خبر و دیدگاه

مناسب ترین راه انتقام گیری از قاتلان «کوچه بدل کردن» است

taliban_pointing1

دولت کرزی میخواهد از آشکارشدن بیشترپرونده ترور استاد برهان الدین ربانی جلوگیری نماید. دولت کرزی با نشر و پخش پیام های تسلیت دقیقا میخواهد پرونده ترور استاد ربانی را در کنار پرونده شهید جنرال داود, شهید سید خیلی و سایر شهدا گذاشته و به غبار فراموشی ها بسپارد. حساس ترین زمان برای تصمیم گیری برای نجات مردم فرارسیده است. با القاب شیهد, استاد بزرگ نمی شود خاک به چشم مردم پاشید. همان گونه که ترورست های جنایت کار طی نامه و نوار ارسالی از استاد ربانی  با القاب: استاد بزرگ , استاد محترم, ریس شورای عالی صلح و شخصیت با نفوذ از وی یاد کرده بودند, آقای کرزی نیز با همان القاب از استاد ربانی طی دو سخنرانی اش  یاد کرد. اوکه کم سوادیش در سخنرانی و شعر خوانی مشهور و مشهود است در یک برخورد عاطفی وفریب اذهان از اصل قضیه, دومصراع شعر اقبال لاهوری راکه  استاد برای مقامات پاکستانی خوانده بود با سه اشتباه به حاضران مجلس بازخوانی کرد.

اکنون به همه آفتابی شده که دوست کیست و دشمن کیست. با که جنگید و با کی صلح نمود. اما آقای کرزی در مراسم جنازه استاد شهید دوباره به پروسه مذاکره با جنایت کاران تاکید کرد و به آنها فهماند که با ایشان همکاراست و میخواهد پروسه ترور نخبگان به همین منوال پیش رود.

پرسش اصلی این است که از این پروسه خون آشام  چه عاید حال ماشده است؟

ماکه چیزی بدست نیاورده ایم , ماکه کوچکترین انعطافی از ترورستان ندیده ا یم, ماکه دها شخصیت ملی خود را ازدست دادیم , ما که خون دادیم چه بدست آوردیم. ما از تربیون ها صلح را پیشنهاد کردم در بدل پیشنهاد صلح در خانه ما به ما حمله کردند. ماکه برای نظم و امنیت کارکردیم در دفتر کارما به ما حمله کردند. ؟ ماکه غیر از ازدست دادن چیزی بدست نیاروده ایم. پس صلح و گفتگو به معنی چه؟ بکدام قیمت صلح؟ با کی صلح؟

آیا واقعا این پروسه باید ادامه یابد؟ آیا این مقدار قربانی بس نیست؟ آیا راه حلی غیر از تضرع و امتیاز دهی به ترورست راه دیگری وجود ندارد؟ آیا توحش را با ریخته شدن خون بی گناهان  پاسخ دهیم؟ آیا زمان آن نرسیده که طومار خون ریزی صلح در بدل خون را توقف دهیم و مردانه راه دیگری را پیش گیریم؟ آیا شرم نیست که هر روز از دست گروه ترورست و بی فرهنگ, یک ملت یک تمدن یک فرهنگ را به معامله بگذاریم؟ آیا وقت آن نرسیده که مشت محکمی بر دهن کرزی زنیم و میان سیاه و سفید تفکیک قایل شویم؟ آیا باز هم به سیاست گفتگو در بدل خون که کرزی به ادامه آن تاکید دارد گردن دهیم؟ مگر تاکید کرزی بر گفتگو باترورست ها نشانه گرفتن وریخته شدن خون داکتر عبدالله عبدالله , امرالله صالح , عطامحمد نور, اسماعیل خان , حاجی محمد محقق, جنرال دوستم, قانونی, وصد ها دلیرمرد دیگر نیست؟ صلح با کسی که اصلا نامی از صلح را نشنیده است و تمامی عمرش در تحجرورزی ,جهل , جمود فکری , غلامی بیگانه , مکتب سوزی , مسجد سوزی , سربریدن , بینی بریدن و هزاران جنایت و وحشت دیگر سپری شده است عملیست مردود در سه دین آسمانی , هفت دین زمینی و بلاخره در قاموس بشریت.

اگر ما دست استخبارات منطقه را در این قضایا دخیل میداینم و همه کاره میدان آنها را میشناسیم , پس گفتگو با طالب چه معنی دارد؟ وقتیکه سخن از مذاکره و گفتگو به میان می آید محوریت بر طالبان است وطالب طرف اصلی مذاکره شمرده میشود , زمانیکه بر مبنای همین سیاست گفتگو شخصیت های ما توسط همین جنایت کاران ترور میشوند, بلافاصله طالب ها را کنار میکشیم و پای استخبارات منطقه را به میدان می آوریم. و طالبان  را مردم ساده ای میخوانیم که از برخورداری چنین توانایی عاجز اند. از یک سو آنها را یک حرکت قوی میخوانیم که نادیده گرفتن شان با این قدرت و گسترده گی غیر معقول است ولی زمانیکه فاجعه می آفرینند و نخبگان ما را ترور میکنند , آنها را ضعیف پندادشته و لکه ملامت را از جبین شان پاک میکنیم و استخبارات بیگانه را مسوول ترور شخصیت ها میداینم.

ازیک سو اکثرمناطق جنوب را تحت کنترول طالب ها بداینم و سلطه شان را نیمی از کشور خوانیم ولی از سوی دیگر مرتکب شدن شان  را به جنایت و تررور شخصیت ها به بیگانه ها مرتبط سازیم. آیا این سیاست در صدد تداوم این جریان و بلاخره به قدرت رسیدن آنها نیست؟

این دوگانه گی در تعریف طالب ها که یک بار آنها را طرف گفتگو بدانیم و از طرف دیگر جنایت شان را به استخبارات این و آن مرتبط بدانیم به جز فریب، خدعه و نسل کشی چه میتواند باشد؟ آیا این یک سیاست فاشستی و قبیله ای نیست؟

من برای همه صلح دوستان میخواهم این پرسش را مطرح کنم که چه چیزی از این پروسه صلح بدست آورده اید. آیا چیزی بدست آورده اید یا که ازدست داده اید؟

آقای کرزی میخواهد به هروسیله ایکه شده با سخن رانی های عاطفی خویش بالای قضیه ترور استاد ربانی سرپوش گذاشته و با طرفندهای موجوده که ساختن کمیسون تحقیق وبررسی است به فاجعه نقطه پایان بگذارد.

در مراسم تدفین و خاکسپاری استاد که درتپه وزیر محمد اکبرخان برگذارشده بود ابتدا از ورود امرالله صالح جلوگیری به عمل آمد و زمانیکه داکتر عبدالله عبدالله میخواست سخنرانی نماید مایکروفون به طور عمدی قطع شد تا صدا ها و احساسات حاضرین که همه برعلیه پاکستان, ترورستان, آقای کرزی و آقای مارشال فهیم «طبیله سالار» است  بلند نشود.

مراسم خاکسپاری طوری ترتیب و مهندسی شده بود که با سخنرانی کوتاه پسر استاد و برادر استاد با ابراز تشکری و اظهار همدردی مردم خاتمه یابد. اما زمانیکه آقای داکتر عبدالله نزدیک مایکروفون شد چند آواز برخواست که مایکروفون را قطع کنید.

هرورزی که از ترور استاد میگذرد بر معامله ها , پنهانکاری ها و توطیه های پشت پرده دولت در تبانی قتل استاد ربانی افزوده میشود. دولت میخواهد با اعطای لقب« شهید صلح» و القاب استاد شهید , استاد بزرگوار و… از افشاء سازی و به دادگاه کشاندن ترورست های جنایت کار و به دادگاه کشیدن نیروهای امنیتی خویش که کوچکترین اقدامی در جهت شناسایی و خنثی سازی ترور  انجام نداده اند جلوگیری نماید. و از بی کفایتی و بی خاصیتی ارگان های امنیتی به ویژه استخبارت ناکاره خویش طفره رود و خاک در چشم مردم افگند.

زمانیکه کرزی آمریکا را به قصد کشور ترک کرد همه منتطر و امیدوار بودند که ایشان سیاست مشخص و روشن خود را درقبال این جنایت نابخشودنی وسیاست تازه  دولت اعلان خواهد کرد. اما دیده شد که طبق آدام و رسوم بر گفتگو با ترورستان تاکید کرد تا بر دادگاه کشیدن و گرفتن انتقام خون شهید استاد ربانی.  

تروریزم و قبیله گرایی که بخش عمده کشور را تهدید میکند باقوت و دهشت مضاعف درصدد به خاک و خون کشیدن مردم اند. وسیله ایکه اکنون نزد شان وجود دارد و هرزمانی که خواسته باشند  به وحشت و دهشت  دست زنند همان مسله مذاکره و گفتگو است. هرزماینکه  سیاست مذاکره با چاشنی تلخ تضرع بلند میشود بلافاصله یکی از نخبگان را به کام مرگ میبرد.

این بار باید همه بدانند که تاکید و تکرار برپروسه گفتگو با جنایتکاران ,سفاکان خیانت نا بخشودنی است . زمانیکه ما  نخبگان بزرگ سیاسی و نظامی خود را یکی پی دیگر درراستای یک پروسه ناکام  ازدست میدهیم  و هیچ چیزی بدست  نمی آوریم چه نیازی برای استمرار آن وجود دارد؟

دولت کرزی عمدا به سیاست نسل کشی فتوا داده است. یک ترورست با یک پیام تکراری وارد کابل میشود چندین روز را در مهمانخانه شورای عالی صلح سپری میکند اما  معاون شورای عالی صلح با اکثریت اعضا از وجود آن فرد بی خبر است , ریاست امنیت ملی از جریان ورود این ترورست بی خبر است.  وکسانیکه خبردارند ستانکزی , واحدی و اقای کرزی است.

جریان ترور استاد ربانی میرساند که حلقات درونی در تبانی با شورای ترورستی کویته طرح قتل استاد ربانی را ریخته اند. بسیار پرسش برانگیز است که در جریان ترور استاد , ستانکزی و اقای واحدی زخمی میشوند و آقای ستانکزی بعد از منتقل شدن به شفاخانه چهارصد بستر اردو بلافاصله توسط آمریکایی ها به بگرام انتقال داده میشود. این خود نشان میدهد طرح پلان تروراقای استاد ربانی یک توطیه از قبل چیده شده بوده برای ازمیان برداشتن نخبگان سیاسی شمال.

درمسایل جنایی شریک جرم مجرم است. ستانکزی و واحدی که ترورست را در داخل خانه استاد رهنمایی کرده اند باید پاسخ گو در مقابل مردم باشند. این ها با وجود این که در پیام کتبی و نوارصوتی آن  ترورست مطلب و پیام تازه ای ندیده بودند چگونه  به عنوان آورنده پیام ویژه برای جناب استاد ربانی شهید اورا تاخانه استاد آوردند؟

ارگان های امنیتی این دولت سراپامفسد در برنامه قتل استاد ربانی مجرم اند. آنها اندک ترین کار استخباراتی را در کنترول و بازرسی این ترورست انجام نداده اند. مسوول استخبارات با بی شرمی تمام اعلان میکند که از ورود و وجود این شخص در داخل پایتخت آگهی ندارند.

دولت کرزی بنابر ملاحضلات قومی, معامله گری های منطقوی  میخواهد دوست و دشمن را مٌحیلانه چنان باهم عجین سازد که مردم از تشخیص سفید و سیاه ناتوان شوند. دشمن را دوست و برادر خواندن قربانی های جبران ناپذیری را بر پیکر نخبگان کشور وارد نموده است.

اینک باز هم میبینم که آقای کرزی در مراسم تدفین استاد به تداوم مذاکره و گفتگو با جنایتکان تاکید میورزد.  مذاکره و تداوم گفتگو با دشمن سفاکی که رزیلانه و بزدلانه از دستار, از لباس زنانه , از وجود کودکان , برای قتل مردم و نخبگان مردم ما کمر بسته است.

صلح با کی؟

صلح با کسی که هرروز خون میریزد هرروز وحشی گری میکند ,هر روز در پاسخ به صلح انتحار و ترور میکند, صلح با مهمانی که میزبان را در خانه اش ترور میکند.

مردم دیگر از این صلح به خون آغشته که هر روز فاجعه می آفریند خسته شده اند و میخواهند که طومار این صلح تررو محور خاتمه یابد. صلح با جنایت کار عین انکار حق است. کفر را آگاهانه پذیرفتن بهتراست از افتیدن در دامن جنایکاران و کوردلان بی فرهنگ.

مردم خواهان به دادگاه کشیدن جنایت کاران اند نه مرثیه خوانی و پیام خوانی های عوام فریبانه و بی معنی.

در اخیر پیام من برای نخبگان باقی مانده که هنوز تیغ جهل و جنایت به حلقوم شان نرسیده این است این است که ترورست ها با محموله های از بم سایه وار به دنبال شما اند.  هنوز  که دیر نشده تصمیم شجاعانه گیرند و صف خود را از کوردلان , قبیله سالاران و بی فرهنگ های آدمکش جدا سازید. بهترین راه انتقام گیری از قاتل «کوچه بدل کردن» است و بس.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا