شعر
راه سعادت
مشکل ما کهنگی فرهنگ ماست
نغمه ی تکرارو بی اهنگ ماست
این حقیقت ظلمت است زان اعتماد
اعتماد است ظلمت ان اعتقاد
درد تاریخی – با تاریخی علاج
نی زدن با مشت وبا شاخی به تاج
ان حقیقت وحی نا پر سید نیست
اهتمامش سر کشی زان گفتنیست
هر ورق تاریخ باید دید تنگ
هان – درین تگنا میباید درنگ
از تهجروارهان فرهنگ خویش
کان زندهستی تو هر رنگ نیش
رونق ره رسم استمرار توست
غایت هر عاقبت در کار توست
راه زاهد بر تو جز اوهام نیست
زان که اورا جز فریب و دام نیست
بستر فرهنگ سری تزریق اوست
ادمان در بند ودر تحمیق اوست
تو ندانی راز او از بنیاد
زان سبب در بندی و هم منقاد
مادر زشتی تعصب بوده است
بی تعصب مردمان اسوده است
در تفکر امتناع از دین نیست
لیک زاهد را بغیراز کین نیست
مشکل ادم نباشد نفس دین
زهر دلالان دینست تفس این
اگهی محصول ازاندیشه است
جاعل دین دشمن اندیشه است
عاقبت راه سعادت اگهیست
اگهی بیخ جهالت کند نیست