خبر و دیدگاه

پاکستانیزه شدن حکومت افغانستان

zardari_vs_karzai

 

از سال ۱۹۴۷ میلادی زمانیکه پاکستان به عنوان یک کشور جداگانه در جغرافیای سیاسی جهان عرض وجود کرد، فراز و نشیب های بزرگ را به منظور حفظ ثبات داخلی و برچیدن دامن بحران های سیاسی اش پشت سر گذشتانده است و از این زمان تا اکنون با خاک و خون تپیده است، اما اندکترین وقتی را برای مداخله در امور سیاسی افغانستان دست بر نداشته است و در طول این مدت در عمق همه بحران های سیاسی افغانستان دست هایش گاهی واضیح و گاهی هم پنهان در کار بوده است، علل و انگیزه یی این همه دست برد های سیاسی پاکستان در امور افغانستان چی است، هدف این مقاله نیست و از سوی هم تحلیل و بررسی آن از حوصله ی این مقال به دور است، اما هدف پاکستان چی بوده است به همه اهل کار هویدا است و نیاز به ذکر آن نیست. اما درد آور این است که در مقابل تمام این همه مداخلات سیاسی پاکستان سیاستمداران ما همواره مهره ی این نیروی حیله و فریب قرار گرفته اند و در پاسخ به این همه کارکردهای پاکستان در افغانستان ما روی خوش با آن داشته ایم و  از آن به عنوان کشور دوست، برادر و مسلمان نام برده ایم.

در زمان جهاد مردم افغانستان روی خوش پاکستان نسبت به قضایای سیاسی جاری در آنزمان از روی صداقت و حس دوستی با ما نبود، بلکه دلیل آن ترس خود از عواقب و گسترش دامنه نفوس سیاسی  کمونیسم در کشورش بود، از سوی هم پاکستان در آن زمان نیز سودی بیشتر به نفع خود نیز برده بود، زیرا در آن زمان پاکستان در وضعیت قرار گرفته بود که شاهرگ نیروی قوت مجاهدین به حساب می آمد، اکثر کمک های که در آن زمان از سوی کشور های عربی و امریکا به دولت مجاهدین صورت می گرفت، به جیب دولت پاکستان ریخته می شد و در حقیقت توزیع اندک این پول به مجاهدین در افغانستان از سوی پاکستان صورت می گرفت و نقطه ی وصل ما و دیگران بود، اما هیچگاهی این همه فداکاری ها و دوستی های پاکستان به افغانستان در آن زمان از روی احساس دوست داشتن و همدردی شان با ما نبود. بعد از آن مرحله ی سیاسی، پاکستان حق این همه دوستی هایش را در افغانستان با حمایت مالی و انسانی اش از طالبان برای از بین بردن و در هم شکستاندن گروه های مخالف طالبان در افغانستان ادا کرد.

پس از روی کار آمدن صفحه ی جدید سیاسی افغانستان در سال ۲۰۰۱ میلادی، پاکستان یک بار دیگر با در نظر داشت منافع توسیعه طلبانه اش و گسترش نا امنی ها در افغانستان و از هم پاشیدن  ثبات و حکومت افغانستان ظاهر خوب با افغانستان نشان داد، اما در عقب هیچگاهی از حمایت طالبان و گروه هراس افگنی دست بر دار نشد و هنوز هم i.c.i با طالبان همکاری دارد و آنها را تربیه و حمایت مالی نموده به منظور حملات هراس افگنی وارد افغانستان می کنند که این موضوع را بارها مقامات و نهادهای بین المللی بیان داشته اند، اما متأسفانه افغانستان و سردمداران ما همواره مانند پسران طرد شده از دامن پدر و مادر، خود را به دامن پاکستان و پاکستانی ها انداخته اند، اما همیشه مورد بی مهری و بی وفای آن قرار گرفته ایم. با آنکه خدا مهربانی کرده است که امروز پاکستان خود در جال های تنیده اش در افغانستان گیر مانده است، بحران نا امنی، کشتار و انتحاری ها نسبت به افغانستان، پاکستان قربانی بیشتر جانی می دهد، اما با وجود چنین فشارها که بر ملت پاکستان وارد است هنوز این کشور از مداخلاتش در امور افغانستان دست بر دار نیست.

در ظرف نه سال گذشته یک راهبرد مشخص و یک رابطه معین نسبت به پاکستان از سوی دولتمداران ما وجود نداشته است، که ما با چنین برخورد های که پاکستان در طول تاریخش با ما داشته است چه باید انجام دهیم، ادامه ی این روند از سوی پاکستان در دوران کرزی ما را یک گام بیشتر نزدیک ساخته است تا ما برویم سر راست به یک کشور که کاملاً زیر سیطره ی پاکستان قرار گیریم، حتا تا این حد این رابطه ها پیش رفته است که برخی از اراکین دولتی ما به خاطر خوشی و نزدیک شدن با پاکستان به تصامیم دولت پاکستان عزل و نصب می شوند، کنار رفتن امرالله صالح رئیس امنیت ملی پیشین افغانستان چندی پیش واکنش های را در پی داشت که این امر ناشی از فشار های پاکستان بر کرزی مبنی بر اینکه پاکستان زمانی رابطه ی خوب و همکار خوب برای مبارزه با هراس افگنی با افغانستان خواهند داشت که امرالله صالح از کابینه ی افغانستان کنار رفته شود. چونکه امرالله صالح یکسری دیدگاه های ضد پاکستانی را پیش گرفته بود، زیرا او اهداف پاکستان را در افغانستان خوب درک کرده بود. اما اخیراً یکبار دیگر درک درست داوود مرادیان رئیس مرکز مطالعات و استراتژی وزارت خارجه از دیدگاه های پاکستان و اهداف آن کشور در قبال مسایل سیاسی افغانستان سبب شد که ما دومین قربانی خود را به منظور دلخوشی پاکستان بگذاریم و شخص موصوف (داوود مرادیان رئیس مرکز مطالعات و استرتژی وزارت خارجه) از وظیفه اش از سوی تیم حاکم پاکستانی برکنار شود. دریغا! کسانیکه اندکترین احساس در حق این ملت  به منظور بر قراری صلح و ثبات دارد، کسانیکه دوست و دشمن ما را می شناسد، کسانیکه تیوری و راهکار درست به منظور ثبات سیاسی دارند، کسانیکه راه درست اداره ی سیاسی را می فهمند و بلاخره کسانیکه حس وطن دوستی را دارند، دست های حاکم دگر اندیش و دو رویه نمی گذارند تا ما پالیسی و راهبرد درست در تعامل با جریان های بزرگ سیاسی داشته باشیم. 

بلاخره این چنین عملکردهای دولت افغانستان در مقابل دیدگاه های منفی پاکستان سبب می شود که دست های مداخله طلبانه ی پاکستان در افغانستان بیشتر گسترده تر و فراختر شود و این امر وسیله ی می شود که اهداف منفی پاکستان بیشتر از همیشه تحقق یافته و زمینه را کاملاً برای آمدن یک حکومت هم گام و هم نظر  با دیدگاه های پاکستان آماده سازد و بلاخره ما آن کشور خواهیم بود که پاکستان می خواهد ما چنان باشیم. در آن صورت ما شاهد افغانستان خواهیم بود که با بحران ها و چالش های بزرگ امنیتی، اقتصادی و سیاسی همواره فقیر، در بدر، بیچاره، محکوم و مظلوم و تابع اوامر و دساتیر پاکستان، سرنوشت سیاسی خود را بسازیم و با این وضعیت به پیش برویم. دیدگاه های من به عنوان یک تبعه این کشور اینست که هرعمل عکس العمل دارد، آیا ما از خود حاکمیت سیاسی نداریم،؟ آیا ما از خود کشور مستقل نیستیم،؟ آیا ما هویت سیاسی نداریم،؟ بلاخره ما یک کشور مستقل، آزاد و دارای جغرافیا و حاکمیت سیاسی مشخص هستیم و در امور هیچ کشور مداخله نمی کنیم و از هیج کشور نمی خواهیم در امور سیاسی کشور ما مداخله کند و اگر چنین مداخله های صورت گیرد باید عکس العمل آن نشان داده شود، نه باید در واکنش با چنین دیدگاه های خاموش نشست و مانند مهره ی پاکستانی عمل نماییم.

 

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا