شعر

به سرزمین زخم خورده ام

وطن داغ جـــــدائی ات مرا کشت
سکوت بی صدائی ات مرا کشت
تنــت زخمــــی روانت تکــــه تکــــه
حـــدیث بینــــــوائی ات مرا کشت
* * *
وطن من بی تو دنیــــــــائی ندارم
گل و گلگشـت و صحـــرائی ندارم
زدلتنـــگی دلم دریای خـــون است
که جـــــز تو یار و مـــــولائی ندارم
* * *
توئـی شهنامۀ خــــــــاک و گِـل ما
بهــــــــای خــــون جــــــان بسمل ما
توئی در لحظه هــــــای تلخ غربت
نمـــــــــــــاد قـــــوت و تاب دل ما
* * *
وطن مهتـاب و پروینت کجا شد
غــــرور و شان و تمکینت کجا شد
به فصـل شاد گلگشت بهــــــــاران
شـــکر دختان گل چینــت کجا شد
* * *
چه اهــــــرم های شیاد و ستمگـــر
بنـــام دین و اُولی الامـر و رهبـــــر
به هرنحوی که سودش درنظربود
ترا از پشت و پهلــــو زد به خنجــر
* * *
تبـــه کاران چه ها کردند و رفتند
جنــایت تا کجــــــــا کردند و رفتند
فـــــــــراری های دزد و خـانه ویران
ترا تنهــــا رهــــــــا کردند و رفتند
* * *
نهم می 2024
فرانکفورت

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا