خبر و دیدگاه

تعصب دیوارى فرا روى خشونت زداى

rabbani1
انسانیت گهر است نا یاب آنرا پاس باید داشت  و تلاش باید داشت این گهر معنى اى نهان اش را در تعامل بامحیط و زیست کننده هاى آن ،  به طبیعت و تاریخ ،این دو  پدیده  شگفت آور الهى به ودیعه گذارد ، زندگى و یا سیر معنوى  انسان  همانا که خالى از قیم و مجرد از زیبائى ها گردد، به سرابى ماند که نفس گیر شود، آدمى در ذات خود رنگى خداى دارد ، وجلال و شکوه صفات ایزد لایزال پرتو طبیعى و سیروره و کینونه و سرشت طبیعى انسان را نمایان بود ، براى همین هما نا که زنگار تاریکى ، توحش جهل و تعصب و خود خدا پندارى عقل باطن انسان خاک روبى گردد، گهر واقعى انسان نمایان گردد.
در بسا حالات تسرع و عدم تدقیق و عدم تلاش براى یافتن مصادر قابل اعتماد  و دسترسى به معلومات صحیح  نتایجى را ببار آرد، که در بسا موارد  باعث تنفر و انزجار بسى قلب ها گردد، اما نباید به شیطان اجازه داد تا چنین روندى را بر لوح سرشت انسانى ما حک نماید، خدا نشانه اى  مؤمنان را فروخورندگان خشم و بخشنده گان مردم و یا عفو کننده گان ناس “زاده انسان یعنى  جمع انسان ” معرفى  دارد ، پس باید برد بارى را چیره گى بخشید  و اخلاق عملى را بر پایه بهینه سازى و نیاز هاى آن اساس گذاشت و در جهت نهادینه سازى آن تپید و صبر را نصب العین حرکت بسوى  تعمیم زیبائى ها، معروفات، و ایدآل هاى انسانى قرار داد ، نباید سرخورده گى به خود راه داد، و تسلیم هنجار هاى آشفتگى شد و بر تمام جهت ها بدون دلیل دامغ و تأمل ودقت کافى تاخت، چون چنین روشى نتهنا باعث اصلاح و فرداد هاى  افتخار آفرین گردد، بل بر مقدمه اى ماند که بى باکانه در جهت گسست و تلخ کامى و هرج مرج خلاق عنان از کف داده است، و چون وحشى براى اشباع ذات و حس انتقام  بر تاختن با دید تار  ادامه مى دهد .
من بر این نظر بودم که  خواهر فرشته امور را با دیدى انسانى خواهند نگریست و با تحلیل اصولى نسبت به ظواهر نتیجه گیرى خواهند نمود ، که پرداختن به ناهنجار هاى جامعه ما، که از تناقضات سیستماتیک و به نحوى از ابتزال بینش رنج مى برد فقه بویژه اى را مى طلبد، که نویسنده گان ما باید در جهت  خودمانى سازى آن فقه  گام هاى اساسى بردارند، تا در نخست ما بسوى نهادینه سازى فرهنگ حساسیت زداى که مقدمه اى است  بر فرهنگ خشونت زداى و برچیدن بساط خیمه تنگ قبیله به فراخناى پهناور  شهر و شهروندى، و دولت ملت  گام برداریم و در قدم بعدى در صدد باز تولید اندیشه انسانى اى  باشیم که  تیورى خشونت را نقد علمى نموده و بر توزین  حقوق و واجبات انسانى ما در  پرتو فرداد هاى سنتهاى ثابت و لایتغیر قرآن وسنت ، سنن جهان هستى و سنن جهان انسان، آینده نو و پر بارى را اساس گذارد ،  اما متأسفانه وقتى بعضا با نبشته هاى بسا از کسانى که از آنها امید مى رود به عنوان ستون هاى این حرکت روشنگرى مسؤلیت خود را باید اداء نمایند بر مى خور یم به این نتیجه مى رسم که عقل جمعى افغانستانى ها تا هنوز راه درازى را باید بپیماید تا بتواند، ارزش هاى اساسى ومشترک اخلاقى، انسان ها را درک نموده و بعد   از استیعاب آن در جهت نهادینه سازى آنها گام بردارد، اما مدعاى  اینکه ما بتوانیم با اندیشه هاى برین تر  از عمومیات نیاز هاى اخلاق اولیه انسانى مطرح شده در اسلام  چون مفاهیم مغفرت، عفو، جهاد و احسان در رسیم و آنر در تجلیات  اخلاق عملى خو تبارز دهیم  امر است بعید در پرتو واقعیات موجوده و ظواهر که از نظر اجتماعى قابل لمس اند .
با خوانش  نبشته  جدیدى که از خواهر حضرتى   نشر شده است در سایت وزین  خاوران ،  به این نتیجه رسیده ام که هنوز  کار در جهت ترسیخ اخلاقیات اساسى حتى در جمع روشنفکران افغانستانى که باید از آن مرحله قبلاً مى کذشته بودیم ، امر است ضرورى ، این مأمول  واقعاً  ضرورت  به تلاش و خاک روبى از مفاهیم متعدد انسانى دارد، بگذار راه توسعه اجتماعى جمعى را که امر است بسا طاقت فرسا  که به صبر و شکیبائى  در عالى ترین تجلیات اش  نیاز احساس مى گردد ، من به این نتیجه رسیده ام که خواهر به نحوى به  سرخورده گى دگم و فوران  احساسات دچار هستند ، این درد آور است ولى باید بیان داشت که فکر آنها نیز  از بس منظر تعصب و خشونت طلبى شبیه به طالبان است،  آنها در نخست تصویر پردازى در نبشته شان  بدون اینکه روش علمى تحققیق  و امانتدارى در امر نقل معلومات را رعایت نمایند  سخنان  استاد ربانى را از صیاغت  اصلى آن بصورت کلیشه اى  بدور نموده و با  جعل نمودن سخنان، آنهارا  بصورت  کزینشى از محتوى ماهوى آن خارج ساخته اند ، و با جمله سازى  مشوه  جیزى را به استاد ربانى نصبت داده اند  که  جناب استاد  آنرا نفرموده است ، من نمى دانم شما که نه درد مردم را تحمل نموده اید و نه براى آنها همچون ربانى و کوکبه اى  مثل ربانى اندیشان قربانى داده اید، چگونه شده است که دایه مهربانتر از مادر خود را  در ارتباط به جمعیت و تاجکان جاى زده اید ، فرمودید که استاد ربانى خواهان این بوده است   که دختران نیاموزند و  حق کار را نداشته باشند منتها در این مورد  تا هنوز فرصت نیافته بوده که  قناعت هایش  را بیان دارد ، سبحان الله شما  بعنوان  یک روشنفکر  به خود اجازه مى دهید  نیت ربانى  را  که از جمله غیبیات است، آنرا بصورت من درآوردى  صیاغت و تصویر نماید،  و من بعد   آن سخن را به ربانى  منصوب دارید و وفق آن بدو پرت وپلا گوید !!!
من درک نمى کنم   این چى  شیوه اى  است که شما در بیش کرفته اید ، شیوه ء  که به هیچ صورت  قابل توجیه نیست ، براى اینکه تصور شما را تصحیح نموده باشم سخنان استاد ربانى را که در سایت وزین مجاهد نشر شده است آنرا عینا مى آورم تا باشد شما را در این مورد به تأمل وادارد ، امید وارم شما ماباقى سخنان استاد ربانى را باسر زدنى به همان سایت مرور نماید ” برخی از دوستان می گویند گروه های مسلح افغانستان افراطی هستند، فرهنگ مذاکره ومفاهمه را ندارند،‌من می گفتم شما شرایط زندگی وفعالیت سیاسی را برای شان آماده کنید، آنها از معتدل ترین انسان ها می شوند! همین اردوگان به نام مسلمان افراطی در دنیا معروف بود، او درگذشته شعر های انقلابی می خواند وسخنرانی های تند داشت ومی گفت مناره های مساجد راکت های هستند که در قلب شما فرو خواهد رفت، اما امروز همین اردوگان در مراسمی در ارجنتاین که احترام لازم به رهبر ترکیه اتاترک نشده است  که از لحاظ فکری با وی مخالفت دارد، سفر خود را به آن کشور لغو می کند.
به همین اساس وقتی ما خواسته باشیم مخالفان مسلح خود را به سیاست و دولت داری بکشانیم دیگرآنها آن انسان های خطر ناک نمی باشند. آنها طوری خود را در چوکات دولت داری عیار می سازند که مشکلات افغانستان روز به روز حل می گردد.
من از زبان بساری از آنها شنیده ام زمانی که ما حقوق زنان را مراعات نمی کردیم ومکاتب را بسته می کردیم کار غیر عملی بوده وبعد از این این حرف ها مورد نظر ما نیست.
نظر من این است که بنا بر حدیث پیامبر اکرم که می فرماید “یسرو ولا تعسروا وتحببوا ولا تنفروا” درهمه چیز پیشکش های آسان را تقدیم بکنید، ‌مردم را جذب بکنید و متنفر نسازید، اسلام را سهل معرفی کنید، اسلام را طورمعرفی نکیند که مردم از آن متنفر شوند. من فکر می کنم که این روحیه در میان آنها نیز است.”
به مفهوم دیگر  استاد ربانى  چنین فرموده است ، حقیقت این است که  به نحوى سفت اندیشى و اشتباه و خلط مفاهیم و رادیکال عمل کردن جزء  بینش  بسیارى از جریان هاى اسلامى و غیر اسلامى  در آغاز ها  بوده، که به نحوى آنها  از  تفاعل با قضایاى ماهوى جامعه بدور بوده اند ، او اشاره  مى دارد  من جمله بیسارى از جریان هاى جهادى و شخص خود اش در ابتدا ها بصورتى  به امور به صورت احساسى و رادیکالانه مى دیده اند  ، اما بعدا متوجه شده اند که این چنین بینشها  نه در بینش اسلام اصیل و ناب  جاى دارد و نه از نظر عملى قابل اجرا است او وفق همین تیورى طالب را نیز از تجربیات گذشته مستثنا نمى داند ، او همچنان از طیب اردوغان صدر اعظم ترکیه  نام مى برد و مى گوید، آنهم در ابتدا قبل از وارد شدن به  دهلیز سیاست بصورت عملى  به نحوى رادیکالانه مى اندیشید ، اما با ورود به سیاست در اندیشه ها اش تحول ببار آورد، خواهر حضرتى ربانى رهبر جریان اصلاحات سیاسى، اجتماعى و فکرى در افغانستان است، او در دنیایی اسلام و حتى در نبشته هاى  غربى ها بعنوان یک یک مفکر اسلامى با اندیشه ها ژرف انسان گرایانه شناخته مى گردد ، خواهش مى کنم او و جریان اش  را  محصور تنها به تاجک ها و جغرافیایی معینى  ننماید، درست است که او از همه رهبران داعیه دار تا جکان کرده که به عنواین مختلف براى  احقاق حقوق تاجکان به مبارزه برخاسته اند  در تأمین  حقوق تاجکان و اعاده حیثیت تاجک ها از نظر حقوقى و مدنى  موفقتر  عمل نموده،  دست آورد داشته است، و مسعود علیه الرحمه ماناتج طبیعى فکر و اندیشه انسانى و اسلامى آن بزرگوار است، اما این بدین معنى نیست که مانفست فکرى وسیاسى ربانى را  تنها نجات و توسعه انسانى تاجک ها بسان دیگران مورد نظر  بوده است  فحسب ، بل  فکر ربانى اصولى تر  و شامل تر از این بود و هست  که خود را در محوطه  قوم و یا رگه ء از رگه هاى بنى آدم خلاصه نماید ، مسعود و ربانى به همان اندازه اى که خواهان حقوق متعادل همه اقوام و همه شهروندان افغانستان بودند، به همان اندازه مؤمن به داشتن یک کشور مستقل، مرفه، آزاد و اسلامى بودند، و تا هنوز جریان جمعیت  مؤمن بر همان مبادى و قیم است و فلسفه وجود اش را تحقق پذیرى همان  مبادى مى داند ، آرمان هاى جمعیت که مسعود علیه الرحمه عضو آن بودند و از نظر معنوى تا هنوز عضو آن هستند، خلاصه در ایجاد تحول براى زدودن استعمار داخلى و خارجى، اعاده کتابت تاریخ سیاسى، اجتماعى و  انسانى افغانستان بدور از دست درازى هاى حاکمان مستبد و خودکامه ، و فراخوانى مردم  کشور  به برادرى، برابرى و قانون گراى بود، آنها بدون استثناء  همه شهروندان افغانستان را به  نهادینه سازى مقاصد شریعت، عدالت، قسط، معروفات، زیبائى هاى حسى و معنوى   و ضرورت گفتمان عقلى براى توسعه انسانى دعوت به عمل مى آوردند، مسعود علیه الرحمه جانانه در برابر اندیشه سیاه خشونت طلبى  چه از نوع  کمونیستى  طالبى، أمریکائى ، انکلیسى ، باکستانى ، سعودى اى و غربى  جنگید و در آن راه، سر به  ذات لایزال و هرمزد جل جلاله سپرد ، اما استعمار داخلى را  به استعمار داخلى و خارجى مبدل نساخت، او جانانه بر پیشنهاد غربى ها بر فرستادن قوه نظامى به افغانستان تحت عنوان مبارزه با تروریزم نه گفت و طى نامه اى به بوش خطاب کرد، افغانستان از شما فقط خواهان این است که به باکستان حلیف دائمى تان فشار آورید  تا  از حمایت نظامى مالى وسیاسى  اش از گروه طالب ها دست بردارد ، افغانستان و فرزندان آن مرزبوم، کار طالبان را خود یکسره خواهند نمود،او مسعود علیه الرحمه مى دانست براى راندان گرگى نمى توان بر گرگ دیکر اعتماد نمود و کاشانه خود را به نام دفاع از حریم وطن در برابر گرگى به گرگ خون آشام تر از آن  سپرد  ، چون او مى دانست، و شکار سطحى گرى  و فوران احساسات نمى شد  او مى گفت  همان دستى که با مصرف دها میلارد دالر طالب و تروریزم را با شرکائى منطقه اى اش براى ضربه زدن به اسلام ومسلمین و اشاعه هرج مرج خلاق در سرزمین هاى شرق، و  بلعیدن نفت بحیره اى خزر بواسطه  دلتا و یونکال، طالب  و تروریزم  بین المللى  ببار آورده است، همان دست چگونه مى تواند دایه مهربان انسانیت و حقوق انسان در افغانستان مجاهد و مسلمان بوده باشد ، بویژه  در پرتو تجربیاتى که  از سال هاى نود میلادى و از تهدیدات خانم رابین رافیل و زهر چکانى هاى بى نان سیوان و محمود مسترى  به حافظه تارک اش داشت ، او طرح هاى امریکا و غرب را که در جهت تحقیر مجاهدین افغانستان و روى کار آوردن حکومت غیر متعهد  به افغانستان و آرمان هاى شهداى آن بود از یاد نمى برد ، او با امریکائى ها بعنوان یک ابرقدرت وارد گفتگو مى شد اما زیر بار طرح هاى سیاه آنها نمى رفت ، او مسلمات ، برنامه و طرح خود را بعنوان یک افغانستانى براى کشور اش داشت  ، اما بسیارى از زنان و مردان مبارزى مثل خواهر فرشته براى دید خشونتگرا و تعصب قومى شبیه طالب  که داشتند نتوانیستند دیدگاه هاى انسانى ربانى و مسعود را درک  نمایند،  چون اصولاً این عزیزان پیش زمینه و مسلمات بینش شان با مسعود و ربانى متفاوت است، آنها بدون اندک تأمل کشور را با تشویق دیگران ویا مشارکت بصورت مستقیم و غیر مستقیم از گرگى به گرگى دیگر سپردند و بدین سان در حق آرمان ها مسعود علیه الرحمه و صدها هزار شهید دیگر جفا ورزیدند  ، که نتایج اش را امروز همه شاهد ایم .
خواهر فرشته  بجاى اینکه ربانى را چرند گویند و متهم به رشوه گیرى از کرزى نمایند، که این از شأن امثال استاد ربانى که سالها براى مردم اش تپیده است بدور است و تجربه عملى نیز این امر را نشان مى دهد و همه ما شاهد بر آن بوده ایم ، اکر خواهر باور ندارند به نبشته هاى محمد اکرام اندیشمند مرورى نمایند که بعضى ها براى جیب خرچى همه دست آوردهاى  جمعیت و مسعود علیه الرحمه را ضریب صفر کردند ، در آن آوان همین ربانى بود که درفش ایستادن در برابر خشونت طلبى خارجى چه از نوع طالبى و چه از نوع امریکائى را بلند کرد و یکه و تنها در برابر ذیاده خواهى یاران نیمه راه و حلقه تمامیت خواه فاشیزم  بایستاد و با درد و غم از یاران نیمه راه بخواست که باز آید و به خود آید و الا فرداها خیلى دیر شده باشد ، خواهر  کمى به خود تأمل نمایند، که ربانى بعد از آنهمه اشتباهات  که یاران  بى تجربه و احساساتى اش  مرتکب شده اند، امروز چى  راهى  و چى راه کارى را درپیش گیرند، تا اشتباهات، قانونى عبد الله ، و فهیم را جبران نموده حیثیت  مبارزاتى جریان اسلامى جمعیت  را احیاء نمایند ،و انسجام داخلى  را بدان باز گردانند و بلوسیله جمعیت را بعنوان نتنها یک حزب کوچک قومى چند پارچه شده به میراث  گذارند که با در پیشگیرى  راه کار طبیعى و باز گشت به اصول مبارزاتى جمعیت، حیویت و فراقومى بودن آنرا دوباره براى از سر گیرى کفتمان عدالت براى همه بدو باز دهند، تا بتواند گام هاى اصولى در جهت حل قضیهء  مسئله ملى با راه حل هاى اصولى اسلامى بردارد، خواهر حضرتى جمعیت و مسعود علیه الرحمه هیچگاه مخالف گفتمان عقلانى، و گفتگوى هاى  صلح نبوده اند و مسعود بزرگ در بسا وقت ها حتى با بر کف نهادن  جان خود به ساحات مخالفان رفت، تا پروسه صلح را با آنها در میان گذارد وبه صلح عادل و آرامى روانى و فزیکى  براى همه در رسد، اخلاق مسعود علیه الرحمه و عقل مسعود که عقل عضوى بود که در  فرداد  هاى  جمعیت پرورش یافته  بود ، هیچگاه برنامه هاى صلح را از هر جانب و از هر جاى  که طرح   مى شد  بایکوت ننموده است، براى همین استاد ربانى با وجودى که نتایج جرگه صلح را گام نخست در جهت رسیدن به صلح  و جگونگى برگزارى آنرا به نحوى نمایشى و  فراخوانى اعضاء آنرا گزینشى از طرف حکومت معرفى مى دارد، و از  عدم دعوت  موسسه هاى جامعه مدنى، و احزاب براى شرکت در این جرگه متأسف و متحفظ است ،  خود بر این تصمیم مى گیرد که جبهه ملى براى گزینشى و فرمایشى و غیر ملزم بودن  نتایج جرگه نباید شرکت نماید یعنى از نظر سیاسى و حقوقى مشروعیت جرگه را قبول ندارد  ، اما براى اینکه عوام مردم بدین نتیجه نشوند که آقاى ربانى و حزب اش بنابر دیدگاه هاى نشنلستى در این جرگه شرکت ننموده اند، بنابر ضرورت براى اینکه باشیدگى مزید برنسیج اجتماعى افغانستان وارد نیاید در آن جرگه شرکت مى نماید  مدعاى ما را شما مى توانید از محتوى سخنان استاد ربانى که آنرا عینا از سایت وزین مجاهد نقل مى نمایم دریابید ” دا مسؤلیت چه اوس ز ما په غاړه ایښودل شوی ده، په دى اړه زه دا خبرې کول غواړم لکه چه حضرت صبغت الله مجددى دی مسؤلیت منلوته آماده نه وه، زه هم په دیر عواملو او اسبابو په وجه دې ته آماده نه وم چه دا مسؤلیت قبول وکړم. یواځنې او مهم لامل چه ما ته د دى مسؤلیت د قبلولو لپاره قناعت ورکړ، هغه داوه او چه اوس افغانستان ملی سوله او امن ته د حد نه زیات ضرورت لرې څینی دوستان داسی انتقادونه کول چه دا جرگه انتصاپی او هغه لویه جرگه چه په اساسی قانون کی پیش بینی شوی دی، نه ده، او دلویه جرگه هغه خصوصیات او هغه شرایط په کې تکمیل شوې نه ده.
اما زه فکر کوم چه اوس نړیوالو او مظلوم افغانانو ټول دی جرگه ته متوجه ده. چه دا ملی مشورتی جرگه څه تصمیم نیشی مسلح کشمکش ته څنگه خاتمه ورکوی او څه پروگرام لری، تول دې ته ملتفت دی. له دی کبله ما دا مسؤلیت قبول کړ او امیددی چه د خدای په لطف او په عنایت او یواو د بل په تعاون او مرسته په وجه داسی یوه نتیجه ورسیږو چه د خدای په رضا د افغانستان د خلکو آرزوګانو په کى تکمیل شی.”
،آقاى ربانى مى گوید نا چار به شرکت است، اما با وجود آنهم حرف هایش را مى گوید و صراحتا بیان مى دارد که اوضاع نا به سامان براى این است که شرایط فعلى دنباله طبیعى همان شرایط دوره طالبان است ،کرزى و دولت اش زور مى گویند نیرو هاى جهانى خشونت مى ورزند و افراد بیجاره ء  مزیدى  را به صفوف طالبان روان مى نمایند، ” روز از مبارزه با طالب حرف مى زنند شب طالب را تمویل مالى و لوجستکى مى نمایند” ، و تلاش نیرو هاى جهانى طى نه سال ضریب صفر است، جون اساس بر نامه هاى  آنها صریح شفاف و واضح نیست و آنها جنگ را براى جنگ مى خواهند نه جنگ را براى صلح، من براى اینکه خواهر حضرتى را متوجه سازیم نباید آدم قبل از دیدن آب موزه هایش را در بیارد  سخنان استاد ربانى را عینا نقل مى نمایم “‌ ما باید واقع بین باشیم، ضرب المثل عربی است که می گوید: هر چیزی را انسان تمنا دارد به آن نمی رسد، ما باید واقع بین باشیم که چه می خواهیم ، از دولت چه می خواهیم واز جامعه بین المللی چه می خواهیم؟ برمبنای واقعیت گرای ما بحث وفیصله های خود را استوار بسازیم. ممکن است نظریات ما خوب باشد اما عملی نباشد،‌ ما نمی توانیم همه مسایل را اکنون مطرح کنیم،‌ در فلسفه می گویند که حقیقت همیشه با واقعیت تطابق ندارد،‌ چه بسا یک چیز حیقیقت است اما با واقعیت سازگار نیست.
لذا انسان مجبور می شود گاهی برخی از حقایق را بخاطر واقعیت های که مواجه با آن است معامله بکند، حتی درفقه اسلامی تعامل با واقعیت یکی از احکام عمده فقهی است.
مسئله دیگر این است که ما بسیار ضرورت داریم با اختلافات مقابله کنیم. من فکر می کنم که باید سخت تلاش بکنیم که همبستگی ووحدت ملی خود را حفظ بکنیم.
ناگفته نماند بعد از انتخابات، ما نظریات خاص خود را داشتیم و دوستان ما انتخاب خود را داشتند، زمانی که من تصمیم گرفتم دراین جلسه شرکت بکنم ده ها و صد ها تن می گفتند درست نیست که ما درخدمت پرو‍ژه های دیگران قراربگیریم. من طی چند شبانه روز کمتر خواب کردم وبرای شان گفتم با احساس مسوولیت در برابر تاریخ حساس باشید ونکته های اختلاف را ایجاد نکنید. اگر ما دراین جرگه شرکت نکنیم این می تواند یک نکته آغاز اختلاف دیگر شود و سرایت کند به میان مردم، این قوم و آن قوم به جان یکدیگر می افتند، برخی می گفتند حکومت می خواهد شما را بی عزت کند. من گفتم” در راه وحدت ملت بی عزتی همت ماست” به هر حال باید بکوشیم از همین حالا این جرگه که به خاطر صلح به میان آمده نقطه باشد برای تأمین یک پارچگی درمیان ملت ما. موضوع دیگری را که می خواهم ذکر کنم این که جرگه نباید بهانه برای حمله یک کشور بر کشور دیگری باشد. شکی نیست که دوستان، همسایگان وکشور های دور ونزدیک مشکلاتی زیادی برای وما وشما ایجاد کرده اند. اما من فکر می کنم، این مسایل دراین جرگه سه روزه قابل حل نیست، بگذارید این بحث ها را در یک گفتمان وفرصتی دیگری مطرح کنیم.
جرگه ما زمانی به نتیجه می رسد که ما در پهلوی وفاق ملی، همگرایی و وفاق منطقه ای را ایجاد بکنیم وهمکاری جامعه جهانی را با خود داشته باشیم. زیرا دردنیای معاصر با انقلاب اطلاعاتی وجهانی شدن سر سام آور که همه چیز از جنگ وصلح گرفته تا سیاست واقتصاد از آن متأثر است، بسیار مشکل است، بدون همکاری با جامعه جهانی کشور های کوچک قضایای خود را حل بکند.
ما ضرورت داریم به خاطر حل مشکلات، همکاری های منطقوی بخصوص کشورهای همسایه مان را با خود داشته باشیم. همین طور ما ضرورت داریم که کشور های اسلامی از طریق کنفرانس اسلامی، بخصوص کشورهای که علاقه دارند برای آوردن صلح عمل کنند به ویژه کشور ترکیه به رهبری زعیم آگاه رجب طیب اردوغان در مسئله صلح در کشور ما فعال باشند.
همکاری این کشور ها وهمکاری ملل متحد برای آوردن صلح در افغانستان بسیارضروری واجتناب نا پذیر است. ما حق داریم برای آوردن صلح پیش شرط های داشته باشیم وبرای این کار نباید دولت افغانستان وکشورهای ذی دخل در برابر این خواسته ها موانع ایجاد بکنند.
همه می دانند که ویلسن مندیلا در جنوب افریقا و سراسر دنیا امروز به عنوان کبوتر صلح شناخته می شود، حکومت نژاد پرست افریقایی جنوبی پیش از این که او به روند صلح بپیوندد او را بنام تروریست یاد می کرد، جیری آدن در ایرلند به نام تروریست شناخته می شد، به خاطر که مشغول جنگ در انگلستان بود، اما امروز شریک حکومت برتانیا ست.
لذا به ارتباط صلح با گروه های که مسلح مخالف داخلی هستند،کشورها به اصطلاح سنگی را نگذارند که نه خود ما برداشته بتوانیم ونه آنها برداشته بتوانند. روش مذاکره با مخالفان را قرآنکریم به ما آموخته است قرآن کریم می گوید وقتی که با کافری که هیچ چیزی از دین تو قبول ندارد، مذاکره می کنی با او نگو که تو کافر ومشرک هستی وبه هیچ کتاب پایبندی نداری، برایشان بگو که یکی از ما حق هستیم، لذا ما باید شرط های سخت را نداشته باشیم.
برخی از دوستان می گویند گروه های مسلح افغانستان افراطی هستند، فرهنگ مذاکره ومفاهمه را ندارند،‌من می گفتم شما شرایط زندگی وفعالیت سیاسی را برای شان آماده کنید، آنها از معتدل ترین انسان ها می شوند! همین اردوگان به نام مسلمان افراطی در دنیا معروف بود، او درگذشته شعر های انقلابی می خواند وسخنرانی های تند داشت ومی گفت مناره های مساجد راکت های هستند که در قلب شما فرو خواهد رفت، اما امروز همین اردوگان در مراسمی در ارجنتاین که احترام لازم به رهبر ترکیه اتاترک که از لحاظ فکری با وی مخالفت دارد، سفر خود را به آن کشور لغو می کند.
به همین اساس وقتی ما خواسته باشیم مخالفان مسلح خود را به سیاست و دولت داری بکشانیم دیگرآنها آن انسان های خطر ناک نمی باشند. آنها طوری خود را در چوکات دولت داری عیار می سازند که مشکلات افغانستان روز به روز حل می گردد.
من از زبان بساری از آنها شنیده ام زمانی که ما حقوق زنان را مراعات نمی کردیم ومکاتب را بسته می کردیم کار غیر عملی بوده وبعد از این این حرف ها مورد نظر ما نیست.
نظر من این است که بنا بر حدیث پیامبر اکرم که می فرماید “یسرو ولا تعسروا وتحببوا ولا تنفروا” درهمه چیز پیشکش های آسان را تقدیم بکنید،‌مردم را جذب بکنید و متنفر نسازید، اسلام را سهل معرفی کنید، اسلام را طورمعرفی نکیند که مردم از آن متنفر شوند. من فکر می کنم که این روحیه در میان آنها نیز است.
موضوع دیگری که می خواهم یاد آوری نمایم این است که حادثه دردناکی در غزه صورت گرفته است، اسرایل تقریبا سه سال است که بیش از یک ونیم میلیون انسان مظلوم را محاصره کرده است، آنها نه حق دارند مقداری دوا بدست آورند و‌ نه مقداری آرد ومواد غذای! حرکت انسان دوستانه که برخی بخصوص کشور ترکیه و نهاد های خیریه غرض کمک به مردم مظلوم فلسطین صورت گرفت، توسط ارتش اسراییل توقیف وسرکوب شد، به علت این جنایت ر‍ژیم اسراییل از طرف خود و از طرف شما این گونه حرکت های ظالمانه را محکوم می کنم واز جامعه جهانی می خواهیم اسراییلی های که مرتکب این عمل شدند باید مورد باز پرس وجزا قرار بگیرند.”
خواهر حضرتى  جناب  داکترصاحب  عبد الله را وقتى در این مورد یعنى  شرکت جستن استاد مى پرسند  چنین جواب ارایه مى نماید ، دقت نماید ، آنها شخصیت ملى هستند بر این نتیجه شدند که در این جرگه براى مفاد افغانستان شرکت نمایند ، براى همین هم  شرکت نمودند و اگر نتیجه جرگه به نفع افغانستان بود ، ائتلاف تغیر و امید نیز از آن حمایت به عمل خواهد آورد، باز شما چرا سرخورده اید و به آدرس آقاى ربانى پرت وپلا مى گوید، همین ائتلاف تغیرو  امید  هویت اش چیست، آنها شعله اى ها ، نیو مارکسیست ها،  لبرال دمکرات ها  نشنلست هاى تاجک و  یا  کیها اند !!!!
من فکر مى کنم شما باید ذیاد بالاى اعصاب خود فشار وارد ننماید در این موارد، ائتلاف تغیر و امید   بهر رنگى که شما آنرا تصور نماید،  آنها همان جمعیتى ها و متحالفین  آنها اند ، فکر نکنید، ائتلاف تغیر و امید  تنها  دست آورد  دکتر عبد الله و ویا گویا  کسانى چون شما است، دکتر عبد الله تنها کاندیداى است که  از طرف جریان جمعیت براى پست ریاست جمهورى کاندید شده اند ، این جریان خیر افغانستان را در این مى بیند که صلح در آن کشور تأمین گردد، عدالت اجتماعى و قسط حکم فرما باشد و  بساط محرومیت و خشونت بر چیده شود ، من براى تأکید بیشتر و أطمینان  شما  باید  اذعان دارم  که  داکتر عبد الله به حیث عضو سازمان جمعیت و پرورده شده در دامن خانواده جهاد مخالف برقرارى صلح نیست ، خواهر حضرتى  چى فرقى مى نماید در حالیکه دولت را همه عناطر لبرال نشنلت پشتون به حصار گرفته اند، جند فردى از اینها طى پروسه اى از وظائف شان کنار روند تا بجاى آنها طالب انتحارى نشیند تا ما وشما از پدیده شوم انتحار که در روز توسط اتمر ، وردک ، اشرف غنى  ،زاخیل وال ، کرزى ، احدى ، حبیب الله رفیع ، ظلمى رسول ، وسائرین تقبیح مى گردد و در شب براى انتحارى ها جلیقه اى   مواد منفجره مى فرستند تا آنها به اعمال شنیئه شان بپردازند و خون نا حق ریزند و اینها به نوبه  خود  به  تکمیل حلقه فشیزم پردازند، خواهر حضرتى همین انتحاریون را  کسى جز همین تیوریسن هاى خون و انتحار با مشارکت امریکا  ببار نآورده است ، اینها جز ذلت و دنیا پرستى و اختلاص هیچ ارزش دیگر براى آنها  اهمیت ندارد ، اگر قرار است جرگه صلح بتواند اینها را از مراکز قرار و سلطه بر  دیگران بدور نماید ، چرا آن فرصت را مغتنم نشماریم وبا طرح خود شان، خود شان را مغلوب بازى سیاسى شان ننمایم ، آخر ما چرا با آنهاى تعامل ننمایم که واقعا نمانیده بشتون ها اند، نه نماینده زر، زور و تزویر غربى ها  بنام پشتون، مشکل ما با پشتون ها است که نماینده اکثریت قریب به اتفاق آنها طالب و حزب اسلامى اند ، پس جرا به طرف مقابل وارد مفاهمه نشویم،  بجاى اینکه وقت خود را با خونتا هاى ضایع نمایم که طى نه سال نتوانیستند با وجود پشتونیزه کردن موسسات دولت، و تطبیق دوهمه سقاو و سیاست یکسان سازى به شیوهء نازى ها  حمایت بشتون ها را بدست آورند ، تا از شر  انتحارویون جاهل خلاصى جویم ، امید وار ام شما بدون تأمل و درک درست از قضایا به آنهایکه کشتى شکسته سرنوشت ما را به تنهاى تا ساحل، نا خدا اى کرده اند توهین نورزید .


انسانیت گهر است. نایاب آنرا پاس باید داشت  و تلاش باید داشت این گهر معنى اى نهان اش را در تعامل بامحیط و زیست کننده هاى آن،  به طبیعت و تاریخ، این دو  پدیده  شگفت آور الهى به ودیعه گذارد، زندگى و یا سیر معنوى  انسان  همانا که خالى از قیم و مجرد از زیبائى ها گردد، به سرابى ماند که نفس گیر شود، آدمى در ذات خود رنگى خداى دارد، وجلال و شکوه صفات ایزد لایزال پرتو طبیعى و سیروره و کینونه و سرشت طبیعى انسان را نمایان بود، براى همین هما نا که زنگار تاریکى، توحش جهل و تعصب و خود خدا پندارى عقل باطن انسان خاک روبى گردد، گهر واقعى انسان نمایان گردد.

در بسا حالات تسرع و عدم تدقیق و عدم تلاش براى یافتن مصادر قابل اعتماد  و دسترسى به معلومات صحیح  نتایجى را ببار آرد، که در بسا موارد  باعث تنفر و انزجار بسى قلب ها گردد، اما نباید به شیطان اجازه داد تا چنین روندى را بر لوح سرشت انسانى ما حک نماید، خدا نشانه اى  مؤمنان را فروخورندگان خشم و بخشنده گان مردم و یا عفو کننده گان ناس “زاده انسان یعنى  جمع انسان ” معرفى  دارد ، پس باید برد بارى را چیره گى بخشید  و اخلاق عملى را بر پایه بهینه سازى و نیاز هاى آن اساس گذاشت و در جهت نهادینه سازى آن تپید و صبر را نصب العین حرکت بسوى  تعمیم زیبائى ها، معروفات، و ایدآل هاى انسانى قرار داد ، نباید سرخورده گى به خود راه داد، و تسلیم هنجار هاى آشفتگى شد و بر تمام جهت ها بدون دلیل دامغ و تأمل ودقت کافى تاخت، چون چنین روشى نتهنا باعث اصلاح و فرداد هاى  افتخار آفرین گردد، بل بر مقدمه اى ماند که بى باکانه در جهت گسست و تلخ کامى و هرج مرج خلاق عنان از کف داده است، و چون وحشى براى اشباع ذات و حس انتقام  بر تاختن با دید تار  ادامه مى دهد.

من بر این نظر بودم که  خواهر فرشته امور را با دیدى انسانى خواهند نگریست و با تحلیل اصولى نسبت به ظواهر نتیجه گیرى خواهند نمود، که پرداختن به ناهنجار هاى جامعه ما، که از تناقضات سیستماتیک و به نحوى از ابتزال بینش رنج مى برد فقه بویژه اى را مى طلبد، که نویسنده گان ما باید در جهت  خودمانى سازى آن فقه  گام هاى اساسى بردارند، تا در نخست ما بسوى نهادینه سازى فرهنگ حساسیت زداى که مقدمه اى است  بر فرهنگ خشونت زداى و برچیدن بساط خیمه تنگ قبیله به فراخناى پهناور  شهر و شهروندى، و دولت ملت  گام برداریم و در قدم بعدى در صدد باز تولید اندیشه انسانى اى  باشیم که  تیورى خشونت را نقد علمى نموده و بر توزین  حقوق و واجبات انسانى ما در  پرتو فرداد هاى سنتهاى ثابت و لایتغیر قرآن وسنت ، سنن جهان هستى و سنن جهان انسان، آینده نو و پر بارى را اساس گذارد ،  اما متأسفانه وقتى بعضا با نبشته هاى بسا از کسانى که از آنها امید مى رود به عنوان ستون هاى این حرکت روشنگرى مسؤلیت خود را باید اداء نمایند بر مى خور یم به این نتیجه مى رسم که عقل جمعى افغانستانى ها تا هنوز راه درازى را باید بپیماید تا بتواند، ارزش هاى اساسى ومشترک اخلاقى، انسان ها را درک نموده و بعد   از استیعاب آن در جهت نهادینه سازى آنها گام بردارد، اما مدعاى  اینکه ما بتوانیم با اندیشه هاى برین تر  از عمومیات نیاز هاى اخلاق اولیه انسانى مطرح شده در اسلام  چون مفاهیم مغفرت، عفو، جهاد و احسان در رسیم و آنر در تجلیات  اخلاق عملى خو تبارز دهیم  امر است بعید در پرتو واقعیات موجوده و ظواهر که از نظر اجتماعى قابل لمس اند .

با خوانش  نبشته  جدیدى که از خواهر حضرتى نشر شده است در سایت وزین  خاوران،  به این نتیجه رسیده ام که هنوز  کار در جهت ترسیخ اخلاقیات اساسى حتى در جمع روشنفکران افغانستانى که باید از آن مرحله قبلاً مى کذشته بودیم ، امر است ضرورى ، این مأمول  واقعاً  ضرورت  به تلاش و خاک روبى از مفاهیم متعدد انسانى دارد، بگذار راه توسعه اجتماعى جمعى را که امر است بسا طاقت فرسا  که به صبر و شکیبائى  در عالى ترین تجلیات اش  نیاز احساس مى گردد ، من به این نتیجه رسیده ام که خواهر به نحوى به  سرخورده گى دگم و فوران  احساسات دچار هستند ، این درد آور است ولى باید بیان داشت که فکر آنها نیز  از بس منظر تعصب و خشونت طلبى شبیه به طالبان است،  آنها در نخست تصویر پردازى در نبشته شان  بدون اینکه روش علمى تحققیق  و امانتدارى در امر نقل معلومات را رعایت نمایند  سخنان  استاد ربانى را از صیاغت  اصلى آن بصورت کلیشه اى  بدور نموده و با  جعل نمودن سخنان، آنهارا  بصورت  کزینشى از محتوى ماهوى آن خارج ساخته اند ، و با جمله سازى  مشوه  جیزى را به استاد ربانى نصبت داده اند  که  جناب استاد  آنرا نفرموده است ، من نمى دانم شما که نه درد مردم را تحمل نموده اید و نه براى آنها همچون ربانى و کوکبه اى  مثل ربانى اندیشان قربانى داده اید، چگونه شده است که دایه مهربانتر از مادر خود را  در ارتباط به جمعیت و تاجکان جاى زده اید ، فرمودید که استاد ربانى خواهان این بوده است   که دختران نیاموزند و  حق کار را نداشته باشند منتها در این مورد  تا هنوز فرصت نیافته بوده که  قناعت هایش  را بیان دارد ، سبحان الله شما  بعنوان  یک روشنفکر  به خود اجازه مى دهید  نیت ربانى  را  که از جمله غیبیات است، آنرا بصورت من درآوردى  صیاغت و تصویر نماید،  و من بعد   آن سخن را به ربانى  منصوب دارید و وفق آن بدو پرت وپلا گوید. 
من درک نمى کنم   این چى  شیوه اى  است که شما در بیش کرفته اید ، شیوه ء  که به هیچ صورت  قابل توجیه نیست ، براى اینکه تصور شما را تصحیح نموده باشم سخنان استاد ربانى را که در سایت وزین مجاهد نشر شده است آنرا عینا مى آورم تا باشد شما را در این مورد به تأمل وادارد ، امید وارم شما ماباقى سخنان استاد ربانى را باسر زدنى به همان سایت مرور نماید ” برخی از دوستان می گویند گروه های مسلح افغانستان افراطی هستند، فرهنگ مذاکره ومفاهمه را ندارند،‌من می گفتم شما شرایط زندگی وفعالیت سیاسی را برای شان آماده کنید، آنها از معتدل ترین انسان ها می شوند! همین اردوگان به نام مسلمان افراطی در دنیا معروف بود، او درگذشته شعر های انقلابی می خواند وسخنرانی های تند داشت ومی گفت مناره های مساجد راکت های هستند که در قلب شما فرو خواهد رفت، اما امروز همین اردوگان در مراسمی در ارجنتاین که احترام لازم به رهبر ترکیه اتاترک نشده است  که از لحاظ فکری با وی مخالفت دارد، سفر خود را به آن کشور لغو می کند.
به همین اساس وقتی ما خواسته باشیم مخالفان مسلح خود را به سیاست و دولت داری بکشانیم دیگرآنها آن انسان های خطر ناک نمی باشند. آنها طوری خود را در چوکات دولت داری عیار می سازند که مشکلات افغانستان روز به روز حل می گردد.
من از زبان بساری از آنها شنیده ام زمانی که ما حقوق زنان را مراعات نمی کردیم ومکاتب را بسته می کردیم کار غیر عملی بوده وبعد از این این حرف ها مورد نظر ما نیست.
نظر من این است که بنا بر حدیث پیامبر اکرم که می فرماید “یسرو ولا تعسروا وتحببوا ولا تنفروا” درهمه چیز پیشکش های آسان را تقدیم بکنید، ‌مردم را جذب بکنید و متنفر نسازید، اسلام را سهل معرفی کنید، اسلام را طورمعرفی نکیند که مردم از آن متنفر شوند. من فکر می کنم که این روحیه در میان آنها نیز است.”

به مفهوم دیگر  استاد ربانى  چنین فرموده است ، حقیقت این است که  به نحوى سفت اندیشى و اشتباه و خلط مفاهیم و رادیکال عمل کردن جزء  بینش  بسیارى از جریان هاى اسلامى و غیر اسلامى  در آغاز ها  بوده، که به نحوى آنها  از  تفاعل با قضایاى ماهوى جامعه بدور بوده اند ، او اشاره  مى دارد  من جمله بیسارى از جریان هاى جهادى و شخص خود اش در ابتدا ها بصورتى  به امور به صورت احساسى و رادیکالانه مى دیده اند  ، اما بعدا متوجه شده اند که این چنین بینشها  نه در بینش اسلام اصیل و ناب  جاى دارد و نه از نظر عملى قابل اجرا است او وفق همین تیورى طالب را نیز از تجربیات گذشته مستثنا نمى داند ، او همچنان از طیب اردوغان صدر اعظم ترکیه  نام مى برد و مى گوید، آنهم در ابتدا قبل از وارد شدن به  دهلیز سیاست بصورت عملى  به نحوى رادیکالانه مى اندیشید ، اما با ورود به سیاست در اندیشه ها اش تحول ببار آورد، خواهر حضرتى ربانى رهبر جریان اصلاحات سیاسى، اجتماعى و فکرى در افغانستان است، او در دنیایی اسلام و حتى در نبشته هاى  غربى ها بعنوان یک یک مفکر اسلامى با اندیشه ها ژرف انسان گرایانه شناخته مى گردد ، خواهش مى کنم او و جریان اش  را  محصور تنها به تاجک ها و جغرافیایی معینى  ننماید، درست است که او از همه رهبران داعیه دار تا جکان کرده که به عنواین مختلف براى  احقاق حقوق تاجکان به مبارزه برخاسته اند  در تأمین  حقوق تاجکان و اعاده حیثیت تاجک ها از نظر حقوقى و مدنى  موفقتر  عمل نموده،  دست آورد داشته است، و مسعود علیه الرحمه ماناتج طبیعى فکر و اندیشه انسانى و اسلامى آن بزرگوار است، اما این بدین معنى نیست که مانفست فکرى وسیاسى ربانى را  تنها نجات و توسعه انسانى تاجک ها بسان دیگران مورد نظر  بوده است  فحسب ، بل  فکر ربانى اصولى تر  و شامل تر از این بود و هست  که خود را در محوطه  قوم و یا رگه ء از رگه هاى بنى آدم خلاصه نماید ، مسعود و ربانى به همان اندازه اى که خواهان حقوق متعادل همه اقوام و همه شهروندان افغانستان بودند، به همان اندازه مؤمن به داشتن یک کشور مستقل، مرفه، آزاد و اسلامى بودند، و تا هنوز جریان جمعیت  مؤمن بر همان مبادى و قیم است و فلسفه وجود اش را تحقق پذیرى همان  مبادى مى داند ، آرمان هاى جمعیت که مسعود علیه الرحمه عضو آن بودند و از نظر معنوى تا هنوز عضو آن هستند، خلاصه در ایجاد تحول براى زدودن استعمار داخلى و خارجى، اعاده کتابت تاریخ سیاسى، اجتماعى و  انسانى افغانستان بدور از دست درازى هاى حاکمان مستبد و خودکامه ، و فراخوانى مردم  کشور  به برادرى، برابرى و قانون گراى بود، آنها بدون استثناء  همه شهروندان افغانستان را به  نهادینه سازى مقاصد شریعت، عدالت، قسط، معروفات، زیبائى هاى حسى و معنوى   و ضرورت گفتمان عقلى براى توسعه انسانى دعوت به عمل مى آوردند، مسعود علیه الرحمه جانانه در برابر اندیشه سیاه خشونت طلبى  چه از نوع  کمونیستى  طالبى، أمریکائى ، انکلیسى ، باکستانى ، سعودى اى و غربى  جنگید و در آن راه، سر به  ذات لایزال و هرمزد جل جلاله سپرد ، اما استعمار داخلى را  به استعمار داخلى و خارجى مبدل نساخت، او جانانه بر پیشنهاد غربى ها بر فرستادن قوه نظامى به افغانستان تحت عنوان مبارزه با تروریزم نه گفت و طى نامه اى به بوش خطاب کرد، افغانستان از شما فقط خواهان این است که به باکستان حلیف دائمى تان فشار آورید  تا  از حمایت نظامى مالى وسیاسى  اش از گروه طالب ها دست بردارد ، افغانستان و فرزندان آن مرزبوم، کار طالبان را خود یکسره خواهند نمود،او مسعود علیه الرحمه مى دانست براى راندان گرگى نمى توان بر گرگ دیکر اعتماد نمود و کاشانه خود را به نام دفاع از حریم وطن در برابر گرگى به گرگ خون آشام تر از آن  سپرد  ، چون او مى دانست، و شکار سطحى گرى  و فوران احساسات نمى شد  او مى گفت  همان دستى که با مصرف دها میلارد دالر طالب و تروریزم را با شرکائى منطقه اى اش براى ضربه زدن به اسلام ومسلمین و اشاعه هرج مرج خلاق در سرزمین هاى شرق، و  بلعیدن نفت بحیره اى خزر بواسطه  دلتا و یونکال، طالب  و تروریزم  بین المللى  ببار آورده است، همان دست چگونه مى تواند دایه مهربان انسانیت و حقوق انسان در افغانستان مجاهد و مسلمان بوده باشد ، بویژه  در پرتو تجربیاتى که  از سال هاى نود میلادى و از تهدیدات خانم رابین رافیل و زهر چکانى هاى بى نان سیوان و محمود مسترى  به حافظه تارک اش داشت ، او طرح هاى امریکا و غرب را که در جهت تحقیر مجاهدین افغانستان و روى کار آوردن حکومت غیر متعهد  به افغانستان و آرمان هاى شهداى آن بود از یاد نمى برد ، او با امریکائى ها بعنوان یک ابرقدرت وارد گفتگو مى شد اما زیر بار طرح هاى سیاه آنها نمى رفت ، او مسلمات ، برنامه و طرح خود را بعنوان یک افغانستانى براى کشور اش داشت  ، اما بسیارى از زنان و مردان مبارزى مثل خواهر فرشته براى دید خشونتگرا و تعصب قومى شبیه طالب  که داشتند نتوانیستند دیدگاه هاى انسانى ربانى و مسعود را درک  نمایند،  چون اصولاً این عزیزان پیش زمینه و مسلمات بینش شان با مسعود و ربانى متفاوت است، آنها بدون اندک تأمل کشور را با تشویق دیگران ویا مشارکت بصورت مستقیم و غیر مستقیم از گرگى به گرگى دیگر سپردند و بدین سان در حق آرمان ها مسعود علیه الرحمه و صدها هزار شهید دیگر جفا ورزیدند  ، که نتایج اش را امروز همه شاهد ایم.
خواهر فرشته  بجاى اینکه ربانى را چرند گویند و متهم به رشوه گیرى از کرزى نمایند، که این از شأن امثال استاد ربانى که سالها براى مردم اش تپیده است بدور است و تجربه عملى نیز این امر را نشان مى دهد و همه ما شاهد بر آن بوده ایم ، اکر خواهر باور ندارند به نبشته هاى محمد اکرام اندیشمند مرورى نمایند که بعضى ها براى جیب خرچى همه دست آوردهاى  جمعیت و مسعود علیه الرحمه را ضریب صفر کردند ، در آن آوان همین ربانى بود که درفش ایستادن در برابر خشونت طلبى خارجى چه از نوع طالبى و چه از نوع امریکائى را بلند کرد و یکه و تنها در برابر ذیاده خواهى یاران نیمه راه و حلقه تمامیت خواه فاشیزم  بایستاد و با درد و غم از یاران نیمه راه بخواست که باز آید و به خود آید و الا فرداها خیلى دیر شده باشد ، خواهر  کمى به خود تأمل نمایند، که ربانى بعد از آنهمه اشتباهات  که یاران  بى تجربه و احساساتى اش  مرتکب شده اند، امروز چى  راهى  و چى راه کارى را درپیش گیرند، تا اشتباهات، قانونى عبد الله ، و فهیم را جبران نموده حیثیت  مبارزاتى جریان اسلامى جمعیت  را احیاء نمایند ،و انسجام داخلى  را بدان باز گردانند و بلوسیله جمعیت را بعنوان نتنها یک حزب کوچک قومى چند پارچه شده به میراث  گذارند که با در پیشگیرى  راه کار طبیعى و باز گشت به اصول مبارزاتى جمعیت، حیویت و فراقومى بودن آنرا دوباره براى از سر گیرى کفتمان عدالت براى همه بدو باز دهند، تا بتواند گام هاى اصولى در جهت حل قضیهء  مسئله ملى با راه حل هاى اصولى اسلامى بردارد، خواهر حضرتى جمعیت و مسعود علیه الرحمه هیچگاه مخالف گفتمان عقلانى، و گفتگوى هاى  صلح نبوده اند و مسعود بزرگ در بسا وقت ها حتى با بر کف نهادن  جان خود به ساحات مخالفان رفت، تا پروسه صلح را با آنها در میان گذارد وبه صلح عادل و آرامى روانى و فزیکى  براى همه در رسد، اخلاق مسعود علیه الرحمه و عقل مسعود که عقل عضوى بود که در  فرداد  هاى  جمعیت پرورش یافته  بود ، هیچگاه برنامه هاى صلح را از هر جانب و از هر جاى  که طرح   مى شد  بایکوت ننموده است، براى همین استاد ربانى با وجودى که نتایج جرگه صلح را گام نخست در جهت رسیدن به صلح  و جگونگى برگزارى آنرا به نحوى نمایشى و  فراخوانى اعضاء آنرا گزینشى از طرف حکومت معرفى مى دارد، و از  عدم دعوت  موسسه هاى جامعه مدنى، و احزاب براى شرکت در این جرگه متأسف و متحفظ است ،  خود بر این تصمیم مى گیرد که جبهه ملى براى گزینشى و فرمایشى و غیر ملزم بودن  نتایج جرگه نباید شرکت نماید یعنى از نظر سیاسى و حقوقى مشروعیت جرگه را قبول ندارد  ، اما براى اینکه عوام مردم بدین نتیجه نشوند که آقاى ربانى و حزب اش بنابر دیدگاه هاى نشنلستى در این جرگه شرکت ننموده اند، بنابر ضرورت براى اینکه باشیدگى مزید برنسیج اجتماعى افغانستان وارد نیاید در آن جرگه شرکت مى نماید  مدعاى ما را شما مى توانید از محتوى سخنان استاد ربانى که آنرا عینا از سایت وزین مجاهد نقل مى نمایم دریابید ” دا مسؤلیت چه اوس ز ما په غاړه ایښودل شوی ده، په دى اړه زه دا خبرې کول غواړم لکه چه حضرت صبغت الله مجددى دی مسؤلیت منلوته آماده نه وه، زه هم په دیر عواملو او اسبابو په وجه دې ته آماده نه وم چه دا مسؤلیت قبول وکړم. یواځنې او مهم لامل چه ما ته د دى مسؤلیت د قبلولو لپاره قناعت ورکړ، هغه داوه او چه اوس افغانستان ملی سوله او امن ته د حد نه زیات ضرورت لرې څینی دوستان داسی انتقادونه کول چه دا جرگه انتصاپی او هغه لویه جرگه چه په اساسی قانون کی پیش بینی شوی دی، نه ده، او دلویه جرگه هغه خصوصیات او هغه شرایط په کې تکمیل شوې نه ده.
اما زه فکر کوم چه اوس نړیوالو او مظلوم افغانانو ټول دی جرگه ته متوجه ده. چه دا ملی مشورتی جرگه څه تصمیم نیشی مسلح کشمکش ته څنگه خاتمه ورکوی او څه پروگرام لری، تول دې ته ملتفت دی. له دی کبله ما دا مسؤلیت قبول کړ او امیددی چه د خدای په لطف او په عنایت او یواو د بل په تعاون او مرسته په وجه داسی یوه نتیجه ورسیږو چه د خدای په رضا د افغانستان د خلکو آرزوګانو په کى تکمیل شی.”

آقاى ربانى مى گوید نا چار به شرکت است، اما با وجود آنهم حرف هایش را مى گوید و صراحتا بیان مى دارد که اوضاع نا به سامان براى این است که شرایط فعلى دنباله طبیعى همان شرایط دوره طالبان است ،کرزى و دولت اش زور مى گویند نیرو هاى جهانى خشونت مى ورزند و افراد بیجاره ء  مزیدى  را به صفوف طالبان روان مى نمایند، ” روز از مبارزه با طالب حرف مى زنند شب طالب را تمویل مالى و لوجستکى مى نمایند” ، و تلاش نیرو هاى جهانى طى نه سال ضریب صفر است، جون اساس بر نامه هاى  آنها صریح شفاف و واضح نیست و آنها جنگ را براى جنگ مى خواهند نه جنگ را براى صلح، من براى اینکه خواهر حضرتى را متوجه سازیم نباید آدم قبل از دیدن آب موزه هایش را در بیارد  سخنان استاد ربانى را عینا نقل مى نمایم “‌ ما باید واقع بین باشیم، ضرب المثل عربی است که می گوید: هر چیزی را انسان تمنا دارد به آن نمی رسد، ما باید واقع بین باشیم که چه می خواهیم ، از دولت چه می خواهیم واز جامعه بین المللی چه می خواهیم؟ برمبنای واقعیت گرای ما بحث وفیصله های خود را استوار بسازیم. ممکن است نظریات ما خوب باشد اما عملی نباشد،‌ ما نمی توانیم همه مسایل را اکنون مطرح کنیم،‌ در فلسفه می گویند که حقیقت همیشه با واقعیت تطابق ندارد،‌ چه بسا یک چیز حیقیقت است اما با واقعیت سازگار نیست.

لذا انسان مجبور می شود گاهی برخی از حقایق را بخاطر واقعیت های که مواجه با آن است معامله بکند، حتی درفقه اسلامی تعامل با واقعیت یکی از احکام عمده فقهی است.

مسئله دیگر این است که ما بسیار ضرورت داریم با اختلافات مقابله کنیم. من فکر می کنم که باید سخت تلاش بکنیم که همبستگی ووحدت ملی خود را حفظ بکنیم.

ناگفته نماند بعد از انتخابات، ما نظریات خاص خود را داشتیم و دوستان ما انتخاب خود را داشتند، زمانی که من تصمیم گرفتم دراین جلسه شرکت بکنم ده ها و صد ها تن می گفتند درست نیست که ما درخدمت پرو‍ژه های دیگران قراربگیریم. من طی چند شبانه روز کمتر خواب کردم وبرای شان گفتم با احساس مسوولیت در برابر تاریخ حساس باشید ونکته های اختلاف را ایجاد نکنید. اگر ما دراین جرگه شرکت نکنیم این می تواند یک نکته آغاز اختلاف دیگر شود و سرایت کند به میان مردم، این قوم و آن قوم به جان یکدیگر می افتند، برخی می گفتند حکومت می خواهد شما را بی عزت کند. من گفتم” در راه وحدت ملت بی عزتی همت ماست” به هر حال باید بکوشیم از همین حالا این جرگه که به خاطر صلح به میان آمده نقطه باشد برای تأمین یک پارچگی درمیان ملت ما. موضوع دیگری را که می خواهم ذکر کنم این که جرگه نباید بهانه برای حمله یک کشور بر کشور دیگری باشد. شکی نیست که دوستان، همسایگان وکشور های دور ونزدیک مشکلاتی زیادی برای وما وشما ایجاد کرده اند. اما من فکر می کنم، این مسایل دراین جرگه سه روزه قابل حل نیست، بگذارید این بحث ها را در یک گفتمان وفرصتی دیگری مطرح کنیم.

جرگه ما زمانی به نتیجه می رسد که ما در پهلوی وفاق ملی، همگرایی و وفاق منطقه ای را ایجاد بکنیم وهمکاری جامعه جهانی را با خود داشته باشیم. زیرا دردنیای معاصر با انقلاب اطلاعاتی وجهانی شدن سر سام آور که همه چیز از جنگ وصلح گرفته تا سیاست واقتصاد از آن متأثر است، بسیار مشکل است، بدون همکاری با جامعه جهانی کشور های کوچک قضایای خود را حل بکند.

ما ضرورت داریم به خاطر حل مشکلات، همکاری های منطقوی بخصوص کشورهای همسایه مان را با خود داشته باشیم. همین طور ما ضرورت داریم که کشور های اسلامی از طریق کنفرانس اسلامی، بخصوص کشورهای که علاقه دارند برای آوردن صلح عمل کنند به ویژه کشور ترکیه به رهبری زعیم آگاه رجب طیب اردوغان در مسئله صلح در کشور ما فعال باشند.

همکاری این کشور ها وهمکاری ملل متحد برای آوردن صلح در افغانستان بسیارضروری واجتناب نا پذیر است. ما حق داریم برای آوردن صلح پیش شرط های داشته باشیم وبرای این کار نباید دولت افغانستان وکشورهای ذی دخل در برابر این خواسته ها موانع ایجاد بکنند.

همه می دانند که ویلسن مندیلا در جنوب افریقا و سراسر دنیا امروز به عنوان کبوتر صلح شناخته می شود، حکومت نژاد پرست افریقایی جنوبی پیش از این که او به روند صلح بپیوندد او را بنام تروریست یاد می کرد، جیری آدن در ایرلند به نام تروریست شناخته می شد، به خاطر که مشغول جنگ در انگلستان بود، اما امروز شریک حکومت برتانیا ست.

لذا به ارتباط صلح با گروه های که مسلح مخالف داخلی هستند،کشورها به اصطلاح سنگی را نگذارند که نه خود ما برداشته بتوانیم ونه آنها برداشته بتوانند. روش مذاکره با مخالفان را قرآنکریم به ما آموخته است قرآن کریم می گوید وقتی که با کافری که هیچ چیزی از دین تو قبول ندارد، مذاکره می کنی با او نگو که تو کافر ومشرک هستی وبه هیچ کتاب پایبندی نداری، برایشان بگو که یکی از ما حق هستیم، لذا ما باید شرط های سخت را نداشته باشیم.

برخی از دوستان می گویند گروه های مسلح افغانستان افراطی هستند، فرهنگ مذاکره ومفاهمه را ندارند،‌من می گفتم شما شرایط زندگی وفعالیت سیاسی را برای شان آماده کنید، آنها از معتدل ترین انسان ها می شوند! همین اردوگان به نام مسلمان افراطی در دنیا معروف بود، او درگذشته شعر های انقلابی می خواند وسخنرانی های تند داشت ومی گفت مناره های مساجد راکت های هستند که در قلب شما فرو خواهد رفت، اما امروز همین اردوگان در مراسمی در ارجنتاین که احترام لازم به رهبر ترکیه اتاترک که از لحاظ فکری با وی مخالفت دارد، سفر خود را به آن کشور لغو می کند.

به همین اساس وقتی ما خواسته باشیم مخالفان مسلح خود را به سیاست و دولت داری بکشانیم دیگرآنها آن انسان های خطر ناک نمی باشند. آنها طوری خود را در چوکات دولت داری عیار می سازند که مشکلات افغانستان روز به روز حل می گردد.

من از زبان بساری از آنها شنیده ام زمانی که ما حقوق زنان را مراعات نمی کردیم ومکاتب را بسته می کردیم کار غیر عملی بوده وبعد از این این حرف ها مورد نظر ما نیست.

نظر من این است که بنا بر حدیث پیامبر اکرم که می فرماید “یسرو ولا تعسروا وتحببوا ولا تنفروا” درهمه چیز پیشکش های آسان را تقدیم بکنید،‌مردم را جذب بکنید و متنفر نسازید، اسلام را سهل معرفی کنید، اسلام را طورمعرفی نکیند که مردم از آن متنفر شوند. من فکر می کنم که این روحیه در میان آنها نیز است.

موضوع دیگری که می خواهم یاد آوری نمایم این است که حادثه دردناکی در غزه صورت گرفته است، اسرایل تقریبا سه سال است که بیش از یک ونیم میلیون انسان مظلوم را محاصره کرده است، آنها نه حق دارند مقداری دوا بدست آورند و‌ نه مقداری آرد ومواد غذای! حرکت انسان دوستانه که برخی بخصوص کشور ترکیه و نهاد های خیریه غرض کمک به مردم مظلوم فلسطین صورت گرفت، توسط ارتش اسراییل توقیف وسرکوب شد، به علت این جنایت ر‍ژیم اسراییل از طرف خود و از طرف شما این گونه حرکت های ظالمانه را محکوم می کنم واز جامعه جهانی می خواهیم اسراییلی های که مرتکب این عمل شدند باید مورد باز پرس وجزا قرار بگیرند.”

خواهر حضرتى!  جناب  داکترصاحب  عبد الله را وقتى در این مورد یعنى  شرکت جستن استاد مى پرسند  چنین جواب ارایه مى نماید ، دقت نماید ، آنها شخصیت ملى هستند بر این نتیجه شدند که در این جرگه براى مفاد افغانستان شرکت نمایند ، براى همین هم  شرکت نمودند و اگر نتیجه جرگه به نفع افغانستان بود ، ائتلاف تغیر و امید نیز از آن حمایت به عمل خواهد آورد، باز شما چرا سرخورده اید و به آدرس آقاى ربانى پرت وپلا مى گوید، همین ائتلاف تغیر و امید  هویت اش چیست، آنها شعله اى ها، نیو مارکسیست ها،  لبرال دمکرات ها، نشنلست هاى تاجک و  یا  کیها اند.

من فکر مى کنم شما باید زیاد بالاى اعصاب خود فشار وارد ننماید، در این موارد، ائتلاف تغیر و امید  بهر رنگى که شما آنرا تصور نماید،  آنها همان جمعیتى ها و متحالفین  آنها اند، فکر نکنید، ائتلاف تغیر و امید تنها  دست آورد  دکتر عبدالله و و یا گویا  کسانى چون شما است، دکتر عبد الله تنها کاندیداى است که  از طرف جریان جمعیت براى پست ریاست جمهورى کاندید شده اند، این جریان خیر افغانستان را در این مى بیند که صلح در آن کشور تأمین گردد، عدالت اجتماعى و قسط حکم فرما باشد و  بساط محرومیت و خشونت بر چیده شود ، من براى تأکید بیشتر و أطمینان  شما  باید  اذعان دارم  که  داکتر عبد الله به حیث عضو سازمان جمعیت و پرورده شده در دامن خانواده جهاد مخالف برقرارى صلح نیست ، خواهر حضرتى  چى فرقى مى نماید در حالیکه دولت را همه عناطر لبرال نشنلت پشتون به حصار گرفته اند، جند فردى از اینها طى پروسه اى از وظائف شان کنار روند تا بجاى آنها طالب انتحارى نشیند تا ما وشما از پدیده شوم انتحار که در روز توسط اتمر ، وردک ، اشرف غنى  ،زاخیل وال ، کرزى ، احدى ، حبیب الله رفیع ، ظلمى رسول ، وسائرین تقبیح مى گردد و در شب براى انتحارى ها جلیقه اى   مواد منفجره مى فرستند تا آنها به اعمال شنیئه شان بپردازند و خون نا حق ریزند و اینها به نوبه  خود  به  تکمیل حلقه فشیزم پردازند، خواهر حضرتى همین انتحاریون را  کسى جز همین تیوریسن هاى خون و انتحار با مشارکت امریکا  ببار نآورده است ، اینها جز ذلت و دنیا پرستى و اختلاص هیچ ارزش دیگر براى آنها  اهمیت ندارد ، اگر قرار است جرگه صلح بتواند اینها را از مراکز قرار و سلطه بر  دیگران بدور نماید ، چرا آن فرصت را مغتنم نشماریم وبا طرح خود شان، خود شان را مغلوب بازى سیاسى شان ننمایم ، آخر ما چرا با آنهاى تعامل ننمایم که واقعا نمانیده بشتون ها اند، نه نماینده زر، زور و تزویر غربى ها  بنام پشتون، مشکل ما با پشتون ها است که نماینده اکثریت قریب به اتفاق آنها طالب و حزب اسلامى اند ، پس جرا به طرف مقابل وارد مفاهمه نشویم،  بجاى اینکه وقت خود را با خونتا هاى ضایع نمایم که طى نه سال نتوانیستند با وجود پشتونیزه کردن موسسات دولت، و تطبیق دوهمه سقاو و سیاست یکسان سازى به شیوهء نازى ها  حمایت بشتون ها را بدست آورند ، تا از شر  انتحارویون جاهل خلاصى جویم ، امید وار ام شما بدون تأمل و درک درست از قضایا به آنهایکه کشتى شکسته سرنوشت ما را به تنهاى تا ساحل، نا خدا اى کرده اند توهین نورزید.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا