خبر و دیدگاه

نوش جانت جناب کرزی

karzai_ear

 

آنهایی که با چشم باز و عقل ناوابسته به اهداف حکومت و حرکت های ده سالهء آن می دیدند، به بسیار سادگی دانسته بودند که پارلمان افتتاح نمی شود. اما آنهایی که اسپ خیال شان به گادی چوکی فکر می کرد به دیدار رییس جمهور و وعده های سرخرمنش دل بستند و اینک مزه  و نتیجه دپلوماسی از موضع ضعف را چشیدند- پارلمان تا یک ماه دیگر افتتاح نمی شود.

یکی از درس های زرین دپلوماسی اینست که طرف ضعیف همیشه در دپلوماسی می بازد. به سخن دیگر تا زمانی که یک حزب یا گروه سیاسی به اندازهء کافی توانایی اقتصادی، نظامی و مردمی نداشته باشد، نباید وارد دپلوماسی با جناح های دیگر شود. در دپلوماسی و مذاکره جناح های دخیل به معامله و داد گرفت می پردازند. همهء جوانب برای بدست آوردن مقاصد خود نیرو ها و امکانات خود را به کار می برند. روشن است که طرف نیرومند همیشه برندهء بازی باید باشد.

تاریخ مبارزات سیاسی در جهان نشان می دهد که نیرو های مردمی هرگز در آغاز مبارزات خود تن به دپلوماسی نمی دهند. چرا که هنوز خود را تثبیت نکرده اند و هنوز توانایی تخنیکی و امکانات لازم به ا ندازهء حریف را ندارند. پس جنگ و گریز پیشه می کنند و حتی به جنگ موضعی در بعد نظامی نمی پردازند.

معامله در حالت ضعف یعنی خودکشی سیاسی. نیرو های مبارز تنها زمانی با طرف مقابل به معامله و گفتگو می پردازد که کار به بن بست رسیده باشد. یعنی هردو طرف از دید توانایی و امکانات در سطح مساوی و تعادل رسیده باشند. اینجاست که دپلوماسی می تواند مفید و کارآ ثابت شود. یعنی درین مرحله هرطرفی که تجربه و تعقل بهتر به کارگیری امکانات و درک درست از زبان دپلوماسی داشت، پیروز است.

در کشور ما با تاسف که شمار زیادی از گروه های سیاسی بدون درک این نکتهء زرین و با خود فریبی به این نکته دل بسته کرده و با دولت جناب کرزی به مفاهمه و معامله می پردازند که گویا “در سیاست دشمن دایمی و دوست دایمی وجود ندارد”. چشم این گروه ها را به اصطلاح سفیدی کفن برد و از بغل گیری گور غافل ماندند.

آقای کرزی که سیاستمدار و دپلومات ماهری در شرایط افغانستان است، تاکنون به اصطلاح سر بسیاری را ازین شیره مالیده است. گروه ها، شخصیت ها و سازمان های زیادی را که دارای جایگاه  وپایگاه مردمی بوده و خواست شان با خواست های مردم همنوایی داشت بازشناخته و با درک خطر آینده از ناحیهء آنها به خریدن، خاموش کردن، فریفتن، بدنام کردن، حق السکوت گرفتن، و سرانجام کشاندن آنها به دپلوماسی پرداخته و نابود شان کرده است.

از همان لویه جرگهء قانون اساسی آقای کرزی تجربهء بزرگی بدست آوردند و درس های بزرگی آموختند. زمانی که گروه مردمگرا برای دو زبانه شدن سرود ملی مقاومت می کرد، جناب کرزی با تفاهم با داکتر عبدالله این گروه را وعده سپرد که لویه جرگه را پایان ببخشند، ایشان دو زبانگی سرود ملی را در بیانیهء اختتامیهء خود اعلام خواهند کرد. جناب داکتر عبدالله پذیرفت و دیگران را نیز قانع ساخت تا لویه جرگه پایان بیابد. اما دیدیم که جناب کرزی وعده اش را زیر پا گذاشت. آقای داکتر عبدالله نیز صدایی برنیاورد و به چوکی وزارت خارجه رسید. البته جناب داکتر عبدالله نیز “حق” خود را گرفتند و در حالی که در سفر امریکا بود، از پست وزارت خلع شدند.

از همان معامله تاکنون آقای کرزی از همین تاکتیک استفاده کرده است. هرزمانی که نیرو هایی برای حصول هدفی بسیج می شوند، جناب کرزی حاضر به گفتگو با آنها می شود، برای شان وعده می دهد و بدینصورت با گذشت زمان از شور وگرمای مخالفین می کاهد و سرانجام همان می کند که خودش خواسته باشد.

نمونهء بسیار بارز و پسین این ادعا موضعگیری جناب کرزی در قبال پارلمان جدید است. ایشان از یکسو برنعل گشایش پارلمان جدید می کوبند و با نمایندگان برنده دیدار می کنند ؛ به آنها وعدهء گشایش پارلمان در اول دلو را می دهد و آنها را در بیم و امید نگه میدارد تا از اقدامات شان جلو بگیرند و از سوی دیگر برمیخ دادگاه ویژه چکش می زنند.

نهایت مضحک بوده است خوشحالی ساده لوحانهء شماری از اعضای پارلمان جدید که گویا جناب رییس جمهور در اول دلو پارلمان را افتتاح می کند. اینها هرگز از خود نپرسیده اند که اگر رییس جمهور پارلمان جدید را افتتاح می کند پس نیازی برتداوم کار دادگاه ویژه چیست؟ چرا اینها نمی خواهند بدانند و باور داشته باشند که گشایش پارلمان پس از ختم انتخابات وظیفهء رییس جمهور است و این یک کار نمایشی است. پارلمان تشکیل شده است و عدم گشایش آن از سوی رییس جمهور غیر قانونی است. عدم گشایش پارلمان اخلال کار و نفی پارلمان است. با اعلام نتایج انتخابات از سوی کمیسیون های انتخاباتی پارلمان عملاً تشکیل شده است.

بهترین راه برای رویارویارویی با برنامه های ضد دموکراتیک و ضد قانون اساسی و ضد پارلمانی که از سوی تیم رییس جمهور به راه انداخته شده بود، همانا ایستادگی همدستانه و دفاع از قانون از سوی برندگان انتخابات بود. اما شنیده شده که سرسخت ترین مخالفین حکومت که در انتخابات برنده شده بودند، با تمسک قرار دادن نبودن دشمنی و دوستی دایمی در سیاست دل به دیدار رییس جمهور خوش کردند و از هرگونه موضعگیری استواری که وقار شان را نزد مردم و جهان محفوظ بدارد چشم پوشیدند.

به خوبی دیده می شود که حرکت بی رمق نمایندگان برنده در برابر دسیسه های سازمانیافته علیه پارلمان جدید سبب بی اعتبار شدن هرچه بیشتر آنها شده است. راستی هم آیا آنهایی که به قانون باوری ندارند و اختیارات و حقوق قانونی شان در جایگاه نمایندهء مردم را به مزاج رییس جمهور وابسته ساخته اند، شایستگی نشستن در چوکی نمایندگی از مردم را دارند؟

وکیلان به پیروزی رسیده چنان بیچاره اند که توگویی هیچ راه دیگری جز رفتن به پارلمان، به هرقیمتی، ندارند. این وکیلان باید یا در پهلوی قانون بایستند یا به خودکامگی لجام گسیختهء تیم حاکم سربمانند. چنانچه معلوم می شود ایشان راه دوم را برگزیده اند.

راستی، جای دارد که از آن “ایتلاف تغییر و امید” نیز یادی بکنیم. در برابر آنهمه یکه تازی حکومت ائتلاف موصوف چه واکنش عملی و موثری دارد؟ اگر ادعا های این جماعت مبنی بر مردمگرایی را بپذیریم، اینها بزرگترین قربانیان دپلوماسی در حالت ضعف اند. اما با تاسف که هرگز نمی آموزند. چرا که به گفتهء یکی از رجال پیشین حکومت اینجا آرمان و اعتقاد به ارزش ها نیست که انگیزهء حرکت های سیاسی باشد. اینجا حضرت چوکی و قدرت است که همه را دیوانهء خود کرده است. اینجا هرکس به چوکی ایمان آورده است و از همین روست که بود و نبود خود را وابسته به موجودیت در چوکی می دانند. از همینجاست که اندیشه وآرمان کیمیا گشته است. اینجاست که مینای امید های مردم در معامله گری های پایان ناپذیر سیاستمداران و سیاستمدارتراشان یکی پس ازدیگری به سنگ می خورد. درین بازار مکاره هرمتاعی که عرضه می شود می گندد.

ایوای به روزگار مردمی که نظام مشروطه را در روز روشن از چنگ شان می ربایند و آنها را به زنجیر یک نظام خودکامه بدون پارلمان بسته می کنند.

نوش جانت جناب کرزی!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا