خبر و دیدگاه

مصاحبه با امیر متعفن

 

مصاحبه ویژه تلویزیون طلوع با گلبدین حکمتیار، امیر خونخوار، متعفن و از خود راضی در رسانه های اجتماعی به یک فکاهی روز تبدیل شده است.
او تا حال حاضر نشده است که در بحث های کلان و با حضار پرسشگر رو برو شود. او افکار پوچش را از طریق مصاحبه های ویژه بیرون می دهد.
وی همواره با تلویزیون های اربابان پاکستانی اش مصاحبه می کند و یا رسانه های هم کیشانش مثل ژوندون و شمشاد.
او دیروز تروریزم را از کمپ شمشتو در تحت حمایت آی اس آی مدیریت می کرد، ولی امروز از کاخ های مجلل دارالامان کابل زیر سایه آمریکاییها و ارگ کابل هزاران خانواده را به ماتم می نشاند ، ولی کوچکترین پشیمانی و تاسف نمی خورد.

درینجا نگاهی گذار  به این مصاحبه او می پردازم.
××××××××

واقعیت اینست که گلبدین حکمتیار یک موجود عجیب و غریب انسان نما است. پندار، گفتار و کردار او را نمی توان با وجدان، شرم و منطق انسانی سنجش کرد. شاید بهترین توصیف ازین موجود مریض روانی، خائن و جنایت کار این باشد که او را میان انسان و حیوان یک موجود عجیب و غریب سومی تخمین کرد.
او در بستر کدام فرهنگ، مذهب و قوم تر بیت شده است؟
××××××
گلبدین با دورغگویی هایش، بی شرمی هایش، بی منطقی هایش، بیسوادی هایش، تعصب هایش، بد اخلاقی هایش، زشت گویی هایش، خود خواهی و سر تنبگی هایش، خیانت و جنایاتش شاید بهترین مضمون برای سرگرمی و فکاهی روز و یا درس عبرت برای نسل فردای کشور باشد. هر قدر رسانه ها با او مصاحبه کنند به همان اندازه نسل جوان کشور با ماهیت و خصایص او آشنا میشود.
شاید بسیاری جوانان کمتر از سن ۲۰ با کارنامه های جنائی، خیانت و بد اخلاقی های او کمتر آشنایی داشته باشند، ولی نسل کهن سال تر شاهد زنده اعمال و رفتار او در بیش از ۶۰ سال گذشته بوده اند.
۱) گلبدین درین مصاحبه دوران کودکی و نو جوانی خود را بسیار گل و گلزار و افتخار آفرین توصیف کرد و خود را اول نمره مکتب حربی شونزی هم صنفی آصف شور خلقی معرفی کرد. اما نگفت که او در حربی شونزی در بد اخلاقی اول نمره بود و در نتیجه رهبری مکتب مجبور شد او را اخراج کنند.
۲) گلبدین نقش خود در قتل سیدال سخندان را که با چاقو در جریان بحث با او در پیش چشمان دانشجویان دانشگاه کابل کشت، انکار کرد. او هم چنان داستان زندانی شدنش را نیز دروغ گفت. او در زمان آخر حکومت ظاهر شاه به جرم قتل سیدال سخندان گرفتار شد و به زندان افگنده شد، ولی بعد از کودتای داوود خان در نتیجه عفو عمومی از زندان رها شد و به پاکستان نزد آی اس آی پناه برد و تا به امروز در حدود نیم قرن در خدمت آی اس آی در ویرانی افغانستان قرار گرفت.
۳) او از تیزاب پاشی بروی زنان منور شهر کابل یادی نکرد. او خود را انجینیر معرفی کرده است. اما او هرگز بیش از یک صنف بالاتر در دانشکده انجینری کابل نخوانده است. من در سال ۱۹۷۶ شامل دانشکده انجینری کابل شدم و در سال ۱۹۸۰ فارغ شدم. فرصتی برایم میسر شد که نمرات و سوانح و عکس های دوران جوانی حکمتیار را ببینم. ولی تاسف آنوقت عصر دجتال نبود که عکس و نمرات و سوانح او را به عنوان مدرک نشر نمایم.
به آنکه گلبدین در پاکستان در خدمت آی اس آی بود، ولی جای پای او را می شد در دانشکده انجینری کابل در میان همفکران او دید.
اعضای حزب اسلامی با نفرت با دختران محصل و زندگی مدنی و شهری برخورد می کردند. یکی از فعالان گلبدین علی احمد خرم وزیر پلان داوودخان را به قتل رساند و در نتیجه ده ها تن از طرفداران او در فاکولته انجینیری کابل توسط پلیس داوود خان دست گیر شدند.
۴) هیچ جنایت کاری به اندازه گلبدین در نیم سده اخیر از ترور روشنفکران گرفته تا قتل عام مردم و مجاهد کشی و تباهی و ویرانی کابل زیبا نقش نداشته است. اما این موجود بی وجدان، سنگ دل و بی شرم انکار از همه جنایاتش می کند و خود را فرشته بی آزار معرفی می کند. او نه پشیمان است و نه از مردم معذرت می خواهد. او می گوید:” دوستم باید معذرت می خواست، نه من. من کاری نکرده ام که معذرت بخواهم”.
او تا هنوز دوستم را” ملیشه و کمونست” می شمارد، در حالی که در کودتای شورای هماهنگی ۱۹۹۴ دست به دامان دوستم زد و جوی خون در کابل جاری کردند.
۵) او از نقش خود در کودتای ناکام معروف به تنی علیه حکومت نجیب الله انکار نمی کند و با سرفرازی یاد می کند. اما او از نقش رهبری تنی انکار می کند و آصف شور خلقی را که در آن کودتا کشته شد، معرفی می کند. اما نمی گوید تنی با افسران خلقی و جت های جنگی چگونه نزد آی اس آی و خودش پناهنده شدند؟
۶) گلبدین یک داستان خیالی و دورغ شاخدار را در سقوط حکومت نجیب و برنامه صلح سازمان ملل سر هم می کند. او نقش طرفداران ببرک کارمل و جنرال نبی عظیمی، جنرال دوستم و یک شاخه مجاهدین که منظورش شورای نظار است در شکست برنامه صلح بینسوان معرفی می کند. اما او از سازش مخفی خود با نجیب الله و جنرال رفیع و تسلیمی ارگ به حزب اسلامی و شکست و فرار او به چهار آسیاب هرگز اشاره ای نمی کند. این در حالی بود که در مصاحبه خود با تلویزیون شمشاد اعتراف می کند که رییس جمهوری نجیب می خواست در تحت نام صلح بینسوان قدرت را به او تسلیم کند ، ولی طرفداران کارمل آنرا ناکام کردند.
او هنوز بر کابل حاکم نشده بود در روزنامه شهادت ارگان نشراتی حزب خود در پاکستان اعلام نمود:” مبارک موشه کابل فتح شو!”
۷) گلبدین یگانه کسی است که بطور علنی حرف از الحاق افغانستان به پاکستان تحت نام امت اسلامی می زند. او در زمان ضیاء الحق با همین تعهد به پاکستانی ها صاحب قدرت شد و یک بار دیگر درین مصاحبه بر آن تاکید کرد.
او در مصاحبله خود با تلویزیون جیو اخیراً مخالفت خود را با بندر چاه بهار اعلام کرد و گفت طرفدار بندر کراچی پاکستان است. او علاقه ای به رهایی افغانستان از وابستگی اقتصادی و سیاسی پاکستان ندارد.
۸) او داعیه پشتونستان را رد می کند و خواهان از بین رفتن مرز دیورند و پیوستن به پاکستان است. او با صراحت می گوید که داعیه ای بنام پشتونستان را هند و شوروی بخاطر منافع خود شان طرح کردند.
او در واقع دشمن داعیه داران پشتونستان از غفار خان تا داوودخان و در حال حاضر حامد کرزی است. چنانکه او درین مصاحبه تلاش های پشتونستان طلبی حامد کرزی را محکوم کرد و گفت” در پاکستان حرف از برادری می زند و در هند حرف از دشمنی با پاکستان”.
۹) گلبدین اولین کسی است که بر ایران ادعای ارضی می کند. او گفت تنها مرز دیورند یک مرز تحمیلی نیست، بلکه تمام مرزی های افغانستان با کشور های آسیای میانه و ایران نیز تحمیلی است. درحالیکه تمام رژیم های افغانستان مرز های افغانستان با ایران و آسیای میانه را مرز های رسمی و قانونی می شمارند و تنها مرزی دیورند با پاکستان را یک مرز غیر قانونی و تحمیلی معرفی می کنند.
هدف گلبدین از پیش کشیدن ادعای ارضی به ایران و کشور های آسیای میانه دو چیز است:
نخست اینکه افکار عامه را از اختلافات مرزی با پاکستان به ایران و آسیای میانه بکشاند. دوم اینکه هنگام الحاق افغانستان به پاکستان، اسلام آباد بتواند مثل بریتانیای استعماری قلمرو خود را تحت نام خاک های افغانستان به داخل خاک ایران و آسیای میانه بکشاند.
حکمتیار برای فریب افکار عامه می گوید:” من طرفدار از بین رفتن مرز دیورند میان پاکستان و افغانستان به شرط اینکه کابل پایتخت باشد قبول دارم.”
آیا امکان دارد پاکستان یک ملت ۲۰۰ میلیونی با سلاح اتمی خود بحیث مستعمره افغانستان سی ملیونی، فقیر شود؟
شاید هدف حکمتیار اینست که پنجابی ها پایتخت شانرا از اسلام آباد به کابل انتقال بدهند تا خوبتر بر مردم آزاده افغانستان کنترول داشته باشند.
این تفکر او اوج خیانت و وطن فروشی او را نشان می دهد. ولی با تاسف تعدادی پاکسانی پرستان کم‌ نیستند که با او همفکر هستند.
۱۰) گلبدین یک مریض روانی، عقده پر و متعصب است. او عقده و خصومتش را نسبت به اقوام افغانستان پنهان نمی کند.
شکست او در جنگ های قدرت طلبی در برابر تاجیکان تاثیر خیلی بزرگ بر او گذاشته است. چنانچه در هر جمله او عقده و کینه فارسی ستیزی و تاجیک ستیزی او هویدا است.
فهم او از زبان فارسی خیلی کودکانه و بیسوادانه است.
استدلالات و ادعاهای او که از یک زبان چندین زبان برایش ساخته او را بحیث فکاهی و مضمون کمیدی روز تبدیل کرده است.
واقعیت اینست که از حکمتیار بوی انسانیت، محبت و اسلامیت به مشام نمی رسد. هر واژه ایکه از دهنش بیرون میشود تعفن تعصب، عقده و کینه به مشام می رسد.
تلویزیون طلوع با آنکه این خدمت را کرد که چهره غیر انسانی و پاکستانی این گرگ پیر بی دندان را نشان داد، در عین حال بوی تعصب و کینه او نسبت به فرهنگ ها، زبانها و ملیت های کشور، فضا را متعفن می سازد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا