خبر و دیدگاه

بازی بی منطق صلح عربستان

karzai_arab_king

مساعی صلح جویانه عربستان در افغانستان رابطه در ریشه و عوامل بحران این کشور دارد بحران که سرنوشت آن با آژندای بلند و میان مدت حلقات و کشور های که استراتژی های متضاد را در منطقه رهبری میکنند پیوند خورده تبلور هر گونه طرح را که به حل این منازعه تمام شده و منافع کلیه طرف های ذیدخل در امور افغانستان را در خود جا دهد دشوار ساخته است.

مدیریت ماجرای افغانستان و ایجاد قابلیت های مهار آن در بسته ی مکانیزم حل منظومه ی بحران منطقه که عامل تهاجمی شدن پالیسی برخی کشور ها در معضل افغانستا گردیده است امکان پذیر  و منطقی تلقی میشود نه در تلاش های غرض آلود و جهت دار سیاسی و  زمان میتوان  به روند صلح در افغانستان امید وار بوده نتیجه ی مثبت از آن انتطار داشت که بحران این کشور در یک مکانیزم جامع و شامل همه ی قضایای بحران زا نظیر رابطه پر تشنج هند و پاکستان و نگرانی ایران از وجود نیرو های آمریکای در افغانستان و ادعا های ارضی که بر  روابط خارجی افغانستان سایه گسترده است  مورد  بحث و بررسی قرار گیرد.

اگر از منظر رقابت های موجود میان کشور های منطقه که طی دهه های پیشین قادر  به زرع مهره های تاثیر گذار در بازی افغانستان گردیده اند نشست های صلح میان جریان های جنگ افغانستان از آغاز دهه نود تا کنون مورد تحلیل قرار گیرد دیده میشود که این تلاش ها به منظور آرایش تقابل های جدید بخاطر تغیر روند وقت و شکست بن بست بسود طرف مشخص دخیل در ماجرای افغانستان بوده است نه رسیدن به خط اخیر این منازعه.

به همین دلیل نشست صلح اسلام آباد و مکه مکرمه در دهه نود میلادی که به ابتکار عربستان و نقش پر رنگ پاکستان و حضور بی رمق ایران تشکیل شد منجر به تلفیق جدید در بدنه ی بحران افغانستان مکون از حزب  گلب الدین , جنبش ملی و  حزب وحدت زیر  چتر شورای نا متجانس همآهنگی گردید آنزمان عربستان به دلیل مخالفت جناح وهابیزم  با دو  رکن عمده ی شورای همآهنگی حزب وحدت و جنبش ملی سیاست خارجی خود را بطور مقطعی بسمت دولت وقت افغانستان جهت داد و موسسه ی دینی این کشور که در اختیار وهابی میباشد با صدور فتوای تشکیل جبهه ی جدید در افغانستان را خلاف عهد خواند.

اما سیاست عربستان با ظهور حرکت طالبان در افغانستان مجددا به به قالب کهنه ی خود که در قبال مسایل منطقه در همآهنگی با پاکستان طراحی شده است برگشته این کشور  فعالیت خویش را در افغانستان در چارچوب سیاست مهار دوگانه ی ایالات متحده که هدف آن تغیر نظام سیاسی در کشور های ایران و عراق بود منسجم نمود.

اگر به تحول اخیر در سیاست خارجی عربستان پرداخته شود پیداست که رویکرد تهاجمی سیاست خارجی این کشور در قبال تحولات منطقه با سیاست قبلی و محافطه کارانه عربستان در تضاد قرار دارد و مهم ترین این تحولات به بحث تغیر  رژیم بعث در عراق مربوط میشود روند جدید دولت و ملت سازی در عراق به فروپاشی عراق دروره ی بعث انجامید و در اثر این تحول شیعیان و کرد های عراق که به دلیل حمایت عربستان از رژیم بعثی بغداد دل خوشی چندان از این کشور ندارند در ساختار سیاسی عراق صاحب جایگاه پرقدرت شدند و از نظر دولت مردان سعودی این تحول در عراق چالش امنیتی برای کشور آنها محسوب میشود سعودی ها در انتخابات پارلمانی گذشته در عراق با به صحنه کشیدن ایاد علاوی تلاش نمودند تا شرایط عراق را به روند قبل برگردانند که در زمینه با صرف هزینه ی هنگفت موفقیت کسب نکردند و در شرایط جدید منطقه پس از موج اعتراضات مردمی در جهان عرب و با توجه با موضوع عراق در قبال بحران بحرین و سوریه که با پالیسی ایران همنوا است نگرانی سعودی ها بیشتر قابل درک میشود.

بنا بر این تحولات منطقه از سال دو هزار  و سه میلادی و سقوط رژیم بعثی بغداد  و دور اعتراضات مردمی در کشور های عربی  عربستان  را که منحیث مهره اصلی بازی علیه امتداد نفوذ روز افزون ایران در منطقه نقش ایفا میکند به چالش گرفته سیاست خارجی و میانه رو این کشور را وارد فاز تهاجم نموده است مواضع تند سعودی ها در  قبال نا آرامی های سوریه , حمایت این کشور از  دسته های مسلح  مخالف نظام  بشار اسد و اعزام نیرو  جهت سرکوب خیزش مدنی مردم بحرین که در همخوانی مواضع ایالات متحده  در قبال روداد های جدید خاور میانه  دنبال میشود بیانگر این است که دولت سعودی در سیاست تهاجمی خویش در نظر دارد بازی را در بستر حضور ایران در منطقه گسترش دهد عربستان میخواهد با پیوستن به روند صلح افغانستان که منجر به تثبیت مهره قوی طالبان در بدنه ی دستگاه سیاسی افغانستان میشود حلقه ی به زنجیر بازی  خویش ضد ایران اضافه نماید و آمریکا نیز از این رویکرد جدید عربستان حمایت میکند.

برگشت عربستان به بازی بی منطق در افغانستان با توجه به سیاست تند که این کشور پس از تحولات منطقه اتخاذ نموده است ناشی از  پر رنگ شدن نقش ایران در اثر دگرگونی اوضاع خاورمیانه میباشد سعودی ها با ادغام طالبان در بحث های روند صلح در افغانستان که در ماه های اخیر تقویت شده است میخواهند شرایط دهه نود را در قالب متوازن با سیاست جامعه جهانی اعاده نموده افغانستان را به سکوی فعالیت های بی رویه و خصمانه خود علیه ایران مبدل سازند.

اما از تضادها و تناقضات میان طالبان که پیش شرط های خروج نیروهای خارجی از افغانستان و عدم امضای پیمان راهبردی با آمریکا را قبل از پیوستن به روند صلح  مطالبه نموده اند و گفته های دولت آقای کرزی که طالبان باید قانون اساسی کشور و مشروعیت رژیم وی را بپذیرند در حال که این گروه نه تمایلی به قبول قانون اساسی دارد و نه دولت  فعلی افغانستان را مشروع میپندارد بگذریم نقش عربستان در روند صلح افغانستان بهای سنگین مبدل شدن این کشور  به میدان رقابت های خصمانه علیه ایران و حذف مشارکت بخشی از مردم را از ساختار سیاسی کشور میخواهد که بجای حل معضل افغانستان را از هیجان فعلی به بحران ناشناخته ی سوق میدهد که پیامدهای آن غیرقابل پیشبینی میباشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا