تاریخ معاصر(افغانستان)

هزاره ها وارثین اصلی امپراطوری ایلخانی می باشند

hulagu-ve-dokuz-hatun
نگارنده: عثمان بیگ روملو

 

 هزاره ها وارثین اصلی امپراطوری ایلخانی می باشند ولی متاسفانه هرگز این موضوع حیاتی در تاریخ هزاره ها مورد توجه قرار نگرفته است. البته درست نیست که همیشه انگشت اتهام را به دیگران دراز کنیم ولی این موضوع در خور توجه است که به صورت مرموزانه و خائنانه تاریخ نویسان مزدور و درباری و روشنفکر نماهای بی مایه و جعلکار در افغانستان به این حقیقت محض نپرداخته اند. روی انتقاد من متوجه آنها نیست چون آنها هرگز برنمی تابند که اقرار کنند هزاره وارث امپراطوری با عظمت ایلخانیان است بلکه باید از روشنفکران و تاریخ دانان  پر مدعای هزاره گله کرد که چرا به این مهم توجه نکرده اند و نهایت دانش و فهم آنها در تاریخ تنها به یادآوری نام چند طائفه هزاره محدود می ماند و بس.

لذا لازم است تا نسل جوان برای مطالعه تاریخ پر بار تورکان هزاره روش کلاسیک و انفعالی تاریخنویسی را در جامعه کنار گذاشته و با فهم و درک ژرف از جامعه بتوانند از متون تاریخ حقیقت و روشنی را گرفته و به نسل جوان کنونی و نسل های آینده روحیه دهند و بفهمانند  تورکان هزاره تاریخ پر بار و پر عزت داشتند و همچنان وارث اصلی امپراطوری ایلخانان قطعاً تورکان هزاره اند.

اهل خبره و روشنفکران باید به این مطلب حیاتی در تاریخ تورکان هزاره پرداخته و با ایجاد نهاد های تحقیقاتی در عرصه تاریخ به صورت موشکافانه به نقش امپراطوری ایلخانان در تاریخ تورکان هزاره بپردازند.

حالا به صورت خلص در مورد این امپراطوری با عظمت ایلخانی که اساس و بنیاد اجتماعی  تورکان هزاره را در گذشته، حال و آینده از لحاظ مذهبی، فرهنگی و زبانی ایجاد نموده است می پردازیم.

پس از مرگ چنگیزخان  سرزمین هایی که به تصرّف وی درآمده بود بین بستگانش تقسیم شد. پهنۀ ‌ایران و خراسان ‌به هُلاکوخان رسید و او سلسله پادشاهی ایلخانان مغول را تشکیل داد که سالها ادامه داشت.

هُلاکوخان در آغاز درصدد برانداختن اسماعیلیان برآمد که بیشترین مزاحمت را برای وی فراهم آورده بودند. به این منظور امیران را فراخواند و ایشان نیز همکاری با او را پذیرفتند. در بهار همان سال هُلاکو از جیحون گذشت و در ناحیه سمرقند با امیرارغون فرمانروای‌ خراسان روبه رو شد. امیر ارغون عطاملک جُوینی دبیر خود را به خدمت هُلاکو سپرد.

در توس، ناصرالدین محتشم، رئیس اسماعیلیان قُهستان، که مردی فاضل و دانش‌پرور، بود با هدایا نزد هُلاکو آمد و اظهار اطاعت کرد. هُلاکو او را گرامی داشت و حکومت شهر تون (فردوس) را به او سپرد. سپس یکی از سرداران خود را مأمور از بین بردن قلعه های اسماعیلیان در نواحی مختلف قُهستان کرد.

پس ‌از تسلیم رکن الدین خورشاه، آخرین رئیس اسماعیلیه، هُلاکو فرمان داد قلعه‌های اسماعیلیان در جبال را  که تعدادشان به صد می رسید  ویران کنند. دراین واقعه عطاملک جُوینی از خان مغول اجازه گرفت کتاب های نفیس کتاب‌خانه بزرگ قلعه اَلَموت را جدا کند.

پس از برافتادن اسماعیلیه، هُلاکوخان رهسپار بغداد شد. سپاهیان او  سی و هفتمین خلیفه عباسی که مردی ضعیف و بی اراده بود واطرفیانی فاسد و ناشایست داشت به یک حمله از هم متلاشی شدند و بغداد به تصرّف  درآمد. به دستور هُلاکو خلیفه و پسران او ‌را کُشتند. کشتن خلیفه فاسد عباسی و برانداختن خلافت او بیش از همه بر اثر توصیه‌های خواجه نصیرالدین طوسی وزیر هُلاکوخان و مؤیدالدین محمدبن عَلقَمی وزیر خلیفه بغداد صورت گرفت که هردو از شیعیان بودند و از خلافت بنی عبّاس نفرت داشتند.

جدایی کامل دولت ایلخانان از خان های مغول در زمان غازان خان در اواخر قرن هفتم هجری/سیزدهم میلادی، صورت گرفت. جانشینان هُلاکوخان به سرعت  آداب، زبان و دین منطقه را گرفتند و درصدد جبران خرابی ها و ویرانی ها برآمدند.البتّه دراین کار وزیران و مشاوران خبره نیز سهم مهمّی داشتند زیرا ایلخانان دانشمندان و بزرگان را مورد عنایت خاص قرار می دادند. نوشته اند که هُلاکوخان همیشه با دانشمندان و فضلا  در تمام امور امپراطوری مشوره می کرد.. وزیران ایلخانی  همگی مردمی آگاه و کاردان بودند تا آن‌جا که به تدریج ایلخانان نه تنها مسلمان و شیعه شدند که در نشر دین مبین اسلام و گسترش فرهنگ سرآمد روزگار گشتند و با بزرگ داشت شاعران و نویسندگان و عارفان زمانه برای خود محبوبیتی به دست آوردند و مذهب اثنا عشری را در خراسان و ایران نهادینه کردند. با وجودی که صفویان و تورکان قزلباش را عامل نهادینه شدن تشیع در خراسان و ایران می دانند ولی باید این را پذیرفت که شاه اسماعیل صفوی و قزلباشان اش فقط ادامه دهندگان راه ایلخانان بوده اند و حقاً که از آبشخور و بسترهایی که ایلخانان در جامعه از خود به ارث گذاشته بودند نهایت استفاده را نمودند. در عین حال نمی توان از نفوذ فرهنگی که ایلخانان در عرصه جامعه و تاریخ غنی تورک به جا گذاشتند و دیگر خاندان ها و سلسله های تورکی بعداً آنرا به ارث بردند چشم پوشی نمود.اتحاد تورکان هزاره و تورکان قزلباش در پهنه تاریخ را نیز باید بر مبنای اساسات جهان بینی ایلخانی جستجو کرد.

شخصیت های بزرگ و برجسته ای در عالم اندیشه و ادب دراین روزگار پدیدار شدند و مردم ستم دیده را تسلّی بخشیدند. مولانا جلال الدین محمّد و سعدی شیرازی، دو ستاره درخشان ادب فارسی با اندیشه های والا و سروده های جاودانی خود بر دردهای بی پایان مردم آن روزگار مرهم نهادند. دانشمندان و بزرگانی نیزچون قطب الدین محمود شیرازی و خواجه نصیرالدین طوسی در فلسفه و نجوم و اخلاق و جامعه شناسی آثاری ارزنده پدید آوردند. ایلخانان مغول پس از چندی چنان درجامعه خراسان حل شدند که  ارزش‌های قومی و آرمان‌های جامعه را از آن خود کردند که دیگر  عنصری کاملاً محلی بودند.

 غازان خان

 غازان خان نخستین ایلخان مغول است که رسماً مسلمان شد و در ترویج مذهب شیعه کوشید. نام خود را به محمود برگرداند و سرداران سپاه را وا داشت که اسلام آورند. به این ترتیب، هنگامی ‌که به سال ۶۹۴ ه/۱۲۹۴م در تبریز به تخت نشست مسلمانی مؤمن بود که به ویرانی همه کلیساها و معبدهای یهودی و بودایی و زَرتُشتی فرمان داد تا به جای آن ها مسجد ساخته شود. دوران سلطنت غازان بسیار کوتاه بود امّا او که سرداری دلیر و مردی دانشمند و با ذوق بود دراین مدت کوتاه در صدد بود شالوده جدیدی برای کشورداری بنا نهد.

غازان خان سرداری دو جنگ بزرگ را به عهده گرفت و تا شام، روم  و مصر پیش روی کرد. مرگ او را در سال ۷۰۳ ه/۱۳۰۳م درحالی که تنها سی و سه سال داشت  دانسته اند. غازان خان  زبان مغولی، فارسی و ترکی  نیکو میدانست و به علوم طبیعی و طبی و کیمیاگری بسیار علاقه مند بود. نوشته اند که خود آزمایشگاه بزرگی داشت و درباره آثار مواد مختلف مطالعه می‌کرد. رواج  میناکاری را که نوعی  کار هنری بر روی فلز است نتیجه آزمایش های او دانسته اند. وی هنگام شکار علف های گوناگون را، به قصد یافتن گیاهان دارویی که آن ها را نیک می شناخت جمع می کرد.

غازان خان بر پایه بررسی قوانین اقوام مختلف یاسا یا قوانین چنگیزی را اصلاح و تکمیل کرد و متناسب با اوضاع زمان خود قوانینی تازه برآن افزود و مجموعه ای فراهم آورد که به یاسای غازانی شهرت یافت. دراین قوانین جدید جدول دقیق اوزان و ارزش کالا و سکّه های رایج، جلوگیری از رباخواری، تشکیلات منظّم راه داری، نگهبانی از جاده ها، مالیات های منصفانه که به آبادانی سرزمین ها کمک کند و بسیاری قوانین دقیق و سنجیده دیگر پیش‌بینی شده بود.

غازان خان به ساختن شهرها و بناهای با شکوه نیز عشق می ورزید. وی سال ها پیش از وفات ناگهانی خود دستور داد میان تبریز و زنجان شهری به نام سلطانیه ساخته شود. گنبد عظیم و جالب توجه این شهر که برای آرامگاه او ساخته شد از شاهکار های معماری است و هنوز باقی است و گور او را در خود دارد. شَنب غازان نام دیگری بود که به این ناحیه داده بودند.

غازان خان در میان مردم محبوبیت زیادی داشت. نه تنها از آن جهت که مسلمان شد و به دین مردم گروید  بلکه از آن رو که مردی عادل، دانا و نیکوکار بود. غازان خان کوشید تا، با برقراری پایه های درست کشورداری، خرابی ها را جبران کند و مردم ستم دیده  را به بهروزی رساند.

او سلطانی نابغه بود و از بیکاری نفرت داشت و تمام رعایا را به داشتن کار مفید ترغیب می کرد و خود نیز در آبادانی نهرها و جاده ها سهم می گرفت. نهر غازانی در جنوب عراق که به خاطر آبیاری و زاراعت در عهد او ساخته شد.

امپراطوری ایلخانی را می توان یکی از ثروتمند ترین امپراطوری های تمدن انسانی که با سعی و تلاش در مدت کوتاه حاصل شد دانست که تمام آن حاصل زحمت کشی و نظم پذیری بانیان آن می باشد. تورکان هزاره نیز باید از اختلافات درونی و بی احترامی به ارزش های یکدیگر خودداری نموده و این بزرگان تاریخ را الگوی خود قرار داده و به جای بحث و جدل بی حاصل که انرژی های مادی و معنوی یک خلق را به هدر می دهد یکدیگر را چه از قشر مذهبی و غیر مذهبی در آغوش گرفته و به سوی آینده روشن که در خور این جامعه است برسانند و اتحاد با سایر تورکتباران را با حفظ احترام به همه اقوام در سر لوحه جهان بینی خود قرار دهند تا داستان گرگ و میش دیگر تکرار نشود.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا