خبر و دیدگاه

پدر خوانده و نوچه ها

ahmad behzad

انتخابات دوم ریاست جمهوری افغانستان ( ۱۳۸۸ ) از جهات گوناگون و برای جوانب مختلف قضایای افغانستان عبرت آموز است. در روزهای اخیر انتشار کتاب خاطرات و تحلیل های رابرت گیتس وزیر دفاع سابق ایالات متحده امریکا سبب شد که پرونده آن انتخابات و افتضاح تقلب گسترده و سازماندهی شده تیم حاکم دوباره گشوده شود. صرف نظر از این که آقای گیتس وزیر دفاع جمهوریخواه حکومت اوباما از بازخوانی این پرونده چه مقاصد داخلی را تعقیب می کند، انتشار این کتاب و ادعاهای که در آن طرح شده است در آستانه سومین انتخابات ریاست جمهوری افغانستان برای مردم و جناح های فعال سیاسی ما حایز اهمیت است. اگر بخواهیم به صورت فهرست وار موضوعاتی را در این باب بیان کنیم ذکر چند نکته اهمیت ویژه ای دارد: 

اول – آنچه در انتخابات گذشته جنجال برانگیز شد جعلکاری وسیع و گسترده ای بود که تیم حاکم با استفاده از نفوذ خود هم بر دوایر دولتی و هم بر کمیسیون انتخابات آن را طرح و اجرا کرد. برخلاف تجربه انتخابات اول ریاست جمهوری که در زمان اقتدار جمهوری خواهان برگزار شد و در سایه رفوکاری های زلمی خلیلزاد همه از کنار آن به سادگی گذشتند، خوشبختانه این بار پافشاری داخلی و خارجی بر تقلب زدایی از انتخابات دوم منجر به رفتن انتخابات به دور دوم شد. 

دوم – سیاست مسامحه و چشم پوشی از تباه کاری های آقای کرزی و همراهانش در قدرت یکی از عوامل اصلی نابسامانی های امروز افغانستان است. در راستای همین سیاست بود که از تقلب در انتخابات اول ( ۱۳۸۳ ) چشم پوشی شد تا این که در انتخابات دوم به یک افتضاح بزرگ انجامید. در پرتو همین تساهل ملیاردها دالر کمک سخاوتمندانه جهان به افغانستان به جیب باندهای مافیایی داخلی و خارجی سرازیر شد و آنچه نصیب افغانستان شد سرشکستگی رکوردداری فساد در جهان بود. در کنار این همه فساد، جهت گیری های ناسالم حکومت کرزی در برخورد با موضوعات اجتماعی، امنیتی و انکشافی از دیگر نتایج سیاست سازشکارانه متحدین بین المللی ما با ارگ نشینان کابل بوده است. 

سوم – تمایل حلقاتی در داخل برای پدرخوانده یابی و از سوی دیگر سیاست نوچه پروری بعضی از متحدین ما از خارج در واقع می تواند دولبه یک قیچی باشد که تار منافع و روابط دراز مدت دو جانب را هدف گیرد.
در داخل افغانستان رویکرد پدرخوانده یابی سیاستی به قدمت عمر کشوری به نام افغانستان است. نگاهی به تاریخ این کشور می رساند که ارگ نشینان کابل همواره در تقلای یافتن اربابی در بیرون بوده اند تا با تکیه بر حمایت خارجی بر مردمان خویش حکم برانند. از همین رو فخر فروشان ارگ کابل ذلیل شدگانی بوده اند که حتی برای جیب خرج حکمروایی شان نیاز به مستمری ماهانه و سالیانه این و آن قدرت خاجی داشتند. 

در خارج واضح است که هر دولتی در فکر تأمین منافع خود بوده است و از همین رو – آن گاه که افغانستان اهمیتی می یافته است – برای تأمین منافع شان به سراغ شناخته شده ترین نوچه گان می رفته اند و با پیروی از مثل معروف ” کدخدا را ببین و ده را بچاپ ” سیاست استعماری خود را پیش می برده اند. 

چهارم – مداخله در روابط اجتماعی و مناسبات قومی جامعه افغانستان از موارد دیگری است که هرچند مسبوق به سابقه است و ریشه در همان تعاملات پدرخواندگی و نوچه پروری دارد، اما در طلیعه حیات نوین سیاسی افغانستان نیز تبارز یافت. امروز کمتر کسی است که از وقایع پشت پرده کنفرانس بن و چگونگی ظهور شخص گمنامی چون آقای حامد کرزی و جلوس وی بر ارگ کابل بی اطلاع باشد. 

در دور جدید سیاست نوچه پروری، جمهوری خواهان امریکایی با جلوداری کارگزار افغانی تبارشان زلمی خلیلزاد سعی وافر نمودند تا سیاست کهن را با مدل و روشی جدید پی گیرند. از دل همین سیاست بود که تخصیص ظالمانه کمکهای بین المللی به مناطق خاص کانالیزه شد. این سیاست نه تنها توسط تیم دیپلومات افغانی تبار امریکا بر کمک های این کشور حاکم گردید که در سکوت خبری و در فقدان دادخواهی اجتماعی مردم افغانستان در بیرون از کشور، بر توزیع و تخصیص کمکهای سایر کشورهای متحد نیز تأثیر گذاشت. در اینجا بیان یک خاطره به درک بهتر این موضوع کمک می کند: 

در سال ۸۸ در جریان سفر هیأت اپوزیسیون افغانستان به فرانسه فرصتی برایم مهیا شد تا در سالن حزب سوسیالیت در مقر پارلمان آن کشور سخن بگویم. وقتی به سیاست تخصیص کمکهای جهانی به افغانستان اعتراض کردم و با یادآوری مناطقی که از جریان کمک ها بی نصیب مانده اند، آن را ” مشوق برای جنگ بیشتر و مجازات مردمانی که جنگ نمی کنند ” خواندم، بانویی فرانسوی برخاست و با هیجان خاصی فریاد زد که من شوکه شدم از این که امروز دانستم با پول من و هموطنانم مردمانی که در افغانستان جنگ نمی کنند مجازات می شوند. در فردای آن سخنرانی وقتی به کابل برگشتیم با مراجعات مکرر دیپلومات های اروپایی مواجه شدم و در این میان یکی از آنان برایم گفت که در اروپا کسی تا هنوز صدای تان را نشنیده است و اگر همین سخن را پی گیری کنید بسیاری از سیاستها تغییر خواهد کرد. 

این همه می تواند نتیجه هوش و ذکاوت تیمی باشد که با موضع گرفتن در کانون های قدرت و ثروت جهان برای دوستان شان در افغانستان پدرخواندگانی مهربان و رئوف تدارک ببینند و از این سو نیز حامل پیام گردن گذاری نوچه گان بر اوامر و هدایات پدرخوانده باشند. 

با توجه به مواردی که برشمردیم می توان دریافت که لحن خاطره نویس کتاب رابرت گیتس چرا این چنین گزنده است و در خود چه پیامی را نهفته دارد. از همین رو تجمع بقایای سیاست کهن در پشت پرده یک تیم انتخاباتی که سودای بازگشت به عصر حاکمیت قبیلوی دارد و این رؤیای شیرین خود را با روش ها و متد های علمی ! مانند تعادل بخشی قومی به محابس و… دنبال می کند نمی تواند بدون محاسبه باشد. نگاهی به حضور سابقه دار چهره های ارشد این تیم در کانون های قدرت و ثروت و نقش سازمان بخش آن دیپلومات افغانی تبار در پشت پرده این تیم گویای این واقعیت است که سیاست کهن هنوز امیدوار است که ” در بر همان پاشنه سابق ” بچرخد. در آن سو پدرخواندگان نیز با خاطره های شان از سابقه ای خیال انگیز به مدد آمده اند.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا