خبر و دیدگاه

طالبان، سربازان صفحه شطرنج در بازی افغانستان

obama

مروری بر ادبیات سیاسی بعد از حادثه ی ۱۱ سپتامبر نشان می دهد که غرب و آمریکا همراه با رسانه‌های همسو در یک هجمه رسانه‌ای با بزرگنمایی و سوء استفاده از واژه‌هایی همچون بنیادگرایی و افراط‌گرایی، افکار عمومی را تحت تأثیر قرار داده و با همراه کردن این واژه ها با پسوندهایی مثل اسلام، مسلمان، جهاد و غیره کوشیدند مخاطب با شنیدن آن به یاد مسلمانان و خطرات ناشی از این دین بیافتند و به نوعی افراط‌گرایی را محصول این دین مقدس جلوه دهند.

نقطه تاسف بار این سوء استفاده غرب از کلید واژه‌های افراط گرایی و بنیادگرایی زمانی بیشتر قابل درک است که مروری بر موضع گیریهای غرب به خصوص “جرج بوش ” بعد از حادثه ی مشکوک ۱۱ سپتامبر داشته باشیم.

بوش با تاثیر از فضای هیجانی ناشی از حادثه ی ۱۱ سپتامبر بی محابا سیاست پشت پرده غرب در مورد ملتهای مسلمان را آشکار کرد و حرف از جنگ صلیبی به میان آورد. در فضای هیجانی این زمان بود که دنیا به ما و بر ما تقسیم شد و ملاک “ما و بر ما “در این بیان به دور از منطق بوش، آمریکا و غرب بود.
ادامه سیاست اعلامی کاخ سفید بعد از ۱۱ سپتامبر است که داعیه مبارزه با افراط‌گرایی و تروریسم را مطرح کردکه امروزه آتش این سیاست دامن مردم افغانستان، عراق، پاکستان، یمن و مردم مظلوم فلسطین به خصوص ساکنان محصور شده در باریکه غزه را گرفته است.

این سناریو در حال حاضر در یمن جاری است. در یمن به بهانه حضور القاعده آمریکا تلاش دارد که جای پای خود در این کشور را هموار کند و در راستای همین سیاست هم به جانبداری از دولت یمن وارد نبرد با گروه “الحوثی ” شد. نگاهی به “کنفرانس لندن ” هم نشان داد که غرب به رهبری آمریکا با تمام وجود تلاش دارد که هنوز هم از مهره افراط‌گرایی در منطقه و جهان سوء استفاده کند.

نگاهی به نحوه تعامل غرب با گروههای افراط‌گرا مثل طالبان، نشان می‌دهد که غرب از این گروهها و الفاظی مانند افراط‌گرایی و بنیادگرایی به عنوان مهره‌های شطرنجی استفاده می‌کند تا بتواند سیاست خود در منطقه را پیش ببرد . زمانی آمریکا تمام توان خود را صرف شکل گیری و احیای گروه هایی به نام القاعده و طالبان در سرزمینهای اسلامی و افغانستان می کرد. همین حمایتهای همه جانبه از این گروه ها بود که توانست آنها را بر سرنوشت مردم افغانستان در سالهای قبل از ۲۰۰۱ حاکم کند.

در سایه همین حمایت ها از افراط‌گرایی بود که این جریانات توانستند شعاع عملیات های تخریبی خود را به اقصی نقاط دنیا گسترش دهند.

نمونه بارز این ناامنی‌های ناشی از افراط‌گرایی را می‌توان در ایران، پاکستان، آسیای میانه، کشورهای اسلامی حوزه خلیج فارس، شمال آفریقا و آسیای جنوب شرقی مشاهده کرد.

با این وجود می‌توان گفت افراط‌گرایی و تفکرات وابسته به این جریانات مثل طالبان و صهیونیسم جهانی ساخته و پرداخته غرب و در راس آنها انگلیس و آمریکا است. مسلم است که این کشورها از پرورش و ایجاد چنین اندیشه های منحرفی اهداف دراز مدت را پی می‌گرفته‌اند و به همین دلیل هم راضی نمی‌شوند که دنیا را از لوث افراط‌گرایی پاک کنند. آنها افراط‌گرایی را تا جایی که منافع آنها را تامین کند، مجاز می‌دانند و این طور نیست که با نفس افراط‌گرایی و مضرات ناشی از آن مخالف باشند. آنها تمایل دارند که یک نوع افراط‌گرایی کنترل شده را در سطح بین‌الملل در دست داشته باشند تا به بهانه مبارزه با تروریسم به هر جا که خواستند وارد شوند مثل آنچه که در یمن، عراق و افغانستان اتفاق افتاد.

taliban_centralasiaاگر غرب به رهبری آمریکا در شعار مبارزه با تروریسم خود صادق می‌بود می‌بایست منطقه بعد از گذشت نه سال حضور غربی‌ها در افغانستان از افراط‌گرایی و تروریسم که نمادهای آن القاعده و طالبان است پاک می‌شد. حال آنکه چنین امری محقق نشده و برعکس گسترش و نفوذ افراط‌گرایی در منطقه افزایش یافته است.

افراط‌گرایانی که به برکت حضور غرب در افغانستان توانسته‌اند جای پاهایی محکم‌تر از قبل در بین مناطق قبایلی پاکستان و افغانستان و حتی آسیای میانه پیدا کنند.

از غرب و آمریکا باید پرسید اگر با بیش از صد هزار نیروی نظامی و مشارکت چند ده کشور و گذر بیش از ۹ سال نمی‌شود تروریسم را در محدوده‌‌ای به نام افغانستان مهار کرد پس برای مهار افراط‌گرایی در محدوده‌ای به بزرگی کره زمین چه باید کرد؟ چقدر نیرو و زمان لازم است؟

اگر نگاه دوری به این قضیه داشته باشیم باید بگوئیم که این هم از شاهکارهای غرب است که توانسته تفکری عجیب‌الخلقه به نام افراط‌گرایی را پرورش دهد که خودش هم قادر به از بین بردن آن نیست و امکانات موجود را هم یارای مقابله با آن نیست.

نگاه نزدیک این است که بگوئیم اراده مبارزه با افراط‌گرایی وجود ندارد و گرنه ظرفیتهای جامعه ی جهانی به راحتی می‌تواند مشکلات موجود را که از رهگذر تروریسم به وجود آمده، مهار کند.

مساله قابل تامل دیگر نگاهی به فرایند شکل گیری، گسترش و حفظ افراط‌گرایی در افغانستان و منطقه است. موقعیت ژئوپلتیک افغانستان زمانی قابل درک است که نگاهی به کشورهای همجوار با این سرزمین اندازیم.

در شمال این کشور آسیای میانه قرار دارد که از آن به حیات خلوت روسیه یاد می‌شود. آسیای میانه به عنوان “هارتلند ” (سرزمین بلند) در دیپلماسی غرب بخصوص آمریکا در دهه‌های اخیر از جایگاه ویژه‌ای برخوردار بوده است.

در حال حاضر هم تمام تلاش کاخ سفید نفوذ در آسیای میانه برای رقابت با رقیب دیرینه خود روسیه است. روسیه هم به کشورهای آسیای میانه به عنوان شریکان استراتژیک و سنتی خود نگاه می‌کند و تمایل چندانی به باز شدن پای ابرقدرتهای فرامنطقه‌ای در این منطقه ندارد. همین نگاه غرب به آسیای میانه و درگیری منافع آنها با روسیه باعث شده که غرب به رهبری آمریکا به افغانستان به عنوان نقطه‌ای بنگرد که می‌تواند تحرکات روسیه در منطقه آسیای میانه را زیر نظر بگیرد. افراط‌گرایی هم به عنوان یک بازوی کمکی می تواند مستمسک خوبی برای غرب و آمریکا به حساب آید تا از یک طرف از موج بیداری کشورهای مسلمان آسیای میانه جلوگیری کند و از طرف دیگر با گسترش افراط‌گرایی بهانه حضور در منطقه را تحت شعار مبارزه با تروریسم داشته باشد.

افغانستان از غرب نیز با جمهوری اسلامی ایران هم مرز است که دشمنی دیرینه آمریکا با جمهوری اسلامی ایران بر هیچ کس پوشیده نیست. افراط‌گرایی و طالبان در منطقه بهانه خوبی برای آمریکا و هم پیمانانش به شمار می‌رود تا بخواهند در افغانستان نزدیک مرزهای شرقی جمهوری اسلامی ایران حضور داشته باشند و گروههای تروریستی مانند “جندالله ” را علیه منافع جمهوری اسلامی ایران تغذیه کنند و به کارهای تجسس و حمایت از افراط‌گرایان مخالف جمهوری اسلامی ایران بپردازند.

همسایه جنوبی افغانستان هم کشور پاکستان است. این کشور با اکثریت مسلمان و دارا بودن توان هسته‌ای بعنوان تنها کشور اسلامی برخوردار از تسلیحات هسته‌ای به شمار می‌رود که این وضعیت خوشایند آمریکا، غرب و صهیونیستها نیست.

برای مقابله با این قابلیتهای داخلی پاکستان بهترین راه را در احیا و امتداد نوعی افراط‌گرایی می‌دانند که در کنترل خودشان باشد و هر گاه بخواهند آن را بر سر پاکستان خراب کنند. برای آمریکا چه بهانه‌ای بهتر از افراط‌گرایی وجود دارد تا اول بخواهد حریم سرزمینی پاکستان را به بهانه مبارزه با تروریسم نقض کند، دوم به همین بهانه شمار دیپلماتهای خود در اسلام آباد را به ۸۰۰ نفر افزایش دهند، سوم شرکتهای امنیتی خصوصی این کشور همانند “بلک واتر ” حضور غیر مشروع در پاکستان داشته باشند و چهارم به بهانه مبارزه با افراط‌گرایی و با این توجیه که امکان تسلط تروریستها بر ظرفیتهای هسته‌ای پاکستان وجود دارد، داد سیطره و نظارت بر تاسیسات هسته‌ای پاکستان را سر دهند.

در شرق افغانستان هم کشور هند با ظرفیتهای رو به رشد بالا قرار دارد که در سال های اخیر به یکی از قدرتهای جهانی تبدیل شده است. این وضعیت برای آمریکا که داعیه ابرقدرتی و کدخدایی جهان را دارد گران است که بتواند برای خود در سطح بین‌الملل رقیب جدیدی پیدا کند. به همین دلیل بهترین راه برای مشغول نگه داشتن هند را در حمایت از افراط‌گرایی در منطقه می‌داند. افراط‌گرایی باعث می‌شود که مسائل فی مابین اسلام‌آباد و دهلی نو لاینحل باقی بماند و هر از چند گاهی این دوکشور مهم شبه‌قاره رجز خوانی‌هایی علیه همدیگر داشته باشند. مثل آنچه در حادثه تروریستی بمبئی رخ داد و هند انگشت اتهام را به طرف پاکستان دراز کرد. در چنین فضایی افراط‌گرایی باعث مشغول داشتن هند و پاکستان به مسائل اختلاف برانگیز می‌شود و کسری از توان این کشورها که می‌تواند صرف سازندگی و توسعه شود تلف می‌شود که این خواست قلبی آمریکا و هم پیمانان غربی‌اش است.

چین هم به عنوان ابرقدرت رو به گسترش قاره کهن، در شرق افغانستان موقعیت دارد. حضور غرب در افغانستان این فرصت را به آنها می‌دهد که بتوانند بر روند تحولات این کشور از نزدیک نظارت داشته باشند و اقدامات خود را با روند تحولات این کشور هماهنگ سازند. بهترین بهانه که می‌تواند حضور آمریکا در افغانستان را توجیه کند، داعیه‌ی مبارزه با تروریسم است. با این نگاه است که می‌توان گفت تا زمانی که مطامع غرب به رهبری آمریکا در قبال کشورهای منطقه از جمله ایران، روسیه، هند، پاکستان و چین وجود داشته باشد، بازی “مبارزه با تروریسم ” نیز وجود دارد که گاهی در این بازی با آنها می‌جنگند و اسامی سرکردگان آنها را به عنوان عوامل خطرناک برای صلح جهانی در لیست سیاه می‌گنجانند و گاهی برای آنها در کنفرانس لندن فرش قرمز پهن می‌کنند و گناهشان را می‌بخشند و نام آنها را از لیست سیاه خارج می‌کنند و جبران مافات و خسارات می‌کنند.

 


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا