تعریف از یک سیاستمدار حرفوی
نخست باید به این سئوال پاسخ داده شود که چه کسی را میتوانیم سیاستمدار بگوییم سیاستمدار شدن به چه فهم و دانشی ضرورت دارد و راه بدست آوردن این دانش و فهم کدام است؟ یک سیاستمدار چه کسانی را در اطراف خود جمع میکند، به چه حلقیاتی سر و کار دارد .
چندی قبل در یکی از دانشگاه که مشغول تدریس بودم محصلین بار بار از من تعریف سیاستمدار را میپرسیدند آنچه که میدانستم خدمت شان جواب میگفتم در ضمن سخت علاقهمند بودم در ارتباط به موضوع، سیاستمدار دانستنی ها و مشاهدات خود را همه جانبه بنویسم و به علاقمندان شریک سازم نمیدانم چرا این کار را به وقت و زمانش نکردم شاید فرصتی نداشتم به هر صورت حالا نیز ناوقت نشده خوشحالم که امروز، فضای بهتر فکری این فرصت بخصوص بعد از ایجاد حکومت وحدت ملی فراهم گردیده تا آنچه را میدانم در روی کاغذ بیاورم به همه معلوم است که اضافه تر از دو صد سال است که سیاستمداری، در اکثر کشور ها تخصص کارا محسوب میشود. از زمانی که در غرب اروپا و شمال آمریکا، حزب شکل گرفت و تولید ثروت به ثبات سیاسی و عقلانیت احتیاج پیدا کرد، سیاستمدار شدن نیز تخصصی شد.
اما متاسفانه در کشور عزیز ما افغانستان تا هنوز احزاب نیرومند با پایه های مردمی شکل نگرفته و عرصه سیاست عمدتا بر حس و مزاج و تمایلات فردی و قومی استوار است، آنچه سیاسی است بیشتر حالت تصادفی دارد، واقعه و شانس است، به تلفنها دعوت ها تحفه دادن ها و روابط وابسته است و با دوستیهای قدیمی و قومی شکل میگیرد. قاعده و قانون و متن و برنامه یا نیست اگر است جنبه ظاهری دارد. چون خواستهها و منافع افراد معلوم الحال کشور ما ملاک عمل است و به معنای علمی کلمه، سیستمی در کار نیست، جنگ ویرانی کشتن و بستن مشکلات اقتصادی و جهانی بلاخره فضا پیوسته مبهم و بیثبات است. و بزودی ها انتظار آینده ای روشن از این کشور برده نمی شود با در نظرداشت آنچه که نوشته ام موضوع بسیار ساده و شفاف است. مدامیکه صحنهگردان سیاست نزد احزاب نیست، میدان سیاست پر از آشوب و هرج و مرج با زد و بند های معامله گران سیاست با پیوند بوده و زیاد تر حالت موسومی و فصلی دارد. اگر سیستم سیاسی کشور حزبی می بود روی این اصل سیاستمداری در درون نظام حزبی ارزش حقیقی پیدا میکرد. در حال حاضر آنچه که آرزو داریم که داشته باشیم نداریم تا مدت های زیادتری باید انتظار کشید تا احزاب ملی و مردمی در صحنه سیاسی پا به عرصه وجود بگذارند .
حالا بر میگردم که سیاستمدار چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ در ذیل، این ویژگیها از منظر یک فهم درعلم سیاست، مراتب آتی را میخواهم برجسته سازم.
از همه اولتر دانش: مهمترین ویژگی یک سیاستمدار حرفهای را تشکیل میدهد، دانش او از وضعیت کشورش و همچنین از محیط بینالمللی منطقه و فرا منطقه باید. آنچه که لازم است در آن نهفته باشد. منظور از دانش و فهم مواد خام نیست. مواد خام باید تجزیه و تحلیل شود و با استنباط حرفهای و عقلی و منطقی همراه باشد. این استنباط به آسانی به دست نمیآید و با مطالعه روزنامهها، اخبار، جراید و شبکههای خبری چه ملی و چه بین المللی قابل حصول نیست. که گفته شود اخبار را شنیده ام تلویزیون را دیدم فیس بوک را چک کردم سیاستمدار شده ام.
یکی از دلایلی که در کشور عزیز ما افغانستان باعث اشتباه و خطا فراوان شده است آنرا باید درس خواندن های تکه تکه و پارچه پارچه بدون دقت و تمرکز افراد، بعد از سالها کار اجرایی است. تعداد کسانی که اول درست درس خوانده و سپس وظایف اجرایی را عهده دار شده اند در وطن ما بسیار محدود است. فهم چندبعدی و عمیق مسائل یک کشور و محیط بینالمللی کار سهل و آسانی هم نیست.
بهترین رشتهها برای تحقق چنین هدفی، رشتههای علوم انسانی هستند بخصوص اقتصاد، حقوق و مدیریت. اگر دقت شود طی چند دهه ای اخیر در حدود ۲۳۰ پوهنتون اقتصاد و مدیریت در کشور چین تأسیس شده تا نیروی انسانی لازم برای دستگاه هیات حاکمه چین با همکاری پوهنتون های برتر جهان تربیت کند. کسانی که این رشتهها را میخوانند و استادان ورزیده دارند کامیابی و اخذ دیپلوم با لیاقت است نه با زور و زر ارقام را درست میدانند ضرورت های عینی و ذهنی جامعه خود را درست درک میکنند بهطور طبیعی از تخیل، خرافات و وارونه جلوه دادن واقعیتها فاصله میگیرند. کسی که اقتصاددان است تفاوت کهکشانی میان نیم درصد رشد اقتصادی با هشت درصد را میفهمد. کسی که حقوق خوانده، از واژهها و مفاهیم و عبارات و حتی حروف اضافه با دقت استفاده میکند و مسوولیت سخن خود را بیشتر میداند و میپذیرد. هرکس نمی تواند سیاستمدار آگاه باشد چون دقیق سخن گفتن عمدتا هنر و توانایی حقوقدانان است و بیدلیل نیست که در تاریخ آمریکا نزدیک به نود درصد سیاستمداران، حقوقدان هستند. فهمیدن متن در مورد مسائل داخلی یک کشور و تحولات بیرونی خود یک تخصص است و نمیتوان در این عرصه خودآموزی و تجربه را نیز رد کرد.
در مرحله بعدی. ابزار تصمیمگیری: تصمیم بر اساس واقعیت ضمن در نظر گرفتن افقها و آرمانها مهمترین مهارت یک سیاستمدار است. او برای اتخاذ تصمیمهای عقلایی هم خود باید ظرفیتهای تحلیلی و منطقی از واقعیت و امکانات داشته باشد و هم گروهی که دایره نخبگان فکری و نخبگان ابزاری او را تشکیل میدهند از چنین قوههایی برخوردار باشند.
در کشورهای قابل اعتنای جهان، کسانی که اطراف یک سیاستمدار کلیدی قرار میگیرند به مراتب از خود او تواناترند چنانچه کیسینجر از نیکسون، چوئن لای از مائو، جک استرا از تونیبلر، تیمور تاش از رضا شاه، پهلوی گنشر از هلموت کل و داوداوغلو از اردوغان به مراتب سیاستمدار تر و تواناتر بودند و هستند. یکی از روشهای شناخت یک سیاستمدار و سنجش ظرفیتهای او، دقت در اطرافیان اوست. خانم هیلاری کلینتون، احترام در داخل آمریکا و تقدیر جهانیان را به عنوان وزیرخارجه کسب نمود. این کار آسانی نیست .
چرچیل صدر اعظم شناخته شده ای قبلی برتانیه چنین می گوید: کسانی را به کار بگمارید که آنها در نزد مردم به بهترینها شناخته میشوند. سیاستمدار کسی است که میخواهد مسائل را حل کند و مشکلات را تخفیف بخشد و نگرانیها را بکاهد نه آنکه با جهل و بیدانشی و حُبّ نفس عصبانیت بی حوصلگی خود، مشکلات را به صورت تصاعدی گسترش دهد. سیاستمدار فردی ایدئولوژیک و یا جزمی نیست که به ذهنیتهای بسته، غیرواقعی و غیرقابل دستیابی، محصور بماند. سیاستمدار هم قدرت را درک میکند و هم محدودیتهای آن را پس باید از دایره قوم و زبان و ملیت بیرون شود. هر سیاستمدار عاقل به پیامد سخنان و تصمیمهای خود واقف است. سیاستمدار حرفهای در عصر جهانی شدن به چند زبان باید تسلط داشته باشد نه آنکه آشنایی کلی داشته باشد و یا مانند بعضی به اصطلاح مدیران در کشور ما که کارمند ارشد وزارت خارجه اند در حدّ (Yes) و (No) را میداند و بس.
سیاستمدار مدیریت گزینشی ندارد بلکه مشکلات به صورت هضمی در ذهن او و برداشت های دقیق او شکل گرفتهاند و تقدم و تأخر دارند. سیاستمدار اولویتبندی دارد و از مسائل یک کشور و حتی نظام بینالملل، فهم شبکهای دارد. او تمرکز دارد و دچار ذهن پریشانی و رفتار پریشانی نیست. سیاستمدار حرفهای هر روز در تصامیم خود تغیر وارد نمی کند، پلانش علمی طراحی شده نیازی به خود نمایی سیاست های موسومی ندارد بلکه با در نظرداشت ضرورت های عینی مشوره میکند و تصمیم اتخاذ مینماید تصمیم آن جای اثر گذاری را دارد. تصمیمگیری یک سیاستمدار حرفهای برای رضایت فرد و گروهی نیست بلکه برای کل کشور و سعادت و آینده آن است. عقلانیت سیاستمدار حرفهای آنجا بروز میکند که سال ها پس از تصمیمگیری، پیامدهای مثبت آن نمایان شود.
اما در مورد احزاب ملی و مردمی خوبی نظام حزبی این است که دو یا سه دهه طول میکشد تا عامه مردم و نخبگان، افکار و خلقیات فردی و سیاسی او را بشناسند و بتوانند در مورد او، قضاوتهای دقیقی انجام دهند. این وضعیت را مقایسه کنید با شرایطی که فقط در انتخابات ریاست جمهوری یا پارلمانی احزاب در افغانستان مانند سمارق یک شبه از زمین بیرون میشوند بعد از رسیدن به هدف نه دفتر است و نه دیوان کسانی که با این حزب ها در انتخابات چک چک کرده اند. بعد از ختم وظایف موسومی طیف وسیعی از افراد، پشیمان میشوند. چون افغان ها ظاهر مودب دارند، لایههای پنهانی او دیرتر شناخته میشود. بگذریم از اینکه شناخت افغانها در مقام مقایسه با ترکیه یا جاچان یا امریکا اگر نگوییم محال بلکه بسیار دشوار است. سال ها باید انتظار کشید سیاستمدار حرفهای کسی است که از غرایز (کینه، عقده، حسد، طمع و امثالهمعبور کرده است: او کسی است که غذای خوب خورده، در حد متعارف زندگی کرده است، مهربانی و احترام را تجربه کرده است، سفر رفته و حتی از هوس به سفارت رفتن ها هم عبور کرده است. ریچارد نیکسون رئیس جمهور وقت امریکا معتقد بود سیاستمدار حرفهای از هر ده دعوت، شاید یک دعوت را قبول کند. اما بعضی از سیاستمداران ما شب ها را به دروازه سفارت های کشور های غربی میخوابند تا شرف یاب گردند.
مهمترین خصلت عاقلانه سیاستمدار این است که با رقیب و مخالف خود، انسانی و در فرهنگ ما با اخلاق رفتار کند. در گذشته افغان ها مودب ترین مردمان بودند اما در معرض کارگزارانی قرار گرفتند که مشکل ترین رفتارها و واژهها را استفاده کردند. شخصیت سیاستمدار باید هموزن افکار او باشد و هر دو کفه با هم رشد کرده باشند. او باید در حدی خودسازی کرده باشد که عصبانیت خود را مدیریت کند و واکنشهای خود را سالها به تأخیر اندازد.
همچنین، نه به صورت رسمی و تصنعی بلکه به صورت واقعی به شخصیت و افکار انسانها احترام بگذارد، متعادل بودن، هم یک بعد آموزشی و فکری دارد و هم یک رکن تربیتی و شخصیتی. این تعادل با سهولت به دست نمیآید. اعتدالگرایی به مثابه یک چارچوب فلسفی در سایه یک نظام اجتماعی و تربیتی متعادل تحقق پیدا میکند. طبیعی است که نباید اینگونه افقها را سهل انگاریم.
یکی از روشهای شناخت یک سیاستمدار حرفهای و معقول، درجه توجه او به جزئیات است: آیا این شهامت را دارد که به خاطر پنج ثانیه که به مجلس ناوقت تر رسیده یا کار را به وقت و زمانش اجرا نکرده از عدهای عذرخواهی کند؟ آیا رنگ جوراب او با رنگ لباسش برابر است. آیا در کنار فکر، تجزیه و تحلیل، عقلانیت در تصمیمگیری و مدیریت، آداب راه رفتن، غذا خوردن و معاشرت را میداند؟ اینگونه جزئیات را میتوان تا صدها مورد شمرد.
تربیت رفتاری و فکری در خانواده، مکتب، دانشگاه و محیط اجتماعی در رشد شخصیت سیاستمدار تعیینکنندهاند. مانع و مشکل اصلی در مقابل سوءاستفادهها، دزدیها، اختلاسها و حرامخوریها قبل از آنکه فکر و قانون باشد، شخصیت و اصالت فرد و سیاستمدار است که پس از سالها بلکه دههها عملکرد در عرصه سیاست قابل شناخت است.
نتیجه ونکته آخر: سیاستمداری و عرصه سیاست گذرگاه عمومی نیست که هر کسی در آن ورود و خروج داشته باشد. بعد از ده ها سال تاریخ افغانستان و تولید حجم قابل توجهی از متون به موازات تجربیات گسترده، اکنون لازم است برای تضمین ظهور سیاستمداران حرفهای از یک طرف، نظام حزبی را جدی بگیریم و از طرف دیگر، ارتباط جامعه با سیاست، از حسی و کوتاهمدت به عقلایی و درازمدت تقویت شود. به خاطر داشته باشیم که تجربه سالهای اخیر بشر نشان میدهد که همیشه مسائل و مشکلات در ساختارها حل میشوند نه توسط افراد.