خبر و دیدگاه

نگاهی به نگرانی احمد رشید در باره ای تجزیه افغانستان

ahmadrashid_afgmap

 

درین اواخر رابرت بلک ویل سفیر پیشین امریکا در هند نظریه “تجزیه با لفعل افغانستان” به شمال و جنوب را مطرح نمود. هر چند اولین بار طرح تقسیم افغانستان به شمال و جنوب و حمایت از شمال در برابر جنوب طالبی توسط نک گلیگ رهبر حزب لبرال دموکرات و معاون نخست وزیر دولت فعلی بریتانیا و پدی اشداون یکی از سیاست مداران معروف این کشور در روزنامه گاردین درماه سپتمر ۲۰۰۹ بحیث پلانB پیشنهاد شد، ولی این طرح را کسی در آنوقت جدی نگرفت.

 اما حالا نظریه “تجزیه بالفعل افغانستان” در میان برخی محافل غربی به عنوان “راهبرد نجات بجای فرار شرم آور از دست چند تا تروریست از افغانستان وعواقب احتمالی خطرناک آن برای سازمان ناتو” بحیث یکی از گزینه ها نگاه میشود. مطابق به این طرح به امریکا و متحدین آن پیشنهاد میشود که جنوب را به طالبان بحیث دولت پشتونی رها نموده و خود با حمایت از دولت سازی در افغانستان شمالی در برابر تروریسم جنوبی سنگر بگیرند. برخی سیاست مداران برجسته غرب از جمله پیتر گالبرایت معاون سابق یونیما و فرانسس وندرل نماینده سابق اتحادیه اروپا در امور افغانستان ازین طرح حمایت می کنند و این طرح را یگانه بدیل شکست افتضاح آمیز برای غرب می دانند.

اما تا حال همه ازین طرح حمایت نکرده اند؛ برخی ها با احتیاط به این طرح برخورد می کنند ولی برخی دیگری مثل احمد رشید با نشر مقاله ای در روزنامه فایننشل تایمز مخالفت نموده و این طرح را نه تنها برای افغانستان ، بلکه برای تجزیه پاکستان خیلی خطر ناک می شمارد.

 در مقاله فعلی تلاش صورت گرفته تا به دوپرسش پاسخ پیدا شود؟ پرسش نخست اینست که بیش از نیم سده است بسیاری رهبران افغانستان طرفدار تجزیه پاکستان تحت نام پشتونستان بزرگ هستند و آیا نگرانی اصلی احمد رشید ازینجا ناشی میشود که تجزیه افغانستان منجر به تجزیه پاکستان خواهد شد؟ دوم اینکه احمد رشید چه بدیلی برای طرح بلک ویل در افغانستان دارد؟

احمد رشید معتقد است” حتی یک فردافغانستان هم از طرح تجزیه حمایت نمی کند” و او درین زمینه از برخی گروه های مطرح افغانستان در سه دهه اخیر نام می برد و چنین استدلال می کنند :”در ظرف ۳۲ سال گذشته افغانها جنگیده اند تا سرزمین خود را حفظ کنند. علی رغم همه دسیسه های قدرت های بزرگ و کشور های همسایه هیچ یک از جنگ سالاران و رهبران افغانستان تن به فشار های خارجی برای تجزیه کشور شان نداده اند.”

اما او در مورد طالبان که کاملاً وابسته به پاکستان هستند نیز عین حکایت را می کند که در سال ۱۹۹۶ وقتی طالبان کابل را تصرف کردند، در آغاز نتوانستند شمال را هم تصرف کنند . آی اس آی سازمان استخباراتی پاکستان به آن ها گفت که دولت خود را در جنوب تشکیل دهند. اما طالبان علی رغم وابستگی به پاکستان، این پیشنهاد را رد کردند. این در حالی بود که طالبان پایتخت کشور را از کابل عملاً در طول حاکمیت شان به قندهار انتقال دادند و بدین ترتیب قندهار به عنوان مرکز فرمان ملا عمر تبدیل شده و اهمیت کابل تا سطح یک ولایت کاهش یافته و با مردم آن مثل اسیران و بردگاه برخورد صورت می گرفت. در نتیجه تمام جم و جوش آی اس آی، عربستان سعودی، سازمان القاعده بدور ملا عمر در قندهار جریان داشت.   افزون بر آن بخش اعظم افغانستان در تحت حاکمیت طالبان به استثنای مناطق تحت حاکمیت جببه متحد ملی به صوبه پنجم پاکستان تبدیل شده بود و عملاً افغانستان مستقل و آزاد در نقشه جهان به دیده شک نگریسته میشد.

امروز نیز عملاً اکثریت مناطق جنوبی افغانستان در تحت تسلط طالبان و نفوذ پاکستان و سازمان القاعده در آمده است و حتا حرف از سپردن سرنوشت این مناطق به طالبان بطور رسمی از جانب پاکستانی ها و هواداران افغانی آنها در دولت کرزی زده میشود. در نتیجه حاکمیت دولت فعلی افغانستان عملاً محدود به کابل و ولایات شمالی افغانستان و بخشی های از مناطق غربی و مرکزی افغانستان شده است. آیا این حرکت بسوی تجزیه با لفعل نیست؟

احمد رشید مدعی شده است که برخی کشور ها به رهبران افغانستان پیشنهاد تجزیه افغانستان را نمودند. بگونه مثال او می نویسد :” در اواسط سال های ۱۹۹۰ برخی از رهبران تاجیکستان کوشش کردند که احمد شاه مسعود رهبر تاجیکان افغانستان را برای تشکیل تاجیکستان بزرگتر ترغیب کنند اما ناکام ماندند.” این در حالی بود که تاجکستان در نتیجه جنگ داخلی و مداخلات همسایگان بخصوص نفوذ اسلام گرایان از افغانستان در آتش جنگ داخلی می سوخت و هیچ سندی وجود ندارد که کدام رهبر تاجکستان به مسعود پیشنهاد ایجاد کشوری “تاجکستان بزگتری” را نموده باشد.

افزون بر آن احمد رشید احمد شاه مسعود را “رهبر تاجکان افغانستان” معرفی نموده است. واقعیت اینست که مسعود تا آخرین لحظات زندگی اش نه حرف از تاجک بودن می زد و نه خود را رهبر تاجکان افغانستان می نامید. این دیگران بودند که مسعود را رهبر تاجکان به دلایل پیوند قومی وی می نامند. مسعود زندگی خود را در راه آزادی، استقلال و تمامیت ارضی افغانستان بحیث یک مجاهد و مقاومتگر قربانی کرد و آخرین صحبت وی در مورد تعریف افغانستان در پاریس در پاسخ به پرسشی یکی از خبرنگاران چنین بود:” افغانستان در طول تاریخ بحیث یک کشور آزاد و مستقل و با فرهنگ بخصوص خودش وجود داشته است و در آینده نیز وجود خواهد داشت”.

در مورد اینکه افغانستان علیرغم تمام قدرت طلبی های میان گروهی و کشمکش های قومی ، فشار و تحریکات کشور های همسایه و غیر همسایه هیچ یکی از بازیگران صحنه قدرت افغانستان حاضر به تجزیه کشور نشدند، واقعیت دارد و می توان با احمد رشید هم نظر بود. این را تاریخ سده بیستم افغانستان برخلاف سده نزدهم   که اکثریت سرداران سدوزایی و محمد زایی از شاه شجاع درانی تا امیر عبدالرحمن خان برای رسیدن به قدرت از هیچ نوع خاک فروشی رونگشتاندند، اثبات نموده است.

اما باید گفت تهدید های داخلی و بیرونی در سده بیست و یکم کمتر شباهت به سده بیستم و نزدهم برای افغانستان دارد. چنانچه ظهور تروریسم طالبانی از یک طرف و تداوم سلطه انحصاری یک قوم از طریق تصفیه دولت از وجود اقوام دیگر و محود هویت های آنها از سمبولهای ملی و افتخارات فرهنگی می تواند زمینه ساز تجزیه شود. افزون بر آن خواستهای حق طلبانه اقوام بر پایه آگاهی سیاسی و خود شناسی که دیگر حاضر نیستند به شیوه گذشته با پشتونها در یک بستری استبداد و بی عدالتی زندگی کنند، می تواند راه را به جدایی اقوام برای همیش باز کند.

بسیاری ها معتقد هستند اقوام غیر پشتون که بیشتر از ۶۵ فیصد جمعیت افغانستان را تشکیل می دهند از خشونت طلبی، ترور، تریاک، فساد و برتری طلبی به ستوه آمده اند و دیگر آن تحمل و شکیبایی تاریخی خود را دارند از دست می دهند. چنانچه برخی ها برای نجات ازاسبتداد نظام فدرالی را پیشنهاد نمودند، و برخی دیگری نظام نا متمرکز پارلمانی و انتخابی شدن والی ها را برای مشارکت عادلانه در چهارچوب دموکراسی پیشنهاد نمودند که هردوی آن با مخالفت تمامیت خواهان و سلطه طلبان مواجه شده و به جای نرسید. بناً بد بختانه روزی تجزیه می تواند بحیث یگانه گزینه رهایی ازتسلط حکومت تک قومی که مانع اصلی صلح ، برادری و برابری ، ترقی و دموکراسی به شمار می آیند، در دستور روز قرار گیرد.

ازینرو اگر طرح تجزیه در افغانستان تا حال به گفته احمد رشید”خریداری” نداشته است، این بدین معنا نیست که برای همیشه “خریداری” نخواهد داشت و وحشت یک گروه سلطه گرا و نژاد پرست را در سده بیست و یکم نیز مثل گذشته تحمل نمود.

احمد رشید به عواقب وحشتناک ترک امریکاییها از افغانستان آگاهی دارد و لی نگرانی عمده او را مقاومت عده ای پشتونها در برابر طالبان تشکیل می دهد نه مقاومت و قربانیهای میلیونها غیر پشتون را که قبل از همه احمد رشید شاهد نسل کشی آنها در مناطق مختلف بوده است و در برخی آثار خود بازتاب داده است. چنانچه در ادامه نوشته است “اگر آمریکا و ناتو جنوب افغانستان را ترک کنند این خیانتی به آن پشتون هایی خواهد بود که در برابر طالبان مقاومت کرده اند. “

احمد رشید هم چنان نگرانی خود را در مورد ایجاد دولت قوی افراطی پشتونی و تجزیه پاکستان پنهان نمی کند. چنانچه نوشته است:” تجزیه همچنین، پشتون ها را در موقعیت رانده شده گان فراموش شده قرار خواهد دادکه به قول روبرت بلک ویل وقتی آمریکایی ها لازم ببینند هواپیما های بی سر نشین برای حمله به آن ها خواهند فرستاد. چنین سیاستی باعث شعله ور شدن جنگ داخلی خواهد شد و پاکستان را نیز به خطر خواهد انداخت. پشتونهای پاکستان به پشتونهای افغانستان خواهند پیوست و یک دولت افراطی قومی به وجود خواهند آورد و به تند روان پناه خواهند داد.”

درین مورد قسماً می توان با احمد رشید موافق بود ولی حتمی نیست که پاکستان تجزیه شوداین هم از احتمال دور نخواهد بود که بجای تجزیه پاکستان پشتونهای افغانستان بحیث یک اقلیت به”کلک ششتم” پتانهای پاکستانی تبدیل شده و به صوبه پنجم پاکستان خواهند پیوست. زیرا تاریخ نشان داده است که با ساختار قبیلوی نمی توان دولت مستقل ساخت. تازه ترین مثال آن در نه سال گذشته است که یک فرصت طلایی برای پشتونهای افغانستان بود ؛ هم پول غرب و هم خون غرب در خدمت شان بود ولی با ترور، تریاک و فساد دولت ساخته نشده و فرصت در حال از دست رفتن است.

برخی ها معتقد هستند که جهان آهسته آهسته به این نتیجه می رسند که پشتونها مردمان اصلاح نا پزیر هستند و ارزش حمایت را ندارند ، بهتر است سر نوشت شانرا به بربریت طالبان بحیث نماینده قوم شان در تحت حاکمیت پاکستان سپرد و یا افغانستان را تجزیه نمود.

احمد رشید به این حقیقت آگاه است که افغانستان ساختار پیچیده قومی داراد و حقوق اقوام باید بگونه عادلانه و مشروع در سیاست، اقتصاد و فرهنگ افغانستان بازتاب یابد. چنانچه می نویسد:” ترکیب قومی افغانستان بسیار پیچیده است. پشتون ها در شمال با ازبک ها و تاجیک ها زندگی می کنند و جنوب نیزسهم ساکنان غیر پشتون دارد.” اما او هیچ طرحی را برای عادلانه ساختن قدرت و مشارکت اقوام غیر پشتون پیش کش نمی کند. برخلاف او بیشتر صحبت از مشارکت طالبان برای به انحصار کشیدن بیشتر قدرت قومی می کند و مذاکره با آنها را یگانه راه حل می داند.

احمد رشید نظریه تجزیه بلک ویل را ساده لوحانه می خواند ولی خود هم کدام طرح خردمندانه را پیشنهاد نمی کند. به نظر احمد رشید” یگانه راه حل این مشکل، مذاکره بین رهبری اصلی طالبان، کابل و واشنگتن، ایجاد اتفاق نظربین همسایه های افغانستان، تعهد دراز مدت برای بازسازی افغانستان و انتقال تدریجی قدرت به ارتش افغانستان است. “

در مورد پیامد های خونین تجزیه افغانستان با احمد رشید می توان هم نظر بود بدون شک “نتایج خونبار تر و وحشتناکتر از تجزیه هند در سال ۱۹۴۷ در پی خواهد داشت. ” اما آیا تسلط دوباره طالبان در افغانستان کمتر خونبار و وحشتناک از تجزیه هند در ۱۹۴۷ خواهد بود.؟

واقعیت اینست بازگشت دوباره طالبان به قدرت چه در ائتلاف با کرزی و چه مستقلانه نه تنها باعث جنگ خونین داخلی بدتر از تجزیه هند در ۱۷۴۷ خواهد شد، بلکه سر انجام پس از یک سلسله نسل کشی هابا اشتراک همسایگان تجزیه افغانستان اجتناب ناپزیر خواهد شد. ازینرو طرح سفیر پشین امریکا عامل عمده تجزیه افغانستان نخواهد شد و هیچ فردی افغانستان به درخواست او و یا کدام کشوری حاضر به تجزیه کشور شان نخواهد شد و این را تاریخ خونین سه دهه گذشته نشان داده است . اما واقعیت اینست که تجزیه از بی عدالتی، استبداد و سلطه طلبی یک قوم بر اقوام دیگر منشاء می گیرد.

احمد رشید در پایان می نویسد سخن تجزیه را باید به زباله دان تاریخ افگند. باید گفت شبح تجزیه تا زمانی در افغانستان در گشت وگذار خواهد بود که تا طالبان بحیث لشکر وحشت وتعصب به زباله دان تاریخ سپرده نشوند. به بیان دیگر تا برتری طلبی قومی به زباله دان تاریخ افگنده نشود، کابوس تجزیه همیشه زنده خواهد بود.

 

_______

در همین زمینه:

احمد رشید: تجزیه افغانستان برای پاکستان «مخاطره آمیز» خواهد بود


 

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا