خبر و دیدگاه

خروج از افغانستان تغییر در استراتژی و ادامهء بحران

AfghanistanMap_flag

سال ۱۹۹۷ میلادی زمان که موج نسل کشی و تطبیق سیاست زمین سوخته و تصفیه ء جسدی بر اساس ملامح قومی و مذهبی توسط گروه طالبان در افغانستان بالا گرفت و زن را بجرم زن بودن سربازان سایه خدا در انظار عام شلاق می زدند و زمان که سازمان های مدنی و نهاد های غیر دولتی در جوامع غربی در اعتراض با آنچه که در افغانستان اتفاق می افتد نبض ضمیر جامعه ء جهانی را به سنجش فراه خواندند روز نامه وول ستریت ژورنال در توجیه سکوت غرب پیرامون حوادث جاری افغانستان نوشت ( آنچه که در افغانستان پس از تجاوز ارتش شوروی میگذرد رابطه به منافع ملی ایالات متحده دارد و با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی می باید جهان بر شالودهء استراتژی جدید این کشور تنظیم گردد و افغانستان که فاصلهء دوری با مفاهیم مدرن جامعهء مدنی و دموکراسی دارد در حال حاضر نیازمند استقرار و تامین امنیت گذرگاه های پمپاژ نفت میباشد سکوت فعلی و جنگ احتمالی آینده غرب در افغانستان در جهت تحقیق اهداف های بلند تحلیل و پیش بینی میشود که با ادامه بحران خلاق در این کشور با گذشت زمان لایه های آن قابل رویت میشوند).

زاویه های پنهان و آشکار را که روزنامهء وول ستریت ژورنال دریک مبهم گوی در توجیه سکوت غرب در قبال اعمال دهشت افگنانه طالبان که تا آنزمان منحصر در داخل افغانستان بود اشاره نمود منبعث از استراتژی ایالات متحده بعد از فروپاشی اتحاد جمهوریت های شوروی وتک قطبی شدن جهان میشود که بدون درک و جمع بندی بانک اهداف آن نمیتوان به اسباب حضور نظامی آمریکا در افغانستان پی برد و پذیرفت که آمریکا تا چند سال آینده بر وجود نظامی خویش در افغانستان خط میکشد.

با غروب اندیشه های دکتورین مارکس و هیگل و حذف عنصر پورلتاریا از جدول جامعه های شرقی و افول ستاره کمونیزم اتاق فکر استراتژی گذاری که راهکار های تامین منافع ایالات متحده را در آینده های دور در سیاست خارجی این کشور ترسیم میکند آنطور که سامویل فلپس هاتنگتون نظریه پرداز و استراتژیست آمریکای توضیح میدهد به این نتیجه می رسد که رقابت میان تمدن ها بخاطر دست یابی به اهداف اقتصادی و نظامی ادامه پیدا نموده به قطب بندی های جدید در جهان موازی با نفوذ ایالات متحده که کابوس جنگ سرد را موفقانه پشت سرگذاشته می انجامد .

البته تمدن های جدید که ممکن است در آینده منحیث قطب های مخالف ایالات متحده تنومند شده منافع ملی این کشور را به خطر مواجه کنند از جهات به تمدن غرب از لحاظ شکل نه جوهر نزدیک اند اما ارزش و منافع تمدن های آسیای و روسیهء ارثوذکس با منافع تمدن غرب تفاوت های دارد از اینرو انسجام میان دیدگاه های نظریه پردازان مانند سامویل فلپس و سیاست گذاران ایالات متحده که راهکار های دراز مدت را بخاطر تامین حوزه های امنیتی و منافع اقتصادی معین میکنند وجود دارد.

سامویل فلپس ها پس از هضم پیامد های جنگ سرد و پیروزی آمریکا در این نبرد بحث و دیدگاه های استراتژیک خویش را روی مهار بستر خاستگاه های احتمالی قطب های جدید در روسیهء ارثوذکس, کشور های اروپای شرقی, تمدن کانفیشویس چین و مبارزه علیه کشور های در حال رشد اسلامی مانند ایران متمرکز نمودند.

از این رهگذر است که برخی روداد های خشونت بار جهان پس از فروپاشی شوروی در دهه نود مانند بحران بالکان و تفکیک یوگسلاویا جنگ چیچن و ظهور طالبان در افغانستان در مثلث جیواستراتژی مهمی به وقوع پیوسته زمینه ایجاد سکوی پرش برای ایالات متحده به سمت مهار قدرت های در حال رشد را که ممکن است در آینده منافع این کشور را به آزمون بگیرند مساعد نمود.

از آنجای که منافع ایالات متحده بروز قدرت های جدید در عرصه سیاست جهانی را بر نمی تابد نقد دیدگاه های قیصر گونه که سیر سیاست خارجی این کشور را مشخص میکند و به ندرت اتفاق می افتد در جهت دهی افکار عمومی آمریکا نمی تواند موثر واقع شود.

سیاست گذاران ایالات متحده با معتبر شمردن ظرفیت های سه عنصر مهم موجود در روسیه اراضی زراعتی, منابع زیر زمینی و کادر های علمی به این عقیده بودند که این کشور توان مهار بحران اقتصادی را که عامل فروپاشی شوروی گردید در یک جغرافیای فشرده داشته وبرگشت روسیه در عرصهء بازی عامل اختلال مجدد میزان روابط حاکم بر سیاست جهانی را که ایالات متحده رهبری میکند میشود از اینرو هدف از مداخله نظامی در جنگ بالکان و تفکیک یوگسلاویا بخاطر بر چیدن بساط روسیه از این منطقه بود که از دید راهکاری ربط به مساله حقوق بشر نداشت و اینگونه شعار ها در ادبیات سیاسی ایالات متحده تنها در چارچوب منافع ملی این کشور قابل تعریف هستند.

بحران در چیچن نیز از منبع استراتژی مهار بروز بازیگران جدید علیه منافع آمریکا تغذیه شده هدف اصلی این جنگ به منابع نفتی دریای خزر که دو منفذ ورود به بازار های جهان ازطریق روسیه و ایران دارد گره میخورد ایالات متحده در این جنگ میخواست با کشیدن چیچن از چتر نفوذ روسیه موفق به زرع مهره موثر در منطقهء قفقاز گردیده زمینهء عبور لوله های نفت و گاز دریای خزر را از طریق باکو و چیچن به بازار های اروپا ممکن سازد.

اما روس ها نا آرامی ها در چیچن را که به وسیله ایالات متحده سازماندهی میشد تهدید علیه منافع ملی خویش پنداشته در یک واکنش جدی بر عمر ادارهء خودگردان اصلان مسخدوف پس از دیدار وی با رئیس کلنتن در واشنگتن نقطهء پایان گذاشتند بدینترتیب فصل پایانی و نیمه تمام بحران چیچن به نفع روس ها رقم خورده سناریوی امتداد لوله های نفت و گاز دریای خزر به بازار های جهان ازطریق چیچن به شکست مواجه شد.

با در نظر گرفتن دو سناریو بالا منحیث الگو روشن میشود که میان جریان های رادیکال اسلامی که به حذف اسلام میانه باور داشته ظابطه ها را با محیط پیرامونی خویش در سایهء شمشیر تنظیم نموده بر اصل رابطه مسالمت آمیز میان ملت ها که اسلام بر آن تاکید ورزیده است اعتنای ندارند و ایالات متحده همواره بطور مقطعی زمینه های مشترک همکاری وجود داشته است که در این میان ایالات متحده در راستای تحقیق منافع خویش بهر جسته و با میان تهی شدن قاسم مشترک برنامهء مسخ پاد زهر ها را عملی نموده است.

افغانستان در اطلس استراتژی جدید ایالات متحده منحیث مرکز ثقل مبارزه علیه تمدن ها و قدرت های مخالف در غیاب کابوس کمونیزم در شرق و جنوب شرق آسیا علامت گذاری گردیده بود و با تکیه بر معیار های استراتژی شناسی درک و بررسی اصول و مبانی راهکار های استراتژی جدید ایالات متحده و تعریف اهمیت جیوپولتیک افغانستان ظهور طالبان در دهه نود را میتوان بازی کلان استخباراتی به همکاری پاکستان بهدف مساعد ساختن زمینهء حضور ایالات متحده در منطقه پذیرفت.

ماهیت و هدف استنساخ گروه طالبان در اشباح خانه های استخبارات پاکستان که در تبانی با استراتژی های حجیم وعریض انسجام یافته با منافع ملی اسلام آباد صورت گرفت و بیباکانه بر ارزش های انسانی شمشیر راند در سخنان آقای باچر بیشتر قابل درک است آقای باچر عضو کانگرس آمریکا که بیست سال عهده دار پرونده افغانستان بود سال ۱۹۹۹ میلادی همکاری های دور انظار ایالات متحده با طالبان را جزء از استراتژی کشورش به منظور دست یابی به منابع نفتی کشور های آسیای میانه و اعمال نفوذ در قلب آسیا دانسته افزود بخاطر حضور در بحر هند که دارای اهمیت ویژه بوده به گذرگاه های مهم تجارتی وصل میشود آمریکا نیاز به متحدین مثل پاکستان و وجود نظامی در منطقه دارد.

روبرت کاپلان استراتژیست آمریکای بر این عقید است در حال که چین برنامه افزایش نیروی دریای خویش را در صدر جدول توسعهء نظامی قرار داده هزینه هنگفت را در این زمینه تخصیص داده است و به شکل صعودی بر رقم گشت های دریای این کشور افزوده میشود طبیعی است که رقابت میان قدرت ها بخاطر دست یابی به کنترول بحر هند بالا میگیرد وضعیت بحرانی صومالی و نگران کننده یمن, نبرد استخباراتی آرام ایران و اسرائیل در منطقهء شاخ آفریقا و سرمایه گذاری سپاه پاسداران ایران در جزیره های واقع در تنگهء باب المندب که منحیث مراکز آموزشی شیعیان یمن و فرماندهی عملیات استخباراتی در کشور های شاخ آفریقا استفاده میشود در پیرامونی بحر هند اتفاق می افتد که منافع ملی آمریکا را در معرض خطر جدی قرار داده است و حفظ منافع غرب در بحر هند مستلزم وجود پایگاه های استخباراتی و نظامی غرب در منطقه بخصوص افغانستان که در غرب چین شمال غرب هند و جنوب کشور های آسیای میانه و شرق ایران واقع است میباشد.

اهمیت بحر هند در تامین امنیت امارت نشین های حاشیهء دریای فارس که در چشمه های نفت غوطه ورند و منافع اقتصادی غرب زمان مورد توجه قرار گرفت که سال ۱۹۸۱میلادی جنگ نفت کش ها با ایران آسیب پذیری منافع دریای اعراب و غرب را به نمایش گذاشت.

از اینرو هدف ایالات متحده از امضای پیمان راهبردی با افغانستان که گذرگاه مهم نفتی, تجارتی و نردبان عبور به کشور های آسیای میانه و بحر هند محسوب میشود این است که بر مبنای این پیمان میتواند پایگاه های نظامی و استخباراتی خویش را در افغانستان حفظ نموده و با قایل شدن نقش برای پاکستان در این بازی کنترول بحر هند تنگهء باب المندب, هرمز و گذرگاه ملقا در جزیره سومطره مالیزی را بدست آورد و به منظور تحقیق این هدف آمریکا مراکز را در کشور های ترکیه, کویت و بلغاریا تاسیس نموده است که شش هزار عمله در این مراکز سرگرم فعالیت اند.

بنابرین نباید فراموش نمود که جنگ افغانستان بر پایهء استراتژی تامین منافع اقتصادی و نظامی ایالات متحده در منطقه آغاز شده است و موضوع خروج نیروهای این کشور تا چند سال آینده از افغانستان در جهت تغیر استراتژی و بقای مراکز نظامی و استخباراتی آمریکا در افغانستان بر مبنای الزامات پیمان راهبردی که قرار است میان دو کشور به امضاء برسد تحلیل میشود که مسلما لنگر انداختن گشت های دریای آمریکا در بحر هند و فعالیت های گستردهء جاسوسی این کشور در منطقه باعث تشدید تنش میان چین, ایران و روسیه از یک طرف و ایالات متحده از طرف دیگر گردیده بر عمران بحران افغانستان می افزاید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا