خبر و دیدگاه

‘مشکل فرهنگی و استراتژیک پشتون ها با پنجاب است’

پرسش: این روزها گفتگوهای ارگ با سیاستمداران و نظامیان پاکستانی بیشتر شده است و هر دو طرف در مورد این گفتگوها اظهار خوش‌بینی می‌کنند؛ ارزیابی شما از وضعیت چیست؟

امرالله صالح: در سیاست خارجی افغانستان، بعد از روی کارآمدن اشرف‌غنی، تغییر آمده است، اما تا هنوز بنیاد پیدا نکرده است. ابتکار این تغییر به‌دست کابل است. این تغییر چند مولفه دارد: اول، کابل با رفتن نزد دوستان پاکستان عبارت از چین، ترکیه عربستان و امارات، از آنان خواسته است که اسلام‌آباد را تشویق کنند تا به حکومت داکتر غنی اعتماد کند. دوم، این سیاست این است که به‌صورت مستقیم به پاکستان افاده شود که کابل از گذشته بریده است. شما حتما در یوتیوب دیده‌اید که داکتر صاحب غنی در کنفرانس نیپال و در نشست سارک، با استراتژیست‌های سارک صحبت می‌کرد و بعد از صحبت‌های ایشان حنا ربانی، وزیر خارجه پیشین پاکستان، از جا بلند شد و داکتر غنی را ستود و گفت که پاکستان با تو است، به‌دلیل این‌که از گذشته بریده‌ای. مولفه سوم تغییر این است که داکتر اشرف‌غنی، مستقیما رجوع کرد به حوزه ارتش و پنجاب در پاکستان این رجوع به لحاظ دیپلوماتیک غیرمعمول است. این دو حوزه در تصمیم‌گیری‌های استراتژیک پاکستان نقش محوری دارند. داکتر غنی با رفتن به فرماندهی ارتش پاکستان و ملاقات با راحیل شریف، پیام داد که حکومت افغانستان واقعیت بافت قدرت را در پاکستان می‌داند. پنجاب واقعیت بزرگ جامعه پاکستان است و سهم کلان در اقتصاد، ارتش، سیاست و پارلمان پاکستان دارد. داکتر اشرف‌غنی با این دو حوزه رابطه مشخص ایجاد کرد. آقای غنی در مذاکراتی که با پاکستان انجام داد، تمام برگه‌ها را بازی کرد. برگه‌هایی را که در چند دور بازی می‌شد، ایشان در دور اول روی میز گذاشتند. برگه‌هایی که باید آهسته و مرحله‌وار بازی می‌شد، یک‌باره روی میز گذاشته شد، در حالی‌که از طرف پاکستان چیز تازه‌ای گفته نشد غیر از رفتارهای مرموز استخباراتی و پشت پرده. داکتر غنی چهار برگه را روی میز پاکستانی‌ها گذاشتند. اول این‌که به پاکستان امتیاز دسترسی به آسیای میانه داده شد. برگه دوم این بود که تجار پنجاب می‌توانند در شمال افغانستان سرمایه‌گذاری کنند. برگه سوم این بود که برای اولین‌بار در تاریخ افغانستان پذیرفته شد که افسران نظامی ما در پاکستان تعلیم و تربیه ببینند. برگه چهارم، بحث انرژی بود. داکتر اشرف‌غنی گفت که افغانستان می‌تواند دهلیز انتقال انرژی آسیای میانه به جنوب آسیا باشد. در برابر این چیزها پاکستانی‌ها تعهد روشن و عملی نداده‌اند. باید در بدل دسترسی به آسیای میانه ما به بنادر پاکستان برای دسترسی به هند دست می‌یافتیم؛ در بدل سرمایه‌گذاری پنجاب در شمال باید تجار ما در پاکستان امتیازات زیاد دریافت می‌کردند؛ در بدل پذیرش تعلیم افسران ما در پاکستان، ارتش پاکستان باید روابط استراتژیکش را با شبکه حقانی قطع می‌کرد. ارتش پاکستان در حالی‌که ارتش رسمی ما را به رسیمت می‌شناسد، با لشکر تروریستان حقانی هم‌پیمان استراتژیک است. هم‌چنان ما باید در بدل تضمین انتقال انرژی آسیای میانه به پاکستان، باید تضمین‌های امنیتی کلان به‌دست می‌آوردیم، اما پاکستانی‌ها هیچ تعهد تازه و علنی به ما نکردند. سه بار رییس آی‌اس‌آی به کابل آمد و دو بار جنرال راحیل شریف. ده روز هم شورای امنیت ملی ما از مقام‌های ضد تروریسم ارتش پاکستان میزبانی کرد و برای اولین‌بار به مقام‌های پاکستانی اجازه داده شد تا از پاکستانی‌های زندانی در افغانستان استنطاق کنند، در حالی آنان به ما هیچ گاهی اجازه ندادند به زندانیان طالبان در خاک‌شان دسترسی داشته باشیم. تا جایی‌که من می‌دانم در سفر رضوان اختر به کابل، آجندای صحبت، ایجاد میکانیزم برای مذاکره مخفی با طالبان بود.

پرسش: در پاکستان گفته می‌شود که تهدید اصلی برای این کشور، بنیادگرایی مذهبی است، نه هند و نه افغانستان. پیام سیاستمداران پشتون پاکستانی به کابل هم همین بود. آیا این نشانه تغییر پاکستان نیست؟

امرالله صالح: تغییر در سیاست و روش پاکستان وقتی قابل قبول است که در سطح خشونت‌ها کاهش بیاید. چون برنامه‌ریزان خشونت‌ها پاکستانی هستند، اگر خشونت کاهش نیابد، تغییر پاکستان درست نیست. اما یک تغییر مهم آمده است. رسانه‌های پاکستان، از جمله روزنامه‌هایی که با ارتش همسو اند مانند دان، نیوز و آبزرور، مبصران برجسته پاکستانی، مثل نجم سیتی، ملیحه لودی، اسد درانی و حنا ربانی، همه این‌ها از سفر رییس‌جمهور غنی و گفتگوهای او با پاکستان استقبال می‌کنند. مشرف هم در مصاحبه‌های خود، رییس‌جمهور غنی را به‌خاطر سفر و گفتگو با مقام‌های پاکستانی ستوده است. این‌ها حرف‌های مثبت است، اما وقتی‌که این حرف‌ها به عمل بدل شود، آن وقت گفته می‌توانیم که تغییر جدی در سیاست پاکستان آمده است. این حرف‌ها وقتی به عمل بدل می‌شود که سطح خشونت‌ها کاهش یابد، بمب‌گذاری، انفجار و انتحار در شهرهای افغانستان متوقف شود، رهبری طالبان که در پاکستان حضور دارند، با کابل وارد مذاکره علنی شود، طالبان خلع سلاح و خلع تشکیلات نظامی شوند و بیایند با قبول قانون اساسی وارد بازی باقاعده شوند. تا زمانی‌که این اتفاقات نیفتد، هر تغییری در پاکستان، تغییر لفظی است که در باد هوا می‌رود. من تا جایی‌که خبر دارم، داکتر غنی شش ماه وقت تعیین کرده است؛ چارچوب زمانی ذهنی‌شان شش ماه است. به این معنا که تا شش ماه پاکستان تغییر می‌کند. پاکستانی‌ها اما گفته‌اند که اگر اشرف‌غنی تا سه سال دیگر تغییر نکند و به همین سیاست کنونی‌اش وفادار بماند، آنان آن‌گاه به این نتیجه می‌رسند که رویکرد اخیر آقای غنی اخلاص و صمیمیت را نشان می‌دهد. پاکستان به این باور است که اگر اشرف‌غنی، تا سه سال دیگر تمام شرایط آنان را بپذیرد، آن‌گاه آنان به خواست او پاسخ مثبت می‌دهند. این نشان می‌دهد که بین جدول زمانی دو طرف، دونیم سال تفاوت وجود دارد. من فکر می‌کنم که سطح خشونت‌ها تا شش ماه دیگر کاهش نمی‌یابد، بلکه افزایش می‌یابد. پاکستانی‌ها در سیزده سال گذشته زیر فشار بین‌المللی تغییر نکردند، پس تا سه سال دیگر، زیر فشار آقای غنی هم تغییر نمی‌کنند.

پرسش: بی‌بی‌سی و برخی از رسانه‌های پاکستانی گزارش می‌دهند که مذاکره مخفی میان کابل و طالبان صورت گرفته است؛ آیا این واقعیت دارد؟

امرالله صالح: تا جایی‌که من خبر دارم، نمایندگان طالبان دو بار به چین سفر کردند. من اطلاع دارم که مذاکره به معنای اصلی کلمه، میان دولت و طالبان تا حالا صورت نگرفته است. چیزی‌که صورت گرفته است، تماس‌های کوچک تاکتیکی استخباراتی است. بدل شدن این تماس‌ها به مذاکره ایجاب می‌کند که کسی‌که به نمایندگی از طالبان گپ می‌زند، باید صلاحیت نمایندگی از آنان را داشته باشد. این صلاحیت را باید رهبری طالبان و پاکستان به او بدهد. دیگر این‌که چارچوب برای مذاکره باید تعیین شود. این چارچوب را پاکستان تعیین می‌کند.
طالبان نمی‌توانند برای مذاکره چارچوب تعیین کنند. آنان چنین صلاحیتی ندارند. تا دولت افغانستان و پاکستان روی چوکات مذاکرات به تفاهم نرسند، طالب نمی‌تواند به مذاکره چوکات تعیین کند. طالبان غیر از جنگ چیز دیگری بلد نیستند… ذهن استراتژیک ندارند. صلاحیت مذاکره و چوکات مذاکره را پاکستان تعیین می‌کند. چوکات به این معنا است که آیا هدف ادغام طالبان است، یا رسمیت سلطه طالبان در بخشی از قلمرو افغانستان و آتش‌بس با کابل، یا شکستن قانون اساسی افغانستان. ظاهر مذاکره را طالبان انجام می‌دهند، چوکات را پاکستان تعیین می‌کند. باید بدانیم که پاکستان هیچ‌گاه از وسیله‌ای به نام طالب نمی‌گذرد.

پرسش: چین اخیرا میزبان نمایندگان طالبان بود. آیا این پاسخ مثبت به درخواست رییس‌جمهور غنی مبنی بر همکاری با تلاش‌های صلح بود، یا معنای دیگری داشت؟

امرالله صالح: من مدتی پیش برای شرکت در یک نشست منطقه‌ای به چین سفر کرده بودم. در حاشیه این کنفرانس آقای لیژیان، مقام وزارت خارجه چین، به من گفت که کشورش به خواهش رییس‌جمهور غنی و با توافق پاکستان و چراغ سبز امریکا می‌خواهد در تلاش‌های مذاکره نقش ایفا کند. این به این معنا است که چین در هماهنگی با امریکا در این زمینه کار می‌کند، نه در رقابت یا در موازات با آن. اما پرسش مهم این است که چین چی کرده می‌تواند که امریکا، اروپا و ترکیه کرده نتوانست. چین امتیازها و ضعف‌هایی دارد. امتیازش این است که پاکستان هم‌پیمانش است، بر آن کشور نفوذ دارد، همسایه پاکستان است و می‌تواند نسبت به امریکا، روی طالبان، قدرت نفوذ‌گذاری داشته باشد. به‌دلیل این‌که در جنگ مستقیم با طالبان نبوده مقداری اعتبارات دارد که می‌تواند استفاده کند.
مشکل چین یا ضعفش این است که از طالبان شناخت ندارد. اطلاعاتش را از پاکستان می‌گیرد، گرچه افغانستان تا حال شصت جنگجوی ایغوری را به چین تحویل داده است و آنان متوجه ظرفیت‌های ضد تروریستی افغانستان شده‌اند، اما با آن‌هم از عینک پاکستان می‌بینند. دیگر این‌که چین تازه آغاز کرده است و چوکات ذهنی ندارد. امریکایی‌ها چوکات ذهنی دارند. امریکا می‌گوید پشتیبان قانون اساسی افغانستان است و می‌گوید قانون اساسی برایش معیار است. وقتی میانجی ما چوکات ذهنی نداشته باشد، مشکل کلان خلق می‌شود و احتمال عدول از قانون اساسی به‌وجود می‌آید. اگر میانجی به قانون اساسی ما اعتقاد نداشته باشد، مشکل بزرگ خلق می‌شود. به‌عنوان مثال میزبانی از یک گروه تروریستی نقض قانون اساسی ما است. این را باید مدنظر داشته باشیم.

پرسش: خواست استراتژیک پاکستان برای آوردن طالبان روی میز مذاکره چیست؟ پاکستانی‌ها می‌گویند که طالبان پاکستانی و جدایی‌طلبان مخالف آنان در افغانستان حضور دارند و دولت افغانستان تمامیت ارضی پاکستان و مرز را به رسمیت نمی‌شناسد. آیا آنان می‌خواهند به این نگرانی‌ها ترتیب اثر داده شود؟

امرالله صالح: کاری که امروز استخبارات پاکستان می‌کند، عده‌ای می‌گویند که در دوران ضیاالحق، جهاد و تهاجم شوروی ریشه دارد، اما این نادرست است. پاکستان از بدو تاسیس سیاست مشخصی را در قبال افغانستان دنبال کرده است، اما وسیله‌های‌شان در هر دوره‌ای متفاوت بوده است. گاهی از بندر کراچی به‌عنوان وسیله فشار استفاده کرده‌اند. گاهی هم غرب را اجازه نداده‌اند که با افغانستان مراوده مستقیم داشته باشد. در این پالیسی ۵۵ سال موفق بودند. گاهی برای نفوذیابی از گروه‌ها استفاده کرده‌اند، مثل طالبان.
پاکستان در سیاست ثابت و مشخصش هیچ‌گاهی عقب‌گرد نداشته است. عده‌ای می‌گویند که مشکل در این است که افغانستان دیورند را به رسمیت نمی‌شناسد. اما واقعیت برعکس است. این پاکستان است که دیورند را احترام نکرده است. آنان اند که مداخله کرده‌اند و استقلال افغانستان را به رسمیت نشناخته‌اند. امروز در جلال‌آباد کلدار در گردش است و در لغمان معامله تجارتی با واحد پول پاکستان صورت می‌گیرد. در هلمند هم داستان همین است. آنان در سیاست‌شان پیشرفت هم داشته‌اند. روزی طالبان را همه دنیا تروریست می‌گفت، امروز اما دنیا می‌گوید همان تروریست را بیاور روی میز مذاکره.
پاکستان می‌خواهد سیاست دفاعی، امنیتی، خارجی و اقتصادی افغانستان را کنترول کند، یا به تعبیر دیگر، در این زمینه همکار تعیین‌کننده باشد. در دنیای امروز چیزی به نام اشغال مستقیم وجود ندارد. توان اشغال نرم را پاکستانی‌ها ندارند. آنان می‌خواهند بر ما سلطه داشته باشند و این سلطه را در ضعف ما می‌بینند. مثلا جنوب را آن‌قدر ناامن می‌کنند که ما توان استفاده از چابهار را نداشته باشیم. در عرصه امنیتی می‌خواهند سی درصد افسران ما را تعلیم بدهند. ملت افغانستان شک دارد که این سی درصد را پاکستان «تعلیم» می‌دهد یا جاسوس تربیه می‌کند. می‌خواهد در رگ رگ ساختارهای امنیتی ما کسانی حضور داشته باشند که در پاکستان تعلیم دیده باشند. این که افغانستان آنان را در مذاکرات اخیر تا چه حد می‌تواند قناعت دهد، با توجه به برگه‌هایی که بازی شد، من چیزی گفته نمی‌توانم.
۸صبح: کشوری که جنگ‌افزار اتومی ‌و ارتش قدرتمند دارد، چرا در پی کنترول سیاست دفاعی و خارجی کشور ضعیفی چون افغانستان است؟ حتما پاکستان از چیزی می‌ترسد که به قیمت بی‌ثباتی داخلی این سیاست را دنبال می‌کند. به‌نظرتان از چه چیزی پاکستان هراس دارد؟
امرالله صالح: ببینید، چرا اسراییل بسیار خوش است از وضعیت امروز خاورمیانه؟ سوریه حاضر بود که با اسراییل صلح کند، ترکیه و دیگران میانجی‌گری می‌کردند، اما اسراییل خوش نبود. حالا در قلمرو سوریه و در مرزهای اسراییل داعش حاکم است. اسراییل هیچ شکایتی ندارد. آنان هر وقتی که خواستند می‌توانند داعش را بمباردمان کنند، سوریه یک دولت مقتدر بود، ارتش داشت، اسراییل با آن خوش نبود. پاکستان هم عین سیاست را دارد.
پاکستان نظم دولتی افغانستان را دشمن خود می‌داند. پاکستان مجاهدان را حمایت می‌کرد، اما هیچ مجاهدی را اجازه نداده بود که در دانشگاه‌های پاکستان تحصیل کند. در نسل مجاهدان حتا شمار اندکی هم از دانشگاه‌های پاکستان فارغ نشده‌اند. به‌خاطری که آنان نمی‌خواستند پیروزی جهاد منجر به یک دولت مقتدر در افغانستان شود. آنان می‌خواستند پیروزی جهاد، افغانستان را پارچه پارچه کند. خواست ما همیشه از پاکستان این است بگذارید کنر در کنترول دولت افغانستان باشد، اما آنان می‌گویند، نه! بگذارید ملک‌ها، ملاها، سران قبایل و فرماندهان در کنر حاکم باشند و به پاکستان رفت‌وآمد کنند. این سیاست نشان می‌دهد که پاکستان است که دیورند را احترام ندارد. اگر افغانستان، دیورند را به‌رسمیت نمی‌شناسد، در این شصت‌وپنچ سال چی کرد؟ آیا افغانی در پیشاور در گردش است، یا کلدار در جلال‌آباد؟ اگر این مرز را ما به رسمیت نمی‌شناسیم، تاثیر فرهنگی ما در آن طرف چی است.

پرسش: وقتی افغانستان مقتدر بود، به عضویت پاکستان، در سازمان ملل متحد رای نداد، مخالفان پاکستان را پناه داد، ستیزه‌جویان تجزیه‌طلب را حمایت کرد، بر بخشی از قلمروش ادعای مالکیت کرد و دردسر برای این کشور تازه تاسیس درست کرد.

امرالله صالح: بلی! آن زمان افغانستان این سیاست را داشت، بنا بر منافع و ملاحظاتی منطقی‌ای که در آن زمان وجود داشت، اما سود استراتژیک را پاکستان برد. نیروی خاصی در کوهات مستقر است به اسم اس‌اس‌جی؛ نیروی خدمات ویژه. این نیرو را امریکا به پاکستان ساخت و تا حال اس‌اس‌جی از حمایت امریکا برخوردار است. پاکستانی‌ها به امریکایی‌ها گفتند که ما متحد استراتژیک شما استیم اما از ناحیه افغانستان و شوروی تهدید می‌شویم، آنان می‌خواهند ثبات ما را برهم بزنند و ما را کمونیست بسازند. امریکا قانع شد و برای‌شان اس‌اس‌جی و نیروی هوایی ساخت. پاکستان هیچ‌گاه به امریکا نگفت که این کشور را در برابر هند تقویت کند، همیشه از ناحیه افغانستان امتیازهای استراتژیک گرفته است و افغانستان برای‌شان منبع درآمد است. اس‌اس‌جی همیشه بر ضد افغانستان استفاده شده است… طالبان را هم حمایت می‌کرد. ما زیر فشار، دچار تلاطم فکری شده‌ایم، اما آنان تا حال ثابت قدم‌اند.

پرسش: اما پاکستانی‌ها می‌گویند دلیل سرمایه‌گذاری‌شان روی خشونت در افغانستان ترس است. آنان می‌گویند با آن‌که شهرهای‌شان ناامن است، بخشی از قلمروشان را از دست داده‌اند، بحران امنیتی تهدیدشان می‌کند، از طالبان حمایت می‌کنند و کابوس آنان شکل‌گیری دوباره افغانستان زمان داوودخان است، افغانستانی که برای آنان دردسر ایجاد کند. آیا این ترس منطقی نیست؟

امرالله صالح: بیشتر مثال سوریه را دادم. اسراییل از نظام دولتی سوریه می‌ترسید، اما از پارچه‌پارچه شدن آن کشور استقبال می‌کند. پاکستان هم از دولت مقتدر در افغانستان می‌ترسد. آنان وقتی افغانستان پارچه‌پارچه بود و مزار، هرات و کابل جداگانه با پاکستان مراوده داشتند، خوش بودند. حال من روی این گپ می‌زنم که چگونه این ترس را گم کنیم. نسخه پاکستان برای این ترس طالب بود؛ دولت بی‌اقتصاد و بی‌دیدگاه به قول سمیع حامد کله‌های خالی و تفنگ‌های پر. ما نیاز به رابطه با پاکستان به‌حیث یک دولت داریم. پاکستان می‌خواهد این رابطه بین اقوام افغانستان با پاکستان باشد، نه بین دولت افغانستان و پاکستان. در زمان استاد ربانی، از قندهار جداگانه به پاکستان پرواز وجود داشت، از مزار جداگانه و از هرات جداگانه. از این وضعیت پاکستانی‌ها لذت می‌بردند. آنان به غربی‌ها می‌گویند که افغان‌ها توان ایجاد دولت مقتدر را ندارند، در حالی که مانع ایجاد دولت مقتدر خودشان هستند. این ترس را پاکستان ایجاد کرده است و افغانستان آن را گم کرده نمی‌تواند. در یک افغانستان باثبات، هیچ شهروندی داوطلب نخواهد شد تا پاکستان را بی‌ثبات کند، این آنان هستند که چرخه خشونت را می‌گردانند.

پرسش: اما در افغانستان ناسیونالیسم قومی‌ای وجود دارد که بر بخشی از قلمرو پاکستان ادعا دارد، آرمانش تجزیه پاکستان است. ترس را این‌ها ایجاد نکرده‌اند؟

امرالله صالح: ببینید، پایه‌ی این ادعا تاریخ و زبان است. پیشاور پایتخت زمستانی برخی از شاهان کابل بود. با امضای معاهده دیورند، پشتوزبانان به دو بخش تقسیم شده‌اند و موقعیت استراتژیک قوم پشتون خدشه‌دار شده است. اگر مثلا دوره امیر دوست‌محمد باقی می‌ماند با قلمروش، قوم پشتون دست بلند استراتژیک در منطقه می‌داشت. پاکستان و افغانستان واقعیت‌های نو تاریخی هستند. سرکوب احساسات نه با روشی که پاکستان در پیش گرفته است، امکان‌پذیر است و نه افغانستان می‌تواند با استفاده از زور خاکش را بازپس بگیرد. پس راه وسط چیست؟ اول باید همه بدانیم که تقسیم فرهنگی اقوام و زبان‌ها ممکن نیست. همبستگی فرهنگی پشتون‌ها هم باقی می‌ماند و با زور از بین نمی‌رود. یک قوم و زبان هیچ وقت از بین نمی‌رود. دیگر این‌که پنجاب تا سرحد مرگ، اجازه نخواهد داد پشتون‌ها به لحاظ قلمرو و سیاست به وحدت برسند.
مشکل پشتون‌ها با شمال افغانستان نیست، مشکل فرهنگی و استراتژیک آنان با پنجاب است. برای حل این مشکل با پنجاب نیاز به اتحاد ملی در افغانستان است. بعد از این اتحاد، حتمی نیست که مشکل ما با پنجاب از راه تفنگ حل شود. ببینید در دنیای امروز بین امریکا، کانادا و میان کشورهای اروپایی، سرحد وجود ندارد. کسانی‌که از داعیه اتحاد پشتون‌ها دفاع می‌کنند، بدانند که با آنان پنجاب مشکل عمیق استراتژیک دارد، نه غیرپشتون‌های افغانستان.

پرسش: برخی از نخبگان فرهنگی غیرپشتون افغانستان می‌گویند که شهروندان غیرپشتون قربانی آرمان‌های قومی نخبگان پشتون هستند. در پاکستان هم گفته می‌شود که ناسیونالیسم افزون‌طلب قومی در افغانستان همیشه به دشمنان پاکستان میدان داده است. فکر نمی‌کنید که اگر آجندای ناسیونالیسم پشتون محدود به قلمرو افغانستان و پشتون‌های افغانستان باشد، ترس پاکستان از ایجاد یک دولت مقتدر در افغانستان حداقل کاهش یابد، اگر از بین نمی‌رود؟

امرالله صالح: ببنید، ما غیرپشتون‌های افغانستان، با پشتون‌ها هم‌سرنوشت استیم. این را باید همه بپذیریم. اگر کسی فکر کند که ما می‌توانیم بدون پشتون افغانستان داشته باشیم، یا بدون فارسی افغانستان داشته باشیم، امکان‌پذیر نیست. سرنوشت اقوام غیرپشتون افغانستان با قوم پشتون، فراتر از حدی گره خورده است که حدس زده می‌شود. حال وقتی داعیه‌ای بلند می‌شود، اگر حنجره‌اش پشتون‌ها باشد، باز هم اقوام دیگر افغانستان در آن سهیم‌اند، با آن‌که هیچ فارسی‌زبانی در خوست زندگی نمی‌کند، اما با داعیه دیورند پیوند دارد. ببینید چه تضمینی وجود دارد که اگر امروز قوم پشتون قربانی یک معضله استراتژیک است، فردا یک قوم دیگر نباشد. چه تضمینی وجود دارد که پنجاب از فزون‌طلبی دست بکشد. چه ضمانتی وجود دارد که فردا پنجاب همه ما را نبلعد. هیچ قرینه‌ای وجود ندارد که در فردای تایید رسمیت دیورند، پاکستان سیاستش تغییر می‌کند. این کشور حاضر نیست هیچ نوع ضمانتی در این مورد بدهد. من مخالف این نظریه استم که اقوام غیرپشتون افغانستان، قربانی داعیه نخبگان پشتون در مورد دیورند هستند. در روز بد قوم پشتون عقبه اقوام غیرپشتون هستند و غیرپشتون‌ها عقبه پشتون‌ها. طالبان ظلم کردند. اقوام غیرپشتون کجا پناه بردند و از کدام راه به کدام کشور رفتند. این را باید فراموش نکنیم.

پرسش: گفتید رییس آی‌اس‌آی، برای ایجاد میکانیزم گفتگوهای محرمانه با طالبان به کابل آمده بود. دورنما را چگونه می‌بینید؟

امرالله صالح: فکر می‌کنم که در شش ماه آینده سطح خشونت بلند می‌رود. شاید تنها نرمش و بزرگ‌ترین نرمشی که پاکستانی‌ها نشان دهند، این باشد که خشونت و انفجار را در کابل کم بسازند، اما در کل خشونت افزایش می‌یابد. پاکستانی‌ها می‌خواهند از راه جنگ ساحه تحت تسلط طالبان را وسیع بسازندبرای آنان جغرافیای کنترول شده به‌وجود بیاورند. این حداقل نه ماه را در سال ۲۰۱۵ در بر می‌گیرد. بعد از آن شاید بازی‌هایی اجرا کنند که روحیه دولت و ملت افغانستان را بشکنند و بگویند که دفاع از دموکراسی، جامعه مدنی و این‌ها شعار است و بیایید از موقف ضعف مذاکره کنید. بعد مذاکره می‌کنند، اما پیش از دوسه دست‌آوردی که گفتم هیچ گاهی مذاکره را زمینه‌سازی نمی‌کنند. اما سوال این است که آیا پاکستان موفق می‌شود؟ اگر ما متحد شویم، پاکستان موفق نمی‌شود. اگر کابل در تفرقه باشد، در عقده انتخابات بجنگد و مصروف تقسیم باشد، ما موفق نمی‌شویم. حالاهم از نگاه روانی کابل در عقده انتخابات است.

پرسش: در مورد سه شخصیتی که برای مدیریت ارگان‌های امنیتی معرفی شده‌اند، چه نظر دارید، آیا می‌توانند نیروهای امنیتی را در فصل‌های جنگی آینده، مدیریت کنند تا ساحه کنترول طالبان وسیع نشود؟

امرالله صالح: تاریخ نشان می‌دهد که شاریدگی همیشه از بالا و در قشر سیاسی بوده است. عسکر هیچ‌گاهی تسلیم نمی‌شود. شاریدگی همیشه سیاسی بوده است. همیشه سیاستمدار پوسیده است. هیچ فرقی نمی‌کند که در راس کدام فرقه نظامی یا کدام وزارت امنیتی کی است. اما داستان بزرگ فلسفی و عقیدتی کابل برای عسکری که می‌جنگد چیست، این مهم است. ما باید دشمن فرضی و عینی را به عسکر تعریف کنیم. این بسیار مهم است در رهبری جنگ. اگر این چتر و تعریف وجود داشته باشد، نقش افراد، کلیدی نخواهد بود. اگر این چتر و تعریف وجود نداشته باشد، هر قدر که جنرال و وزیر قوی باشد، جلو شاریدگی را گرفته نمی‌تواند. امریکا عسکر ما را تمویل می‌کند، اما کاری که کرده نمی‌تواند ایجاد قشر سیاسی است. اگر قشر سیاسی بپوسد، عسکر دست از جنگ می‌کشد. در دوره امانی، پوسیدگی از سیاستمداران حاکم شروع شد. در دوره داوودخان هم داستان همین بود. در دوران داکتر نجیب، شاریدگی از کابل شروع شد، ولی عسکر می‌جنگید. وقتی پوسیدگی سیاسی کنترول شود، عسکر ما می‌جنگد.

پرسش: به‌عنوان سوال آخر، این روزها در تلویزیون‌ها می‌بینیم که فرماندهان طالبان پرچم‌های سفید را به زیر می‌کشند و پرچم‌های داعش را بلند می‌کنند، ظهور داعش را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

امرالله صالح: برای ما گپ نو نیست. تیغ و دست همان است، چه بیرق سفید باشد و چه سیاه. ما تجربه عظیم ایستادگی در برابر افراطی‌گری داریم که باید مدیریت شود. حاجی زرین‌گل، دیروز طالب بود، امروز داعش شد، این چیز مهمی نیست. ما بیست سال است که با این پدیده می‌جنگیم. داعش پول فرستاده است برای عده‌ای و آنان رنگ بیرق را تغییر داده‌اند. به‌نظر من داعش به‌عنوان تفکر نمی‌تواند این‌جا جایگزین شود، خلیفه در عراق نشسته است و از این راه دور نمی‌تواند کاری بکند. این مساله زیاد مهم و جدی نیست.

 

_

گفتگوی بالا از روزنامه هشت صبح گرفته شده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا