خبر و دیدگاه

صبر استراتژیک

 

“صبر استراتژیک” آقای عبدالله، اشرف غنی را بر گرده مردم سوار کرد.

اول جوزای (١٣٩٨) عمر حکومت وحدت ملی تمام شد؛ اما تا هنوز نه انتخاباتی برگزار شده و نه هم نشانه ای از حکومت مؤقت که جای این حکومت را پر کند،  به چشم می خورد. پنج سال پیش، این حکومت از دل یک تقلب آشکار و با وساطت جامعه جهانی بوجود آمد و بنام حکومت وحدت ملی مسما شد. نامی که در مغایرت های صریح رفتاری، کرداری و گفتاری آن قرار دارد. “حکومت وحدت ملی” بدترین و نامسماترین نام در تاریخ افغانستان است. وجود این حکومت نه تنها که به وحدت میان اقوام کشور منجر نشده، بلکه تضاد و اصطکاک های قومی و زبانی را در افغانستان به شکل بی سابقه ی آن افزایش داده است.

از همان آغاز کار، این حکومت نتوانست با نهاد های درون حکومتی خود به وحدت و تفاهم برسد، چه رسد به این که وحدت ملی را میان اقوام از هم گسیخته کشور تأمین کند. در این دوره شکاف های قومی اوج گرفتند و فضای تفاهم و خوش بینی ای که پس از حاکمیت ظالمانه و متحجرانه ای طالبان میان اقوام کشور بوجود آمده بود، جایش را به تنفر و بدبینی خالی نمود. اگر دست آوردها و عقبگرد های این حکومت را بشماریم، ماحصل عقبگرد های آن برآیند وحشناکی را پیش روی ما می گذارد.

بربنیاد آمار های سازمان ملل، از شروع کار حکومت وحدت ملی تا سه ماه نخست ۲۰۱۸، نشان از کشته و یا زخمی شدن نزدیک به پنجاه هزار غیرنظامی (۴۵۷۱۴) در افغانستان دارد. تلفات نظامی را از آغاز این حکومت تا حال، خود آقای غنی در مصاحبه ای که با فرید ذکریا در مجمع اقتصادی داووس کشور سویئس داشت، (۴۵۰۰۰) نفر گفته است. بی امنیتی، فقر فراگیر، تورم، فساد متمرکز و … ارقام درشت و بی سابقه یست که در تاریخ افغانستان کمتر سابقه دارد و افراد بلند پایه این حکومت نیز به آن اذعان دارند.

حال سوال این است که: چرا آقای عبدالله در آن زمان در حالی که برنده ی انتخابات بود، تن به مصلحت داد و ریاست جمهوری را به غنی واگذار کرد؟  این همه در حالی صورت گرفت که برنده شدن ایشان در انتخابات ۹۳ مانند آفتاب برای مردم ما و جامعه جهانی روشن بود. اما این که ناخن افگار و ناگزیری های کشور و مردم ما در دست جامعه ی جهانی به ویژه امریکایی بود، قابل درک است؛ با آن همه، این مصلحت ذلت باری بود که خیر و صلاح آینده مملکت، مردم و دموکراسی نوپا را زهر نفاق پاشید و همه ی نهاد های حکومت و دولت را مفلوج و معیوب کرد.

روی همین رسم و روش غلط بود که فاشیستان قومی جرأت گرفتند و نتیجه ی انتخابات ریاست پارلمان (١٣٩٨) را هم به چالش کشیدند. صبر استراتژیک در صورتی خوب و شایسته بود که غنی بازنده انتخابات از روی مصلحت منحیث ریئس اجرایی در دولت تعیین می شد، نه عکس آن. بهر رو، با گذشت سال پنجم(اول جوزای٩٨) هنوز هم آقای غنی با اسب سرکش و لجام گسیخته قدرت به پیش می تازد و قمچینش را بر فرق هر کسی که بخواهد می کوبد. به نظر می رسد که یگانه گزینه دورکردن ایشان از قدرت “جبراستراتژیک” باشد؛ در غیر این انتخابات بعدی را هم چنان ایشان به وسیله ای افرادی چون “امرخیل” مدیریت کرده و قدرت تک تاز خود را برای پنج سال دیگر ابقا و بیمه می کند.

 

 

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا