خبر و دیدگاه

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی

jamshed_hashimi

آنروز های اول چه خوش بود. آن ایامیکه در سرتاسر مملکت هیاهوی مملو از شادمانی و خرسندی بلند شده بود و در چشمان تک تک از هموطنان و هم شهریان ما نور امید به آینده از قبل پر کابوس شان شعله ور گشته بود و همه در یک شادمانی عمیق با خیال راحت در جنت آرزوهای شان حوری وار در سیرو سلوک بودند.

بلی، در آن ایامیکه همگان از خواب بیداری! به هوش آمده بودند  همه دست به دعا بخاطر این بودند که قبل از سرازیر شدن در منجلات جهل و گودال رذالت و خواری اجتماعی و فرهنگی در نتیجه احوالات و حوادث معجزه آسا به آسانی از چنگال محکم هیولای دد منش رهای یافته بودند. دیگر دعاهای مردم قبول شده بود و استدعای آنها مبنی بر تواصل به رضای خالق یکتا و کسب یک شانس دیگر برای حفظ، مواظبت و پاسداری از تاریخ، فرهنگ و نوامیس دیار کهن شان مورد اجابت پروردگار قرار گرفته بود.این روز نیک و مسرت عام، تمام طبقات مردمی در کشور را زیر پوشش قرار میداد و مخصوصا مورد توجه و منبع امید برای جوانان شده بود. چون در دوران پیشین یکی از حلقات اساسی زنجیر مستحکم کشور ویکی از سنگ های اساسی  تهداب جامعه یعنی جوانان با عنعنات سفسطه زا خرافات و افراطیت، در معرض پوسیدن قرار گرفته بود، و بخاطر ضعیف نمودن مورال و تحریف دینامیک های موجوده در این قشر، از چال و نیرنگ های متعددی استفاده نموده بودند. و آنروز جوانان فرخندگی رهای از بند های نا تسخیر جهالت و زوال اخلاقی  را تجلیل نموده با نگاهای پر از امید به آینده خود می نگریستند.
دیگر جوانان و نو نهالان میهن اعم از پسران و دختران با شادی و نشاط و در یک فضای نیک و نگاه مملو از امید به آینده با بدرقه پدران و مادران اشک به چشم خود که روایت کننده اشک شادمانی آنها بود راهی مکتب ها و مدرسه ها میشدند و در امنیت تمام در کوچه و بازار گشت و گزار می نمودند. روزها پی در پی به همین منوال نیک و مملو از صلح و صفا می گذشت تا تمام نقاط افغانستان از شر دشمنان دین و وطن پاک سازی شده و نگرانی اندک مردم تماما محو گشت.

اما مجبورم سیر نیک این نوشته را با جملات و کلمات حاکی از مایوسیت، نا امیدی و بیچارگی دوباره مردم درد دیده کشور ادامه دهم.بلی، مردم غیور و با ایمان افغانستان باردیگر در چنگال نا امیدی رها شد و مجبور شده بود درد ها و الم هاییکه موقتا فراموش کرده بود را دوباره متحمل و محکوم به تازه کردن خاطرات تلخ ایام ماضی شود. مردم با شهامت افغانستان که وضعیت آمده را در اوایل به دیده امید و چهره باز استقبال نموده بودند، دیگر آهسته آهسته به ناگزیری و فرسودگی آرزوها و توقعات قبلی خویش فرارفته و با گذشت روزها، ماها و سالها مایوسیت و ناامیدی شان عمیقتر گردیده و نفرت شان از سیستم حاکمه افزونتر گشت.مردم هوشیار و دانسته کشور با چشم سر مشاهده نمود که مدت زمان هشت سال از حاکمیت این کشور صرف حیف و میل زاعمان مملکت شده و تمام کمک های جهانی و علاقه مردمی به گونه هیچ راهی باطله دانی شده است. در مدت زمانی هشت سال، تغییرات و تبدلات به مسابه هیچ در وطن صورت گرفت و خواسته شد مردم اکثرا کارکن و زحمت کش این دیار بار دیگر در خواب غفلت نگهداشته شده و با گفته ها و سخنان به عمل دلداری داده شود.اما این بار دیگر این خاک و بوم توانایی تحمل این همه ناسزاها، فریب ها و حیله کاریها را ندارد. این بار مردم با شهامت و متدین افغانستان با استفاده از نور لایموت قرآنی و استعداد باطنی خود، در انتخاب زعیم ملی خویش می کوشد و دیگر فریب حرف های گویا مردمی و خودمانی غلامان حلقه به گوش را نخواهد خورد. جوانان زحمتکش این دیار و معلمین، ماموران، کارکنان و پیشه ورزان این سرزمین! ب

یاید برای آخرین بار فریب گفته های نا عمل و عملکردهای یک جانبه را بخوریم و برای اولین بار با مشت آهنین بر دهان پر چرب غلامان و همکاران دشمنان وطن بکوبیم و با سرود نعره های تکبیر و با بدست گرفتن درفش آزادی وطن عزیز خود، در تعیین آینده و برای این مقصد در تعیین زعیم و رهبر شایسته کشور خود با چشم روشن و قلب باز عمل نماییم.نوشته ام را به فرد دوم عنوان این مقاله که همانند یک خلاصه از گفته هایم می باشد به اختمام می رسانم. فهمیده را فهماندن خطاست.

من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
عهد نا بستن از آن به کـــه ببندی و نپایی

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا