خبر و دیدگاه

آموزه هایی از تاریخ خود فرمانی ملی شاه حبیب الله

متن بیانیه دکتر بصیر کامجو در کنفرانس اروپایی لندن، مبنی برشناخت

“جایگاه شاه حبیب الله در تاریخ معاصر افغانستان”

 

بنام خداوند جان و خرد

خداوند نور و خداوند مهر

alt

 

َاول : پیدایی شخصیت تاریخی شاه حبیب الله :

شاه حبیب الله تاجیک تبار درسال ۱۸۹۰م. در ولایت کابل شهرستان کلکان تولد گردید. وازسال ۱۹۲۰ الی ۱۹۲۲ خدمت زیر بیرق را انجام داد. ودر سال ۱۹۲۴ به دورۀ دوم خدمت جلب گردید ودر سرکوبی شورش جنگ منگل سهم فعال گرفت،  وهمچنان به کمک مولوی عبدالحی پنجشیری به شهردوشنبه رفته در پهلوی گروه های مقاوم ملی تاجیکان علیه دولت شوروی سابق به مجاهدت پرداخت.  

حبیب الله ازسالهای ۱۹۲۶  تا ۱۹۲۸ م. رهبری نیروهای مقاومت مردم شمالی علیه دولت امانی را بعهده داشت. که در این روند مبارزه و مقاومت، دولت مجبورشد که در برابر نیرو های مقاوم مردم شمالی از درِ مفاهمه ومصالحه پیش آید. ” براثر یک توافق نامه ای رسمی میان ایشان ونماینده دولت در سال ۱۹۲۸ از جانب شاه امــــان الله، به حبیب الله خان رتبه ژنرالی اعطا گردید. علاوه براین براساس سه فرمان شاه امـــان الله به حبیب الله هشتاد و دو میل تفنگ ۳۰۳ بور با مقدار کافی کارتوس داده شد.” (۱)

بر اثرخود ایستایی  و خود ارادیت، جنبش مقاومت مردم شمالی برهبری حبیب الله خان، سرانجام دولت امانی را در جنوری ۱۹۲۹ سرنگون نمود .  

شتاب زدگی  در تحقق راهکار های مدنی دولت امان الله که متناسب به پذیرش سطح آگهی شعور اجتماعی جامعه نبود ازیکسو، تطبیق مالیات سنگین،  فقر و تهی دستی وانشقاق وچند گانی قومی، عدم قانونیت وتراکم انواع مظالم در هم آمیخته اجتماعی وده ها انگیزه درون کوفته ناشی از حاکمیت مطلقه نظام، ازسوی دیگر، همه دست بدست هم داده  اثرات أسف باری را در حیات اجتماعی مردم بوجود آورده بود.

این ناخرسندی اجتماعی درکل باعث انگیزه شورش وتحرک نیروهای اپوزیسیون در سراسر کشورگردید. ازجمله قیام ملاعبدالله گردیزی مشهوربه « ملای لنگ » درمارچ ۱۹۲۴ م. ،  قیام مردم شینوار وخوگیانی در ۱۹۲۷ م. 

بالاخره  قیام مردم شمالی در نوامبر و دسامبر ۱۹۲۸ م. بقیادت حبیب الله مشهور به خادم دین رسول الله بود، که پایه های حاکمیت دولت امانی رالرزان و شکننده ساخت و باعث زوال وسرنگونی آن گردید.

در هنگام تسخیر کابل، شاه حبیب الله بتاریخ  ۱۷ جنوری سال ۱۹۲۹ م. از شاه عنایت الله واعضای دولت امانی، بیعت نامه انتقال قانونی حکومت را پذیرفت. وبصورت رسمی برتخت شاهی افغانستان تکیه زد.

پس اززوال حکمروایی شاهنشاهی دود مان غوریان تاجیک تبار  در سال ۱۲۱۵ میلادی، حبیب الله خان اولین شاه است که، بعد ازگذشت ۵۳۲ سال حکمروایی دود مان تُرکان و ۱۸۲ و اند سال حاکمیت پشتونها(افغان ) در سرزمین آریان و خراسان (افغانستان ) بوده  که بار دیگر یک تاجیک تبار به سروری تخت شاهی می نشیند. واز ۱۷ جنوری  الی ۱۳ اکتوبر ۱۹۲۹م. بصفت شاه افغانستان خدمت می نماید.

دوم : پیدایی وزوال حاکمیت شاه حبیب الله :

شاه حبیب الله پیش ازاینکه حکومت امان الله را سقوط دهد، نادر خان در پاریس درچند ملاقات پنهانی با سفیرو قنسل بریتانیا جهت تعویض حکومت امانی وبعداً حکومت شاه حبیب الله، موفق به گزینه های مقدماتی دریافت حمایت سیاسی ونظامی دولت بریتانیا گردیده بود.

با بقدرت رسیدن شاه حبیب الله، نادر خان بیدرنگ با برادران خویش هاشم خان وشاولی خان بتاریخ ۲۳ فبروری ۱۹۲۹ م. ازفرانسه به هند برتانوی آمدند ودرمرز افغانستان سپاهی ازملیشه های سرحدی را تجهیز کردند ومجالی به آوردن تغییر در ساختار نظام به حکومت نوبنیاد شاه حبیب الله نداند. وجنگ میان ملیشه های سرحدی نادر خان و نیروهای نظامی حکومت با حدد تمام آغاز شد. ازجمله:

” … جنگی که درغزنی درگرفت بیست هزارسرحدی‌های پتان که با نادر آمده بودند کشته شدند اما نتوانستند غزنه را تصرف کنند.

اما بنا به وعده‌های که به هزاره‌های بامیان از طرف نادر داده شد هزاره‌ها از عقب به حبیب الله یورش بردند و وی را مجبور به عقب نشینی به زادگاهش کردند.

نادر با این شیوه ولایت غزنی و به همین ترتیب کابل را تسخیر کرد. بعد از تسخیر کابل، « محمد صادق مجددی » را با یک جلد قرآن شریف که نادربرای یقین دادن عفو حبیب الله از جانب خود مهر و دست خط نموده بود نزد او فرستاد و شاه حبیب الله به قرآن شریف احترام گذاشته، با بیست تن از یارانش وارد کابل شد. اما نادر خان بی حرمتی به قرآن شریف نموده و خلاف وعده یی خود، حکم به دار آویختن حبیب الله و یارانش را صادر کرد.  بتاریخ ۱۳ اکتوبر ۱۹۲۹ بوسیله پتان‌های بیرون مرزی تیر باران و بعداً به دار آویخته شدند. “(۲)

چون نادرخان وولی نعمت اش بریتانیایی وقت خوب می دانستند که شاه حبیب الله از تبار وخون جمشید و کیومرث، کاوه وکیقباد، کوروش بزرگ، ابومسلم خراسانی ویعقوب لیث صفار، اسماعیل سامانی، فردوسی بزرگ و مولانای بزرگ است. واین را هم درک می کردند که با استقرارحاکمیت شاه حبیب الله فرهنگ بومی سرزمین آریان ــ خراسان بار دیگر جای تاریخی خود را احراز می کند ودست آزمند بیگانگان را برای همیش از میهن خویش  کوتاه می سازد وبستر خود فرمانی ملی، دوستی و همبستگی ملی را میان شهروندان این میهن باستانی ایجاد می نماید.  

به پیروی ازین اندیشه بود که شانس تنفس کردن از جانب نادر خان و حامیان برتانوی اش برای ادامه حیات حاکمیت سیاسی شاه حبیب الله داده نشد. وحکومتش را در هنگام تولد شدن خفه نمودند.

برای شناسی بیشترمسئله، که چرا؟ بریتانیای وقت وخاندان آل یحاخان از رهبری  شاه حبیب الله هراس داشتند. در این مفهوم نهفته است که نیاکان شاه حبیب الله  بومی ترین ملیت در سر زمین آریان ــ خراسان می باشند که پیش از پنچهزار سال سروری این مرزبوم رابعهده داشته اند، اینک بگونه ایجاز بشرح حکمروایی دوره های تاریخ نیاکان می پردازیم

اول ــ شاهنشاهی پیشدادیان بلخ اجداد تاجیکان فارسها و کُرد ها.  

( دوران حکمروایی دوهزار و پانصد و پنجاه و شش سال  )

دوم – شاهنشاهی کیانیان بلخ اجداد تاجیکان وفارسها. 

(دوران حکمروایی حدود سیصد و اند سال)

سوم- شاهنشاهی هخامنشی ها اجداد تاجیکان و فارسها. 

(دوران حکمروایی ۲۲۰ سال )

چهارم- شاهنشاهی اشکانیان سومین سلسله دود مان تاجیکان.

(دوران حکمروایی ۴۷۶ سال )

پنجم – شاهنشاهی کوشانیا، چهارمین سلسله دود مان تاجیکان

(دوران حکمروایی ۳۱۵ سال )

ششم- پادشاهی طاهریان، پنجمین سلسلۀ دودمان تاجیکان

( دوران حکمروایی ۵۲ سال )

هفتم – شاهنشاهی صفاریان، ششمین سلسلۀ دودمان تاجیکان

(دوران حکمروایی ۱۴۱ سال )

هشتم- شاهنشاهی سامانیان، هفتمین سلسله دود مان تاجیکان

(دوران حکمروایی  ۱۳۰سال )

نهم  – شاهنشاهی غوریان ، هشتمین سلسله دودمان تاجیکان

(دوران حکمروایی ۶۷ سال )

سوم – کنه اهریمنی حاکمیت تک صدایی در افغانستان:

نادر خان بعد از قتل شاه حبیب الله ویارانش پایه های قدرت و حاکمیت تک صدایی نظام مطلقه شاهی همچو پار را مستحکم تر ساخت. جهت سرکوب وشکستن غرور ومطیع ساختن مردم، توانست جنگ و خشم و خشونت و تعرض وتصاحب آفریند. وبیاری گروه های مهاجم سرحدی خود، دو بار یکی به سال ۱۹۲۹ م. ودیگری به سال ۱۹۳۰ م. بسرکردگی محمد گل مهمند تحت نام این شعار:

 ” سراش ازمن ومالش ازشما ” بی باکانه مردم شمالی را قتل عام کردند ومرتکب بیشمارجنایت  ناموسی شدند.

با بقدرت رسیدن افغانها در سرزمین خراسان از سالهای ۱۷۴۷ میلادی تا کنون کشور ما در دوران ۲۶۷ سال دارای نظام های سیاسی ای بوده که درآن قـــــــدرت وحاکمیت دولتی ( قوه مقننه ، قوه قضائیه ، قوه اجرائیه ) پیوسته در دست یک فرد قرار داشته است. که وی زیر نام:  شاه ، امیر ، رئیس جمهوری ولاغیر هرچه دلش خواسته اراده کرده، تصمیم گرفته و عمل نموده   .

بر اثر استمرار چنین سیاست مطلقه، کشور از رشد و تکامل وهمزیستی و همگرایی واقعی باز ماند. ودر این مدت زمان میلیونها انسان بیگناه هم میهن ما ، قربانی سیاست های ضد انسانی این حکام خود سر و وابسته بغیر، گردیدند.

ازتجارب تاریخی کشورمی آموزیم که حکومات تک محور وتک صدا و مطلق عنان در جریان حکمروایی شان، فقط تعرض و غصب نمودند،  تشنج آفریدند، خون ریختند،  بدار آویختند،  قتل و کشتار کردند. وبیک کلمه ثبات وامنیت را در جامعه از ریشه خشکانیدند.  که این قتل وکشتار وقربانی گرفتن ها در کل، کم وبیش شامل تمام اقوام و گروه ها وشهروندان این کشورمی شود.

برای جلوگیری از ادامه چنین سیاست تک صدایی که هنوزهم جریان دارد،  کنون بایست وقایع تاریخ را باری با دیده باز وعقلانی بازشناسی کنیم. وازآموزه های عینی تاریخ معاصر میهن مان طرح راهبردی سیاسی: ” حل اساسی مسئله ملی در افغانستان”  را پیشکش نمائیم، و با دل وجان در راه عملی نمودن این طرح انسانی، گام عملی بدون هراس برداریم.

چهارم :” حل اساسی مسئله ملی در افغانستان (۳) ” :

به تأسی از آموزۀ مؤلفه های ساختاری حاکمیت مردم سالار، ” حل اساسی مسئله ملی در افغانستان ” دارای اهداف سیاسی،  انسانی وحقوقی می باشد. وعبارت اند از : واپسگیری آن ارزشهای هویت فرهنگی وتاریخی وملی سرزمین خورشید است که در روند سده های اخیربوسیله حاکمان ستمگستر وابسته بغیر، از جای تاریخی و بومی اش  بیجا شده وباید دوباره بسر جایش آورده شود.  تا زمانیکه این خشت های ارزشمند تاریخی بیجا شده ــ دوباره در جایش سفت نگردد، هیچگاه دیوار های واقعی صلح وآزادی و همبستگی ملی با این مهندسی های اهریمنی تعمیر نخواهد شد.

در واقعیت امر مرام این سند تاریخی ایجاد ملت یک پارچه خراسانی برمبنای ارزشهای عینی تاریخی وفرهنگی وعلمی حوزه تمدنی خراسان بزرگ، درجغرافیایی سیاسی کنونی کشور ماست. این راهبرد سیاسی  مولد همبستگی،  عدالت اجتماعی، صلح و آزادی می باشد. وآن ارزشــــها بترتیب در مؤلفه های زیر متجلی می گردد:

اول ــ استقرارهویت ملی:

که شامل دونگرش:

۱ ـ تغییرنام افغانستان به خراسان مدخلی دراه صلح جاویدان.

۲ ـ تسجیل زبان فارسی در قانون اساسی بمنزلت زبان تفاهم ملی.

دوم ــ استقرارامنیت ملی:

شامل دو نگرش:

۱ ــ شناسایی خط دیورند بمنزلت مرزمشترک بین المللی میان افغانستان و پاکستان.

۲ ـ تغییر اساسی در تمام اساسات خدماتی وتشکیلاتی قواعد واصول رزمی و دفاعی قوای مسلح افغانستان .

سوم ــ استقرارحقوق ملی:

شامل ارزشهای:

۱ ـ استقرار نظام پارلمانی وانتخابی بودن تمام ارگانهای محلی قدرت وادارۀ دولتی.

۲ ـ تغییر قانون اساسی برمبنای ارزشهای پذیرفته شده  حاکمیت مردم سالار.

۳ ـ انجام سرشماری دقیق نفوس وتوزیع شناسنامه های شهروندی همه پذیر خراسانی.

۴ ـ حق متعادل ملکیت بر زمین وحق متعادل مشارکت در حاکمیت سیاسی.

وده ها مؤلفه ها ی سیاسی وحقوقی دیگریکه صیانت و خوشبختی انسان شهروند کشور ما را ضمانت قانونی می نماید.

سلامت وسرفراز باشید

منابع ومآخذ

ــــــــــــــــــــ

۱ ـ رجوع شود به کتاب ” حبیب الله کلکانی مردی در حریق تاریخ ” ، نویسنده : دکتور خلیل الله وداد «بارش » ، ص ۷۷ .

۲ ـ رجوع شود به ” دانشنامه آزاد ” بخش : نادر شاه .

۳ ـ نوت : جهت معلومات بیشتر راجع بتوجیه علمی و تاریخی و سیاسی ” راهبرد حل اساسی مسئله ملی در افغانستان ” عنقریب اثری زیر این عنوان در خدمت دوستان وعلاقه مندان قرار خواهد گرفت .

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا