خبر و دیدگاه

نامه الاغ سالار عنوانی فساد سالار

 

در یکی از سایت های انترنتی نامه ای آقای اسماعیل یون تحت عنوان “یو تریخ اوخوز لیک دافغانستان اسلامی جمهوریت قدرمن جمهور ریس ته” را خواندم. این فاشیست بدنام معلوم الحال و متعصب کما فی سابق در همان آخور قبیلوی خویش مانند کور مادر زاد به شدت میچرخد و گوی با نام استاد ربانی، قانونی، داکتر عبدالله، مارشال فهیم و … تبش بلند میرود و به طور خود کار به هزیان گویی و یاوه سرای شروع میکند.

نامه این قبیله سالار فرهنگ ستیز به آقای کرزی حاوی گله گذاری وی است که چرا در چنین جرگه مشورتی صلح که هدف آن کنار آمدن و سهیم ساختن طالبان در قدرت  است،  استاد ربانی که به گفته وی یک جنگ سالار و تنظیم سالار است به صفت ریس انتصاب شده است!؟

یون قبیله سالار با تمام دیده درایی و خفت، آدم کشی، مکتب سوری، جنایت، خیانت، قتل هزاران مرد، زن، طفل، پیر، جوان این سرزمین را به دست سفا کان جنایت کار که خود با به خون کشیدن صد ها انسان بی گناه به افتخار از طریق رسانه ها اعلان میکند که این اعمال ترورستی را ما انجام داده ایم نادیده گرفته برعکس تعصب قبیلوی این کوردل بی ایمان کسانی را نشانه گرفته که درکنار مردم اند و برای برقراری صلح و تامین امنیت بجای آدم کشی و مکتب سوری و هزارن جنایت ضد بشری در کنار کرزی با تمام نواقص و ضعف های که دارد قرارمیگیرند.

آقای یون که اسطوره فا شیزم و قبیله سالاری در کشور نامیده میشود ادعا دارد که قوم پشتون در صحنه سیاسی کشور حضور فعال ندارد.

برای آقای یون گفته شود که برادان آذرده خاطر تو وآقای کرزی همین اکنون در صحنه سیاسی و نظامی کشور حضور فعال دارند . اگر چشم بصیر و دل اندکی پاک میداشتی به طور آشکار میدیدی که نیمی از کشور در خاک خون میطپد و هزاران انسان بی گناه طمعه این سگان گرسنه میشوند.  حضور فعال چه گونه باید باشد در نیمی از کشور حضور فعال نظامی و سیاسی دارند.

دود آتشی که در جنوب و حالا در شمال شعله ور شده است چنان چشمانت را کور کرده که با همه جرم و جنایت ، آدمکشی سفاکا نی به نام طالب اغماض میکنی و موجودیت یک فارسی زبان را در راس جرکه سه روزه هم براشت نمی توانی. صد تهمت ناروارا به او میبندی ولی از جنایت کاران ،ترورستان بی فرهنگ ، بی دین بی ناموس غفلت میکنی.

ای طالب سالار قبیله سالار خوب بدان که جنگ سالار و تنظیم سالار به هزاران مرتبه از جمود سالاری ،جهل سالاری ،قبیله سا لاری، الاغ سالاری ،جاسوس سالاری و… ارزش داشته و باید …فام شوی که  جنگ سالار به فرماندهان نظامی گفته میشود که در میدان مبارزه با دشمن وطن و مردم از حیثت و تمامیت کشور دفاع میکنند.

ای طالب نمای نکتایی دار چه وقت جامعه جهانی اظهارداشته که یکی از علل جنگ در افغانستان محرومیت قوم پشتون در ساختار نظام است؟ (نړیواله ټولنه هم پر دې اعتراف کوی، چې د جګړې یو علت په حکومت کې د پښتنو محرومیت دى)

این چه دروغ شاخدار است که به خورد مردم میدهی ؟ فکر میکنم فراموشت نشده است بلکه گفته های ریچارد هالبورک را تحریف کردی و عکس گفته ها را بیان میکنی.

دماغ خشک ، ذهن پوسیده ، دل تاریکت فراموش کرده که هالبورک گفته بود که یک بخش عمده ناامنی و جنگ در افغانسان همین قوم پشتون است برای اینکه از هر فامیل این قوم یک فرد شان طالب و ترورست  اند و در تنظیم القاعده عضویت دارند و باعث نا امنی و جنگ در افغانستان شده اند.

قبیله سالاربی فرهنگ  در بخشی از نامه خود مینویسد: “دا حالت نور په هېڅ وجه د زغملو نه دى، چې مخالفین دې ستاسو په حکومت او سیاست کې دومره امتیاز واخلی، چې هم ستاسو مخالفت وکړی او هم د افغانستان ملی ګټو او ملی یووالی ته زیان واړوی.”

ای الاغ سالار آفتاب را نمی شود با دو انگشت پنهان کرد . برای مردم و همه جهان معلوم است که کدام گروه و کدام باند جنایت کار بر ضد منافع ملی عمل میکند. کی با قانون اساسی کشور مخالفت میکند ، که عملیات وحشیانه ترورستی را انجام میدهد که به هیچ یک از موازین حقوق بشر پایبند نیست و که ندای صلح و امنیت را با ترور ده ها انسان بی گناه پاسخ میدهد؟

که مکتب میسوزاند که گوش وبینی معلم را قطع میکند که ملاو مولوی را در خانه خدا سرش را از تنش جدا میکند؟ که با بدنام ترین گروه ترورستی جهان یعنی القاعده ارتباط دارد و که با  انجام عمل ترورستی با وقاحت تمام اعلان میکند که مسوول به خاک و خون کشیدن مردم ما هستیم ؟ که تا به امروز با چنان رذالت و وحشی گری قتل مردم را چشن گرفته؟

که نیمی از کشور را به ISI پاکستان بخشیده است؟ من نمی دانم منافع ملی از نظر قبیله سالاران و الاغ سالاران چه معنی و مفهومی دارد که کسی تا هنوز از منافع ملی تعریف درستی ندارد به جز از طالب نمای نکتایی دار.

کدام عقل سلیم قبول میکند که مخالفت سیاسی آقای ربانی از نظام به مراتب خطرناکتراز  وحشی گری ، حملات ترورستی  ، جنایات ضد بشری مکتب سوزی ،معلم کشی  و صد ها اعمال ویرانگر ترورستانی به نام طالب است؟

کسانیکه به نیات شوم قبیله سالاران و جاهل سالاران آگاهند میدانند که حلقه فاشسیتی حاکمیت یگانه راه قبضه  دوباره خود کامه گی و مطلقه گرایی  رادر وجود سفاکان بی فرهنگ آدم کش بنام طالب میدانند وبس.

ای ترورست نکنایی دار ،   چه محرومیتی را در نظام فساد پیشه کرزی احساس میکنید؟ آیا مشارکت سایر اقوام در ساختار نظام و حضور شان در تعین سرنوشت محرومیت شماست؟؟ آیا غیر از پشتون ها سایر اقوم نمی توانند در ساختار قدرت شریک باشند ؟ایا سهیم شدن  سایر اقوام درقدرت  برای شمامحرومیت ببار می آورد؟ چرا صاف و پوست کنده نمی گوید که حکومت عبدالرحمانی و طالبانی و مطلقه گرا میخواهیم  تا هر نوع ظلم و جنایتی که بر سایر اقوام ساکن کشور انجام دادیم ، داد خواهی و داد گری در کارنباشد و خود ما بدانیم و آخور ما.

سرحلقه  فاشیزم در بخشی از نامه خود چنین نگاشته اند :کوم پښتانه چې ستاسو په حکومت کې دی او د ملی شعور خاوندان دی، هغوى هم ځان په دې حکومت کې دومره محروم احساسوی چې حد او برید نه لری، هیله ده د هغو رایه ورکوونکو د حیثیت اعادې ته هم لږ پام وکړئ چې د جمهوری ریاست د دواړو دورو په ټاکنو کې په سرومال تاسو سره ودرېدل، خو ستاسو په حکومت کې د همدې جنګسالارانو د زیاتې ونډې له امله یې اوس نه سر خوندی دى او نه مال، عجیبه خبره داده: همغه جنګسالاران او تنظیم سالاران، چې په هره مهمه سیاسی او اداری غونډه کې یې تاسو حضور حتمی بولئ، سهارنۍ او غرمنۍ هم درسره یو ځاى خوری او ستاسو پر دسترخوان راټول دی، همغوى تر هر چا زیات په خپلو رسنیو کې ستاسو پر ضد نیوکې کوی او هغه ډول الفاظ درته کاروی چې قلم یې له لیکلو شرمېږی.”

با یک نگاه کوتاه به هرزه گویی های این الاغ سالار معلوم میشود که حقیقت و واقعت ها چگونه وارونه و تحریف میشوند.

ای کور دل بی ایمان بدان که آبرو و حیثیت دولت کرزی وابسته به صفحات شمال کشور است که از امینت خوبی برخورداراست و مردم میتوانند در فضای صلح و آرامش به زندگی خود ادامه دهند. با وجود بی توجهی های دولت مفسد کرزی در زمینه رفاء و اشتغال زایی دست به ماشه نبرده وامنییت را اخلال نکرده اند. نیمی از کشور را به پاکستان نفروخته اند ، آدم نمی کشند ، ترورست نیستند ، مکتب سوزی و معلم کشی نمی کنند ، رذیلانه و بی شرمانه در رسانه ها کشتن مردم بی گناه را با اعمال ترورستی و دهشت افگنی خود جشن نمی گیرند.

ای فاشسیت بدنام بدان که در مناطق جنوب دولت کرزی حاکمیت ندارد .همه ساحات در دست ترورستان است و حدود پنج سال است که فضای جنوب کشور با دود و آتش همرا ه است. نه از امنیت خبری است و نه از انسانیت. القاعده و تروریزم بالای حلقوم مردم پا نهاده است. و بسیار تلاش دارد تا بتواند با فاشیزم که در  ارگ  نشسته است هم کاسه و هم خانه شود.

سرحلقه فاشیزم همیشه از حوادث سیاسی نظامی دهه هفتاد که توسط جاسوسان،قدرت طلبان معلوم الحال، قوم گر ایان بی دین بر مردم ما تحمیل شد انتقاد میکند و استاد ربانی ، مارشال فهیم ، آمر صاحب شهید ، قانونی ، محقق و… را مسوول همه بد بختی های آن دهه میداند .

این فاشیست قوم گرا دخالت صریح و قدرت طلبی های گلبدین را که در اثر آن دها هزار انسان در کابل به خاک وخون کشیده شد نادیده میگیرد. برای اینکه گلبدین از قوم پشتون است و پشتون ها جواز دارند هر نوع جنایتی را برمردم ما تحمیل کنند. شکی نیست که آن جنگ توسط ISI پاکستان از طریق گروهک مزدو وبدنام حزب نام نهاد اسلامی گلبدین بالای مردم ما تحیمل شد.

قبیله گرای بدنام همیشه در حول دهه هفتاد حرف میزند ولی یک بار به دهه سلطه اشغال گرانه طالبان ترورست و وحشی نظری نمی اندازد که در شمالی ، یکاولنگ بامیان و دها مناطق غیر پشتون نشین  چه جنایات نا بخشیدنی و ضد انسانی را مرتکب شدند. و یک بار به دهه سلطنت جبارانه و ظالمانه امیر عبدالرحمان نظر نمی اندازد که چه مظالمی بالای مردم این سرزمین توسط آن امیر ظالم و خود کامه تحیمل شد. وبالاخره سیصد سال سلطه گری در افغانستان به همگان معلوم است.

قبیله سالاران در صدد آن اند که ظاهرخود را  به قرن بیست و یک بیا رایند  و لی در باطن رجوع کنند به قرن دوازده و سیزده و رسوم و عنعنات  قبیله سالاری وکوچیگری و بیابان گردی خود را تحقق ببخشند. شیوه و نحوه فکر و بل اخص نفس قبیله سالاری و بیابان نشینی نشان داده که  جمود سالاری ، جهل سالاری ، خرافه سالاری نمی تواند با خرد گرایی، علم گرایی ، وانسان گرای سر سازش داشته باشد و آتشی جهل با دانایی نه ممکن است و نه عملی.

کسانیکه عملا مکتب میسوزاند  معلم میکشند ، وحشت گری میکنند ترور انسان های بیگاه را عمل استشهادی !! میدانند و برای حاکمیت قبیله خود دین خدا را وسیله قرارداده اند تنها میتوانند با فاشیست های نکتایی دار رابطه برقرار کنند . تروریزم  میتواند همنشین فاشیزم باشد واز حیله ها ی رذیلانه و وطن فروشانه فاشیزم تغذیه شود.

جرکه مشورتی نام نهاد صلح به حق که یک بازی سیاسی برای آشتی تروریزم با فاشیزم بود. آقای کرزی در دوره اخیر قدرت خود میخواهد به نحوی جهانیان را متقاعد سازد که با تروریزم هم میشود گفتگو کرد و اگر نشود که تمام قدرت را به آنها واگذار کرد ، حد اقل سهم اساسی به آنها داده شود تا نظام طالبانی قبیله گرا و نظام ظلم محور عبدالرحمانی باردیگر احیا گردد. و سلطه غاصبانه یک قوم بالای سایر اقوم همان گونه سه صد سال سال ادامه داشت دوباره ادامه پیدا کند.

از منظر یون فاشیت  محرومیت قوم پشتون در قدرت زمانی میتواند منتفی گردد که تاجک ها ، هزاره ها ، ازبک ها و سایر اقوام از ساختار اصلی قدرت حذف شوند ازبک ها در خانه های صاحب منصبان اردو خدمت گار باشند، هزارها در مندوی کابل کراچی کش کنند و تاجک ها بنابر نفوس بیشر ی که دارند در رده های پایانی نظام شامل گردند و از آنها مانند برده کارگرفته شود .  این است پروزه فکری تروریزم به علاوه فاشیزم.

برای فاشیزم و تروریزم حضور دو شخص غیر پشتون در کنار کرزی محرومیت پشتون در قدرت است.

برای فاشیزم و تروریزم حضور قانونی به عنوان ریس پارلمان محرومیت پشتون ها را درقدرت نشان میدهد.

برای فاشیزم و تروریزم انتخاب وزیر از اقوام غیر پشتون محرومیت پشتون ها را درقدرت نشان میدهد.

ازدیدگاه قبیله سالاران بی فرهنگ زمانی محرومیت ازمیان میرود که قدرت وثروت  وسرنوشت سایر اقوم ساکن در اختیار شان باشد آنگاه بتوانند به زندگی قبیله ای و بیابان گردی خود ادامه دهند. و هرنوع مظالم را برعلیه سایر اقوم تحمیل کنند.

این فاشیست بی فرهنگ و بی ادب در قسمتی از هزیان گوی های خویش خطا ب به آقای کرزی چنین در فشانی نموده اند: “ربانی، محقق، اکبری، انوری، عطامحمد او نور ستاسو خپلېدلى، نو په تېرو اتو کلونو کې به دې په دې بې شمېره امتیازاتو راخپل کړی واى، ستاسو په لاس د افغانستان دې ډول مخالفینو ته په ورکړل شویو امتیازاتو کې د ټول ملت حق دى، هیله ده دا امتیاز پر ملت ووېشل شی، نه پر څو تنو جنګسالارانو او تنظیم سالارانو، چې تلویزیونونه یې د نورو په پیسو او دسیسو چلېږی او افکار هم په کې د نورو خپرېږی.”

هموطنان عزیر خوب دقت کنید که تعریف این فاشیست بی فرهنگ قبیله سالار از امتیازات چیست؟ سهیم شدن در قدرت حتی اگر به شکل سمبولیک هم باشد برای پشتون سالاری و الاغ سالاری محرومیت و برای غیر پشتون امتیاز است. اگر استاد ربانی زمانی ریس جهور کشور بود این امتیاز برای تاجک ها و محرومیت برای پشتون ها است!

اگر محقق که هزاره است و عضور پارلمان است و رهبر حزب است برای هزاره ها امتیاز و برای پشتون ها محرومیت است.

حضورسمبولیک دوستم در قدرت محرومیت به پشتون ها و امتیاز برای ازبک هاست!

اگر عطامحمد نور والی بلخ است و به حق که یک والی موفق و خدمتگذاراست و امنیت بسیار خوبی را در ولایت خود تامین نموده و گاه گاهی از سیاست های قبیله گرایانه  و بی پروایی های دولت در عدم برنامه درست انتقاد میکند یک امتیاز به تاجک ها محرومیت برای پشتون ها است!

محرومیت و امتیاز دو مقوله ای است که در درون فاشیزم متولد شده و به درد زایمانی مبدل گشته که هر بار فاشیست ها را به لبه مرگ میفرستد . از نظر  فاشیزم مشارکت مساویست به محرومیت و حق خواهی مساویست به امیتاز گیری. بر اساس همین اندیشه پروزه بزرگ طالبانیزم و عبدالرحمانیزم ریخته شده است.

اگر این فاشیست بی فرهنگ الفبای دموکراسی را خوانده بود میدانست که مخالفت با کارکرد ها ونحوه حکومت داری کرزی غیر از انتحار و انفجار و کشتن مردم بیگناه است. مخالفت با سیاست های نظام آنهم در چوکات قانون اساسی بخشی از فرهنگ نظام های دموکراتیک و مردم سالار است. مخا لفت در جهت اصلاح یک نظام هیج گاهی به عنوان امتیاز طرف مقابل و محرومیت شما نیست. مخالفت در چوکات قانون غیراز حملات ترورستی و کشتن مردم بیگناه است. مخالفت در چوکات قانون غیراز آدم کشی و مکتب سوزی، ترور ودهشت است.

اگر کسی مخالفت با آذادی بی قید و شرط ترورستان و آدمکشان میکند این بدان معنی است که بدون مجازات جنایت پیشه گان و آدمکشان حرفه ای تامین امینیت بی معنی است.

چرا امرالله صالح و حنیف اتمر از وظایف خویش استعفا دادند؟ معلوم بود که رهایی بی قید و شرط ترورستان و جنایت پیشه گان که دست های ناپاک شان به خود مردم بیگناه آلوده است و ده ها دوسیه و اسناد در نزد ریاست امنیت  دارند نمیشود که بی قید و شرط رها شوند . دهها پولیس  کشته میشود تا یک نفر تروریست و جنایت کار دستگیر میشود ولی بخاطر خوش ساختن تروریزم بدون قید وشرط رها میشود . این جنایت کاران بجای رهایی به شدید ترین جزا یعنی مرگ محلوم شوند تا روشی باشد در جهت تحقق حق و عدالت  و امنیت سراسری.

فاجعه ایکه رهایی قومندان دستگیر آفرید آیا جای آن نیست که با سیاست های ترورست پروری و طالب پروری آقای کرزی مخالف شود تا صلح و امنیست کشور صدمه نبیند؟

فاشیست قبیله سالار درپایان نامه خود چنین نگاشته اند: “ټول جنګسالاران، تنظیم سالاران، فسادګر او د اووګونو، اته ګونو او نورو لسګونو تنظیمونو پنډتان او سیاسی سوداګر، په چټکۍ سره له دې حکومته رخصت کړې، چې خلک په ارامه فضا کې تنفس وکړی او د سوکالۍ وږمه پرې ولګېږی.”

بلی ماهم طرفدار رخصت شدن و به دادگاه کشیدن فساد پیشه گان و جنگ سالاران هستیم که عملا با میل تفنگ و واسکت های انتحاری دست به جنایت های ضد انسانی و ضد ملی میزنند و کشور را به سوی تباهی و نابودی سوق داده اند همه این جنایت کاران که امنیت و صلح را عملا به مخاطره انداخته اند باید به صورت جدی با ایشان برخورد گردد و به جای رهایی و گفتن طالب جانه وروره به چوبه دار آویخته شوند تا باشد کشور ما از شر این جنایت پیشه گان انسان دشمن پاک گردد.

کسانیکه همشیه به ندای صلح با صدای انفجار پاسخ داده اند معامله بی قید و شرط صورت نگیرد جنایت کاران و ترورستان باید به سزای اعمال ننگین شان برسند تا مردم بتوانند  درفضای صلح به زندگی خویش ادامه دهند.

 

_____

در همین زمینه:

اسماعیل یون، اسطوره فاشیزم 



نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا