خبر و دیدگاه

چه تصویری از وضعیت بازی در میدان افغانستان داریم؟ سه بازیگر، سه سناریو در آینده

 

سه بازیگر، سه سناریو در آینده 

پیگیری حوادث هفته های اخیر، ما را به این نتیجه می رساند که چیزی های در زیر پوست حوادث در جریان است که نمی تواند بر وضعیت افغانستان، بی تاثیر باشد. این حوادث را اگر مانند مهره کنار هم بگذاریم، تسلسل منطقی پیدا می کنند. به گونه ی که هر کدام با دیگری( یکی ماقبل و یکی ما بعد) ارتباط ارگانیک دارند. خصوصیت یک تحلیل خوب این است که شما حوادث قبلی و بعدی را با یافتن سرنخ و رشته های ارتباطی، با هم پیوند بزنید و وضعیت موجود را در روشنایی آن، تحلیل و حلاجی کنید. اگر توانستید چنین کاری را بکنید، به یقین که توانسته اید مقرون ترین تحلیل و ارزیابی را نسبت به وضعیت، انجام دهید. 

حوادث افغانستان، پیشینه ی تاریخی دارند. از زمان بازی بزرگ، جنگ سرد، مرحله پسا جنگ سرد و تحولات سال ۲۰۲۱، همه باهم در یک نقطه متحد می شوند. این نکته در واقع، رخ اصلی و ماهیت کلی یک موضوع را روشن میسازد و یک سوال را در جنب آن، مطرح می کند که ریشه اصلی بحران در افغانستان، چه است و چرا این کشور همواره محور بازی های کلان قدرت های بزرگ و منطقه ای، انتخاب می شود؟ پاسخی را که تاکنون یافته اند این است که موقعیت جغرافیایی افغانستان، پیوند این جغرافیا با ژئوپلیتیک انرژی، همسایگی با قدرت های رقیب غرب، ترکیب نامتجانس قومی، فقدان دانش سیاسی و سنتی بودن این جامعه، آن را به میدان خوب رقابت میان قدرت های بزرگ و منطقه ای مبدل ساخته است. ما در هر تحلیل باید این موضوع را مدنظرداشته باشیم. جغرافیای ما، منبع اصلی بحران است. ولی چون ما قادر به استفاده از ابزار و منابع این جغرافیای و پیوند آن با سیاست نبوده ایم و نتوانسته ایم از طریق دانش شناخت، کسب، بهره برداری و حفظ منابع جغرافیایی قدرت، در مناسبات فروملی، ملی، منطقه ای و جهانی از آن بهره برداری مناسب کنیم و یک تعامل مثبت را را در جهت دستیابی به یک تعامل و همکاری موثر به آن دست یابیم، بنا ناکام استیم. به همین لحاظ شکست و ریخت های فراوانی را در مسیر تاریخ تجربه کرده ایم. حوادث اخیر و سقوط یک بارگی افغانستان به دامن تروریزم بین المللی، نشانه ی از این دست ضعف ها است. 

در حال حاضر که طالبان و تروریستان حامی شان بر افغانستان حاکم شده اند، چه طرح هایی در جریان است؟ پلان به قدرت رساندن تروریزم طالبانی، ایجاد اغتشاش و بر هم زدن نظم امنیت منطقه ای برنامه اصلی است. طالبان برنامه های فراتر از جغرافیای افغانستان را تطبیق می کنند. فعال شدن دوباره امریکا در میدان افغانستان، نشان میدهد که طالبان نتوانسته اند به تنهایی این پروژه را پیش ببرند و امریکا به ناچار دوباره وارد میدان شده است. این ادعا مبتنی بر سیر حوادثی است که در چندین هفته اخیر اتفاق افتاده اند. مثلا آماده سازی سفارت امریکا و انجام مرحله های پاک کاری آن توسط موسسه آقاخان، نشان میدهد که امریکا به واسطه پوشش دیپلماتیک می خواهد عملا دوباره هدایت جریان های سیاسی و امنیتی در افغانستان را  داشته باشد. به همین منظور برای اجرایی شدن این طرح، افراد آمریکایی زیر نام موسسه USAID دوباره در کابل حضور یافته اند تا این جریان را درست مدیریت کنند. امریکا به وسیله این طرح افرادی را زیر پوشش کارمندان USAID وارد میدان ساخته است. این ها در اصل کارمندان استخباراتی استند که تلاش دارند وضعیت متشنج کابل را مدیریت کنند تا همه چیز مطابق میل و برنامه، پیش برود. طالبان تیشه به ریشه خود زدند و در یک فرمان، دختران و زنان را از حق کار و تحصیل، ممنوع کردند. این کار با واکنش های گسترده جهانی مواجه شده و به دنبال آن، موضع‌گیری تند کار‌دار سفارت امریکا و معاون نماینده‌گی یوناما در کابل وضعیت را بیشتر حساس ساخت. همزمان با آن، تحرکات سیاسی نیز به واسطه مهره های با تجربه امریکا برای تدویر یک کنفرانس همانند کنفرانس بن، زیر عنوان کنفرانس بن دوم جریان دارد که قرار است برای سرپوش گذاشتن به افتضاح فعلی، نسخه ی پیشنهاد کند.

کشور های منطقه بخصوص چین و روسیه در برابر حوادث افغانستان، بخصوص پس از حملات بر سفارت خانه ها و اتباع شان، حساس شده اند. موضع‌گیری لاوروف‌ که گفته است واشنگتن اکنون به طور جدی درگیر موضوع بازگرداندن حضور نظامی خود در افغانستان است، یکی از مصداق های این مدعاست. چینایی هم واکنش نشان دادند و از حضور خود در کابل کم کردند. به نظر می رسد که دو قدرت بزرگ منطقه، در برابر کنش های امریکا در افغانستان، واکنش نشان میدهند. این کار همزمان است با ایجاد درز و اختلافات میان طالبان که هرلحظه ممکن است، آتشی را بر افروزد. طالبان به شدت دستپاچه شده و شهرهای بزرگ را با اعزام نیروهای خود، به سنگر های نظامی و جنگی مبدل ساخته اند. متصل به آن، گشت‌و‌گزار طیاره‌های بی سرنشین امریکایی در فضای کابل، قندهار و سایر استان های افغانستان، وضعیت را غیر عادی نشان میدهد. امریکایی ها دوباره در میدان افغانستان فعالانه، حضور پیدا می کنند و این مسئله کشور های پیرامونی افغانستان را نگران ساخته است. 

کشور های منطقه به شمول چین، روسیه، کشور های آسیای مرکزی، هند و ایران، با اتخاذ موضع مشترک، تلاش دارند تا یک واکنش هماهنگ در قبال وضعیت افغانستان داشته باشند. به همین ملحوظ جریان های تازه ای در میدان افغانستان فعال می شوند تا عرصه را بر طالبان و حامیان شان، تنگ کنند. این واکنش در اصل، یک اقدام دیر هنگام است که منطقه را از خطر روزافزون تروریزم و اجرایی شدن برنامه های خطرناک در منطقه هشدار داده است. به همین ترتیب، فعال شدن بازیگران داخلی، در حوزه های فراتر از شمال، غرب و شرق نیز، نشان میدهد که طالبان در یک محاصره استراتیژیک باید قرار گیرند. محاصره ی که باید به وسیله نیروهای نیابتی و گروه های ضد طالبان، انجام شده است. به همین خاطر بود که اسماعیل خان، در حوزه غرب، حوزه مقاومت را اساس نهاده و سکوت را شکسته است. این اولین اقدام از جانب ایران است که در رایزنی نزدیک با روسیه و چین، انجام شده است. حوزه های مقاومت در حوزه های اندراب ها و پنجشیر، بدخشان و تخار و کاپیسا، تحرک دیگری از جانب متفقین است که نشان داده می شود. در حوزه های قندهار، جبهه آزادگان نیز فعالیت چشمگیری بر ضد طالبان داشته است. 

 

 

در یک تحلیل فرا افغانستانی از وضعیت موجود، ما بازیگران قدرتمندی را می یابیم که همزمان با این تحولات، برنامه ریزی می کنند و مطابق به پیشرفت وضعیت، واکنش استراتیژیک نشان می دهند. این بازی گران در گروه متفقین و متحدین در جغرافیای افغانستان، تقسیم می شوند و عنصر متممه ی آن نیز، گاهگاهی جز این روند استند. گروه متفقین شامل، چین، روسیه، هند، ایران و کشور های آسیای مرکزی است. 

 

 

گروه متحدین شامل پاکستان، امریکا، انگلیس و اتحادیه اروپا که در یک کشمکش دنباله دار با چین و روسیه قرار دارند. 

 

عناصر متممه، شامل عربستان، ترکیه، قطر و گاهی اندونیزیا که در مواقعی شامل بازی می شوند. بازی برای عربستان، قطر و ترکیه عین خاصیت بازی با کارت داعش را در جغرافیای افغانستان خواهد داشت. با این وصف، تا زمانیکه پاکستان بتواند به نقش مخربش در افغانستان، ادامه دهد، نیازی به دخالت دادن این کشور ها در این بازی نخواهد بود. 

 

با این حال، وضعیت در جبهه متفقین، در حال دگرگونی است. چین هنوز هم به همکاری طالبان در امر مبارزه با جنگجویان ایغور و سرکوب آنها امیدوار است. امری که چینایی ها را تا اکنون در چندین نوبت غافل گیر کرده است. اما قرار معلوم، چینایی از وضعیت موجود مایوس شده اند و تلاش دارند با متحدین داخلی جدید تری، داخل تعامل شوند. روس ها به سرعت در حال تغییر موقف خود در قبال طالبان استند. در این تغییر موقف، تاجکستان نقش موثری بازی می کند. امام علی رحمان رئیس جمهور تاجیکستان با تلاش های مداوم، توانسته، نظر ولادیمیر پوتین را در خصوص وضعیت افغانستان تحت حاکمیت طالبان، تغییر دهد. ایران نیز از وضعیت موجود راضی نیست و گاهگاهی با واکنش های متناقض و متضاد، ظاهرا در حال تغییر طرف از طالبان به نیروهای مخالف آن است. هند تا اکنون در قبال افغانستان پسا امریکا و حضور طالبان در آن، موقف ثابت داشته و کدام واکنشی خاصی نشان نداده است. این وضع، به سرعت تغییر خوردن است. حالا با حملات پیهم بالای منافع کشور های روسیه و چین، هند نیز نگران وضعیت موجود در افغانستان است. از سوی دیگر، همکاری نزدیک طالبان با طالبان پاکستانی، مخصوصا لشکر طیبه، لشکر جنگوی که از افراطی ترین گروه های ضد هند اند و هند به خوبی آگاه است که در افغانستان تحت حاکمیت طالبان، برای ان گروه ها، پایگاه های مناسبی در نظر گرفته شده است، بنا هند به ناچار، تغییر موقف میدهد و با سایر اعضای شانگهای، در یک مسیر هماهنگ و در یک همکاری نزدیک، در برابر موج تروریسم منطقه ای که طالبان وظیفه بسترسازی و حمایت لجستیکی آن را بر عهده دارند و پاکستان، مستقیم نقش در آن بازی می کند، قرار گیرد.

 

از سوی دیگر، امریکا، انگلیس، اتحادیه اروپا، پاکستان، ترکیه و امارت با عربستان سعودی، یک اجندا را پیش می برند. تجهیز و تمویل تروریزمی که قرار است کل منطقه را در نوردد. طالبان برای این کار، مناسب ترین گزینه و به صرفه ترین نیرو خواهد بود. برعلاوه آن، نیروهای دست ناخورده تروریستی خارجی که شامل بیست و یک گروه می شوند، برای اهداف راهبردی تری، آماده می شوند. از سوی هم، فعال شدن بازیچه داعش که متشکل از افراد طالبان، گروه های تروریستی خارجی در تحت مدیریت طالبان است، می تواند قضیه افغانستان را خیلی جدی بسازد. داعش در کنار نیروهای داخلی شامل بازی در افغانستان، یک بازیچه به شدت در حال قدرت یابی است. نیروی آماده، آموزش دیده، با تجربه جنگی و اجرای عملیات های تروریستی، یک نیروی به شدت ایدیولوژیک و تندرو مذهبی که حتی حاکمیت طالبان را به چالش می کشد. سربازی گیری برای این گروه خیلی ها ساده و از میان افراد طالبان، خواهد بود. الی آماده شدن داعش برای تصرف جغرافیای بیشتر، شبکه حقانی در یک همکاری نزدیک با آی اس آی، طرح پشتیبانی آن را برای دخیل شدن در بازی،  درنقش حمایت کننده و راهنمای عملیات های تروریستی خواهد داشت. این کار با ادامه اختلافات میان اضلاع طالبان مانند شبکه حقانی، گروه قندهاری ها به رهبری ملایقعوب و ملابرادر و گروه هیبت الله، در سه ضلع و در سه مسیر حرکت خواهد کرد. هر سه ضلع طالبان، با سه کشور منطقه و جهانی در ارتباط نزدیک اند و اهدافی از قبل طرح شده را اجرایی می سازند. شبکه حقانی طرح انگلیس، پاکستان و اندکی عربستان را. گروه قندهاری ها با اشتراک نظر در طرح های امریکا، تلاش می کنند گروه ملاهیبت الله و شبکه حقانی را به حاشیه برانند. این گروه طرح های معتدل را با امریکای ها، اجرایی می سازند. گروه هیبت الله که مستقیم سکان قدرت را در دست دارد، ضلع اصلی قدرت در حاکمیت طالبان است. اگر چه ملاهیبت الله، تا هنوز یک شخصیت حقوقی است و صورت حقیقی آن معلوم نیست ولی روی هم رفته، یک رکن اصلی قدرت در رژیم طالبان، حساب می شود. این ضلع با همگی می سازد و با هیچ کس نیست، جز گردانندگان اصلی آن. با توجه به وضعیت موجود، قوت گیری داعش در ضلع چهارم می تواند زنگ خطری برای آینده افغانستان و منطقه باشد. 

 

تحلیل برآورد قدرت داعش در افغانستان:  داعش تا حال منحیث یک نیروهای مصنوعی و خیالی تقریبا با یک صورت اختراع لفظی مطرح شده است. قبلا هم تذکر یافت که داعش بر آمده از درون طالبان وبه اهداف راهبردی تری، طراحی شده است. اما قدرت عمل آن هرروز به صورت قابل توجهی، بلند می برود. حملات متعدد بالای سفارت خانه ها وتاسیسات خارجی در افغانستان، قدرت سربازگیری از خارجیان عمدتا اهل آسیای مرکزی، ایغور و چیچین، نشان میدهد که در برابر طالب، نیروی خارجی با قوت بیشتر ظهور می کند. البته، قرار اطلاعات موجود، هسته های رهبری آن را برای مراحل اولیه، شبکه حقانی برعهده خواهد داشت. مکان قابل هدف داعش در افغانستان، مناطق شمال است که کماکان قدرت سربازگیری دارد. بیشترین افراد طالبان که به داعش پیوسته اند، ازبیک ها و تاجیک استند. به همین خاطر، افرادی از گروه های اسلامی کشورهای تاجیکستان، ازبیکستان، ایغور و چیچین و هم از حوزه جنوب آسیا بنگلادیش، هند و پاکستان استند. داعش با مدنظرداشت وضعیت موجود، قدم برداشته و آهسته آهسته به یک قدرت در برابر طالبان، مبدل می شود.  این گروه در حال حاضر، در حال سازماندهی تشکیلات، ساختار ها و شبکه های است که بتواند در میان مدت، به یک چالش راهبردی در برابر طالبان مبدل شود. چرا؟ چون طالبان با ساختار ناهمگون از لحاظ فکری، یکدست از لحاظ قومی، در تحت کنترول بودن این گروه از طرف پاکستان و بلاخره مهم تر از همه، ایدیولوژی منحصر به جغرافیای افغانستان، نمی تواند اهداف فراتر از جغرافیای افغانستان را پیاده کند. بنا همزمان با تحرکات دیگر، داعش در حال تقویت شدن است و توانایی بلند عملیاتی پیدا می کند. داعش از لحاظ ساختار، امکانات پولی، رهبری و سازماندهی، بهتر از طالبان عمل می کند. این گروه قدرت تخریب بیشتر را دارد و در قالب هسته های کوچک، میتواند ماهیت راهبردی و عملیاتی بیشتر داشته باشد.

 

نتیجه گیری:

سناریوی اول: امریکا با حضور خود، می خواهد هدایت این برنامه را مستقیم داشته باشد. به همین خاطر سناریو سازی های برای حضور خود در تبانی با یک گروه خاص طالبان دارد. این طرح با پیاده شدن در میدان افغانستان به صورت استخباراتی امکان پذیر خواهد بود. گروه قندهاری ها در یک ارتباط نزدیک با امریکا، تلاش دارند سایر گروه های طالبان مانند شبکه حقانی و گروه هیبت الله را به چالش بکشد. این طرح تا حدودی اجرایی شده و به زودی نتایج آن، مشخص خواهد شد. این طرح به صورت یک کودتا درونی در گروه طالبان، تحت نام حکومت همه شمول و به حاشیه راندن سایر گروه های انشعابی تندرو تحت کنترول پاکستان و عرب ها، اجرایی خواهد شد.

سناریوی دوم: داعش به یک قدرت مبدل می شود و گروه طالبان را با تسخیر جغرافیای بیشتر به چالش می کشاند. در این مرحله کشور های پیرامونی افغانستان همگام با امریکا، بیشتر فعال می شوند و نیروهای نیابتی بیشتر وارد بازی شده و در میدان عمل حضور می یابند. ممکن حضور داعش در شمال افغانستان بیشتر باشد و طالبان را از جانب شمال با مدنظرداشت سطح بلند نا رضایتی، با چالش های بیشتر امنیتی و سیاسی مواجه سازد. همزمان با آن، امکان پیوستن سایر گروه های تروریستی خارجی که قبلا همپیمان طالبان بودند با داعش وجود دارد و این مسئله باعث داغ شدن بیشتر میدان های جنگ خواهدشد.

سناریوی سوم: جبهات مقاومت ضد طالبان، با کمک کشور های پیرامونی به استثنای پاکستان، وارد میدان شده و فرصت بیشتری برای مقابله با طالبان می یابند. تسخیر جغرافیای شمال از طرف جبهات مقاومت، همزمان است با قوت گیری داعش در این مناطق. ایران، روسیه و چین و تاحدودی هند، برای حفظ منافع امنیتی شان مجبور اند از مقاومت بر ضد طالبان حمایت های مالی و لوژیستکی کنند. جغرافیای شمال به میدان آتش بازی میان طالبان، داعش و جبهات مقاومت مبدل شود. هر سه ضلع فرصت ها و چالش های در میدان دارند. اما فرصت های جبهات مقاومت به مراتب بیشتر از سایرین است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا