چرا نهضت دانشجویان خاموش شد؟
از ۴۶ سال پیش محصلانی که در ساحه کارته ۴ با پولیس برخورد کرد، دورانی آغاز شد که هر چند کوتاهمدت بود؛ اما نشانهی خود را بر روند تحولات سیاسی افغانستان برجای گذاشت و فصلی از تاریخ معاصر افغانستان را رقم زد. اما این فصل هنوز چندان ورق نخورده است. بهرغم برخی مقالههای ارزنده، مطالعات صورت گرفته در اینباره، هنوز اندک است.
و بخش عمدهی ارزیابی اکثراً به عنوان تابعی از اوضاع و شرایط زمانه و تمایلات سیاسی یا سراسر ستایش بودهاند یا یکسره نفی و انکار؛ بنا بر این، گوشههای زیادی از این نهضت در تاریکی قرار دارند. مقالهیی که پیش رو دارید گوشهی از این نهضت را ارزیابی میکند. در آغاز باید بگویم که من در دههی۴۰ هم محصل و هم استاد بودم و در دهه ۸۰ مدتی وزیر تحصیلات عالی. دههی صداها: نسل دههی ۴۰، نسلی پویا، انقلابی و تحولطلب بودند. اکثریت دانشجویان که در این دهه به دانشگاه راه مییافتند، از طبقات پایین و غیرممتاز جامعه بودند. چنین کسانی در خانههای گلی روستایی بزرگ شده بودند و بیعدالتیهای اجتماعی را به چشم سر مشاهده کرده بودند. این نوع محصلان عموماً در لیلیه مرکزی زندگی میکردند. درعین زمان نخبهگان شهری که بیشتر محصلان فاکولتههای حقوق، اقتصاد و طب بودند نیز در نهضت دانشجوی سهم فعال داشتند.
در دههی ۴۰، محصلان از اعتبار بالایی در بین جامعه برخودار بودند و جامعه به آنها این روحیه و اعتماد به نفس را داده بود که شما سازندهی جامعهی فردای افغانستان هستید و مردم به آنها به چشم و چراغ جامعه میدیدند. به عنوان نمونه، وقتی که حکومت در اوایل می ۱۹۶۹ «ثور ۱۳۴۷» لیلیه دانشگاه را بست، مردم کابل اقدام به جمعآوری اعانه برای محصلان لیلیه کردند.
در دههی ،۴۰ دانشگاه کابل یکی از اصلیترین عرصههای ظهور و حضور احزاب سیاسی بود و محصلان، مهمترین گروه مخاطب افراد سیاسی که هنوز رسمیت حاصل نکرده بودند. به این ترتیب نهضت دانشجویی علیرغم تنوع گرایشهای سیاسی و صفبندهایی داخلی به یکی از اصلیترین بازیگران عرصهی سیاست بر ضد نظام شاهی بدل شده بود.
آنچه از چشم مسوولان پنهان بود، نطفهبندی جنبشهای چپ و راست در میان محصلان بود. جنبشها در جایی در حالی نطفهبندی بود، که به نظر میرسید نقطهی قوت نظام باشد. ساختمانهای مدرن برای تدریس و تجارت و لیلیه مدرن چهارطبقهای که شباهت به یک هوتل چهار ستاره داشت. این ساختمان جدید را علیحضرت ظاهرشاه به دست خود افتتاح کرده بود.
نگرانی ظاهرشاه از فضای موجود در دانشگاه کابل از آغاز تظاهرات سوم عقرب ۱۳۴۴ آغاز شده و تا کودتایی که منجر به سقوط وی شد. دلیل نهضت دانشجویی را در دههی ۴۰ میتوان به دو دسته تقسیم کرد. یکی داخلی و دیگری خارجی. 1- داخلی: موجودیت بیعدالتیهای اجتماعی، فساد اداری، فقر روستایی و افراط و تفرقه در زندگی شهر یکی از دلایل اصلی نهضت دانشجویی بود؛ اما حمایت وکلای ملی و انقلابی چون میر علی گوهر غوربندی، نظرمحمد خان طالقانی، محمد یوسف خان سیغانی، میر محمد صدیق فرهنگ، محمد شاه رحمتیان، حاجی عبدالرزاق خان توفیق، ببرک کارمل، داکتر اناهیتا راتبزاد، حفیظالله خان امین و غیره از جنبش دانشجویی را میتوان ذکر کرد. ۲- خارجی:
شکل گیری این جنبش با اوجگیری جنبش دانشجویی در اروپا و امریکا هم زمان است. شرایط سیاسی آن زمان مثل جنگ سرد، پیروزی انقلاب کیوبا، انقلاب الجزایر، جنگ اعراب و اسرائیل، جنگ ویتنام عواملی بودند که بر بستر آن عامل پایهی چگونگی روندها و خصوصیات این جنبش موثر گردید.
در دههی ۴۰، رادیکالیزم انقلابی جوانان جریان دموکراتیک نوین به طور عمده فضایی سیاسی دانشگاه را فرا گرفته بود. تعداد زیادی از محصلان که عضویت این سازمان را نداشتند، به حامیان خاموش آنها تبدیل شده بودند.
شعله، با شعار مرگ بر امپریالیزم و سگهای زنجیریاش، مرگ برسوسیال امپریالیزم پل پای ماوُ را تعقیب میکرد؛ اما به مرور زمان از طرفداران جریان شعلهی جاوید کاسته شد و جریان دموکراتیک افغانستان و جوانان مسلمان هر دو شعله را تضعیف کردند.
آغاز تظاهرات از دانشگاه و جایگاه میتینکها، شعارها و فریادها، پارک زرنگار بود. در دههی دموکراسی ۵ وزیر و ۷ رییس دانشگاه تغییر و تبدیل شدند؛ اما آنچه همواره از سوی رهبری دانشگاه و حکومت نادیده گرفته میشد، علت اعتصابهای محصلان و زمینههای آن بود. در حالی که کاستیهای زیادی در محتویات کتاب، نوع تدریس، شیوههای بروز کردن شیوههای تدریس وجود داشت.
از سوی دیگر، در بین محصلان، نیروهای چپی و راست افراطی وجود داشتند. چپهایی که انقلابهای شوروی و چین را پشت سر داشتند و دانششان تا کلاسهای درسی دانشگاه نیز رسیده بود. راستهایی که منابع الهام خود را از اخوانالمسلمین مصر میگرفتند.
دههی خاموش: در دههی ۸۰، موضوعات حادی چون تقلب در انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات پارلمانی، انحصار پستهای دولتی در دست پنجاه فامیل، کشتار مردمان ملکی به دست طالبان و قوای ناتو، فساد اداری، بیکاری تحصیلکردگان و ایجاد پایگاه دایم نظامی امریکا، همه و همه موضوعات سرنوشتساز برای مردم افغانستان بود.
در دههی ،۴۰ محصلان در تحولات اجتماعی و سیاسی نقش فعال داشتند؛ اما در تحولات دههی ۸۰، آنها اکثراً بیتفاوتاند. چرا؟ در حالی که وسیلهی تجمع محصلان در دههی۴۰ شبنامه بود و در دههی ۸۰ فیسبوک و تویتر اند.
دلایل بخشی از خاموش شدن نهضت دانشجویی را باید در فاصلهی نسل جستجو کرد. نسل دههی ۴۰، نسلی پویا، انقلابی، کتابخوان و تحولطلب بود. چنانچه دراین دهه ما شاهد یک جنبش تودهای به شکل مردمی بودیم. در ابتدا ( سوم عقرب ۱۳۴۴) این جنبش یک جنبش خودجوش اجتماعی نه سیاسی بود، ولی بعد از برخوردهای پولیس و قوای ضربه با محصلان، این جنبش را رادیکالتر و ستیزهجوتر کرد.
بار اول صدای محصلان روزهدار به تاریخ ۲۱ عقرب ۱۳۸۱ با تجاوز پولیس در حریم مقدس دانشگاه که در آن چندین محصل کشته و زخمی گردید، خاموش گردید. بعد از کشته شدن حبیبالله حیدر محصل فاکولته ادبیات به تاریخ ۱۳ عقرب ۱۳۸۳ در روز روشن در صحن دانشگاه کابل، باعث شد تا شاهد تولد دوباره جنبش دانشجویی به شکل اعتراضی باشیم. اما برای بار دوم صدای اعتراضی محصلان توسط برخورد شدید پولیس در حصه دهمزنگ خاموش شد.
حوادث دههی ۸۰ دقیقاً تکرار همان حوادث دههی ۴۰ بود ( کشته شدن سدال سخندان در صحن دانشگاه و تجاوز پولیس در حریم دانشگاه) با یک تفاوت که این بار (دهه ۸۰) با تلفات سنگین همراه بود؛ اما نتیجهی آن، یکی بود؛ سرکوب.
اما سکوت محصلان دلایل دیگری هم دارد. پناه بردن محصلان به راحتطلبی و آسایش شخصی و مصروف ساختن رسانهها به برنامههایی چون امریکن آیدول میلیونر و سریالهای هندی و قومگرایی در نهادهای تحصیلی که باعث جلوگیری از تشکیل اتحادیهی سراسری محصلان میگردد.
رخنه کردن طرز تفکر قومگرایی در نهادهای اکادمیک، باعث گردیده تا محصلان نتوانند با یک صدای واحد اعتراضشان را در برابر زندانی ساختن استاد محب بارش، لت و کوب استاد عین الدین نصر و به تعلیق انداختن وظیفهی استادی استاد احمد ضیا رفعت، بلند کنند.
گفتنی است که استادان دانشگاه از یک نوع مصونیت اکادمیک در تمام دنیا برخوردار اند؛ اما در افغانستان، تقرر، انفکاک و تعلیق استادان از صلاحیت شورای فاکولتهها، شورای علمی دانشگاهها و شورای عالی تحصیلات عالی وزارت است و هیچ مرجعی دیگری حق تعلیق استادان را ندارد؛ اما تغییرات پرشتاب جمعی در سطح کشورهای عربی، نسل سرشماری از جوانان و محصلان را به میدان آورده است.
آیا تندبادهای میدانهای سبز، التحریر، مروارید و دانشگاه صفا به پارک زرنگار خواهد رسید؟ جواب این سوال را آینده خواهد داد.
__
برگرفته از روزنامه ی ماندگار