری از نقاط آسیای میانه ، ایران و افغانستان و کشمیر و کاشغر خود را ” تاجیک “معـــــــــرفی کرده‌ اند. واژه ” تاجیک ”  در ادبیات قدیمی فارسی زیاد کاربرد شده و کاربرد آن غالباً در تمایز از( تُرک و عرب ) صورت گرفته ‌است :

مثلاً سعدی می‌گــوید :  

  شـــاید کــــه به پادشاه بگویند،

تُرکِ تو بریخت خون تاجیک

و یا عبدالرحمان جامی اشاره‌ای دارد در باره علیشیر نوایی که :

او که یک تُرک بود و من تاجیک،

هـــردو داشتیم خـــویشی نـــزدیک

همین طور، وقتی که ما به متون چه نثر و چه نظم فارسی مراجعه می‌کنیم ، درمی یابیم که در تمامی این متن ها، از روزگار سعدی (585 یا 606 ــ 691  هجری قمری ) به دوران ما، کلمه ” تاجیک ” جایگزین کلمه ” پارسی” و” فارسی زبان” و ” ایرانی یا آریان ”  بوده ‌است.

نه کلمه ” پارسی”  یا ” ایرانی” یا ” فارسی زبان ” بلکه محض کلمه ” تاجیک کاربرد شده‌ است.”

بر این اساس واژهٔ تاجیک می‌تواند مترادفی برای  ” پارسی” باشد و تاجیک‌ها زیرگروهی از اقوام ایرانی‌تبار و اقوام ایرانی‌زبان هستند.

مردم تاجیک با استناد منابع معتبرقوی جهانی دارای ویژگی های انسانی واخلاقی خاصی نیزمی باشند.

در منابع معتبرداخلی وبرون مرزی  در مورد ویژگیهای اخلاقی ، اجتماعی وعلمی این ملت شریف ، رویکرد های فکری نغز و فراوانی تذکر رفته است ؛ گفته می شود که :

ــ  تاجیکان مردمان عدالت پیشه ، تکامل پسند وخواستار زندگی مسالمت آمیز وخوش مشرب وراست کار و آزادی پرور می باشند. و آنان را مردمانی غیرمتظاهر، قدرشناس ، گشاده رو و آرام دانسته اند.

ــ کولدوین ویژگی بارز قوم تاجیک را صلح دوستی آنان دانسته است .

ــ به گفتة مدّن دورف، این قوم توانسته است با سخت کوشی راه پیشرفت خود را طی قرون هموارکند .

ــ تاجیکان در تاریخ چند هزار ساله خود علما و فضلا و حکمای بسیارزیادی به جهان بشریت تقدیم نموده است .

ــ بقول نخبگان ؛ این ملت هرگز هویت فرهنگی و زبانی و ادبی خود را از دست نداده است .

تاجیکان شامل این گروه های اجتماعی اند (8) (9) :

یک ــ سغدیها :

(ساکن در وادی زرافشان و قشقادریا و پیرامون قسمت میانی سیردریا) ،

دو ــ باختریها :

(ساکن در حاشیۀ سَرگَه و پیرامون آمودریا تا شمال وشمال غرب افغانستان امروزی ) ،

سه ــ مرغیانیها ( پارتها یا اشکانی ها ) :

(ساکن در حاشیۀ مرغاب و شمال و جنوب کوه کُپه داغ تا ایالات مرکزی و بادغیس وغور وهرات وجنوب غرب افغانستان امروزی ، شرق وشمال شرق وجنوب شرق ایران امروزی )

چهارــ خوارزمیها :

(ساکن در قسمت سفلای آمودریا کشورهای امروزی ازبکستان وترکمنستان)،

پنج ــ فرغانیها : (ساکن در وادی فرغانه ) و

شش ــ سکاییها :

(ساکن در صحرای آسیای مرکزی و نواحی کوهستانی تین شان و آلای و پامیر ) و

هفت ــ کوشانیها :

(حوزه بلخ وبدخشان ، کابل ، بامیان امروزی  و قندهار و پنجاب )

هشت ــ طاهریها:  ( حوزه بلخ و بدخشان ، کابل ومرو ونیشابور وهرات وقندهار و سیستان)

نُه ــ صفاریها: ( حوزه سیستان ، کابل وبلخ وپشاور، قندهار وهرات ونیشابور)

ده ــ سامانیها: ( ساکن  سغد ، بلخ وبدخشان هرات ودر قسمت سفلای آمودریا کشورهای امروزی ازبکستان وترکمنستان )

یازده ــ غوریها: (ساکن فیروز کوه ، هرات و مشهد امروزی ، کابل ، غزنی وسیستان وپنجاب )

 

 

منابع ومآخذ

ـــــــــــــــــ

1 ــ شرفنامه منیری یا فرهنگ ابراهیمی ،  نویسنده  :  قوام فاروقی ، تعلیقات : دکتر حکیمه دبیران ، محل نشر : تهران سال 2006 میلادی ، ناشر : پژوهشکاه علوم انسانی ومطالعات فرهنگی .

2 ــ برهان قاطع ، نویسنده محمد حسین فرزند خلف تبریزی ، حیدر آباد هندوستان ، نشر: درسال 1030 هجری شمسی .

3 ــ  (احوال و اشعار رودکی ج 1 صص 67 – 68).نویسنده : سعید نفیسی .

4 ــ (دانشنامه ایران، سرواژهٔ ” تاجیک “)

5 ــ (لغتنامه دهخدا،   سرواژهٔ  ” دهقان ” )

6  ــ  ” تاجیک ” ، دائرةالمعارف بزرگ اسلامی ،   15٫0 ــ 15٫1ــ 15٫2؛

7 ــ ( http://www.parsianjoman.ir/fa/?p=1707) ورجوع شود : ویکی پدیا .

8 ــ   رجوع کنید به غفوروف ، ج 1، ص 571 ـ572؛ نعمت اف ، 1997، ص 84؛ و گدازاده ، ص 94؛

9 ــ   تاریخ  خلق  تاجیک  ، ج 2، ص 554 ـ 556؛ بولشایا ، ج 41، ص 464).

نوشته های مشابه

‫10 دیدگاه ها

  1. تا نام خویشتن را تاجیک مینهیم با انکه هیچ گاه در تاریخ نام ما تاجیک نبوده و نام تاجیک پیوسته در کنار ترک میاید – و معنای کدام قوم نمیدهد هیچ روی خوش نخواهیم دید ما مردمان پارسی هستیم حاکم نیشابوری گفته است هر کس به لغت اهل خراسان سخن گوید پارسی است – پشه ای ها نورستانیها وخیان شغنانیان پشتوها بلوچان همگی پارسی اند –

  2. دوستی گفته هیچ کس جز احمد شاه درانی و میرویس از این سرزمین نبوده اولا این سرزمین که میگویی پیشتر سرزمین وسیعتری بود و تنها در همین منطقه نبوده دگر اینکه احمدشاه ابدالی هم اصلش از لاهور بود و میرویس هوتکی هم از بخارا امده بود خو خیر است لاهور و بخارا نیز از ایران بزرگ بوده خراسان به معنای مشرق است و هیچ گاه کشور نبوده بلکه نام این سرزمین ایران بوده و کشور همسایه ما هم از نام سرزمین ما نام گرفته – تاجیک به معنی عرب است و یک نام است که بعدا ترکها به پارسیان گفتند – و نام کدام قوم نیست مانند عرب و عجم که عجم نام قومی نیست تاجیک و ترک هم میگویند اما تاجیک نام قوم نیست – میرویس و احمد شاه درانی و پسرانش خود را شاه ایران میخواندند میتوانید در تاریخ احمد شاهی ببنید

    اگر واقعا برایتان این سرزمین مهم است و اهل این سرزمینید حقیقت تاریخی ان را از کتب تاریخی ببنید در این میهن هیچگاه جز از جنوب کابل به سوی کنر افغان نبوده است ابن بطوله که در قرن هشتم هجری از منطقه سفر کرده میگوید در کوه های سلیمان گروهی هستند به نام افغانان که به راهزنی مشغولند – البته شکی نیست که افغانان مردمانی ایرانی تبارند و انان را قدما از مردمان پارسی میشمردند تمام تاریخ نویسان و علمای اسلامی مردمان بین سرزمین سند تا فرات را پارسی و ایرانی نامیده اند و پارسی دری تنها یکی از گروه های فارس محسوب مبشوند –


    اما دوستی که گفتند هجوم افغانان – نویسنده گرامی اگرچه پس از امدن محمود طرزی و اوردن افکار نژاد پرستانه گروهی از پشتونها تاریخ این سرزمین را دارند نابود میکنند اما انها برای پشتو هم کاری نکردند هیچ تاریخ نویس ایرانی نیز حتی در ایران قیام میرویس را هجوم ننامیده کارت به گپهای مردم لوچک نباشد دانشمندان ایران پشتونها را ایرانیانی میدانند و گواهش اینکه مردم شیراز و اذربایجان و کرمان از میرویس و ازادشاه دفاع میکنند و احمد شاه را هم درباریان نادر که بیشتر اصفهانی و شیرازی و مشهدی و گرگانی و اذربایجانی بودند اوردند قندهار شاه کردند که در افغانستان به نام قزلباش و بیات و این نامها خوانده میشوند –
    دوستمان میگوید غزنه و سیستان از خراسان نبوده گویی همه منبعش از وته خزانه است این شاعر سیتان فرخی سیتانی است

    ای برید شاه ایران تا کجا رفتی چنین
    نامه ها نزد که داری باز کن بگذار هین
    فرخی سییتانی

  3. منظور تان وطن و میهن اصلی نیاکان تان همان تاجکستان است درست ؟
    نه افغانستان
    افغانستان خاص برای افغان ها است نه برای شما همچون کسانی که از بیرون تغذیه میشوید
    هر کسی که افغانیتش را قبول دارد همان باشنده یی اصیل این سرزمین است
    زنده باد افغانستان
    زنده باد افغان هایی عزیزش

  4. باری جهانی، جهت حساسیت‌زدایی هویت تحمیلی “افغان بودن” و پذیرش این هویت تحمیلی، نوشته است که واژه‌ “اوغان” ریشه‌ مغولی دارد و پیش از آنکه به افغان‌ها (پشتون‌ها) گفته‌ شود، به بخشی از هزاره‌ها گفته می‌شده است.

    باری جهانی از این نوشته دو هدف اصلی را دنبال می‌کند: 1. حساسیت‌زدایی از هویت افغانی، تا زمینه‌ تحمیل آن فراهم شود. 2. مغول‌تبار نشان دادن هزاره‌ها.

    اما حقیقت ماجرا: اوغان/ افغان

    اوغان/ افغان نام طایفه‌ای در کناره‌های کوه سلیمان بوده که به‌معنای جدا افتاده از قوم بوده است. این معنا با منشا یهودی‌تباری اوغان‌ها که آنان را منسوب به افغنه می‌دانند هم‌خوان است. نخستین حضور اوغان‌ها در سرزمین و تاریخ خراسان به زمان غزنویان برمی‌گردد که گروهی را از هند قدیم اسیر آورده بود. دومین حضور اوغان‌ها در حمله‌ مغول‌ها رخ داد چون مردمان بومیِ (هزاره‌ها) قدرت دفاع نداشتند اوغان‌ها از گردیز تا شیندند را اشغال کردند. اوغان‌ها مدیون مغولان هستند. اوغان‌ها پس از جدایی از صفویه بلافاصله به نام مغولان هند خطبه خواندند.

    آوگان، آپگان:
    در تاریخ ایران باستان و خراسان واژه‌ دیگری است که موجب سوء برداشت شده. “آوگان” یک طبقه از مردم بوده در برابر “دهگان”. دهگان به‌معنای زمین‌دار و آوگان به‌معنای کشاورز و آبیار است. آوگان یک طبقه از مردمان بومی فارسی‌زبان، طبقه‌ فرودست بوده، نه حاکم و ربطی به قوم اوغان‌ها ندارد.

    در اوسـتا او جـن (Ava-jan) و همچنـين اپ جـن (Apa-jan) و در سـانسـكـريت او هـن(Ava-han) و اپ هـن (Apa-han) به‌معـنای كشـتن و زدن و افكنـدن و برانداختـن و دفـاع كـردن اسـت. در شاهنامه فردوسى نيز دوبار واژه «آوگان» آمده است، كه از سپه كشان عصر فريدون بود.
    سـپهـدار چـون قارن كاو گـان
    سپه‌كش چو شيروى و چون آوگان

    در جاى ديگر، باز هم در همين داستان فريدون، فردوسى چنين می گويد:
    سـپهدار چـــون قـارن كـاوگـان
    بـه پـيـش ســپاه انـدرون آوگـان

    آوگان به‌ معنای کشاورز و یا نظامی، واژه‌ اوستایی_فارسی است و هیچ ربطی به قوم افغان که منسوب به افغنه است ندارد.

    افغان، نام قومی است که امروزه خود را پشتون می‌خوانند. هیچ ترفندی برای تحمیل هویت کارساز نخواهد بود.

    محمد شاری
    انتخاب و ارسال دهتاز

  5. گذشته تاریخی کشور را باید دانست.
    در زمان قیام میرویس خان هوتکی (۱۷۰۹ م) افغانستان فعلی در شرق تا کابل و بلخ توسط بابریها از دهلی اداره میشد و متباقی توسط صفویهای فارس از اصفهان اداره میگردید.
    سرزمین ما توسط کسانی اداره میشد که از این مرزوبوم نبودند. خراسان، کابلستان، زابلستان، تخارستان، سیستان، افغانستان، غرجستان، غور نامهای مناطق مختلف این کشور بودند.
    تیموریان هرات در حدود سه قرن قبل از میرویس و احمدشاه بابا تنها کسانی بودند که از این سرزمین برخواسته و در این سرزمین حکومت کردند اما آنها هم از سمرقند از دربار امرای تیموری دستور میگرفتند..
    ما در تاریخ هیچوقت کشور مستقلی بنام خراسان که بیش از سی فیصد سرزمین فعلی کشور را احتوا کند نداشته ایم و هرگز پادشاه مستقل خراسان در تاریخ نبوده است. هرگاه کسی سراغ دارد بنویسد تا بدانیم.
    الپتگین وقتی دولت غزنویان را در غزنی بنیاد نهاد از خراسان فرار کرده بود. در خراسان کسان دیگری حکومت میکردند. خراسان شامل هرات، بادغیس، نیشاپور، مشهد و مرو است. بلخ از توابع تخارستان بود. از فراه تا پشاور شامل سیستان، زابلستان، و کابلستان بود. خراسان بزرگ یک دروغ بزرگ است.
    راجع به اینکه قبل از احمدشاه ابدالی آیا میرویس خان هوتک در قندهار اعلان پادشاهی کرده بود یانه روایات مختلف موجود است. از آنجمله سر جان ملکم در کتاب تاریخ ایران از قول هانوی که معاصر میرویس بود مینویسد که میرویس خان اعلان پادشاهی کرد و دستور داد بنامش سکه ضرب بزنند (سر جان ملکم، تاریخ ایران لندن، ۱۸۱۵م، جلد اول ص ۶۰۶). و ترجمه انگلیسی بیت سکه اش را هم ذکر میکند. مضمون بیت بزبان دری تا این اواخر مجهول بود تا اینکه در سال ۱۹۷۴م استاد خلیل اله خلیلی که در بغداد سفیر بود مضمونی را در مجله ژوندون از قول تذکره نویسان عرب نشر میکند که مضمون شعر چنین است.
    “سکه زد بردرهم دارالقرار قندهار – خان عادل شاه عالم میرویس نامدار”
    بنابر آن طوریکه میبینیم پروسهء ایجاد دولت مستقل در افغانستان امروزی با میرویس خان هوتک آغاز گردیده توسط احمدشاه ابدالی در سال ۱۷۴۷م تکمیل میگردد.
    دوکتور نوراحمد خالدی

  6. قلمت سبز نویسنده محترم. باید مردم بیدار شوند. زمامداران فروخته شده و نوکران اجنبی را بشناسند و دست کثیف و نوکر منشانه آنهارا از قدرت دولتی قطع نمایند. این دور از عقل و خرد و دور از انصاف و اخلاق میباشد که میگویند کرسی رهبری افغانستان حق پشتونها میباشد و باید در انحصار پشتونها باشد. خرد و اخلاق حکم مینماید که رهبر و زمامدار افغانستان میتواند از میان شهروندان افغانستان انتخاب شود. فقط انتخاب مردم باید زمامدار را تعین نماید نه تقلب و نوکری بخارج. هر شهروند افغانستان به هر قوم و قبیله ای که ارتباط داشته باشد میتواند رئیس جمهور شود. یک هزاره یک ازبک و یک تاجک و یا یک پشه ای و یا یک نورستانی و یا از کدام گروپ اتنیکی داخل افغانستان میتواند و حق دارد که بحیث رئیس جمهور تعین شود و اعتبار خود را از طرف مردم افغانستان بگیرد. ما دیدیم که کرزی را امریکا تعین کرد و دوبار با تقلبات شرم آور برکرسی ریاست جمهوری تکیه داده شد. جز خرابی و ذلت و فساد و نفاق چیز دیگری نصیب مردم نساخت. و حالا اشرف غنی هم توسط امریکا با تقلبات خجالت آور بر کرسی ریاست جمهوری تکیه داده شد. در این دوسال دیده شد که جز خیانت و بیکارگی از خود چیزی نشان نداد. تطبیق توافقنامه که قانونا” در صدر وظایف او قرار داشت هیچ کدام آنرا تطبیق نکرد. فقط یک چیز مسلم است و آن اینکه تا که رئیس جمهور افغانستان طور قانونی و به انتخاب مردم در کرسی ریاست جمهوری نه نشید. حال افغانستان بهبود نخواهد یافت. چنین مقالات عالی مردم افغانستانرا وا میدارد تا در این زمینه فکر نمایند و راه آبادی افغانستانرا در عقلانیت و قانونیت بیابند.

  7. ازینکه نویسنده محترم توجه تاجکانرا به داد خواهی و حق طلبی جلب نموده است قابل تمجید میباشد. بدلیل اینکه یکمشت مردمان بنده نفس اماره و خرد گریز درمیان قوم برادر افغان ما آتش برتری جوئی قومی و تمامیت خواهی و انحصار طلبی را در آفغانستان شعله ور ساخته اند، و این فکر باطل و خود خواهانه آنها سبب شده است که افغانستان در میان کشور های همسایه و سایر کشور های آسیائی از حیثیت و اعتبار پائین و ضعیفی برخوردار باشد. این گروه اقلیت و نفس پرست نه تنها اینکه به حیثیت و اعتبار افغانستان صدمه زده اند بلکه به حیثیت و اعتبار برادرا با غیرت افغان ما هم صدمه وارد نموده و افغانستان را به ذلت و بیچارگی انداخته اند. در اینجا تاجکها و دیگر اقوام برادر مثل ازبکها و هزارگان اگر لباس ذلت و سرخمی را به تن نمایند و با برادران درد دیده افغان ما یکجا بخاطر تساوی حقوق شهروندی و دموکراسی نرزمند، تاریخ طوق لعنت و ذلت را بر پیشانی آنها حک خواهد کرد.

  8. دکتر صاحب گران ارج!
    چندی قبل یک کتاب فلسفی شما را مطا لعه کردم که نظریات علما و دانشمندان بزرگ فلسفی غرب و شرق در آن گنجانیده شده بود .
    در کل یک کتاب غنی مفید و پرارزش را گردآوری کرده بودید و کیاست و فراست تان واقعآ قابل تمجید است .

    ولی در متون بالا به ایتناگنیز و شالوده بعضی از دودمانها تاجیک تبار چیزی نبشته نکردید مانند : سارت ها ، برمکیان ، دود مان اولاده خالد ، یسا ابن خالد و غیره که در طی و یا بعداز امویها حکم رانی کرده اند .
    اول خیلی سپاسگزار هستم از اینکه شما که اینگونه مسله مهم تاریخی را به قلم آورده ای و خیلی هم عادلانه قلم رانده ای ولی نیز اقرار تکرار میکنم که پارس تاجیک را در یک جمله از هم جدا خوانده ای الطاف نموده آنرا اصلاح نماید، اکر نکنید این کار شما فرسنگ دور از انصاف خواهد بود.

    بزرگان بادانش آزادگان
    نوشتند یکسر همه رایگان

    یا
    تیغ می باید گشود و عشق می باید کشید
    نیست در ترکی نمک تاجیک می باید شدن

  9. گرانقدر فرهیخته ” کنیشکا ” سلامت وشاد وموفق باشید. جناب مبارک نیاز است که یک بار دیگر نوشته بالا را خوب درست بخوانید .

  10. درود سلام خدمت نویسنده محترم به مطالب خیلی خوب اشاره نمودید و خوشحال ام از اینکه پیر و دانشمندان است که میتوان بالای شان حساب کرد ولی یک نکته که به حال وافعی راست نیامد آن هم انتزاع دانستن تاجیک و پارس است ( واژه فارس را عرب ها برما گزاشتند ) از یاد دوستان فراموش نشود که ما با مردم با استعداد پارس هم نژاد و هم زبان هستیم ، ادیان ما در طول تاریخ مشترک بوده و همزمان تاجیک ها هم شان در دو سوی مرز یک روح دو پیکر بودند و تحت نظر یک دولت زندگی کرده اند .
    و انیها از قوم ما استند که از ماورالنهر به ایران امروزی سرازیر شده اند که به نام پارت ها نیز معروف میباشند .
    و در کتاب هخامنشی ها به نام پرته هو یاد شده اند و
    که جز اول این پرته شکل دیگری از پرسه است که هردو به یک معنی یعنی ” کنار پهلو ” گفته میشود .
    این نام را مادها بالای یک قوم ایران که شرق و غرب میزستند پرسه و پرته هو منسوب دانسته اند که یکی این پهلو و دیگری آن پهلوی کشور ما زیسته اند.
    و این نام به مرور زمان به صورت پرس و پرت هو درآمده است و سرانجام به واژه پهلو تبدیل یافته است ودر نتیجه زبان ایرانیان عهد سامانی پعلوی یا پهلوانی نامبرده شده است .
    لفظ پرس پارس گردید اما عرب ها آنرا با تلقظ خویش موافق نمودند و فارس اش خواندند .
    و تاجیک ها قدیم ترین اهالی ماورالنهر ئ خراسان بوده اند و قدیمی ترین اجداد تاجیک ها آنچنان که در کتاب مقدس زردتشتیان برمی آید خودرا ( آریه ) می نامیدند که معنی با عار و با شرف را میدهد و نخستین منزلتگاه ایشان (ایرینه واچه ) یعنی وطن ایرانیان بوده است و بنابر تتبع و تحقیق دانشمندان والامقام خارجی و داخلی این منطقه امروز به نام خیوه و یا خوارزم بوده است ..
    و در اویستا نیز این واژه ذکر گردیده است که معنی آفتاب را میدهد و زبان اویستا هم ریشه با زبان تاجیکی است که همین زبانها زمینه تشکیل زبان پارسی -دری را پدید آورده است ( راجع شود به سفرنامه ناصر خسرو).
    و تاریخ نرم شخی .
    تاجیکان در مسیر تاریخ .
    بار تولد وغیره .

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا