خبر و دیدگاه

نگاه افغانستان به خاورمیانه چگونه بوده است؟

مقدمه

   با توجه به عنوان مقاله، که این عنوان بسیار کلی به نظر می رسد، اما من کوشش می کنم که نگاه افغانستان را در مقابل تحولات و تأثیر گذاری های خاورمیانه بر افغانستان، تحلیل و بررسی کنم، در لابلای نوشته هایم از دولت های خاصی که در معضلات افغانستان نقش عمده دارند بیان میکنم. سیاستگذاری دولت های خاورمیانه هم تأثیرگذار بر رفتارهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و دینی-مذهبی و همچنان در راستای ثبات و امنیت و صلح در جامعۀ افغانستان بوده است، سیاستگذاری دول های این منطقه همواره در قالب هژمونی بر خاورمیانه ترسیم شده است، که متآسفانه این دولتها هم به افغانستان از عینک منافع استراتژیکی شان نگاه می کردند. در این مقاله به چند سوال، به صورت مختصر پاسخ داده می شود؛ نخست اینکه، خاورمیانه چیست و چی ویژگی دارد؟ دوم اینکه، سیاست خارجی دولت افغانستان و نگاه افکار عمومی افغانستان در قبال تحولات این منطقه چگونه بوده است؟ و در اخیر جایگاه خاورمیانه پیرامون صلح در افغانستان را تحلیل می کنم.

   خاورمیانه چیست و چه ویژگی دارد؟

     در قرن بیستم میلادی، خاورمیانه یکی از مناطق مهم و استراتژیکی و در عین حال بحران ساز و چالشگر برای قدرتهای شرق و غرب بوده است، به باور من این منطقه به شدت “انقلاب گرا” و “شورشی” هستند. در این منطقه از خاطر ویژگی های مادی و معنوی آن، جنگ های طولانی در قرن ها و دهه های مختلف بوده است؛ که این جنگها شامل جنگ های قومی، مذهبی، سیاسی و رقابت های تسلیحاتی قدرت های منطقه و جهان بوده است. این رقابتها و جنگها بعد از شناسایی نقاط ژئواکونامیکی، ژئوپولتیکی، ژئواستراتژیکی و از همه مهمتر این منطقه زادگاه بزرگترین تمدنها و ادیان آسمانی (یهودیت، مسحیت و اسلام) بوده است، ریشه های عمیق جنگ و منازعات را می توان در ویژگی های این منطقه یافت. این منطقه بعد از جنگ جهانی دوم، بزرگترین میدان جنگ های ابر قدرتها در زمینه های فرهنگی، سیاسی، نظامی-تسلیحاتی و اقتصادی بوده است. اصطلاح “خاورمیانه” را کسانی ابداع و ایجاد کردند، که دنبال ادراک سیاسی، اقتصادی و فرهنگی این منطقه بودند. استفاده از واژه “خاورمیانه” بر می گردد به قرن نزدهم که اولین بار در سال ۱۹۰۲م، توسط “آلفورد ماهان” مطرح شد و هدفش تشریح مناطق اطراف خلیج فارس بود. آقای ماهان یکی از استراتژیستهای دریائی بریتانیا بود و در صدد این بود، که دولتمردان بریتانیا را در مقابله با نفوذ روسیه و آلمان، متوجه نقاط سوق الجیشی و استراتژیکی این منطقه کند. بعد ها آقای ماهان در روزنامه تایمز مقالاتی در باره خاورمیانه نوشت، به بار دوم در سال ۱۹۱۱م، آقای “لرد کرزن” یک طرح را در پارلمان انگلستان پیش کرد و در باره اوضاع و تحولات ایران، خلیج فارس و ترکیه مباحثی را پیش کرد و واژه خاورمیانه را به کار برد. در جنگ جهانی دوم، بریتانیا و آمریکا یک سازمانی را تحت عنوان «مرکز پشتیبانی خاورمیانه» ایجاد کرد و هدف این سازمان، ارتبات و ساز و برگ به جهان عرب، ایران و ترکیه و سایر کشورها بود.  بعد از شناسائی و کشف نقاط برجسته و سوق الجیشی این منطقه برای قدرتهای شرق و غرب از جایگاه ولای برخوردار شده است. امروز این منطقه ۸۵ در صد منافع نفتی-اقتصادی اروپا را تأمین می کند. این منطقه همواره براساس منافع غرب با ثبات یا بی ثبات می شود، بعد از حادثه یازدهم سپتامبر سال ۲۰۰۱م، دیدگاه ها و نظریات در باره این منطقه کاملاْ دگرگون شد و این منطقه شامل کشور های شد که از لحاظ جغرافیایی با هم پیوسته هستند و اسلام وجه و هویت مشترک این دولت ها و ملت ها را تشکیل می دهد. امروز خاورمیانه میدان برخورد سنت و مدرنیته شده است و قدرت های تسلیحاتی و اقتصادی جهان قدرت های خودشان را در همین منطقه به نمایش می گذارد. بعد از حادثه یازدهم سپتامبر طرح جدید به نام “خاورمیانه بزرگ” مطرح شد که تا امروز برای تحقق این طرح، قدرت های هسته ای بالای آن کار می کنند. خاورمیانه بزرگ از نظر آمریکا به پنج دسته تقسیم می شود که عبارت است از:

۱. غرب مدیترانه که شامل؛ الجزایر، لیبی، موریتانی، مراکش و تونس است.

۲. شرق مدیترانه عبارت از؛ قبرس، مصر، اسرائیل، اردن، لبنان، سوریه و ترکیه است.

۳. خلیج فارس که شامل؛ دولتهای شورای همکاری خلیج فارس، ایران، عراق و یمن است. 

۴. جنوب آسیا که شامل؛ افغانستان و پاکستان می شود.

۵. آسیای مرکزی و قفقاز که عبارت از؛ ازبکستان، تاجکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان، گرجستان، آزربایجان و ارمنستان می باشد. (شیرازی، دکتر حبیب اله ابوالحسن، و دیگران، سیاست و حکومت در خاورمیانه.) 

سیاست خارجی حکومت و نگاه افکار عمومی افغانستان در قبال تحولات این منطقه چگونه بوده است؟

    قضایا، تحولات و جریان های سیاسی، اجتماعی-فرهنگی، اقتصادی و نظامی این منطقه منحصر به فرد از جذابیت و کشش والای برخوردار است، اما متأسفانه نهاد ها و سازمان های پژوهشی، اکادمیکی و رسانه های افغانستان در باره جریانات و تحولات گوناگون این منطقه هیچ اشاره و توجه ای جدی نداشته است. در این زمینه آقای “دکتور ملک ستیز” پژوهشگر امور بین المللی، دیدگاه مفید خود را چنین بیان می کند؛ در افغانستان کمتر به قضایای خاورمیانه و معضل داغ آن، یعنی جنگها و مناقشات اسرائیل و اعراب پرداخته می شود(۱). ما در سیاست خارجی خود، کمتر به معضل مشهور آن توجه می کنیم، آن هم معضلی که افغانستان خود قربانی مستقیم و غیر مستقیم آن دانسته می شود(۲). چگونگی اخبار و اطلاعات رسانه ای در افغانستان نسبت به معضلات خاورمیانه بر اساس منابع غربی، ایرانی و پاکستانی استوار است، این منابع هم بر اساس نگاه غرض آلود خود شان به قضایا و معضلات خاورمیانه داشته است(۳). (ستیز، دکتور ملک، لابی گری اسرائیل در هزارتوی کاخ سفید.)

    امروز شاید ما به این حقیقت پی نبرده باشیم، که اگر مدرنیته و یا سنت در این منطقه حاکم شود و دیگری شکست بخورد، چی تغیراتی در افغانستان خواهد آمد؟  دقیقاَ امروز وقتی در خاورمیانه یک گروه تروریستی اسلام گرا یا بنیاد گرایان اسلامی در این منطقه پیروز شود یا شکست بخورد، اولین جای را که پناه گاه خود می دانند، افغانستان است. مثال آن در این زمینه می توان گروه های تروریستی و بنیادگرایان اسلامی مانند، القاعده و داعش را گفت. القاعده بعد از حملات که در سال های ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱م در برابر اروپایها و غربی ها انجام داد، با فشار های زیاد بر دولت های خاورمیانه، اینها از کشور های خودشان فراری داده می شد و به افغانستان پناه می بردن، در مدت شش سال امارت اسلامی در افغانستان لانه تروریسم جهانی شناخته شده بود. امروز مرکز و لانه تروریسم همسایه افغانستان یعنی پاکستان و ایران شناخته می شود. در این اواخر داعش هم ادعا داشت که خراسان (افغانستان) پایتخت دولت اسلامی خواهد بود. حالا که این گروه در خاورمیانه در آستانه نابودی قرار دارد، تلاش دارد که افغانستان را برای خود تبدیل به لانه و کاشانه ای امنی کند. افغانستان برای داعش از چند جهت مهم است؟ که عبارات از: افغانستان کشوری است که سالها دچار جنگ های داخلی و ایدئولوژیکی بوده است، منازعات داخلی خود برای داعش یک فرصت است(۱). افغانستان که با سایر کشورهای منطقه بخصوص با پاکستان، مرز های باز جغرافیایی دارد، داعشی ها می توانند با کمال میل و آزادانه رفت و آمد کند(۲). افغانستان سالها در آتش جنگ سر و جنگ های فکری و استخباراتی سوخته و تا حالا تآثیرات منفی آن بر افکار و اندیشه های افغانستان سایه افگنده است، فکر مریضی که جامعه ما را رهبری کند، خود فرصت را به داعش فراهم می سازد(۳)

    متأسفانه سیاست خارجی افغانستان در قبال خاورمیانه، یک سیاست حاشیه گرایانه بوده است و حکومت و رسانه های افغانستان؛ همواره در قبال رویداد ها و تحولات خاورمیانه بی تفاوت بوده است، با وجود اینکه رویداد های افغانستان همواره متأثر از این منطقه بوده است. مهمترین حمایت گران جنگ سرد، که افغانستان را در برابر شوروی کمک می کردند، از منطقه ای خاورمیانه سر درآوردند، مثلاً مهمترین حمایت گر مالی و پولی در خاورمیانه عربستان سعودی و امارت متحده عربی بود، مصر در دوره انور سادات بزرگترین دیپوی سلاح های خود را برای افغانستان باز گذاشت، ایران همواره گروه های هشتگانه را تقویت می کرد، ترکیه همیشه در هر مقطع زمانی گروه های ازبکتبار و ترکمنتبار و در نهایت احزاب سکولار را مورد حمایت قرار داده است. این دولت ها در هر زمانی که بوده است، دکترین سیاست خارجی شان را در قالب منافع ملی و اهداف شان عیار ساخته و نهاد های دیپلماتیک و استخباراتی شان، این طرحها را عملی ساختند. اما در قبال این همه، وزارت خارجه و دستگاه های دیپلماسی افغانستان همیشه در خواب غفلت بوده اند، کارمندان شان فقط برای سفر های سیاحتی و توریستی به این کشورها اعزام می شوند و شیک می پوشند و خلاف عرف دیپلماسی سخنرانی می کنند. سفارت خانه های افغانستان در خاورمیانه نه سیاست لابی گرایانه بلد اند و نه زبان دیپلماسی را، مشکلات و موانع سیاست خارجی را، وزیر خارجه بر شانه های رئیس جمهور می اندازد و رئیس جمهور بر شانه های وزیر خارجه!، این زد و بند های سیاسی درونی باعث شده است که سیاست خارجی افغانستان، بخصوص در قبال خاورمیانه به سستی پیش برود و فاقد برنامه و دکترین سیاست خارجی می باشند. نگاه ما به خاورمیانه از چند بُعد و جهت عمده مهم می باشد که عبارت است از:

   ۱. نگاه سیاسی-امنیتی به خاورمیانه؛ این منطقه یکی از منابع مهمی، نه تنها برای قدرت ها تبدیل شده است، بلکه مهد ظهور تروریسمی بوده است که افغانستان خود مستقیم و غیر مستقیم قربانی آن شده است. روابط بهتر، ایجاد همگرایی سیاسی و اقتصادی با دولت های خاورمیانه، از بی ثباتی و ناامنی افغانستان کاسته می شود، گروه های تکفیری که از خاورمیانه سر میکشند، بعد از مدتی متوجه می شویم که سردیگرش در افغانستان پیدا می شود. مثال عینی آن ابوبکر البغدادی، رهبر داعش بعد از شکست به مدت پنج سال گم بود تا اینکه تصویری از آن پخش شد که نشانی ها حاکی از آن بود که گویا در افغانستان به سر می برد، قبل از آن وزیر استخبارات عراق اعلام داشت که رهبر داعش در شمال افغانستان به سر می برد. با ایجاد ائتلاف نظامی به رهبری عربستان بر علیه یمن، رئیس جمهور غنی از حمله های این ائتلاف حمایت کرد که سر و صدا های را در پی داشت، رئیس جمهور غنی فکر می کرد که با این حمایت اعلامی، شاید گروه های تروریستی و تکفیری از حمله به افغانستان دست بر دارد، که هیچ نتیجه ای نداشت زیرا درست برنامه نداشتند. اما یک تأثیری چشمگیری را در پی داشت، وقتی که آقای حنیف اتمر مشاور امنیت ملی رئیس جمهور غنی، به عربستان سفر کرد، مفتی ها و علمای مذهبی عربستان، جنگ افغانستان را نامشروع و مخالف شریعت دین اسلام اعلام کردند. در بُعد روابط سیاسی، افغانستان با خاورمیانه، بخصوص کشور های قدرتمند و یکه تاز این منطقه؛ مانند عربستان، ایران و ترکیه میتواند منافع استراتژیکی و ایدئولوژیکی خود را تشخیص دهد. زیرا این سه دولت عمیقاً در معضلات افغانستان ذی دخل هستند و همواره توسط گروه ها و احزاب و شخصیت ها منافع خود شان را دنبال می کنند. دولت افغانستان باید از این چالشها نوع سوی استفاده کند که برایش فرصت ایجاد کند. مثال تقویت گروه ها و احزاب کُرد در عراق و سوریه، طبعاً به ضرر این دولت ها است زیرا حاکمیت شان را تضعیف می کند، از همه مهتر اینکه نسبت به عراق و سوریه، ترکیه احساس می کند که با تقویت کُردها در این مناطق، منافع ملی شان در خطر خواهد بود، حکومت عراق و سوریه برای سرکوب اینها اقدام نکردند، بلکه زمینه اش را فراهم ساخت تا ترکیه اینها را سرکوب کند، می توان گفت که عراق و سوریه برای جلوگیری از تضعیف حاکمیت شان از ترکیه استفاده کردند.

   ۲. نگاه فرهنگی-دینی و ایدئولوژیکی به خاورمیانه؛ برخورد و نبرد سنت و مدرنیته در خاورمیانه می تواند تأثیری عمیقی بر افغانستان بگذارد، خاورمیانه مهد تولد سه دین آسمانی و الهی (یهودیت، مسحیت و اسلام) بوده است، که اسلام هویت مشترک این منطقه را تشکیل می دهد. امروز در خاورمیانه ترکیه پرچم دار سکولاریسم است و همواره دست به رفورم فرهنگی زده است و به همین مقیاس ترکیه هم در افغانستان دنبال سکولارسازی جامعه افغانستان بوده است. عربستان که پرچم دار و صاحب کلید حرمین و شرفین می باشد و کشور های خاورمیانه به استثنای چند دولت، احترام خاصی به دولت عربستان دارند و سعودی همواره تلاش داشته است که به عنوان یک قدرت هژمونیکی منطقه ای خود را در خاورمیانه مطرح بسازد، این زد و بند ها در افغانستان هم در جریان است، سعودی خیلی از مدارس دینی برای افغانستان ایجاد کرده است که همواره این رقابت متأسفانه با ایران در افغانستان تعریف شده است. در ادامه این رویداد ها، ایران به عنوان یک قدرت ایدئولوژیکی خود را در خاورمیانه در قبال عربستان سعودی و اسرائیل مطرح کرده است،‌ سیاست خارجی ایران بر مبنای صدور انقلاب اسلامی از نوع شیعیسم استوار بوده است، این رقابت را هم می توان در افغانستان دید. اگر حکومت افغانستان عقلانی و منافع ملی محور سیاستگذاری کند می تواند از هر سه این الگوی ارقابتی که در خاورمیانه در جریان است استفاده کند تا اینکه قربانی این رقابت ها شود، ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، سایه ای این رقابت ها بر فضای فکری و فرهنگی افغانستان خواهد درخشید. 

   ۳. نگاه اقتصادی-تجاری به خاورمیانه؛ این منطقه در طول تاریخ برای قدرت های اقتصادی و شرکت های چند ملیتی جهان از جایگاه منحصر به فردی برخوردار بوده است. زیرا اکثریت نفت جهان در خاورمیانه وجود دارد. هر قدرتی که در خاورمیانه حاکم شود، یعنی اینکه بر تمام ۸۰ درصد نفت جهان حاکم شده است. از سوی دیگر این منطقه راه بازی اقتصادی و تجاری با اروپا و غرب دارد و این یک امتیازی برای کشور های آسیایی بوده است، زیرا حمل و نقل دریایی این مناطق با اروپا، کار را برای شرکت ها و دولت آسان ساخته است. افغانستان هم می تواند از این امتیاز برخوردار شود، یکی از این امتیازات می توان بندر چابهار را گفت. از سوی دیگر کشورهای مانند ترکیه، امارت متحده عربی، بوظبی و سایر کشور های که سرمایه و اقتصاد در آن گردش خوبی داردند، نهاد های اقتصادی و تجاری افغانستان می تواند از این فرصت ها استفاده کند، و تجارت و روابط با این منطقه بهتر از پاکستان است. این رابطه بر پرستیژ و اعتبار بین المللی استوار است، آیا ما در نزد کشور های سرمایدار اعتبار و پرستیژی داریم؟

جایگاه خاورمیانه پیرامون روند صلح در افغانستان در کجاست؟

   به باور آقای ملک ستیز، کشور های حوزه خلیج ( ایران و عربستان ) یکی از منابع عمده صلح و جنگ در افغانستان است. کشورهای عمده خاورمیانه (ایران، عربستان، ترکیه و مصر) از جمله دولت های هستند که عدم حضور اینها در مذاکرات صلح افغانستان، شاید امنیت نسبی و آتش بس را در افغانستان بیاورد، ولی صلح پایدار را در پی نخواهد داشت. زیرا این دولتها عمیق در جنگ های ایدئولوژیکی و مسلحانه که در چارچوب منافع شان ترسیم شده است، میدان رقابت های شان افغانستان بوده است برا همین در مناقشات و بی ثباتی های افغانستان همیشه دخیل بودند و هستند، با در عدم حضور سیاسی و دیپلماتیکی این دولت های ذی دخل و ذی نفع، نمی توان به یک صلح مطلوب و پایدار هر دو طرف رسید، حتی از این نشست ها «بین الافغانی» هم اگر باشد! هر دو طرف باید یک استراتژی را طراحی کنند که در آینده بتواند منافع ملی افغانستان را در قالب هگرایی با دول های بیرونی بخصوص با دول های خاورمیانه ایجاد کنند. عصر ما امروز عصر «جهانی شدن» است، و در این عصر وابستگی متقابل بین دولت ها و سازمان های بین المللی یک امر طبیعی می باشد، ولی در این بازی جهانی کسی پیروز میدان است که برای منافع خود استراتژی های کودتا مدت، میان مدت و بلند مدت داشته باشد. این استراتژی ها باید با همگرایی دول های منطقه و فرامنطقه از عینک منافع ملی دولت و شهروندان طراحی و ترسیم شده باشد، و با کمک دکترین سیاست داخلی و خارجی اجرا شود.

بعضی کشور خاورمیانه مانند ایران و ترکیه، در هراس این هستند که با رسیدن به صلح و سهیم شده طالبان در قدرت سیاسی افغانستان، منافع شان دچار تهدید شود، زیرا ایران به دلیل ایدئولوژیکی با طالبان و منافع شان همخوانی ندارند و ترکیه هم به دلیل نظام سکولاریستی، شاید با طالبان سر سازش نداشته باشند. ولی از حضور طالبان در ماسکو و ازبکستان و دوحه از رفتار های شان معلوم شد که طالبان از لحاظ فکری و رفتار دچار تغییر شده است. اما اینکه این تغییرات مثبت است یا منفی؟ شرایط زمانی و منافع آنها تعیین می کند.

نوشته های مشابه

‫۲ دیدگاه ها

  1. کشور ما بار ها غرق شد و نیز بارها غرق میشود چونکه یک تعدادی مردم کشور ما از گرسنگی می میرد و سر انجام دشنمان به صفت جاسوس ها از آنها کار می گیرند و هر چه از آنها بخواهند آماده می کنند این جاست که من و تو با دگران غرق می شویم! نتیجه جاسوس ها را تعقیب کنید!

پاسخ دادن به شاهین

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا