خبر و دیدگاه

کرنیل داودزی دپلومات افغانستان

daudzai_isi

هر قدر انتظار کشیدیم مقامات مسئول در برابر وکیل مدافع پاکستان واکنشی نشان ندادند بالاخره ناگزیر شدم تا وظیفه اخلاقی و ملی خود را انجام دهم زیرا پیامبراکرم (ص) میگوید: هر که از شما منکری را دید با دست خویش تغیرش دهد و اگر نتوانست با دهن خود و اگر بازهم عاجز بود با قلب خویش — “وچه منکری قبیح تر از اینکه ببینی گیسوی مادر وطن در دست دشمن غدار تواست ولی فرزندش عوض مادر از دشمن دفاع کند؟ گرچه میخواستم درین باره خیلی با شرح و تفصیل بنویسم ولی ازأنجائیکه قباحت انکار نماینده خاص و سفیر کرزی از نقش و مداخله پاکستان اظهر من الشمس است و شخص خودش نیز فرد معلوم الحال دیگر باین اشاره کوتاه بسنده کردم چرا که أنچه عیان است چه حاجت بیان دارد؟    

موضوع:                                                                                                                                            

نخبه های کشور بعد از قتل اسامه هی گلوپاره میکردند که حکومت افغانستان باید ازین چانس استفاده کند تاجامعه جهانی راوادار سازد که بر پاکستان فشار بیأورند جناب داودزی سفیرکبیر و نماینده خاص رئیس جمهور در مهم ترین سفارت کابل در جهان که بنام مادر سفارتهای افغانستان معروف است ازین چانس خیلی خوب استفاده واز مواضع مردم افغانستان دفاع کرد زهی ازین انتخاب ریاست جمهوری او گفت: حضور مخالفین ما در پاکستان لزوما بدین معنانیست که مورد حمایت حکومت یا فوج و استخبارات پاکستان قرار داشته باشند” خصوصا چنین دفاع را وزیر مختار افغانستان درشرایطی ازفوج واستخبارات دشمن میکندکه حتی در داخل دولت پاکستان از حمایت تروریزم علیه فوج واستخبارات شعله های خشم زبانه کشیده وحامیان تروریزم درین کانون توطئه سخت دست پاچه شده اند بلی در حالیکه دشمن در حالت کوما قرار داشت کرزی از طریق وزیرش باو دوا فرستاد تا مبادا حریف بمیرد و فلم قهرمان سازی ناتمام ماند. ازین سفیر بیسواد وناعاقبت اندیش ازکسیکه ازیک طرف ازایران پول دریافت میکندوازجانبی بامریکاعلیه ایران گذارش داده ومیگوید: ازوجودم خیلی پریشان بودند” باید پرسید که أیا بدون علم وحمایت دولت و استخبارات افغانستان یا هند یا جمهوری اسلامی رهبران و نیروهای مخالف پاکستان یعنی طالبان پاکستانی مثلا میتوانند درین کشور ها فعالیت سیاسی نظامی کنند؟ سوال دیگر هم ازین سفیر پاکستان در امور افغانستان این است که أیا گاهی سفیر هندوستان در أبلیس أباد گفته است که گرچه کشمیریها و برخی گروه های پاکستانی علیه ما در جنگ اند ولی فوج و استخبارات پاکستان درین جنگ نقش ندارند. تا دیروز پاکستان ادعا میکرد که ما بوزیرستان کنترول نداریم و بخاطر افغانستان فوج خود را قتل عام کرده نمیتوانیم  حتی خانم بهتو گفت: من نمیتوانم امنیت ربانی را در کابل بگیرم” و گیلانی نیز با زبان مودبانه تر عین گپ را در ارگ چندی پیش زده و در حقیقت گفت: تروریزم مشکل خود افغانهاست ” ولی امروز بنیانگذار و پدر معنوی تروریزم از پایگاه نظامی پاکستان دستگیر میشود قصریکه با سیم خار دار و تکنالوژی امنیتی تجهیز و در قلب أبلیس أباد قرار دارد سفیر افغانستان نیز علیرغم این سند میگوید: نباید فوج و أی إس أی را در حوادث کشور دخیل پنداشت”

مگر امکان دارد که ملاعمر یا گلبدین چند سال در اشرافی ترین منطقه کابل یا قندهار با خانواده واولادشان لمیده باشند ولی حکومت وامنیت ملی خبر نشود؟حالانکه صدام حسین رئیس جمهور و رهبر حزب پرنفوس بعث نتوانست حتی چند ماه در زیر زمینی کشور خودش بماند؟ بگذریم از اینکه حمیدگل ، فضل الرحمن ، قاضی حسین ، خانم بهتو، نوازشریف ، گوهرایوب ، مشرف و دیگر رهبران نظامی ، سیاسی و مذهبی پاکستان در ین سی سال چه گفتند؟ و چه کردند؟ و چگونه بابر وزیر داخله پاکستان بر خلاف همه اصول انسانی و حقوقی وارد مزار میشود تا دوستم را با خود برده و شورای همأهنگی را در پشاور سازندو صدراعظم پاکستان در پارلمان کشورش میگوید : اگر من هیچ خدمت دیگری بوطن و مردم نکرده باشم همین بسکه اردوی افغانستان را از میان بردم و مشرف مستقیما فرماندهی جنگ علیه دولت قانونی افغانستان را که در سازمان ملل نماینده دارد خودش بدوش گرفته و قبل از اینکه در اجلاس شورای امنیت اشتراک نماید تالقان را تصرف میکند تا در ین مجمع جهانی بگوید که شما دیگر چرا “امارت اسلامی افغانستان” را هنوزهم برسمیت نمی شناسید؟ و بعد از یازدهم سبتمبر تیم خود را بألمان فرستاده و سرنوشت بن و لویه جرگه ها و انتخابات را رقم میزند و یک هفته طیاره های نظامی پاکستان القاعده و طالیان را از شمال انتقال داده و هزار جنگجوی پاکستانی که اکثرشان فوج و استخبارات اند از زندان های افغانستان بنابر در خواست صریح مشرف أزاد میشوند که بگفته احمد رشید بحران امروز افغانستان نتیجه سهل انگاری وخوشباوری امریکاو خروج جنرالان پاکستان و فرماندهان القاعده و طالبان از کندزوبغلان است که توانستند بار دیگر خودشان را در برابر حکومت کرزی تنظیم نمایند مگر اینها هنوزهم شواهد مداخله نیستند؟                                          

نفس پایگاه ها وقرارگاه ها و مراکز ترنینگ وتولید تروریستان وحتی حضورشان در پاکستان أخر میتواند تصادفی باشد یا حضور رهبر القاعده در مرکزاتمی پاکستان ؟ بگذریم از اینکه مرحوم غفورزی ، ویکیلیکس و ناتو چقدر اسناد و شواهد مداخله و نقش پاکستان را برملا ساختند پس دیگر داودزی هنوزهم چگونه سندی میخواهد ثابت کند که علیه کشورش پاکستان و ایران جنگ اعلان ناشده ای را رهبری میکنند؟                       

جالب تر اینکه مشرف در حالیکه همیشه مبتنی بر همان اصل تفرقه انداز و حکومت کن سنگ دفاع از پشتونها را در برابر اقوام دیگر افغانستان به سینه میزند باری گفت : پاکستانیها تروریست نیستند بلکه قبائل سرطان دنیاست” یعنی پشتونها تروریست و خطرناک اند و نباید به جرم پشتونها مردم پاکستان مجازات و توهین شوند ولی امروز سروکله رهبر و بنیانگذار تروریزم از خانه پنجابی و سندی کشیده میشود حالانکه داودزی علیه وطنداران کشور خود چنان خصمانه ونژادپرستانه برخورد میکند ولی در برابر بیگانه چنین عارفانه از حیثیت پشتون تجاهل میورزد ؟ علت شکست ماهم این است که همیشه کور خود و بینای بیگانه هستیم؟همیشه دربرابردشمن سرخم ولی با وطنداران درستیزو.             

اگر هم بخاطر اعاده حیثیت مردم افغانستان خصوصا پشتونها بود باید حکومت فوق العاده ازین شرایط استفاده نموده و برخ دنیا میکشید که تروریزم پدیده افغانی نبوده و از تولیدات و صا درات پاکستان و اعراب است در حالیکه برعکس سفیرقبیله میگوید : حضور اسامه در اسلام أباد تصادفی و بدور از علم فوج و استخبارات پاکستان بوده و نباید گناه اسامه را بگردن أی أس أی انداخت چراکه ما خود تروریست میسازیم و تروریست هستیم و اسامه را نیز درابیت أباد پشتونها مخفی کرده بودند و نه مشرف و کیانی ، مغز مصاحبه داودزی همین است زیرا فوج و استخبارات پاکستان از منافع پنجابی و سندی دفاع میکند و امروز پنجه اتهام دنیا بسوی قبائل است و همه متفق القول اند که پشتونها حامی و مدافع تروریزم اند گرچه تریاک در قبائل زرع میشود ولی تجارش نیز پنجابی و سندیست ودر همه دنیا متهم پشتون بنابر همین علت است که هیچ أبروی به پشتون در جهان دیگر نمانده است و شاید امروز پشتونها بدنام ترین و منفورترین قوم دنیا باشند که ناشی از خیانت پاکستان میشود پنجابی ها که پشتونها را خطری بر حاکمیت خود و تمامیت پاکستان میدانند بنام دوستی و در نقاب دین چنان رسوا و سرکوب کردند که دیگر هیچ مرجع دنیا فریادشان را نخواهد شنید                

چرا وقتیکه اسامه درابلیس أباد کشته میشود پاکستانی چنان واکنش نشان میدهد ولی هر روز صدها پشتون در قبائل کشته میشوند کیانی فقط مرثیه میخواند؟بخاطریکه سالانه چندین ملیار دالر ازین ناحیه حق السکوت بدست میأوند طوریکه جهاد مردم افغانستان را فروختند از دولت پاکستان بگذریم که دنیا را گروگان گرفته بود بلکه هر پاکستانی چند ألبوم از شهداء و معلولین ما ساخته و تجارت میکردند پس پاکستانی در خون فروشی تخصص دارد                                         

دفاع سفیر و نماینده کرزی از پاکستان پرده از یک خیانت دیگر بر میدارد و ازین معلوم میشود که حکومت از قتل اسامه راضی نیست و این را خطری برای طالبان و گلبدین و یک دستأورد امریکای میداند که کرزی با همه نیرو کوشیده بستر شکست اوباما را در افغانستان هموار سازد اگر چنین نیست مگر یک سفیر حق دارد که از دشمن دفاع کند؟ کار سفیر فقط تکرار و تشریح مواضع کشورش است وبس بنابرین واضح است که رئیس جمهور باو دستور داده تا هرچه برادران ناراضی خصوصا گلبدین و حمیدگل و شجاع پاشا میخواهند بکنند.                                                                          

چرا چنین دفاعیه های را سفیرا مریکا نکرد؟ بلکه برعکس موضع خیلی تندتر از مقامات کشورش گرفته و به پاکستان اخطار داد که اگر دست بکار نشود امریکا خودش بقیه رهبران القاعده و طالبان را دستگیر خواهد کرد چرا سفیر سعودی نگفت که : اسامه باستخبارات پاکستان ارتیاط نداشت؟ چرا سفیر انگلیس بدفاع از پاکستان برنخاست که نماینده خاص کرزی ؟ در صورتیکه تا بدین حد پاکستان در دولت افغانستان نقش و نفوذ قوی داشته باشد مگر میتوان علیه تروریزم مبارزه کرد؟                                                                                                                                          

چه کسی نداند که بعد ازبن أی إس أی بطور سازمانیافته و سیستماتیک در ادارات نظامی و ملکی افغانستان از ارگ گرفته تا ولایات عناصر خودش را تنظیم و عوض نیروهای مخالف طالبان و دشمن شناس جابجا کرد ؟ گرچه کرزی خودش درین خیانت بانگیزه های نامشروع وبنابر مشوره وفشار مشرف نقش داشت ولی خوشبختانه امروز کتوازی معاون امنیت ملی و نعیم لالی رئیس امنیت داخلی پارلمان بعد از ده سال فعالیت   دشمن در بطن دولت اعتراف میکنند که مخالفین و استخبارات پاکستان بقدر کافی در نیروهای امنیتی جذب شده اند” کاشکه فقط در نظامی چنین بود و بس      

در حقیقت ائتلاف شمال که با ثر اختلافات داخلی وتوطئه و نیرنگ خلیلزاد و مشرف دیگر فروپاشیده و افغانستان به خانه ملانصرالدین تبدیل شد و کرزی حتی برای خود خارج از حوزه نفوذ پاکستان در جنوب با دیگارد هم یافته نتواست دشمن توانست عوض طالبان دولت خود را بسازد حتی خیلی از پاکستانیهای پشتون تبار بنام افغان در نظامی و ملکی توظیف شدند که تروریست کابل بانک در ننگرهار از وزیرستان بود و برادری گفت : در کنار ما درمکرویان خانواده یک مقام ارشد حکومت حتی یک کلمه فارسی یاد نداشت وهمیشه مابین خود اردو صحبت میکردند” بنابرین اداره بعد از طالبان کاملا در خط منافع پاکستان سیر میکند و تا کنون شاهدیم که حتی مخالف سرکوب مخالفین وگرفتن موضع جدی علیه پاکستان وتعریف دشمن هستند و این لوبی و ستون پنچم دشمن حتی از مجازات تروریستان جلوگیری میکنند چنانچه علیرغم وعده های جدی کرزی نه تروریستی که بروی دختر قندهاری تیزاب پاشیده بود مجازات شد و نه پولیسی که ۶۰ تن را در ننگرهار تیرباران کرده وبعدهم گفت : من از کشتار مردم لذت می برم” در حالیکه ستون پنجم دشمن یعنی طالبان دولتی شائعه پخش کردند که او تکلیف روانی دارد و نیز اخراج سازمانیافته فرماندهان مخالفین از محبس دومین ولایت مهم کشور و توبیخ والیان و فرماندهانیکه علیه طالبان بر خورد قاطعانه میکنند بعنوان اینکه نباید پشتون رابکشید یعنی هویت قومی دادن تروریستان بحیث سپر دفاع از دشمن خود میرساند که چقدرأی إس أی و مخالفین در دولت ما دست بالا دارند وحتی جلو تبلغیات علیه طالبان را گرفته اند حالانکه خود بهتر از هر کسی میدانند که هر قدر بدشمن ترحم شود تلفات مردم بیشتر خواهد شد و قربانیان تروریزم در نخستین قدم پشتون اند پس هر که از مخالفین حمایت و نقش پاکستان را توجیه میکند بدون تردید و شایدهم نا خودأگاه طرفدار قتل و کشتار پشتونهاست بگذریم ازاینکه تروریزم چقدر تأثیر روانی و حیثیتی برین قوم دارد؟  

داودزی یکی ازین ایجنت هاست که تازه نقاب از چهره مکارش برافتاد چرا وزیرخارجه در برابر سخنگوی استخبارات پاکستان سکوت کرده است ؟ چرا شورای ملی اهانت داودزی به قربانیان تروریزم را تجاهل میورزد؟ چرا کرزی یک جاسوس پاکستان را سفیر و دیگرش را رئیس دفتر ساخت ؟ با چنین خیانت های خطرناک مگر وضع افغانستان بهبود خواهد یافت ؟ سخنان دیروز داودزی شباهت زیادی بدفاعیه های فاروق وردک از طالبان دارد که گفت : در انفجارها و انتحارها نقش ندارند و دیگر مکاتب را نخواهند سوزاند حالانکه همین دیروز چهار دانشجو را برادران کرزی سربریده و یک مکتب را در ننگرهارهم بأتش کشیدند که برای وردک تبریک عرض میکنیم.                                                     

کاسه چینی چون صداکند
خودصفت خویش اداء کند

چنین شهادت های زور میتواند سندی باشد برای پاکستان که در مجامع بین المللی ودیدارهای خصوصی که بگوید: کابل از مبارزه ما علیه تروریزم کاملا واقف و قانع است و نقش ما در افغانستان مثبت و مورد حمایت مردم أنکشور است چنین سندی خیلی معتبرتر و خطرناکتر از اسناد ویکیلیکس و مقامات خارجی است که بقدری تکرار میشود که دیگر بامور عادی تبدیل شده است در تازه ترین اخبارهم شنیدیم که أی إس أی از ملاعمر خواست که باید کویته را ترک نماید اگر ارتباط نداشته باشند چطور از او میخواهد؟ گفته میشود طالبان باستخبارات پاکستان اخطار دادند که اگر برهیرشان ضرر برساند افشاگری خواهند کرد اگرملاعمروگلبدین وحقانی در پاکستان کشته یا دستگیر شوند افتخارش برئیس جمهور افغانستان بر میگردد که همیشه فریاد میکشد که تروریستها در کشور ما نیستند و با کشتار مردم ملکی نمیتوانید تروریزم را شکست بدهید یقینا وقتی پاکستان باین نتیجه برسد که دیگر از تروریزم نمیتواند استفاده کند وهمه رازش برملا شده است جنگ در افغانستان خاتمه خواهد یافت بنابرین جانب افغانی هرقدر بردشمن فشار أورده بتواند بیشتر از مخالفین دور میشود.             

در حقیقت کرزی یک اسم است افغانستان را گروهی رهبری میکنند که در ماحول کرزی صف کشیده و او را مشوره میدهند وقتی این تیم هنوزهم باور نداشته باشند که پاکستان در کشورشان مداخله میکند وطالبان وگلبدین درحوادث خونبار افغانستان دخیل اند و حتی زمانیکه معارف و دانشگاه و مدارس و مساجد افغانستان خود طالب تولید کنند و محاکم  و حکومت سنگر طالبان باشد چگونه میتوان با تروریزم مبارزه کرد؟                                                                  

امرالله صالح میگوید: امنیت ملی در ۱۵۰ صفحه نتائج تحقیقات و ارزیابی های را بریاست دولت تقدیم کرد که پاکستان از موضع دشمن با ما برخورد میکند و باید هم ما یک استراتیژی واضح در برابرش بسازیم ولی تعدادی از همکاران رئیس جمهور بدفاع از پاکستان پرداخته و تلاش های امنیت ملی را خنثی کردند بنابرین دیدم که دیگر وجودم درین دولت اشتباه است ” امروز هم لطف الله مشعل میگوید : شبکه حقانی ، سپاه صحابه ، لشکرطیبه ، طالبان ، القاعده و أی إس أی دوروی َ یک سکه اند و در پاکستان چار صد مدرسه است که از طرف استخبارات اداره میشوند و توسط کشور های خلیج تمویل ، وزیردفاع ملی وداخله نیز میگویند پاکستان در حوادث کشور ما دخیل است وتا زمانیکه استراتیژی افغانی پاکستان تغیر نکند صلح و امنیت بافغانستان برنخواهد گشت زیرا که این جنگ میان طالبان و حکومت افغانستان نیست بلکه جنگ استخبارات پاکستان علیه ماست ولی داودزی میگوید: استخبارات پاکستان حتی از حضور کمپ ها و قرار گاه ها و مراکز ترنینگ و خانه های مخالفین ما خبری ندارد چون وظیفه استخبارات مداخله در امور سیاسی نظامی و خارجی نیست و نباید برف خود را بر بام دیگران نداخت خصوصا درین شرایطی که دزد با پشتاره دستگیر شده، مگر گاهی خرم ؛ داودزی ، فاروق وردک و نبیل اعمال رهبرشان گلبدین راتقبیح کرده اند؟ گاهی اعمال طالبان را محکوم کرده اند یا حتی میگویند در ترورها و جنایات نه حزب اسلامی دست دارد و نه طالبان و بالاخره نقش پاکستان را نیز منتفی کردند؟ أخر وظیفه سفیر دفاع از دشمن و مواضع مخالفین است یا؟            

به مجردیکه سفیرروسیه نتوانست از موضع کشورش در لیبی بدرستی دفاع کند فورا رئیس جمهورش اورا برکنار کرد ولی داودزی بر خلاف عرف دپلوماتیک از موضع دشمن دفاع و همه ادعاهای مردم و دولت افغانستان و جامعه جهانی را دروغ و افتراء باستخبارات پاکستان خواند ولی هنوزهم که هنوزاست در وظیفه خود برحال مانده و نه کرزی نه شورای ملی نه وزارت خارجه و نه شورای امنیت ملی درین مورد اقدامی کردند حالانکه توقع میرفت بنابر عرف دپلوماتیک بخاطریکه دولت افغانستان نشان دهد که نظر او موضع رسمی افغانستان نبوده و کابل از مداخله و نقش ویرانگر پاکستان مطلع و ناراض است او را خلع وظیفه دست کم تبدیل میکردند که خود غیرمستقیم پیامی بود بابلیس أباد که مادر خواب نیستیم.                                                                                                                            

اهل علم میدانستند که داودزی جاسوس استخبارات پاکستان در ارگ هست و حالا مستقیما به سخنگوی أی إس أی تبدیل شده وقتیکه ایجنت سفیر شود نمیتوان غیر ازین توقع داشت مگر در کدام عرف دپلوماتیک و قانون و حقوق بین الدول است که سفیر و نماینده یک کشور از مواضع کشور دیگری دفاع و اتهامات علیه خصوم کشورش را ردکند؟ این را میگویند غلامی و خیانت ملی ، ما دیدیم که عین گپ داودزی را سلمان بشیرهم در کابل تکرار کرد.                                   

مگر او را فرستادند که ترجمان دیکته های استخبارات و مقامات پاکستان باشد یا از مواضع مردم افغانستان دفاع کند؟ یک سفیر باید با منطق و استدلال قوی از حقانیت کشور خودش دفاع کند امروز در کشورهای مختلف و اسرائیل حکومت ها مردم را براکت بسته میکنند و تصویر جنایات أنها در سراسر دنیا پخش میشود ولی بازهم سفراء و نمایندگان این حکام از مواضع کشورشان دفاع میکنند حالانکه موضع پاکستان از دوره شاهی تا کنون در قبال افغانستان خصمانه بوده است و حتی اخترعبدالرحمان طرح حریق کابل را میریزد و جنرال حمیدگل که ازتبار جنرال گلبدین و کرنیل داودزی است نافذش میکند و بعدهم لشکر وحشت انگیزی از ملیشه های دیگر پاکستان را با بر خان با مارت میرساند.                                 

مگر او را بخاطر تبرئه کردن دشمن و توجیه مداخلات و دفاع از مواضع پاکستان تعین کردند؟ اگر داودزی درین توهم است که با چنین با جدهی میتواند ترحم جنرالان وحشی دشمن را جلب کند و رابطه کشورش را بادشمن تاریخی بهبود بخشد جز یک توهم نخواهد بود تجربه نشان داد هر قدر کرزی به طالبان باج و امتیاز داد گستاخ تر و قوی تر شدند سفیر باید همیشه از موضع قدرت با دشمن برخورد کند چرا که اشک کباب باعث طغیان أتش میشود.                                    

شاید صلاحیت های ویژه داودزی همین باشد یقینا داودزی چیزهای را میگوید که رهبر بزرگوارش گلبدین دستور و مقامات پاکستانی دیکته میکنند ولی مردم بالاخره در برابر چنین جاسوس چند بعدی واکنش نشان داده و همان طوریکه از ارگ اخراجش کردندا ز سفارت خودهم او را میکشند چراکه او هرگز نمیتواند نماینده مردم افغانستان شود خوب شد که بیشتر نقاب از رخش افتاد گرچه او خیلی میکوشید تا روابط خود را بایران و پاکستان و تضادش را علیه جامعه جهانی مانند بقیه همسنگران و طالبان نکتائیدار همچنان مخفی نگه دارد ولی عشق بدوستان پاکستانی و منافع حامیان گلبدین و طالبان در او چنان شعله ور شد که ناگهان مافی ضمیرش فرو ریخت وبدفاع از کانون توطئه پرداخت.                                     

بهررنگی همی خواهی جامه می پوش  

من از طرز خرامت میشناسم                               

نتیجه                                                                                                                                         

تا زمانیکه ارگ در اختیار پاکستان باشد و رابطه سالاری در کشور معیار و مبنای حاکمیت ، نباید امیدی بامنیت و ثابت در کشور داشت ولی اگر وجدان بیداری درین دولت مافیا و فسادسالار یافت شود لا اقل در سفارت و دیگر نمایندگیهای ما در پاکستان باید اشخاصی تعین شوند که اولا حقوق و علوم سیاسی را بدانند تا فریب نیرنگ پاکستان را نخورند و ثانیا وطن خواه و ملی باشند تا دراستخبارات دشمن و یا توسط مخالفین جذب نشوند.                                                                 

سفیر میکوشد همکارانش مانند خودش همه طرفدار پاکستان وعمدتا مریدان امیرین باشندوازقوم وگروه خودش تا بهتربتوانندهمه باهم در خدمت مخالفین بوکالت ازمردم افغانستان خودراوقف کنند وظیفه شورای ملی و شورای امنیت و خصوصا ریاست امنیت ملی و طبعا وزارت خارجه است که درین باره دقت به خرچ داده و نگذارند که نمایندگیهای کشور کانون جاسوسی پاکستان و مرکز فعالیت های سیاسی فرهنگی مخالفین شود باید عوض داودزی یک وطن خواه و شخصیت ملی تعین شود زیراکه پاکستان و گلبدین و طالبان میکوشند ازطریق داودزی و خرم و دیگر ایجنت های خود کرزی را در برابر جامعه جهانی خصوصا ولایات متحده هنوزهم بیشتر تحریک کنند تا بستر برگشت طالبان را هموار سازند امروز حکومت و محاکم فابریکه طالب سازی شده اند چگونه دیگر میتوان با دشمن مبارزه کرد؟ من ازین ناحیه خیلی تشویش دارم چراکه تا دولت از وجود ستون پنجم دشمن پاکسازی نشود نمیتوان در برابر تروریزم پیروز شد.


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا