خبر و دیدگاه

دولت و طالبان، بازی خطرناک و خیانت به پشتون‌ها

taliban_karzai_zardari

 

بر اساس گزراش واشنگتن پست، رییس جمهور کرزی از سازمان ملل در خواست کرده است تا نام ۵۰ تن از طالبان را از لست سیاه خود خارج کند. پیشتر از این، آقای کرزی جرگه مشورتی صلح را دایر کرده بود که یکی از فیصله‌های آن خروج نام تروریستان طالب از لست سیاه بود. با وجود آن که خروج نام تروریستان طالب از لست سیاه یک خواست دیرینه حکومت افغانستان است ولی با فیصله جرگه مشورتی صلح، آقای کرزی این بار در تلاش است که خروج نام طالبان از لست سیاه را به عنوان خواست مردم افغانستان مطرح کند. 
 

این سیاست حکومت زمانی قابل درک است که کلیت سیاست حکومت نسبت به طالبان قابل درک باشد. بنابراین، لازم است که سیاست کلی حکومت نسبت به طالبان توضیح داده شود. حقیقت این است که طالبان با القاعده در ارتباط بوده و شامل یک جریان کلی به نام القاعده هستند و نیز از نظر ماهیت و عملکرد، تروریست بوده و پیرو یک ایدیولوژی بنیادگرایانه و عقب‌گرا هستند. ولی حکومت افغانستان و حلقات مختلف تلاش دارند تا به مرور زمان طالبان را طی مراحل زیر، برایت داده قباحت‌زدایی کنند:

 ۱- بی‌ارتباط دانستن طالبان با القاعده و تبلیغ برای این دروغ؛

 ۲- تقسیم طالبان به طالبان افغانی و پاکستانی و تبلیغ برای آن؛

 ۳- شورشی گفتن و ناراضی قلمداد کردن طالبان به جای تروریست خواندن آن‌ها؛

 ۴- طرح مصالحه و مذاکره با طالبان و تبلیغ وسیع ملی و بین المللی برای آن؛

 ۵- قومی کردن طالبان و دفاع از آن‌ها؛

 ۶- ایجاد فرصت برای فعالیت‌های طالبان و تنش با جامعه جهانی و نیروهای داخلی؛

 بخش عمده این سیاست اجرا شده و قسمت‌هایی از آن نیز در حال اجرا قرار دارند. ولی هنوز کسی دقت نکرده است که پیامدهای این سیاست اشتباه در برابر طالبان به کجا می‌انجامد؟ این سیاست خطرناک پیامدهای زیر را به دنبال داشت:

۱- شکست سیاسی و امنیتی حکومت در برابر طالبان؛

۲- فروپاشی داخلی و ایجاد حساسیت و بی‌اعتمادی میان مردم و نیروهای سیاسی؛

۳- پاکستانی شدن سیاست و فراهم کردن مقدمات جنگ‌های داخلی؛

۴- سو استفاده از احساسات قومی پشتون‌ها و خیانت به این قوم؛

۵- گسترش جنگ در تمام مناطق پشتون‌نشین و ایجاد نفاق میان پشتون‌ها.

می‌خواهم این موارد را کمی باز کرده توضیح بدهم. در سیاستی که حکومت در پیش گرفته است، متاسفانه اکثر روشنفکران و نویسندگان پشتون نیز همنوایی نشان دادند. ولی این سیاست هم افغانستان را به تباهی می‌برد و هم بزرگ‌ترین ضربه را بر پشتون‌ها به عنوان یکی از اقوام بزرگ افغانستان وارد می‌کند. این نکته را می‌خواهم به وضاحت بیان کنم که اکثر طالبان را در دو سوی خط دیورند، پشتون‌ها تشکیل می‌دهند؛ یعنی، القاعده و طالبانیزم قسمت زیادی از نیروهای خود را برای جنگ، از میان پشتون‌ها می‌گیرند. اما هیچ گاه نباید بر این باور غلط بود که پشتون‌ها و طالبان مساوی هستند و یا براین فکر غلط شد که گویا طالبان  یعنی پشتون‌ها! در حالی که پشتون‌ها قربانی طالبانیزم هستند. 

هرگاه کسی فکر کند و یا سیاستی را پیش بگیرد که بیانگر این موضوع باشد که گویا طالبان یعنی پشتون‌ها  و یا گفته پاکستانی‌ها را تکرار کند که طالبان یک «جنبش قومی پشتون‌ها» است، در حقیقت هم در حق افغانستان و هم درحق پشتون‌ها خیانت کرده است. بنابراین، نباید حکومت افغانستان و قلم به دستان افغان، طالبان را حیثیت قومی پشتون‌ها قلمداد کنند. آنچه واضح است این است که در شرایط کنونی، پشتون‌ها عملا قربانی سیاست‌های منطقه‌ای و سیاست‌های غلط رهبران و تیوریسن‌های قومی خود شده اند. سوال این است که چگونه می‌توان افغانستان را و به خصوص پشتون‌ها را از وضعیت کنونی بیرون کرده از شر آفت طالبانیزم نجات بخشید؟ چون هر آفت و هر آسیب سیاسی و قومی در افغانستان بر کل افغانستان و تمام اقوام افغانستان تاثیرات منفی و جبران‌ناپذیری را برجای می‌گذارد. اگر امروز، کودکان پشتون بی‌سواد بمانند و قربانی جنگ و سربازگیری طالبان شوند، تاوان آن را باید تمام اقوام و کلیت افغانستان بپردازد. چگونه می‌توان یک گفتمان سیاسی و گفتمان رهبری سالم و عقلانی در افغانستان و در میان تمام اقوام را به وجود آورد که گفتمان طالبانیزم در آن جای نداشته باشد؟  بحران گفتمانی و بحران رهبری موجود را چگونه باید حل کرد؟ صاحب نظران پشتون به جای آن که حداقل برای نجات پشتون‌ها تلاش ورزند و بیشتر از هر کسی دیگر با طالبانیزم به عنوان یک آفت و شر اجتماعی- سیاسی مبارزه کنند، به صورت غیرمسوولانه فرافکنی کرده حاضر اند. مثلا «رهبران جهادی» را نیز طالب خطاب کنند! اما این سیاست به سه دلیل خطرناک است:

۱- احزاب جهادی مثلا جبهه شمال با طالبان فرق ماهوی، کارکردی و ساختاری دارند؛ 

۲- این سیاست، به شکلی از اشکال، دفاع از طالبان از موضع قومی است؛

۳- دفاع از طالبان بر اساس موضع و رویکرد قومی، بزرگ‌ترین خیانت تاریخی در حق پشتون‌ها است. 

در تاریخ بشریت بارها اتفاق افتاده است که آفت‌های سیاسی و اجتماعی دامن ملت‌ها و اقوام را گرفته و سبب عقب‌گردها و خون‌ریزی‌ها شده، ولی نخبگان فکری و سیاسی این ملت‌ها و اقوام با عقلانیت و سنجش خردمندانه تلاش کرده اند تا ملت و قوم شان را از بحران نجات بخشند. اما، متاسفانه در افغانستان قضیه برعکس است. ما در افغانستان حاضر هستیم تا هر آفت و شر اجتماعی و سیاسی را جنبه ملی و قومی بخشیده از آن به نحوی از انحا دفاع کنیم! مردم افغانستان قرن‌ها و سال‌ها به خاطر این اشتباهات نخبگان سیاسی و فکری خود، به سیه‌روزی‌های پیاپی مبتلا شده اند. مسوولیت دولت افغانستان و تمامی نهادها، احزاب، نویسندگان و نخبگان سیاسی و فکری این است که چگونه افغانستان را از شری به نام طالبانیزم نجات بخشند؟ به خصوص، چگونه  از قربانی شدن بیشتر پشتون‌ها در برابر طالبانیزم جلوگیری کرد؟ طالبانیزم، یک پدیده‌ای با ابعاد خارجی و سیاست‌های پاکستانی و سایر کشورهای منطقه است و نباید ابعاد قومی و داخلی به آن بخشید. هرگاه به طالبانیزم ابعاد قومی و داخلی بخشیده شود، در واقع درحق افغانستان و پشتون‌ها خیانت صورت گرفته تهمت تاریخی بسته شده است. 

نظام کنونی نباید قربانی سیاست‌های غلط حکومت و رییس جمهور کرزی شود. این نظام به نفع همه مردم افغانستان و همه اقوام ساکن در افغانستان است. شرایط کنونی بهترین فرصت برای افغانستان و پشتون‌ها است که باید از آن استفاده کرده با طالبانیزم مبارزه کنند و بحران گفتمانی و بحران رهبری را هم در میان پشتون‌ها و هم در کلیت افغانستان حل کنند. اگر این فرصت از میان برود، هم افغانستان ویران خواهد شد و هم برای سالیان متمادی پشتون‌ها سوخت طالبانیزم در منطقه خواهند بود. بنابراین، سیاست حکومت مبنی بر شماتت با طالبان و یا قومی کردن طالبان  و یا دفاع از آن‌ها بر اساس رویکردهای قومی، در حقیقت بازی با سرنوشت افغانستان و سرنوشت پشتون‌ها به عنوانی یکی از اقوام بزرگ افغانستان می‌باشد. نباید تهمت طالبان را بر پیشانی پشتون‌ها حک کرد. امروزه پشتون‌ها قربانی این آفت خطرناک هستند که باید با عقلانیت و درایت تلاش صورت گرفته شهامت و جرات سیاسی و تاریخی به خرج داده شود. اما متاسفانه هم دولت و حکومت، هم نخبگان سیاسی و فکری پشتون‌ها تجاهل کرده بر طالبانیزم پوشش قومی می‌زنند: این خیانت در حق پشتون‌ها است. 

امروز اگر جامعه پشتون رشد کند، توسعه یابد و پیشرفت کند، تاثیرات مثبت آن بر کل افغانستان خواهد بود؛ اما اگر حکومت و نخبگان فکری و سیاسی میان طالبان و پشتون‌ها پیوندهای قومی و اتنیکی برقرار کرده از آن دفاع کنند، در واقع یک آینده تاریک و هولناک را بر سر راه پشتون‌ها گذاشته اند که تاثیرات منفی آن بر کل افغانستان می‌باشد. پس هرگونه اشتباه سیاسی در این زمینه خیانت بوده جبران ناپذیر است. پیامدهای قوم گرایی تحت پوشش‌های قبیح و غیرقابل دفاع، فقط اشک و خون است و بس! حکومت افغانستان و به خصوص آقای کرزی، بیشترین مسوولیت را دارد تا این تهمت‌ها بر اقوام افغانستان بسته نشود. بنابراین، نباید سیاستی را در پیش گرفت که زمینه¬های نفوذ بیشتر طالبانیزم را میان یک قوم فراهم کند و به آن مشروعیت اجتماعی- سیاسی بخشد.

 

برگرفته از هشت صبح 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا