خبر و دیدگاه

«جمهوری سکوتی‌ها» سکوت نمیکنند

fahim_kohdamani
فهیم کوهدامنی

جنگ بعنوان یک پدیده ناپسند است که یاد کردن آن تلخی‌ها را بیاد می‌آورد. اما گاه‌گاه “سگانِ پاچه‌گیر” که مستمری بگیران شبکه‌های جاسوسی اند و ماموریت برای تفرقه دارند، پاچه‌تان را میگیرند و از درب حویلی‌تان هم دور نمیشوند. برای این سگان نیاز است که یا استخوان انداخته شود و یا رانده شوند.

واقعیت اینست که جنگ‌های کابل بعد از سقوط رژیم دکتر نجیب، جنگ‌ها حزبی و گروهی نبودند. در آن زمان، در کابل یک آدرس مشخص و مشروع بنام «دولت اسلامی افغانستان» وجود داشت که از طرف دوست و دشمن بعنوان دولت رسمی افغانستان پذیرفته شده بود و سازمان ملل هم آنرا به رسمیت شناخته بود. جنگ زمانِ آغاز شد که گروه‌های دست پرورده استخبارات منطقه بر علیه دولت بغاوت کردند، که یکی از این گروه‌ها بسرکرده‌گی عبدالعلی مزاری فعالیت می‌کرد. ‌

این حزب در ساحات زیر کنترول‌اش چنان جنایت کرد که حالا داعش انجام میدهد؛ از میخ کوبیدن در سر مردم تا بریدن سینه‌های زنان و گردن زدن اسرا و رقص مرده‌ها و طبخ گوشت انسان و… گوشه از جنایت‌های شان بود که تمام مردم کشور ما اعم از اهل سنت و شیعیان این رویدادهای تلخ را بیاد دارند. همه بخاطر دارند که ملیشه‌های این گروه هم‌وطنان پشتون را که قروت را کروت تلفظ میکردند، چطور بشهادت میرسادند و تاجیک را بجرم سنی بودن چطور گردن میزدند؛ این را هم بیاد داریم که در هر پوسته مربوطه شان عکس سران رژیم ایران قاب‌کرده نصب بود.

علی‌رغم جنایات‌مرتکبه بر علیه مردم بیگناه کشور، باز هم دهن خود را چپ گرفتیم تا تلخی‌های گذشته یاد نگردد. ولی یک گروه کوچک و جاسوس بیگانه که وظیفه اش کشت تخم کینه و نفرت است، می خواهد با گل آلود شدن آب ماهی بگیرد و دهل قوم‌گرایی را بکوبد. این افراد نادان متوجه حساسیت اوضاع نابسامان کشور نیستند که گروه‌های افراطی مثل داعش، طالب و … در کمین نشسته تا به عصبیت مذهبی دامن بزنند. توقع ما از نخبه‌گان قوم شریف هزاره این است که دهن این افراد ولگرد را ببندند که پاچه هر رهگذر را نگیرند.

نوشته های مشابه

‫۱۰ دیدگاه ها

  1. روز از روزها درده افغان میرفتم با درنگ فروش صدا میزد که بیاید بخرید زهر ندارد و خودش خورده می‌رفت مردم زهری که قبلاً در میوه و سبزیجات توسط هزاره ها پیچکاری شده بود سبزی و میوه را نمیخریدند.
    علاوه به موارد فوق که مورد تایید من است فروش شپش فراموش تان شده که در هر ایستگاه تلاشی ازسرشان شپش را گرفته بدست مسافرمیداد ومیگفت این گوسفند 🐑 است ببرد پوسته بعدی تحویل بده و حتما تا پوسته بعدی این شپش از دستش می افزاید ویاهر طور دیگر بلاخره در پوسته بعدی اولین سوال از امانت بود که امانت را بده درغیر آن قیمتش پول یک گویند است وپول گوسفند را می‌گرفتند اگر حاضرنمیشدی قیمت بالارفته می‌رفت بلاخره پول را می‌گرفتند.
    از بریدن سینه زنان گفتند تاکسی رانی دو بوری سینه زن را از کارته چهار آورده بود تا ده مزنگ ودرپوسته ده مزنگ چک میکند که سینه نان را بریده آند .
    این موارد یکی دوتا وصدتا نیست هزاران جنایت است .
    بادرود عبدالفتاح محمودی

  2. روز از روزها پرده افغان میرفتم با رنگ فروش صدا میزد که آوردم بیاید بخرید زهر ندارد و خودش خورده می‌رفت مردم آزاری زهری که قبلاً در میوه و سبزیجات توسط هزاره ها پیچکاری شده بود سبزی و میوه را نمیخریدند.
    علاوه به موارد فوق که مورد تایید من است فروش شپش فراموش تان شده که در هر ایستگاه تلاشی ازسرشان شپش را گرفته بدست مسافرمیداد ومیگفت این گوسفند 🐑 است ببرد پوسته بعدی تحویل بده و حتما تا پوسته بعدی این شپش از دستش می افزاید ویاهر طور دیگر بلاخره در پوسته بعدی اولین سوال از امانت بود که امانت را بده درغیر آن قیمتش پول یک گویند است وپول گوسفند را می‌گرفتند اگر حاضرنمیشدی قیمت بالارفته می‌رفت بلاخره پول را می‌گرفتند.
    از بریدن سینه زنان گفتند تاکسی رانی دو بوری سینه زن را از کارته چهار آورده بود تا ده مزنگ ودرپوسته ده مزنگ چک میکند که سینه نان را بریده آند .
    این موارد یکی دوتا وصدتا نیست هزاران جنایت است .
    بادرود عبدالفتاح محمودی

  3. درهمان روزهای دشوار و درد ناک روایت می کنند که در مسیر راه های هزاره نشین و هتل و رستورانت هایی که هزاره ها مالک آن بودند به مسافران گوشت حرام و چای و نان یخ داده می شد و اگرکسی می گفت: «چای و نان شما یخ است» تفنگ داران هزاره به فرقش می زدند و پول هایش را می گرفتند و می گفتند:«دن تو یخه»(یعنی دهن تو یخ است) و به همین گونه شاهد عینی ی که اکنون صاحب منصب وزارت دفاع ملی است می گوید، ظلم هزاره را به چشم خودم دیدم که روزی از روزهایی دشوار افغانستان(جنگ های داخلی) زن بارداری را شوهرش به سمت زایشگاه می برد که به چنگ جنگجویان بابه مزاری افتید، شوهر زن با گریه و ناله التماس می کرد، اما، سربازان بابه اصرارمی کردند که ما می خواهیم ببنیم زن«اوغو»(اوغان/افغان=پشتون)چگونه ولادت می کند. به اضافۀ آن، میخ کوبی به فرق آدم ها، سینه بریدن زنها و رقص مرده ها روایت هایی اند که مظلوم نمایی هزاره را در چند دهه پسین تائیدنمی کنند، و بنام جریان هایی سیاسی-جنگی هزاره ثب تاریخ نوشتاری و شفاهی افغانستان خواهدشد.
    هرسالی که سالگرد گویا«نسل کشی افشارمی رسد» جمهوری لجوج، به دروغ پراگنی، مظلوم نمایی خرد ناپسند و ازهمه مهم تر به تاجیکان بی شرمانه می تازند، گویی درجنگ هایی داخلی تنها جریان های سیاسی-نظامی تاجیک حضور داشت و اگر هزاره ای کشته شده است او را حتمن تاجیک کشته است. درتازه ترین دروغ بافی های لجوج های جمهوری به اصطلاح سکوت می بینم که گردن های بریدۀ هزاره ها در مسیر زابل و دیگرجای ها را نیز ابزار تبلیغاتی پروژۀ مظلومیت نمایی افشار برضد تاجیکها کرده اند.
    به هرانجام، دروغ بافی و دشمن تراشی جمهوری لجوج داستانی است بساطویل، در آخر وجدان های زنده و چشم های شسته و گوشش های حقیقت پذیر را به سخنرانی بابه مزاری فرامی خوانم:
    عبدالعلی مزاری، در یک نوار تصویری به صراحت می گویدکه: اساسن افشار جای بود و باش«قزلباش»های افغانستان است، هنگام حمله بر مواضع حزب وحدت، هزاره ها منطقه را ترک کرده بودند، کسانی که در افشار کشته شده اند مردمان قزلباش بودند( مزاری، یوتیوب). درجای دیگری می گوید: ما به مردم ظلم کردیم خدا این روز(افشار)را بربالای ما آورد(بازهم مزاری دریوتیوب).
    حالا، با توجه به گفته های مستند مزاری چندپرسش مطرح می شود: وقتی هزاره ها افشار را ترکت کرده بودند، ازکجا معلوم که راکت های حزب وحدت بیشترین قربانی را از مردمان افشار گرفته باشد؟ آن ظلمی که مزاری خود اعتراف می کندچیست؟ زایاندن زن پشتون در درمقابل چشم مردم؟ میخ کوبی برسرآدم ها؟ خوراندن گوشت حرام و چپاول داریی مردم؟ کشتن آدم ها به دلیل«قاف» را «کاف» تلفط کردن؟ یا چیزی دیگری؟ و پرسش سنگین تراینکه: مگر مزاری این حرف ها را به دروغ گفته است؟
    پ.ن: جریان هایی جنگیی که ادعای پاکی و مرتکب نشدن قتل و غارت می کنند همان پیل سپیدی است که خدا خلقش نکرده است. درجریان جنگ هایی افغانستان برهمه مردم ظلم صورت گرفته است، تنها هزاره کشته نشده، پشتون، ازبیک، تاجیک، سکهـ، پشه یی، ایماق، ترکمن، بلوچ، نورستانی و ….. همه هم کشته داده اند و هم زندگی شان تباه شده است. اگر ما عدالت می خواهیم باید عدالت رابرای همه بخواهیم، نه برای یک قوم و آن با دروغ بافی و دیده درایی!

  4. سکوت دربرابرجمهوری لجوج
    تارنمایی بنام«جمهوری سکوت»طی چندسال فعالیت با دیده درایی بس لجاجت کرد/ ومی کند، خواندیم و خاموشی گزیدیم؛ گفتیم برادری برپاکنیم، گویی بردباری ما گدایی برادری فهمیده می شود. به قول یک دوست برادری گدایی نمی کنیم، برادری را درسایۀ برابری و به تعبیرسعدی در«حرمت بکن حرمت ببر»جستجوخواهیم کرد؛ ما کدای چنین برادری هستیم، نه آنکه جمهوری لجوج فهمیده است؛ گرداننده های جمهوری لجوج، سکوت اعتراض آمیز را شاید ترس و شاید دهن پرآبی فهمیده باشند، نه هرگزچنان نیست.
    چندین سال است که دروغ بافی هایی جمهوری بنام سکوت را درپیوند به قضیۀ افشارمی خوانم. اما، هیچ گاهی چیزی ننویشتم؛ به سخن پیامبراعظم نخواستم فتۀ خوابیده بیدارشود. اما، جمهوری به اصطلاح سکوت چنان بی شرمانه فتنه انگیزی می کند که آدم از سکوت بودن خویش دربرابرآن عذاب وجدان می کشد.
    من به مظلومیت تاریخی هزاره ها ایمان دارم؛ براین قوم درتاریخ ستم فراوان رفته است.اما، در سال های پسین و جنگ های داخلی آنگونه ای مظلوم نمایی می شود نبوده است.
    حکایت وروایت بس معروف است که درهنگام جنگ هایی تنظیمی تفنگ داران حزب وحدت درجیب «قروت» و بردست«قمچین» داشتند و به قول خودشان«اوغو»(افغان=پشتون)را کوچه به کوچه دنبال می کردند؛ اگر کسی در تلفظ«قروت» «قاف» را «کاف»می خواند(کروت می گفت)ازدم تیغ جنگجویان بابه مزاری دریغ نمی شد.

  5. جناب صبور رحیل چه خوب نوشته اند:

    از بی چشمی ها، مظلوم نمایی ها، فرصت طلبی ها و ناسپاسی های جمهوری سکوتی همه به بینی رسیده ایم. اینها تصور می کنند که وقتی ایران رفتند و چندتا کتاب خواندند و مقداری ادبیات پرخاشگرانه… یاد گرفتند پس هرچه می گویند حقانیت است. اگر اشرف غنی با داکتری گرفتن از یک دانشگاه غربی نتواند فکر مدنی بیابد، جمهوری سکوتیها هم نمی توانند حتماً با طلبگی در قم و نجف و یا دانشگاههای ایران، صاحب اندیشۀ تمدن محورانه شوند. بلکه از زبان و ادبیات و جدل به مقصد تهمت، پروپاگند، حق تلفی، ستم، دروغ و دیده درایی کار می گیرند.

    جمهوری سکوتیها از همه عدالت می خواهند در حالی که خود در بامیان با بدترین حق تلفی و ظلم و اجحاف عمل می کنند و مصداق همان گفتۀ معروف شده ان که: گربۀ مسکین اگر پرداشتی…

  6. هرچند از فتنه و نفاق خسته ام و هرگز نمیخواهم به آن برگردم. هر شهروند افغانستان، از جنگ های داخلی به دلیل طرفداری از احزاب قومی وقت داغ دیده اند، شهید داده اند، دست و پای خود را از دست داده اند، بیوه شده اند، یتیم شده اند، و بالاخره رفاه زندگی خودشان را فدای آرمانهای سیاسیون قومی-قبیله‌یی خویش کرده اند. نمیدانم گردانندۀ این سایت کی هست و چگونه اخلاق نطق و تکلم و جمله نویسی را رعایت نکرده‌اند. زیرا اخلاق انسانی ما مجاز بر این نمیدارد که از بردن نام حیوان درنده را بر همنوع خود ولوّ کار بد هم کرده باشد لذت ببریم. زیرا هر انسان اشتباهی در لابلای گفتار و کردار خود مرتکب میگردد. در افغانستان، هیچ قومی و گروهی را نداریم که به کشورهای ایران، پاکستان، کشورهای عربی و منطقه وصل نباشند و در میان آنها هستند گروه های که برای استخبارات کشورهای نامبرده کار کردهاند و میکنند. پس چرا تنها هزاره ها را جاسوس بنامیم. بیاییم و کمی عقلانی فکر کنیم بعد نظر خویش را بیان کنیم!

  7. از همزبانان هزاره ما ازین تربیون تقاضا می کنم که کارهای نکنند که سبب افزایش شکاف میان ما شود. جنگ افشار باید توسط یک ارگان بین المللی مطالعه شود و بعدا بر اساس یافته های ان، می توانیم قضاوت کنیم که مقصر اصلی کی بود. و قربانی های ملکی افشار، مردم هزاره نه بلکه قزلباشان اند. به سخنرانی مزاری گوش بدهید: https://www.youtube.com/watch?v=4ZdqOThLuLU

  8. جمهوری سکوت چندتا خلقی های امینی هزاره جمع شدند و از بیکاری باد رها میکنند. یکی ازینها آقای تلاش است که مثل سگ بودنه گیر در زمان حفیظ الله امین دوید و راپور هزاره های خوده داد و آنها را به کام مرگ فرستاد اما حالا ورسی تخلص میکند … فکر میکند که خود را با این تخلص اخفا کرده باشد اما من از طرز خرامش میشناسم این بی وجدان را…

  9. حزب وحدت خو بسیار ظلم و بی ناموسی کرده بود در کابل. بخشی از هموطنان هزاره ما کوشش می کنند که تاریخ کشور را تحریف کتد و خود را ستمکش معرفی کنند. برادرا، در افغانستان اکثریت مطلق غریب و ستم دیده هستند.

  10. درست واضح است که جنگ علیه دولت قانونی و شرعی افغانستان یک بغاوت بوده و باغیان بدستور کشور های خارجی چنین جنایت را دربرابر وطن و مردم خود مرتکب شدند. ولی باغی اصلی و کسیکه بدستور استخبارات پاکستان کابل را بخاک برابر ساخت و هزاران کابلی بیگناه را بقتل رساند و دولت جوان اسلامی بریاست استاد شهید برهان الدین ربانی را به مشکلات زیاد مواجه ساخت، آقای مزاری نه بلکه گلب الدین حکمتیار بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا