خبر و دیدگاه

احمدشاه مسعود

مردی با قد متوسط مایل به بلندی بود. پوست گندمی صاف و روشن داشت. چشمان سیاه تیز بین، نافذ و کنجکاوش نظر هربیننده ای را جلب می کرد. دارای سر بزرگ با موی مجعد انبوه و سیاه بود که در سالهای اخیر سفیدی هایی در میان موی هایش به چشم می خورد. ریشش برخلاف موی سرش باریک و اندک بود.
بینی عقابی و روی استخوانی داشت. بدن ماهیچه دار و عضلانی، شانه و سینه فراخ و پهن و شکم فرو رفته داشت. در مجموع ریخت ظاهری اش زیبا و جذاب بود. در لباس پوشیدن با سلیقه و پاک می نمود. لباس های روشن و بیشتر رنگ کریمی متمایل به خاکی و رنگ آبی روشن را می پسندید. در تمام روزهای دوران جهاد و مقاومت و ایام کار رسمی دریشی نظامی به رنگ خاکستری و یاسبز کمرنگ به تن داشت. دایم به سرش کلاه پکول می گذاشت که به یکطرف سر تمایل پیدا می کرد.
بیشتر اوقات به خصوص در دوران جهاد به گردنش دستمال می آویخت. در لباس پوشیدن، سخن گفتن و حرکات خویش از کسی تقلید نمی کرد. برعکس اطرافیان، همرزمان و کسانیکه حتی از نزدیک او را ندیده بودند می کوشیدند تا از او تقلید کنند. زبان مادری اش فارسی بود که آنرا به لهجه خاص درهم آمیخته ی پنجشیری و کابلی صحبت می کرد. به زبان فرانسوی می توانست سخن بگوید. زبان پشتو و اردو را می فهمید. به زبان عربی آشنا یی داشت. به ورزش علاقمند بود. ورزش صبحگاهی را ترک نمی کرد. ورزش های بکس، تکواندو، فوتبال، والیبال و شنا را یاد داشت و گاهی در اوقات فراغت به فوتبال و شنا می پرداخت. از رنگ ها، رنگ آبی، ازغذا ها شوربا (آبگوشت)، از میوه ها سیب و اَم و از سلاح دستی کلاشینکوف را بیشتر می پسندید. با چای میوۀ خشک می خورد و اکثر اوقات، غذا را با قاشق پنجه تناول میکرد.
در راه رفتن باتندی و استواری قدم برمی داشت. در مصافحه دست می داد و کمتر آغوش باز می کرد. از روی بوسی به جز در موارد استثنایی که مجبور نمی شد، اجتناب می ورزید. به اطفال شفقت و مهربانی داشت. با بزرگان و اهل علم و فضل با احترام و تواضع برخورد می کرد. هیچگاه در حالت خشم و غضب سخن ناسزا، فحش و دشنام را به زبان نمی آورد. هرچند که در موقع قهر و خشم مجرم و خطاکاری را به دست خود مورد لت و کوب قرار می داد، با دوستان و یارانش صمیمی بود. و در برابر دشمنان گذشت و مدارا داشت. با اسیران دشمن برخورد نیک و بشر دوستانه می نمود و در نگهداری آنها جداً اصول اخلاقی را رعایت می کرد.
در برخورد باعام مردم با گشاده رویی و به دور از تظاهر عمل می کرد. عمل زشت و خلاف قانون و مصالح عامه را تقبیح می نمود و عاملینش را بد می دید. از ستمگر و ستم و از فساد و بی عدالتی تنفرداشت و در برابر ظلم و بی عدالتی به شدت می ایستاد و مخالفت می ورزید. تظاهر و ریا کاری را نمی پسندید. تملق را نکوهش می کرد. در انظار عام کمتر ظاهر می شد. گپ و کلامش همیشه شفاف و کوتاه بود. اصطلاح “جان گپ” را در گفتگو با طرف به کار می برد. با اختصار و روشنی “جان گپ” را به مخاطب ارائه می کرد و از مخاطب نیز می خواست تا “جان گپ” را بگوید. گپ طرف را به دقت می شنید در گفتگوها و پرسش ها بسیار حاضر جواب بود. قدرت درک و تفهیمش در سطح عالی قرار داشت. برای افرادی که در پای کلامش می نشستند، شخصیت جاذب و قابل اعتماد محسوب می شد. صولت و صلابت شخصیتش مخاطب را تحت تأثیر و نفوذ می گرفت. هرکسی که به او نزدیک می شد خود را در افکار و آرمان با او همآهنگ احساس می کرد، از همراهی و اطاعتش لذت می برد و به وجد می آمد.
شجاعت، پشتکار و پایداری عجیب و شگفت انگیزی داشت. هیچگاه بی روحیه و نا امید نمی شد. اراده و تصمیم محکم و غیر قابل تسخیر داشت. در برابر مسایل با عقلانیت برخورد می کرد. از پذیرش و عمل بر مبنای عاطفه و احساسات دوری می جست. از همین جهت در امور نظامی و فعالیت محاربوی به کار اطلاعاتی و کشف اهمیت اساسی می داد. در نتیجۀ این روش شبکه اطلاعاتی بسیار نیرومند و منظم را به وجود آورد.
به شورا و مشورت اهمیت جدی می داد. و اغلباً بدون مشورت و دقت عمیق به کار و عملی اقدام نمی کرد. به کتاب و مطالعه دلچسپی و علاقه وافر داشت. در هرحالتی کتاب را با خود انتقال می داد و از هر فرصتی برای مطالعه استفاده می کرد. مباحثه و مناظره های علمی، سیاسی و ادبی را با دانشمندان و روشنفکران می پسندید. به شعر فارسی علاقمند بود و دیوان شعر حافظ شیرازی را اکثراً با خود داشت.
آدم سخت متدین و پرهیز گار بود. دین را عامل رهبری و کمال شخصیت انسان تلقی می کرد. نماز های پنجگانه را در وقتش با جماعت ادا می نمود. همیشه با وضو به سر می برد. قبل از رفتن به خواب شبانه نماز تهجد می خواند. با تعبیر های افراط گرایانه و متحجرانه از اسلام مخالف بود. اسلام را دین معتدل می پنداشت و به توانایی و نقش اسلام در کمال و سعادت جامعه از راه حفظ و گسترش ارزش های اخلاقی تأکید می کرد. او به تشکیل حکومت معتدل اسلامی و ملی در افغانستان و همزیستی مسالمت آمیز با جامعه بین المللی، هم معتقد و هم متعهد بود. ثبات سیاسی را در کشور به ایجاد یک دولت ملی ممثل اراده و خواسته های عادلانۀ مردم در پیوند می دانست. جداً خواهان یک افغانستان با ثبات و مقتدر از لحاظ سیاسی و کشور پیشرفته و شکوفا از لحاظ اقتصادی بود.
آزادی مردم و وطنش را به شدت دوست داشت. هیچگاه استقلالیت خود، مصالح مردم و منافع میهنش را با هیچ بیگانه ای به سازش و معامله نگذاشت. تحقق صلح و ثبات در وطن، تأمین عدالت اجتماعی، رفاه مردم و پیشرفت کشور و ایجاد یک افغانستان مقتدر و مستقل آرزوهای دیرین وهمیشگی اش را می ساختند.
در سال ۱۳۶۶ (۱۹۸۸) ازدواج کرد. این ازدواج به دلایل امنیتی دور از انظار عامه صورت گرفت. تا زمان شهادت صاحب یک پسر و پنج دخترشد. در این روز(۱۸ سنبله ۱۳۸۰/ ۹ سپتمبر ۲۰۰۱) با حملۀ انتحاری دو عرب عضو القاعده به رهبر یاسامه بن لادن به شها ت رسید. انا لله و انا الیه راجعون . هنگام شهادت ۴۹ سال داشت.
روحش شاد و یادش گرامی باد!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا