حملهیی که دیروز در مقابل منزل احمدضیا مسعود معاون اسبق رییس جمهور صورت گرفت و تاهنوز مشخص نشده است که انتحاری یا انفجاری بوده است، تناقض ها و ابهامات عجیبی را تاکنون برانگیخته است. در این حمله ۴۸ تن به شمول یک سکرتر و محافظ او شهید و زخمی شدند.
هنوز دقایقی از این حمله نگذشته بود که شماری از رسانه های تصویری، در همان وهلهی نخست خبردادند که طالبان مسوولیت این حمله را به عهده گرفته گفتند که هدف شان از بین بردن استاد برهان الدین ربانی رهبر جبههی ملی بوده است.
در همین حال برخی از خبرنگاران در همان لحظه ها، اطلاعات تایید نشدهیی را از حضور شخص احمدضیامسعود در محل انفجار داشتند. چند ساعت بعد، رسانهها گزارش دادند که طالبان مسوولیت این حمله را به دوش نگرفته اند و بنابر آن، هدف حمله نیز با توجه به مهم بودن ساحه و تجمع اهدافی که می توانند مورد حمله های این چنینی قرار گیرند، نامشخص و در هالهی ابهام باقی مانده است.
اکنون سوال های زیادی در این زمینه مطرح شده است که چه کسی این حمله را انجام داده و چه کسی از این جنایت سود می برده است.
و این بسیار مهم است که چرا در نخستین لحظات، طالبان مسوولیت حمله را به قصد استادربانی پذیرفتند و بعد به رد آن پرداختند. نهاد های حکومتی هم در این رابطه توضیحاتی نداده اند؛ اما تنهاچیزی که صورت گرفته این است که آقای رییس جمهور دستور تحقیق پیرامون چگونگی این رویداد را صادر کرده است که دیده شود چه می شود؛ زیرا کی برای چی؟ عمده ترین پرسش این رویداد است که باید به آن پرداخته شود.
بسیار اهمیت دارد که دانسته شود رابطهی این حمله با استادربانی و گنگ ماندن منبع حمله، چگونه است. زیرا در حالی که کشور در مرحلهی حساسی قرار دارد و زد وبندهای سیاسی، سیر عجیبی یافته اند، این حمله با هدفی که مشخص شده و آدرس گنگی که پیداکرده است، بسیار نگران کننده است.
زیرا چهره های موثر عرصهی سیاست افغانستان بارهاست که مورد هدف دشمنان تاریخی قرار می گیرند. در حالیکه گروههای مخالف دولت این عمل را به عهده نگرفتند، دیده می شود که دستان دیگر در تلاش از بین بردن رهبری اند که شاید سدی در راه اهداف آن هاست و در اوضاع دشوار و سرنوشت سازی که تازه دولت افغانستان کابینه و سازمایه های خود را مشخص می کند، دستهایی به کار شدند تا یکی از چهره های موثر سیاسی را از میان بردارند و این گونه بایک تیر شاید چندین هدف را شکار می کردند.
بر بنیاد برخی تحلیلها، گمان میرود که تلاشهایی برای حذف برخی از رهبران جهادی و ریشه داران سیاسی به کار انداخته شده است.
این بسیار مشخص است که استاد ربانی در حال حاضر بدنهی مانع اصلی فرا راه تحقق برخی برنامه های مدهشی است که به راه انداخته می شود. این سیاستمدار میداند که کیها راه را از میانه راه گرفته و چه دستهایی در عقب چنین توطیه هایی سامان داده می شوند.
اگرچه استاد ربانی خود تاهنوز در مورد این که آیا این حادثه به قصد او و چرا بوده است، چیزی نگفته و اگر فرض کنیم که این حرکت به قصد از بین بردن ایشان صورت گرفته باشد، قرینه هایی را برای تایید خویش به همره دارد.
زیرا حمله به جان این مقام سیاسی در جریان مبارزات انتخاباتی ریاست جمهوری در ولایت کندز، در چندماه گذشته درست پس از حملهی ناکام به جان مارشال فهیم در همان ولایت، نشانهی واضحی از برنامههای از پیش تعیین شده است.
به هر حال بازگشت به انسجام و همبستگی نیروهای ملی و ایجاد توانایی نوین، عامل اصلی برافتادن های نوین است تا برای مدت های دیگر اگر بتوانند، سیر نزولی را برای رشد سیاسی و جان یافتن کتله های اجتماعی مردم سامان دهند. بنا برآن کسانی را از پا درمی آورند تا کسانی را بترسانند و واگیر کنند.
چنان بر می آید که برنامهی سرخ، همهی افراد موثر را هدف گرفته است و دشمن میخواهد که راه را برای خود هموار سازد.
تکرار حادثههای سرخ و نخبه گیر در جامعه شاید ادامه داشته باشد تا اینکه حریف دیرینهی تاریخ به هدف خود برسد و میدان را برای نهادینه کردن اهداف شوم خود خالی کند. تجربهی برخورد ها و موضع گیریهای جامعهی جهانی نشان می دهد که رازهایی در پس پرده وجود دارند و قدرت های بیرونی و نیز حلقاتی در داخل، دام های نیرنگ و توطیهی خود را دارند و میتنند و می خواهند که این بار در دریای سرخ، ماهی میل دل خود را صید کنند.
تحولات و ناگزیری هایی در هفت سال گذشته با تدبیر و خرد سیاسی، بالای غرض ورزان حیات مردم وارد شده است همیشه خار چشم آن هایی است که به نابودی زندگی و راه مردم چشم دوخته اند. چهرههایی که میخواهند تصمیم گیرنده باشند، به روزگار دشوار و خط قرمز ترفند دیگران روبهرو می شوند.
وقتی کسانی قامت می کشند و برای رسیدن به مرحلهیی و حفظ توانایی و ظرفیت، با خط سرخ هایی نشانی میکشند، شکی نیست که از میان برداری هایی را به همراه دارد. حالا که طالبان این مسوولیت را نمی پذیرند، دولت مکلف است تا پاسخ قناعت بخشی به مردم ارایه کند؛ در غیر آن اعتمادهای نیمبند برای همیشه از بین میروند و … زیرا نگاه تحلیلی به این امر نشان می دهد که دستهای خطرناک و بزرگ در صدد هستند تا در افغانستان تباهی را به بار آورده و چرخش عرابهیی قدرت را به نفع خود بسازند؛ بر ماست تا دست های پنهان را شناسایی کرده و در پی مبارزه به آنها بیرون آییم. ببینیم دستگاههای استخباراتی جهان و حکومت افغانستان و اداره های تحقیقاتی و پیگیر، چه جوابی برای چرایی و چگونگی این رویداد مبهم دارند.
برگرفته از روزنامه ی ماندگار