شناسنامههای برقی در گِرو متعصبین

در این روزها باز سر و صدای شناسنامههای برقی از طریق تلویزیونها و رادیوها نشر گردید، که توافق در بین رژیم سربهاقتدار صورت گرفته که شناسنامههای برقی با تعدیل ماده ششم آن توزیع گردد. اینکه چه وقت این تحفه آسمانی توزیع میگردد به خدای پاک معلوم است؟ و هم آیا این شناسنامههای برقی خوشبختی را بار میآورد یا نه؟ به خدای پاک معلوم میباشد. اما برای مردم ما یک چیز واضح است؛ از زمانی که توافقات نامیمون بن صورت گرفت و پای سیاه و نحس انگلیس و امریکا به بهانههای مختلف وارد کشور ما گردید در حقیقت کشور ما را اشغال نمودند و توسط مزدوران قبلیشان (طالبان و القاعده) به اهداف استراتیژیک خود نرسیده بودند با توافقات نامیمون بن به اهداف خود تقریباً رسیدند. از همان روز سیاه توافقات بن، کشور ما و مردم ما را به مشکلات فراوان مواجه ساختند.
در مورد شناسنامههای برقی باید گفت:
بعد از حذف ماده ششم قانون احوال نفوس در شناسنامههای برقی هم ملیت درج میشود و هم قومیت که بین واژه قوم و ملیت چه تفاوتی وجود دارد؟
تعریف ملیت : ملیت گروهی از مردم است که دارای فرهنگ مشترک، زبان مشترک، تاریخ مشترک و نژاد مشترک باشند. این را میگویند «ملیت».
تعریف قوم: به گروهی از افراد اطلاق میشود که به یک فرهنگ (زبان آداب و رسوم و غیره) تعلق داشته باشند و از این طریق شناخته میشوند. این بود تعریف ملیت و قوم به صورت بسیار فشرده. آیا شرمآور نیست دو واژه که دارای یک مفهوم است و یک معنی را میدهد در شناسنامههای برقی درج گردد. اگرچه کشور ما در سطح جهان بهنام کشوری که به فساد اداری، کشت مواد مخدره، انتحاری، طالبانی و غیره شهرت بد دارد؛ اینکه در شناسنامههای برقی اگر قوم و ملیت ذکر گردد بیفرهنگی و کمسوادی کشور ما را در این عصر نشان میدهد که جای بسیار شرمآور میباشد. از همه بدتر گفته میشود که کلمه افغان مترادف پشتون نیست؛ این هم عذر بدتر از گناه است. در این مورد باید گفت که اگر به کتابهای تاریخی مراجعه نمایم که افغان و پشتون چه تفاوت دارد تا باشد کسانی که در بین این دو واژه تفاوت قائل میشوند برای شان معلوم گردد که افغان یعنی پشتون و پشتون یعنی افغان ـ در این مورد از کتاب تتمهالبیان فی تاریخالافغان که نویسنده آن سید جمالالدین افغان میباشد، برگرداننده آن به فارسی محمد امین خوگیانی است که سال چاپ کتاب ۱۳۱۸ در مطبعه عمومی کابل چاپ شده، در صفحه ۶۲ چنین آورده است:
فصل اول در وجه تسمیه افغان:
(فارسیزبانها این قوم را به لفظ افغان میشناسند و وجه تسمیه این اسم را چنین نگاشتهاند:
«هنگامی که بخت نصر ملت موصوف را زیر فشار اسارت گرفت از درد و اندوه زیاد آه و فغان میکردند به جهت همین فریاد و فغان به فارسی ایشان را افغان میگفتند و از همان آوان به همین نام نامیده شدهاند.
اگر شخصی به این مطلب قناعت ندارد به کتاب مذکور مراجعه نماید، که به صورت بسیار مفصل در چندین صفحه هویت قوم افغان و پشتون را بیان کرده است؛ که به این معنی افغان مترادف پشتون میباشد.
همچنین در تاریخ نوای معارک، تألیف میرزا عطامحمد، چاپ سال ۱۳۳۱ چنین میگوید: افغان را یک قوم ذکر کرده و زبانشان را افغانی گفته است، نه پشتو. اگر میخواهید معلومات در این باره حاصل نمائید به صفحات ۷۰ ـ ۱۰۲ و ۱۶۱ کتاب مذکور مراجعه کنید.
در کتاب تاجالتواریخ که به قلم امیر عبدالرحمن خان چاپ سنگی که در سنه ۱۳۲۲ هجری قمری به طبع آراسته گردید. (از طایفه افغان یادآوری و از پشتون در کتاب خود یادآوری نکرده است. و هم به صورت روشن در کتاب خود از طایفه هزاره، تاجیک و اوزبک تذکر داده است. طایفه، یعنی قوم را افاده مینماید.)
پس گفته میتوانیم، در حقیقت افغان که در سالهای اخیر به پشتون تغییر اسم کرده، در زمان عبدالرحمن خان قومی بهنام «پشتون» نبوده؛ قوم «افغان» بود. و این قوم بهنام «افغانها» یاد میگردید.
من بهصورت بسیار فشرده از کتاب مذکور نقل قول کردهام. جهت معلومات بیشتر به کتاب مذکور مراجعه نمائید.
در صفحه ۳۴۹ پنج قرن اخیر شادروان فرهنگ در مورد نیروی نظامی امیر دوستمحمد خان به تفکیک اقوام چنین میگوید:
اول نیروی نظامی کابل
سوار افغان ۱۵۰۰۰ نفر
سوار فارسیوان قزلباش ۶۰۰۰ نفر
پیاده افغان ۶۰۰۰ نفر
به پیاده فارسیوان هزاره و اوزبک ۴۰۰۰ نفر
۳۱۰۰۰ نفر
از این تفکیک اقوام از نگاه نظامی در عصر امیر دوستمحمد خان معلوم میگردد که افغان یک ملیت است؛ فارسیوان، هزاره و ازبک و ملیتهای دیگر کشور را تشکیل میدهند.
اگر در این مورد بحث پژوهشی صورت گیرد یک جلد کتاب ضخیم را در بر میگیرد. اینجانب به همین بحث نظر به اسنادی که از کتابهای معتبر گردآوری نمودهام، خاتمه میدهم. فقط اظهار میدارم رژیم موجوده به چه دلیل بسیار تلاش مینماید که هویت حقیقی شهروندان کشور را نادیده گرفته و نظر به خواست و سلیقه یک تعداد افراد خودخواه که در گذشتهها هم مسائل قومی و زبانی را دامن میزدند مانند غلام محمد فرهاد رهبر افغان ملت که در سال ۱۳۴۳ در جرگه بزرگ در مورد زبان فارسی که رسمیت داشته باشد مخالفت نمود و هم یک تعداد همفکران کوردلاش مانند رشتین از نظریات تعصبآمیز غلام محمد فرهاد پشتیبانی نمودند که به مخالفت جدی اکثریت جرگه مواجه گردید که در رأس مخالفین فرهاد متعصب، آقای شریفی نماینده مردم جاغوری بود.
حال اگر به اصل موضوع برگردیم در دوره شاهی در شناسنامهها نه قوم و نه ملیت درج بود. در زمان جمهوری قلابی داوود هم در شناسنامهها نه قوم و نه ملیت ذکر گردیده بود و در دوره دولت دموکراتیک در شناسنامهها ملیت بهصورت بسیار روشن آن ذکر گردیده بود مثلاً تاجیک، هزاره، پشتون، اوزبک، نورستانی و بلوچ و غیره با ذکر هویت اصلی ملیتهای کشور هیچگونه مشکلات بهوجود نیامده بود و به استقبال مردم واقع گردیده بود.
حال اگر از دموکراسی سخن زده میشود در کجای نظام دموکراسی هویتزدایی وجود دارد. اگر ذکر هویت حقیقی مردم ما در شناسنامهها درج گردد آیا مخالف دموکراسی میباشد؟
فعلاً هم یک تعداد افراد متعصب و کوردل که پیرو اندیشههای فاشیستی غلام محمد فرهاد هستند و خواستار آن میباشند که هویت اصلی اکثریت مردم کشور را از بین ببرند. برای ایشان یادآور میشوم که ایشان از زمان عقب ماندهاند!
شرمآور نیست که در شناسنامههای برقی قوم و ملیت که افادهکننده یک مفهوم است، درج شود. مثلاً ملیت افغان قوم تاجک و یا ملیت افغان و قوم پشتون. به همین صورت دیگر اقوام کشور.
بیایید از سرِ تعصب بیجای خود پائین شوید؛ هویتزدایی نکنید؛ بگذارید همه ملیتها با هویت اصلی شان شناخته شوند.
اگر در شناسنامه ملیت درج شود به ذکر قوم ضرورت نیست زیرا هر دو واژه یک تعریف را افاده مینماید.
در اخیر باید گفت؛ همین رژیم بعد از طی مراحل، قانون ثبت احوال نفوس را توشیح نمود. حال به چه دلیل یک بار دیگر به عقب میرود و آن را طی مراحل مینماید؛ اگر کدام مطلب خاص نداشته باشند؟