خبر و دیدگاه

تف سـربـالایِ ارگ

ویدیویی را که دفتر مطبوعاتی ارگ از سخنان رییس زازی، جوانی که در مراسم سخنرانی اشرف‌غنی در هرات مورد ضرب‌وشتم محافظانِ او قرار گرفت، نشر کرده، فقط به تفِ سربالا شباهت دارد. این ویدیو به جایِ اینکه وضعیت را بهتر ساخته و به نفع ارگ پایان دهد، دروغی را که ارگ می‌خواهد به زور به خورد مردم و رسانه‌ها بدهد، بیشتر برملا می‌کند.

با دیدنِ این ویدیو آدم به یاد استالین، هیتلر و نظام‌های توتالیتر می‌افتد که چگونه مردم را اغوا می‌کردند. آن نظام‌ها البته آن‌قدر امکانات و هزینه‌ در اختیار داشتند که بتوانند دروغ‌ها را راست جلوه دهند، اما آقای غنی و تیمِ او چگونه حماقت‌هایِ سیاسی‌شان را جبران خواهند کرد؟
در زمان استالین در شوروی سابق، افراد بلندپایۀ حزب را اغوا می‌کردند تا در برابر مردم و رسانه‌ها به جرم‌های نکردۀشان اعتراف کنند و بگویند که در خدمت هدف‌های امپریالیسم قرار گرفته بودند، بعد استالین این افراد را به جوخۀ اعدام می‌فرستاد.

هیتلر نیز که در جنایت و آدم‌کشی برادر دوقلویِ استالین بود، عین کار را در آلمان بر سر اعضای حزب نازی، حزب خودش، می‌آورد و عده‌یی را برای اینکه سخنان و اتهام‌هایِ او راست جلوه کنند، مجبور به اعتراف می‌کرد و سپس آن‌ها را می‌کشت. تاریخ از این نوع اغواگری‌هایِ حاکمان زیاد به یاد دارد که هیچ منفعتی نیز به حالِ آن‌ها نکرده است.
پس از مرگ استالین در شوروی، کارنامۀ سیاهش برملا شد و مردم دانستند که با چه جانورِ خونخواری روبه‌رو بوده‌اند. آقای غنی نیز در ابعاد کوچک‌تر می‌خواهد پا جای پایِ استالین و هیتلر بگذارد. دفتر مطبوعاتی او نیز با مخالفان و منتقدان همان کاری را می‌کند که در یک بُعد گسترده‌تر استالین در شوروی بر مردم تحمیل می‌کرد.

اگر مسوولان دفتر مطبوعاتی ارگ عقلِ درست می‌داشتند، قضیه را با همان خبرِ خواستنِ رییس زازی و مادرش از هرات به کابل و تحویل دادنِ پروندۀ او به دادستانی کُل ختم به خیر می‌کردند، اما از آن‌جایی که دیکتاتورها به چنین حرکت‌های خُرد و کوچکی راضی نمی‌شوند، چاپلوسانِ دربار کوشیدند که بر آن قسمِ دروغ را هم بیفزایند که نتیجۀ آن، افتضاحِ دیگری بود برای ارگ!
می‌گویند زمانی از شیطان پرسیدند که از کدام طایفه و مردم بیشـتر راضی هستی. او در پاسخ، نام یک طایفه را آورد. دوباره از او سوال کردند که دلیلِ رضایتت از این طایفه چیست. شیطان پاسخ داد که: «من به سخن دروغ از آن‌ها راضی بودم ولی آن‌ها قسم دروغ را هم بر آن مزید کردند». اما شاید آقای غنی به سخنِ دروغ از سخنگویانِ خود راضی بوده، ولی آن‌ها قسمِ دروغ را هم بر آن افزودند.
آنچه که در ویدیوی ساخته‌گیِ رییس زازی دیده می‌شود، هیچ ربطی به واقعیتِ مسأله ندارد. ویدیویِ او خود گواه آن است که او را مجبور کرده اند که چنین سخنانی را بگوید. ساخته‌گی بودنِ این ویدیو حتا نیاز به تحلیل و بررسی هم ندارد. خود آن، تقلبی بودنِ خود را اثبات می‌کند. اگر این ویدیو درست می‌بود و آن‌گونه که رییس زازی در آن مجبور شده است که سخن بگوید، پس آنچه که بر سرِ او در هرات آمد، چه بود؟
خوشبختانه حالا زمان استالین و هیتلر نیست که مردم هیچ امکانی برای تثبیت این‌گونه قضایا در اختیار نداشته باشند. این قضیه برای بار نخست در برابر چشمِ عدۀ زیادی از شرکت‌کننده‌گان مراسم سخنرانی آقای غنی و از جمله شمار زیادی از دیپلمات‌های خارجی انجام شد. رسانه‌های دیداری و شنیداری موفق شدند که از کُل جریان لت‌وکوب و بعد زندانی شدنِ رییس زازی فیلم بگیرند و این کلیپ‌ها در همه جا نشر شده اند. واقعیت این کلیپ‌ها را نمی‌توان انکار کرد مگر اینکه کسی کارمند ارگ بوده باشد!
وقتی واقعیتی مثل آفتاب در برابر چشم عدۀ زیادی ناظر و شاهد صورت گیرد، چگونه می‌توان پس از چند روز آن را وارونه کرد؟ آیا با وارونه کردنِ این قضیه می‌توان به عقل و شعورِ آن‌همه بیننده توهین کرد تا آن‌ها بعداً در خلوت به خود بخندند که آنچه را که دیده بودند، دروغ بوده و راست چیزی است که چند روز بعد ارگ آن را به تصویر کشیده است؟!
آقای غنی به جای چنین مردم‌فریبی‌ها بهتر است کمی به وضعیتِ خود و اطرافیانِ خود نگاه کنـد و اگر می‌تواند کمتر خاک به چشم مردم بپاشد. با این‌گونه فریب‌کاری‌ها و خاک به چشم مردم زدن‌ها نمی‌شود که برای خود آبرو و عزت خرید. آبرو و عزت چیزی است که از درونِ مناسبات بیرون می‌شود و نه آن که به صورت تحمیلی ساخته شود. آقای غنی و اطرافیانِ او فکر می‌کنند که می‌توانند با چنین اغواگری‌های مستهجن و قرون وسطایی، خود را از وضعیتی که به وجود آورده‌اند نجات بخشند. این‌گونه اقدام‌ها نه تنها کارنامۀ سیاهِ جنایت‌پیشه‌گان را سفید نمی‌کند، بل باعث ذلت و خواری بیشترِ آن‌ها در پیشگاه خدا و مردم می‌شود.
از جانب دیگر، موضوعِ رییس زازی ـ جوانی که در مراسم سخنرانیِ اشرف‌غنی در هرات به‌دلیلِ بلند کردنِ صدایِ دادخواهی مورد ضرب‌وشتمِ محافظانِ ریاست‌جمهوری قرار گرفت، از وضعیتِ اسف‌بارِ دادرسی و تأمین عدالت برای شهروندان در این کشور خبر می‌دهد. اگر این جوان که مشت نمونۀ خروار است، به عدالت دسترسی می‌داشت و در حقِ او ظلم روا داشته نمی‌شد، به هیچ صورت در چنین موقعیتی برای آقای غنی مزاحمت خلق نمی‌کرد. ظلمِ موجود در دستگاه‌های عدلی و قضاییِ کشور او را مجبور ساخت که در هنگام سخنرانیِ رییس حکومت ـ به این باورِ باطل که شاید او حامی عدالت باشد ـ صدای خود را بلند کنـد. در حالی که او خبر نداشت آقای غنی همان رییسِ چهل دزد در داستانِ «علی بابا و چهل دزد» است که در روز حاکمِ منطقه می‌شود و در شب خانه‌های‌شان را به یغما می‌برد.
آنچه که در هرات گذشت، تصویر روشنی از بی‌عدالتی و زورگویی در نظام افغانستان است؛ نظامی که درهای عدالت را به روی مردم بسته و عده‌یی را مأمور کرده که شیرۀ جان‌شان را بگیرند. اگر چنین نمی‌بود، این فرد که در حقیقت صدای عدالت‌خواهی محرومانِ جامعه است، در یک محفل رسمی تلاش نمی‌کرد که گریبان «فرد اول» کشور را بگیرد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا