خبر و دیدگاه
پاسخ به چند نقد گونه

پیشاپیش باید خاطرنشان گردد که دوستانِ «ناقد»، نوشتهٔ این هیچمدان را از پشت عینک خود «بررسی و نقد» کردند، نه چیزی را که در متن نوشته بود. به زبانزد معروف:«دزد درکلاه خود پر دارد». محکوم کردن تجاوز پاکستان بیآنکه به عوامل داخلی این تجاوز پرداخته شود، داشتن ریگ در کفش روشنفکر! است؛ امادر نقد« منتقدان» هیچ یک از پرسشهای مطرحشده در آن خامه پاسخی نیافته است.
عدهای از سروران گرامی، بدون توجه به محتوای نوشته، به کالبدشکافی این ابجد نویس پرداختهاند که:«این آدم چپ بود و حالا خلاف آن اظهار نظر میکند». دوستان من، من نه سنگم و نه جسم بیجان. من انسانم؛ شعور دارم، هوش دارم، عقل دارم و تلاش میکنم به شناخت بهتر و بهتری برسم. آنچه ناکارآمد و تاریخزده است، کنار میگذارم و به جای الگوبرداری از بیرون، راهی را جستجو میکنم که ریشه در فرهنگ، تاریخ و تمدن بومی داشته باشد. نقد از خود در الویت هرنقد دیگری قراردارد.
بگذارید برایتان بگویم که برخلاف ناسیونالیستهای قومی، من — صرفنظر از نظریههای چپ و راست الگوبرداریشده از مدرنیتهٔ اروپایی — به ملیگرایی انسانگرا و عرفیگرا، با سازوکارهای دموکراتیک برای ایجاد حاکمیت سیاسی، مشارکت عادلانهٔ همه در قدرت، ایجاد ملتی مبتنی بر تکثرگرایی، حفظ هویتهای متنوع قومی و فرهنگی، و وحدت سیاسی و اجتماعی مردم، باوری خدشهناپذیر دارم. چیستاننویسیتان دربارهٔ من و آن نوشته، ذرهای با واقعیت همخوانی ندارد.
برخلاف پندارِ «ناقدان»، من تجاوز اخیر پاکستان را در ادامهٔ تجاوزهای گذشتهٔ این کشور ارزیابی کردم، نه اینکه از تجاوز دفاع کرده باشم. این در حالی است که شما از هر تجاوزی که در راستای منافع قومی، قبیلهای، عشیرهای و طایفهای تان بوده باشد، دفاع کردهاید و میکنید. شما از تجاوز و مداخلهٔ پاکستان وامریکا در امور داخلی کشور، در حمایت از گلبدین، طالبان، کرزی، احمدزی و اخیراً بازگرداندن طالبان، پشتیبانی کردهاید؛ زیرا آن را در جهت منافع قومی و قبیلهای خود ارزیابی نمودهاید و همچنان میکنید.
اینکه چه کسانی با پشتیبانی خارجی به قدرت رسیدهاند و چگونه این فرایند ننگین تداوم یافته، از آفتاب نیز روشنتر است. پیروزی در مبارزهٔ قومی برای تصاحب حاکمیت سیاسی، همواره در تاریخ کشور افغانستان — از هنگام پیدایش آن — با حمایت بیرونی (انگلیس، روس، آمریکا، پاکستان، عرب و…) رقم خورده است؛ و این واقعیتی تاریخی است که هیچکس نمیتواند آن را انکار کند.
من با هرگونه تجاوزی مخالفم، از جمله تجاوز نظامیان پاکستان، و این موضوع را در صدها مقاله نوشتهام. اما شما تنها با تجاوزی مخالفید که تابوهای قومی و قبیلهای را به لرزه درآورد. اگر تجاوزی در راستای منافع قومی تان باشد، آن را «آزادیبخش» میخوانید. با چنین رویکرد دوگانه و سیاست «یک بام و دو هوا» و «یک شهر و دو نرخ»، کشور هماکنون در بدویت قرون وسطایی گیر کرده است.
به نظر این قلم، مشکل اصلی این است که شما از کلیدواژههای ملی، تنها تعبیر قومی دارید: حاکمیت افغانی، سیاست افغانی، فرهنگ افغانی، تاریخ افغانی، هویت افغانی و افغانیهای بیشمار. همین مساله است که سبب میشود پشتونهای پاکستان در این رویکرد، بر غیرپشتونهای ساکن کشوری به نام افغانستان ارجحیت یابند. و ادعای «لر و بر خواهی» از همینجا سرچشمه میگیرد.
هدف آن نوشته، نه دفاع از تجاوز پاکستان — که شما در آن مهارتی خاص دارید — بلکه برملا کردن برخورد دوگانه با مفاهیم ملی بود. «وحدت ملی» یک کلیدواژهٔ جامعهشناسی سیاسی است و دو پایه دارد: وحدت اجتماعی و وحدت سیاسی مردم برای تشکیل حاکمیت سیاسی. آیا به نظر شما تمام جوامع و اقوام افغانستان برای تشکیل حاکمیت های سلف و طالبان توافق دارند و آن را پذیرفتهاند؟ چگونه ارادهٔ سیاسی مردم برای تشکیل این حاکمیت تجسم یافته است؟ حاکمیتی که به لحاظ قومی و تباری، غیرپشتونها را حذف کرده و به لحاظ جنسیتی، نیمی از پیکر جامعه را در زندان چهاردیواری خانه محبوس کرده است. تنشها، بحران و درگیری قومی، دهههاست که این سرزمین را به قتلگاه باشندگانش بدل کرده است. این وضعیت، دو پایهٔ اساسی وحدت ملی است. شما از وجود کدام وحدت ملی سخن میگویید؟ سدههاست که «وحدت ملی» به تابویی مقدس تبدیل شده که نه کسی جرأت پرستش آن را دارد و نه از ترس میتواند دربارهٔ آن سخن بگوید. ما با خلأ کامل وحدت ملی گرفتاریم و این واقعیتی آفتابی است. شاید تعبیر دوستان از وحدت ملی این باشد که چند تروریست و فاشیست قندهاری با چند تن هماندیش خود از پکتیا، حاکمیتی تشکیل دادهاند!
نقد دوستان با گلوهای ورمکرده، بیشتر حکایت از التزام به منافع ملی دارد. دوستان عزیز، شما از کدام «منافع ملی» سخن میگویید؟ چه ملتی وجود دارد که «منافع ملی» داشته باشد؟ منافع ملی شامل منافع سیاسی، فرهنگی، تمدنی و اقتصادی یک ملت و حاکمیت سیاسیای میشود که منافع آن ملت را در کنار دیگر ملتها نمایندگی میکند.
کدام دولت ملی؟ کدام ملت؟ کدام تجسم ارادهٔ جمعی و دموکراتیک در حاکمیت وجود دارد که شما از منافع ملی سخن میگویید؟ «منافع ملی» که طالبان در سطح جهان نمایش میدهند، صدور تروریسم، دهشتافکنی، قاچاق مواد مخدر، قاچاق سلاح و اجرای شریعتی با رویکردی قبیلهای است که در جهان معاصر، مایهٔ ننگ بشریت به شمار میرود.
رژیمهای ضدِملی و سرکوبگر، تنها منافع حاکمان سیاسی را نمایندگی میکنند، نه منافع همهٔ مردم. این رژیم، دشمن غیرپشتونهاست، دشمن زنان است، دشمن ترقی و آزادی مردم است. چگونه میتوان از یک رژیم فاشیستی و تروریستی انتظار داشت که مدافع منافع ملی باشد؟ این رژیم برای تکدی و چاپیدن و پرکردن شکمِ گروهی خاص، امروز با روسیه، فردا با آمریکا، پسفردا با چین، روزی با هند و روز دیگر با پاکستان وارد معامله میشود. این سیاست درویزه گری و قبلهبدلی به نرخ روز، خود عامل بیثباتی سیاسی و بحران امنیتی در منطقه است. هرکس میخواهد طالبان را به عنوان گروه جنگی وتروریستی خود، علیه رقیبان استفاده کند.
دوستان عزیز! مرا مخاطب قرار دادهاند که: «خوش هست که طالبان را پاکستان برمیدارد و نوبت به ما میرسد». پاکستان جانشین استعمار انگلیس در منطقه است و «دندانِ گوسالههای خود را دقیق میشناسد»؛ اگر ملا غیبتالله را بردارد، ملاحقانی را جایگزین آن میکند. همانطور که به جای حکمتیار، طالبان را بر تخت نشاند، پس از کرزی از اشرف غنی حمایت کرد و سپس در «گردش ایام»، بار دیگر طالبان را بازگرداند. هنوز ریزرفهای بیشمار در آستین دارد؛ جای نگرانی نیست؟! پاکستان به جز نیروهای نیابتی اش بالای گروه دیگر نه سرمایهگذاری میکند ونه اعتماد دارد.
منتقدان گرامی! که فرمودهاید ماهم ضد طالبان هستیم، مبارک تان باشد ونگارنده هم این را پذیرفت. شما که مخالف هر جنگ و درگیری با طالبان بودید و هستید، خوب، مسألهٔ براندازی یک رژیم ددمنش طالبی را چگونه حل میکنید؟ همان نسخه را نشان دهید که ما نیز پشتِ همان طرح بسیج شویم! مگر محکوم کردن هرگونه مبارزه و مقاومت مسلحانه در برابر طالبان، خود حمایتی قاطع و بیپرده از طالبان نیست؟ آیا منتظرید لشکرهای آمریکایی، انگلیسی، روسی، هندی یا پاکستانی… شما را بر سرِ تختِ طالبان بنشانند و در پادشاهی آنان شریک کنند؟ یا طرح دیگری در آستین دارید؟
پرسش دوم این است: تیتیپی یک سازمان تروریستی پاکستانی است. اگر دغدغههای قومی و قبیلهای (لر و برخواهی) ندارید، چرا شهامت محکوم کردنِ همزمانِ تجاوز پاکستان و پرورشدهندگان این تروریستها را ندارید؟ با پناهدادن به تیتیپی، شما خود عامل تجاوز به پاکستان هستید؛ همانگونه که پاکستان از طریق نیروهای نیابتیاش، عامل اصلی تجاوز به کشورهای دیگر است.
بیش از بیست گروه تروریستی زیر حمایت طالبان در کشور لانه کردهاند. فردا ممکن است داستان تجاوز به بهانهٔ سرکوب تروریستها از سوی دولتهای آسیای میانه، چین، ایران و دیگران تکرار شود. چرا شهامت محکوم کردن پرورشدهندگان بذر تجاوز علیه دیگر کشورها را ندارید؟
اگر آزرده نشوید، در کابل، طالبانِ عمامهدار و ریشو با قطرشکمهای چندمتری، نشستهاند و مشغول سرکوب مردم و کشتن آزادی هستند؛ و در مقابل، طالبانِ نیکتایی پوش و مدرن («کمونیست»، «سوسیالدموکرات»، «دموکرات»، «لیبرال» و…) در اروپا و آمریکا و دیگر جاها، در برابر تفکر ملی، دادگری، دادخواهی و آزادیطلبی رجزخوانی میکنند!



