خبر و دیدگاه

بگذارید در کنار هم زنده گی کنیم

nationalunity_afg

 

قبل از اینکه داخل بحث روی اصل موضوع شویم میخواهم چند سوالی را مطرح کنم که چرا غرب به آن همه دشمنی های عمیق و نسل کشی که از اثر جنگ های داخلی، فاشیستی،منطقه گرایی، زبانی، تعصب، برتری طلبی و نژادگرایی بوجود آمده بود، توانستند که همه را کنار بگذارند و همدیگر را با آغوش باز وگرم پذیرفته و در سایه وحدت ملت های اروپا اقتصاد و سیاست دنیا را در دست خود بگیرند؟ چرا ما مردم مسلمان افغانستان با اینکه دارای فرهنگ مشترک، دین مشترک و حتی مذهب مشترک میباشیم ولی با آنهم گروهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی پراگنده و گاملاً مخالف و دشمن با یکدیگرمیباشیم؟ آیا ممکن است اعتماد ملی را دوباره بسازیم؟ آیا تعصبات و برتری طلبی ازاین مرز وبوم رخت بربستنی است؟

بنده با علم و درک بس اندکی که از اوضاع افغانستان دارم میخواهم برای خواننده گان محترم نه با نبشته های گنگ و اکادمیک بلکه با کلمات صادقانه، دوستانه و ساده خود یک گوشه یی از راه و مسئله را طوری درمیان بگذارم تا دوستان قلم به دست بالایی آن توجه وپشتکار جدی را جهت یافتن راهکارهای علمی وعملی در تنش زدایی و فراهم سازی زمینه گفتکو و پیاده نمودن فرهنگ همدیگرپذیری در میان گروهای مختلف سیاسی ونظامی در افغانستان که مشکلی اصلی ما میباشد باز کرده باشیم. هدف بنده ازنوشتن یک مقاله نمایشی نبوده بلکه انعکاس واقعیتی تلخ، مشکلی اساسی و تلاشی برای یافتن راه برون ازاین بحران میباشد.

هرچند قدامت نظام سیاسی در افغانستان به زمان آریایی باستان برمیگردد ولی تحرک گروه های سیاسی ونظامی اجتماعی در قرن بیستم قابل ملاحظه و بحث هذا میباشد. ازاوان تاسیس افغانستان دولت سیاسی افغانستان قبیله یی و فیودالی بوده که مخصوصاً سه خاندان بزرگ پشتون آن را به دست داشته اند که به دوره های مجزا برمیگردد. دوره شاهی هوتکیان، دوره شاهی سدوزایی ها و دوره شاهی محمد زایی ها. در عصرهای فوق الذکر عناصرخارجی چون خلافت عثمانی، انگلیس، روس و بعضی کشورهای همسایه نیز تاثیر گذار بوده اند. ولی گروه های سیاسی اقوام غیرپشتون آنچنان فرصت آن را نیافتند که در دولت سهم فعال داشته باشند. درنیمه دوم قرن بیستم بافت های اجتماعی گروهای سیاسی غیرپشتون رنگ و رونق دیگری گرفت. مداخله مستقیم کشورهای همسایه و منطقه در امورسیاسی و نظامی افغانستان باعث جنگهای وکشیده گی های زبانی، منطقه یی، قومی و مذهبی میان اقوام پشتون، تاجک، هزاره وازبک شد که احزاب و گروهای سیاسی ونظامی گوناگون عرض اندام نموده و نهادینه شدند. ازمهمترین احزاب سیاسی چپی میتوان از احزاب خلق و پرچم وازمهمترین احزاب هفتگانه اسلامی که دردوران جهاد درپاکستان بوجود آمدند و درافغانستان درطی سالهای اخیر رنگ و بوی قومی را گرفتند حزب اسلامی، حزب جمعیت اسلامی، حزب جنبش اسلامی و حزب حرکت اسلامی میباشند. هجوم وحکومت طالبان که ازآوان تولد وحتی درنفته رنگ و بوی قومی، لسانی و منطقه یی را داشت هم گروهی را در خود دارند. طالبان، القاعده و بخشی از تندروان حزب اسلامی گروه های دیگری هستند که پس از حضور امریکا و اروپا به چهره دیگری ظاهرشده عرض اندام نموده اند.

موجودیت احزاب و گروهای خورد تندرو، دموکرات وتکنوکرات ها هم بالای اوضاع سیاسی افغانستان تاثیر بسزایی خود را دارند که ازآن جمله میشود از افراطیان حزب التحریر، دموکرات ها و تکنوکرات های بازگشت نموده از غرب نام برد.

همانطوریکه دربالا تذکرنمودیم علت بوجود آمدن و اهداف این احزاب و گروه های سیاسی، اجتماعی و فرهنگی بخاطر دفاع، تاثیرگذاری، برتری طلبی قومی، لسانی، منطقه یی، مذهبی و ایدیولوژیک بوده که که نظربه این خصایص وبرجستگی ها این احزاب و گروها، همه آگاهان امور سیاسی واجتماعی به این باور هستند که تاحال هیچ حزبی در افغانستان ملی نبوده است.

گفته های فوق ما را به این نتیجه می رساند که علت حالت کنونی تفرقه و چند رنگی ماست و تا وقتیکه در در نیت و نفس خود تغیر مثبت نیاوریم حتی خدا هم ما را نمی خواهد که تغیر بدهد.

“…ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم…” (سوره رعد آیه ۱۱) ترجمه: “…در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند….”

اگر به ریسمان خداوند جنگ نزنیم که همانا وحدت وهمدیگرپذیری و زنده گی مسالمت آمیز تمام اقوام ومذاهب مسلمان در کنار هم میباشد، روزگار ما از این هم بدتر شده و تمام داشته و اندوخته های فرهنگی واقتصادی خویش را بیشتر از پیش از دست میدهیم. بیایید محاسبه کنیم که در طی چندین دهه تعصب و جنگ قومی و منطقه یی کدام قوم سود جست؟ کدام قوم یا منطقه افغانستان انکشاف اقتصادی، لسانی، مذهبی، سیاسی نموده است؟ جواب معلوم و ساده است همه بدبخت شدیم همه ما پسمان شدیم . پس بیایید با هم رقابت سالم داشته باشیم، هرگاه من گوشش میکنم که از دیوار بالا روم از پای من نگیر وبسوی پایان کش نکو، اگر همت آن را داری با من رقابت کن و خود ازمن بالاتر برو وگرمردانگی داری زیر پای من شانه خویش را بگذار تا آسان ترو سریعتربالا بروم. زیر عنوان رشد متوازن مانع رشد من نشو بلکه منطقه خود را برای رشد امن بساز. برای رشد لسان خود لسان من را خورد نساز، برو بالای زبان خود کار کن و غنی بساز. چوکی های وزارت را برای رجال قوم و منطقه تخصیص ندهید بلکه بگذار رقابت کنیم. این را همه میدانند که تخصیص مانع رشد و رقابت کلید رشد و انکشاف همه است. بیایید از انحصاری طلبی بالای اقوام هم وطن و هم کیش خود دست بکشیم.

که ته وایی چی زه یم __ نه به ته یی نه به زه یم

که زه وایم چی ته یی __ هم به زه یم هم به ته یی

 این یک واقعیت است که ما اقوام متفرق و بیشتر دلبسته و وابسته به قوم خویش هستیم و به هویت ملی و منافع ملی اصلاً باور نداریم. ولی هنوز هم ما حاضر نیستیم تا این واقعیت تلخ را بپذیریم چرا که پذیرفتن واقعیت قدم اول شناخت بحران است که راه را برای کوششی جهت برون رفت از این بحران فراگیر باز میکند. سوال دراینجاست که چرا واقعیت را نمی پذیریم؟ کی ها این را کتمان میکنند؟ چرا همیشه رهبران و معامله گران قدرت ما را ملت غیور و قهرمان خطاب میکنند؟ چرا این واقعیت را نمی گویند که ما از نگاه فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در بد ترین و پائین ترین سطح در جهان قرارداریم؟ اگر خبر از فساد اداری باشد در اول لیست نام کشور و ملت ماست. اگر سخن از کشت و قاچاق مواد مخدر باشد در اول لیست هستیم، از جمله فقیرترین کشور های هستیم که بیشترین نفوس اش تحت فقر زنده گی میکنند، از جمله کشورهای هستیم که بیشترین تعداد تلفات انواع مریضی را داریم، به نقل از سخنرانی رئیس جمهوری کرزی در روز سواد که میگویید ما ۱۳۰ سال پیش در دوران حکومت امیرشیرعلی خان به دوکتوران خارجی نیاز داشتیم که هنوزهم امروز بیشتر از آن به دوکتوران ومشاورین خارجی نیاز داریم. از جمله ملت های هستیم که به دولت و آینده خود اصلاً خوشبین نیستیم، از جمله کشور های هستیم که پائین ترین تعداد باسوادان را داریم، یگانه کشور مصرفی هستیم که بار دوش دنیا هستیم، ودر صدا مورد دیگر در پائین درجه میباشیم. واقعیت اینست که این تکیه داران قدرت بخاطر سوء استفاده از ما و شانه خالی کردن از مسؤلیت های شان ما را درگیر برتری طلبی قومی، زبانی و منطقه یی میسازند. بیاید دشمن داخل آستین خویش را بشناسیم! بیایید جهاد و مبارزه را از خود و باخود آغاز کنیم! بیایید پیش از اینکه درمقابل دنیا و امریکا انگشت انتقاد دراز کنیم خود را محاسبه و تحلیل کنیم! بیایید که از آرمان گرایی، مطلق گرایی و بنیاد گرایی بگذریم ویا حد اقل کمی عدول وانعطاف کنیم تا راه برای همدیگرپذیری هموارشود! بیایید که تقدیر خویش را با دستان خویش ازسر بنویسیم و به پنجال این خونخواران و معامله گران دیوانه یی قدرت و ثروت نسپاریم! بیاید این را بپذیریم که ما دارای قدرت و توانی عظیمی هستیم و سالهاست به هدر میرود و بپذیریم که با اتحاد و همبستگی میتوانیم این قدرت را درجهت انکشاف اقتصادی، فرهنگی و معنوی به نفع همه یی مان سود بجوییم.

واقعیت های فوق الذکر را بخاطری نمگویند که ملت وجامعه ما عقب مانده، فقیر، جامعه بسته و سنتی است که این موجب یارایی کردن این لاش خواران و اربابان قومی شده که چون پرازیتی از بدن وفکر ما سوء استفاده کنند. اگراینها رهبران واقعی ما هستند پس باید در متن جامعه در میان مردم زیست نمایند و بخاطر بهبود و روشنگری جامعه آماده هرنوع ایثار وقربانی باشند. اگراینها رهبران واقعی ما هستند درقصرهای که از خون من و تو آباد کرده اند نمی بودند بلکه در خاک باد این وطن با لباس خاک آلود در آبادانی وطن در مشغول آبادانی می بودند.

 من از بیگانه گان هرگزننالم – که با من هر چه کرد آن آشنا کرد

بیایید که این اطمینان و اعتقاد را داشته باشیم که ما میتوانیم اگر بخواهیم، اگر ما ملت آگاه و آزاد از هرگونه سوء استفاده از طرف این دشمنان بی رحم و اربانان خارجی شان داشته باشیم ما میتوانیم از منابع وافر و نعمت خداوندی استفاده کرده و این خاک و مادروطن داغ دیده را به اروپا نه بلکه بهتر از اروپا تبدیل نماییم. بیاید به جای کلمه چرا ها کلمه چگونه را مطرح کنیم.

در اخیر میخواهم بگویم که متأسفانه متعصبین، افراطیان و برتری طلبان از این ترفند استفاده اعظمی خود را بردند که درنتیجه ۱. آنان به کرسی های قدرت تکیه زدند و فرزندان خود را به بهترین کشورهای دنیا فرستاده اند تا پول و دانش اندوزی نمایند تا حاکمیت فردا بر بالای من و تو نمایند. ۲. به صدا هزار انسان را به خاک و خون کشانیدند، مادران را درسوگ فرزند و فرزندان را در سوگ والدین نشاندند. ولی این هم یک واقعیت است که این تعصبات و خودستیزی آخر زوالی دارد، یک روزی بلاخره ملت آگاه، متحد، همدیگرپذیر و مشتی بردهان معامله گران و باداران اجنبی شان است. ولی چنان این زهر در تار وپود توده های اقوام مختلف زرق شده است که نمی شود به یکباره گی تمام مشکلات ما در مدت کوتاه رفع شد. از بین رفتن این همه مشکلات یک پروسه است که خوشبختانه آغاز شده است. اگر شما روشنفکران و جوانان از اقوام مختلف بخواهید میتوانید این پروسه را تسریع کنید. تسریع این پروسه با روشنگری شباروزی، پیوسته و خستگی ناپذیر در مغز میلیون های افغان ودر متن جامعه ممکن است. پس بیایید که دراین کار خیر تأخیر نکنیم تا نزد خداوند، نسل فردا وتاریخ به جرم تأخیر و بطی ساختن این پروسه محکوم و سرافگنده نباشیم.

هر وقتیکه ظلم به اوج خود رسیده، و همه مردم به ستوه آمده اند و بلاخره رهبری از جبر این ستمگران سر بلند کرده و اوضاع را تغیر داده است. پس بیایید با روشنگری کنیم تا رهبر تولید شود چرا که در جامعه یی که رهبر به خودی خود پیدا نمی شد بلکه با روشنگری بوجود میاید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا