سالروز خاموشی شهید سید حامد نوری
سلام بر این شهید بی گناه از روز طلوع تا لحظه ای غروب
اولین سال فقدان شخصیت علمی و فرهنگی شهید سید حامد ( نوری) که ویرا در رویا ها و نا باوری کامل از دست دادم، اما یاد سبز و روشن اش در جمع خانواده، دوستداران علاقه مندان و میان حلقات فرهنگی باقیست.
پیشگفتار:
جنگ، پیکار، نبرد یا زورآزمایی میان دو یا چند گروه، نفر است که ممکن است با خشونت شدید همراه باشد. جنگ میان ملتها، کشورها از شدید ترین و پر تلفات ترین جنگها میتواند باشد. هر چند واژه جنگ اغلب برای نبرد و پیکارهای فیزیکی که به هدف نابودی و یا رساندن آسیب جسمانی است، بکار برده میشود، ولی این واژه برای مجادله های لفظی که تنها بر پایه سخن و حملههای کلامی میباشند نیز کاربرد دارد. علل به وجود آمدن جنگها همانند علل رقابت میان افراد است. پرخاشگری و غرور، به چنگ آوردن، غذا، زمین، منابع،
سوخت و سیادت بر دیگران در مورد گروهها و دولتها نیز مانند انسانها باعث آغاز جنگ میگردد. علت وقوع جنگ میتواند دفاع ار سرزمین، امنیت، استقلال وآزادی، حفظ شرف، دین و ناموس یک کشور باشد.
و اما سرزمین افغانستان از بدوپیدایش اش تاکنون بل اخص دو صد سال پسین و دقیق تر از آن در بیش از سه دهه اخیر آنچنان مورد لشکر کشی ها، شقاوت، ظلم، ستم، استبداد و جنگ های تحمیلی میان هستی و نیستی دست و پا میزند که حتی سنگ بحاش میگرید، به ندرت کشور را میتوان سراغ نمود که همانند افغانستان غمنامه سوگوار و پرغصه داشته باشند. یقینآ همه ملل جهان طعم جنگ و ویرانی را چشیده اند اما نه بسان افغانستان و ویرانی های بیشمارش.
قتل و کشتار:
کشتن، بستن، تجاوز، تبادله نمودن، به اسارت کشیدن و فروختن انسانها در افغانستان روال عادی را طی میکند که بر میگردد به تاریخ قبل از اسلام و دوره سیاه و جهالت عربها. در این راستا کوچکترین و اندکترین توجه از جانب دولت و نیروهای امنیتی برای تآمین صلح و جلوگیری از جنایات فجیع و ضد انسانی آدم فروشان قرن وجود ندارد ( مگر آنکه برای بقای حامد کرزی، و مافیای حکومت باشد.) آدمکشان و ددمنشان تاریخ در نظام حاضر که از ریختن و نوشیدن خون بیگناهان نامردانه لذت میبرند و خود بر اریکه قدرت باقی میمانند، این نسل کشی را به طرق مختلف ادامه میدهند. در کشور همچو افغانستان که نظام حکام و حلقه جنایتکارش شب را در عیش و نوش و روز را در خواب غفلت سپری مینمایند، چگونه میتوانند که از حق و حقیقت دفاع نمایند و خواسته های مشروع و قانونی ملت را لبیک گویند. همین است که ملت افغانستان از حق آزاد بودن، حق مدنی، حق آزادی بیان، و حتی از حق زیستن بدلخواه خود محروم اند. پس چه توقع میتوان داشت از چنین حکومت چپاولگر، جبار و مستبد ….. هیچ صد ها هزار انسانهای آگاه و متفکر را از موطن شان جبرآ و قهرآ فراری نمودند تا زمینه خوبی برای حکومت داری داشته باشند، هزاران انسان ارزشمند، دانشمند، وطن دوست، با احساس و بیگناه را کشتند تا فریاد رسای شان خامش گردد و نتوانند که همه ی ملت را به قیام مردمی بسیج سازند، از جمله اینگونه قتل و کشتار های بیرحمانه زنجیره ای یکی آن (نوری) گوینده مستعد، فرزند دلیر و با رسالت میهن بود که درست یکسال قبل توسط قصابان جلاد و مزدوران رژیم با ضربات شدید کارد در محوطه مکروریان در همان بلاک که شهید (نوری) سکونت داشت و یکی از اراکین بلند رتبه دولت خون آشام کرزی که در دهلیز اول آن زندگی دارد در آن (ساحه امن؟)، جوانمرگ سید حامد (نوری) به شهادت رسانیده شد و داغ ننگ بر جبین دولت و قاتلین سفاک ( نوری شهید) مهر زده شد. پیام تسلیت دروغین و کاذب اما در ظاهر دلسوزانه از جانب حامد کرزی ریس جمهور در روز اول شهادت سید حامد (نوری) زخم دیگر بود که بر قلب فگار خانواده و دوستداران (نوری)، جامعه مطبوعات، و آزاد اندیشان افغانستان که گویا حامد کرزی (مدافع؟) و پشتیبان مردم بل خصوص ژورنالیستان است، از طریق رسانه ها به نشر رسید.
زشت تر از آن اینکه هنوز خون مطهر شیهد (نوری) بر زمین نخشکیده بود که وزیر اطلاعات و فرهنگ کابل با ذلت و سر افگندگی اعلان نمود که قتل (نوری) انگیزه جنایی دارد؟…. تا باشد مسلمان زاده های شیطان صفت نام نهاد اسلامی نظام حاکم فعلی، مافیای تبهکار دولت و ریس جمهور حامد کرزی را آبرو دهد و مکافاتی را نصیب گردد و چندی دیگر بر کرسی قدرت لم بدهد. این وزیر نابخرد، نابکار و ناسپاس که حتی تعریف از فرهنگ را نمیداند نه تنها که بخون مطهر و بیگناه شهید بیان و آزادی پا گذاشت بل تمامی خدمات سی ساله شیهد (نوری) را بی ارزش و نادیده گرفت و آنرا بیشرمانه لگد مال نمود. ولی ( ظرفیت) این وزیر تا همین حد و حدود بود و است.
چه حکومتی با تدبیر؟ و چه وزیر فعال و پرکار؟ که غیر امورات فرهنگی آگاه مسایل امنیتی نیز است و تحقیق درست آنی و فوری انجام میدهد!
هرچه بگندد نمکش میزنند وای از آن روز که بگندد نمک
شهید سید حامد (نوری) وطنپرست و مردم دوست بود و تا در زادگاه خودش خونش نریخت خودش را فدا نساخت و نخسپ آرام نگرفت. ورنه هجرت چندین سال در کشور تاجیکستان، و دو دور دعوت رسمی به اروپا و امریکا زمینه های بسیار عالی برای در خواست پناهندگی داشت و بدون شک و تردید به سهولت میتوانست که اقامت دایمی بدست بیاورد، ولی دلبستگی و علاقه سرشار به هنرش، خدمت به ملت و سرزمین اش وی را تا دم مرگ رها نکرد.
سعدیا مرد نیکو نام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نیکویی نبرند.
فشردهء از خدمات (نوری) شهید:
ایجاد یک باب مکتب در کشورغیر (تاجیکستان) برای تربیت بیشتر و سالم فرزندان میهن اش در سال 1995 م، از آغاز سال 2007 م در کابل پایتخت موسس و آموزگار نهاد آموزشی ( نارون) برای نسل جوان درعرصه مطبوعات و ژورنالیزم بود که در حدود پنجصد دانش آموز داشت، کارگردان و نویسنده قسمت از برنامه های تلویزیون آریانا (بیات) و طلوع در شهرکابل، تدریس جهت ادا نمودن درست و صحیح واژه ها و اصطلاحات برای نوکاران تلویزیونها که در برنامه هزار خوشه عقیق تلویزیون آریانا (بیات) بیان مینمود. از آغاز سال 2008 م الی پایان عمر گهر بارش سالیان چند فعالیت بیدریغ و خستگی ناپذیر در بخش معاونت اتحادیه ژورنالیستان را داشت، تحلیلگر توانا و هوشمند امور سیاسی و فرهنگی، حقوقدان با ارزش، گوینده و دیکلماتور هنجره طلایی در مدت زمان بیش از سی سال بود و خدمات بسیار دیگر درعرصه مطبوعات میتواند بر حقیقت گفتار مهر صحه بگذارد که (نوری) شهید تا چه حد عاشق و شیدای خدمت و یاری رسانیدن بیشتر برای مطبوعات افغانستان بود. اما افسوس در جامعه تفنگ سالاری افغانستان که سطح سواد و دانش به حد آخر در درجه پایین قرار دارد تحلیل، تجزیه، برداشت و قدردانی از این همه خدمات شایسته بسیار محدود اندک و نا ممکن بود و است.
صدای گیرا و ندای حق خواهانه (نوری) را در گلویش خفه کردند و نگذاشتند که گفتار حق و حقیقت اش باعث رنجش زمامداران حکومت ( جمهوری اسلامی؟ افغانستان ) گردد.
(نوری) پاکدل و پاک نهاد را که مادر مدرس و پدر دانشمند تحصیل کرده زبان و ادبیات و خانواده روشنفکر و وطن دوست پرورش داده بود چگونه میتوانست کم دانش و بی سواد ببار آید، از حقایق چشم پوشی نماید و خامش باشد با وصف آنکه میدانست و میگفت که:
آنجا که عمق فاجعه را چیغ میزدی بر ریگ رهگذار چکیده است خون ما هنگام مادران سیه پوش شهرعشق در کوچه سوگوار چکیده است خون ما
و سرانجام در پنجم سپتمبر سال 2010 میلادی شب بیست وهفتم ماه پر فضیلت رمضان کریم ماه که ضیافت الهی و بازگشت به ضمیر پاک انسانیت است ساعت هشت و سی دقیقه شام چند تن از نامردان، دیو های جنگلی، سیه دلان ددمنش، حیوان صفتان در سیمای آدمیت، قسی القلب، بیرحم، جلاد، کور دل، شب پرست، فضول، بی فرهنگ، خون آشام، و بز دل که از سیاهی شب استفاده نموده با دستان پلید و گنهگار شان توسط ضربات شدید کارد خون (نوری) بیگناه را بر زمین ریختن و لکه های سیاه ننگین را تا دم قیامت بر جبین شان مهر زدند.
خون ناحق دست از دامان قاتل برنداشت دیده باشی لکه های دامن قصاب را
و این بود مصیبت وارده و اندوه بی پایان ما از این واقعه دردناک که قابل وصف نیست. درگذشت و شهادت سید حامد نوری چنان سنگین و جانسوز است که به دشواری به باور می نشیند، ولی در برابر تقدیر حضرت پروردگار چارهای جز تسلیم و رضا نیست. این ماتم جانگداز را یکبار دیگر برای اعضای خانواده مرحوم، عموم آزاد اندیشان و آزادمنشان تسلیت رسانیده صبر جزیل برایشان خواهانم و آرزو دارم بجای آن شاخه ی شکسته خداوند را بیشهء سبز قرار بدهند و از خداوند منان برای آن عزیز سفر کرده و از دست رفته علو درجات طلب می کنم.
نبودش را باور نداریم، یاد سبز و روشن اش باقیست
خدایش بیامرزد، خلد برین جایگاهش
در فرجام برای عاملین طرح دسیسه و قتل شهید ( نوری) بايد گفت که شما منفوران و یاوه سرایان سفاک خناس قرن که از خون ملت تغزیه میشوید اگر گلهای باغچه را لگد کوب کرديد به ياد داشته باشيد که تبار گل هرگز نخواهد مرد، و آنکشور به همت عاشقانه ارادتمندان پاکدلش با شکوه تر از گذشته قامت خواهد آفراشت.
چکیدۀ از : سید احمد ضیا نوری
اهدا بروح گرانمایه گوهر خفته، برادر بزرگم ( نوری شهید ) که توسط قصابان جلاد تاریخ مظلومانه به شهادت رسید.
گریه خواهم کرد
از آن شب تا دم محشر برایت، گریه خواهم کرد
برایت ای شهید، اشکهای دم بدم را جاری خواهم کرد.
چه طغیان حمله ی آدمخوار و خناسان به جانت رفت
زترس وحشت جلاد خون آشام، برایت گریه خواهم کرد.
برای قطره قطره خون پاک و بی گناه جسم رنجورت
برای ضربت هر چاقوی دست ستمکار، گریه خواهم کرد.
برای آنشب تاریک و تنها، فریاد جانسوزت که میگفتی!
چه کردم؟ آخر گناه من؟ من برایت، گریه خواهم کرد.
برای سالیان سال، هر شب و شبهای دگر بسیار اما
برای هر شب بیست و هفت رمضان، گریه خواهم کرد.
برای آن شب خونین، تماشا گران بیرحم و بی احساس
زدست قلبهای سنگ همسایه هایت، گریه خواهم کرد.
تو آموزگار سرشار از همه خوبی و عشق و صدق بودی
برای دانش آموزان با درک ات، همیشه گریه خواهم کرد.
نه تنها علم نابود میکنند آتش زنند در خرمن فرهنگ
برای یادبود ( نارون ) نازت، پی هم گریه خواهم کرد.
تو تنها گوهر پاکی نبودی، علم را نیز عشق پنداشتی
برای عشق والایت ( شیهدم ) من برایت گریه خواهم کرد.
چنین بود چهل و هشت سال عمر پر بار و فداکارت
برای چهل و هشت سال دگر هم، گریه خواهم کرد.
اگر؟ عمرم مجالی داد تا دل صبر سازم از غم و دردت
ولی فردای رستاخیز به نزد حضرت حق شکوه خواهم کرد.
به فردای قیامت چون ببینم قامت ناز و رسایت باز
به آغوش گیرمت، اشک ریزم و فریاد خواهم کرد.
___
نارون: اسم نهاد آموزشی شهید نوری در شهر کابل بود.