دین شناسی

دینداری در جهان معاصر (۲)

blackwhilte

در ادامه گفته های فشرده خود بدان جا رسیدیم که مسلمان سیالت عقلانی وقدرت تیوریک خود را کم و بیش از دست داده اند. و بیشتر مصرف کننده اند تا تولید کننده.

امروز اگر غرب دارای تمدن عظیم علمی و فنی بلندی است از آن جهت است  که در عقب آن قدرت تیوریک فکری عظیمی  را با خود دارد. آنها مصرف کننده گان محض نیستند. امرزو آنها به مراتب جلوتر از مسلمانان در تولیدات فکری و علمی خویش اند. امروز غرب از سلطه تمدنی و فرهنگی عظمیی نسبت به   سایر بخش های جهان برخورداراست. با و جود اینکه در متون دینی ما مسلمانان تفکر و تعقل جایگاه رفعی دارد و آیات متعددی در قرآن مجید و احادیث بسیاری از  پیامبر گرامی اسلام داریم که مسلمانان  را ترغیب  به تفکر در طبیعت ,تاریخ و انسان مینماید , اما مسلمانان عقب مانده ترین مردم جهان اند و هنوز هم اکثریت شان جسما در قرن بیست زندگی میکنند اما از نظر فکری مربوط به دوران ماقبل مدرن اند.

همانگونه که قبلا هم اشاره شد بعد از وفات پیامبر اکرم (ص) دین تاریخی شد مسلمان دچار اختلاف فکری شدند و بیشترین این اختلافات ناشی از فهم گونانون از آیات قرآن مجید بود.

ظهور فرقه های مانند معتزله و اعشاعره که اولی بیشر به اختیار انسان تاکید میکرد و دومی بیشتر به مجبور بودن انسان ناشی از برداشت های بود که از قرآن به میان آمد. و حتی گفته شده یکی از دلایلی ظهور علم کلام همین  مفهوم کلام الهی و یا سخن گفتن خداوند با انسان ها و ملایک بوده است که خداوند به کدام زبان با ملایک و انسان ها سخن گفته است؟

اینکه چرا مسلمانان بعد ازهفتم و هشتم از تولیدات فکری چه درعرصه کلام, فقه و فلسفه عقیم  شدند داستان بسیار غم انگیزی دارد.

ما در جهان اسلام سه جریان فکری بارزی را شاهد بوده ایم  که عبارت اند فقیهان ,فلاسفه  وعرفا.

این سه جریان فکری در برداشت شان از وحی و متون دینی اختلافات بسیار زیادی داشته اند که حتی گاهی این اختلافات به تضاد انجامیده است.

دنیداری شریعتی و مناسکی که اکثریت مسلمانان مربوط به همین نوع دینداری اند بیشتر جرم گرا و نقل گرا بوده و تاکید زیاد بر ظواهر دین داشته تا روح و گوهر دین.

در نگاه یک فقهی دینداری بیشتر در رعایت از احکام شریعت و فقه است .و این احکام را در طول تاریخ غیر قابل تغیر میدانند و دیدگاه شان بیشتر حد اکثری از دین است  تسامح و تساحل را نمی پذیرد بیشتر هویت گرا اند تا حقیقت گرا و بیشتر دین را فراتاریخی میداند تا تاریخی و دید اسطوره ای در دین داری فقهی  بسیار ملموس است .

دید گاه انحصاری بیشتر در این نوع دینداری موج میزند به همین لحاظ   سر سازش با پلورالیزم دینی ندارد.

در دینداری فقیهان تعادل میان هویت و حقیقت دیده نمی شود . هویت بیشتر بر حقیقت میچربد. این جاست که به نظر بنده مهم ترین مشکل به میان می آید . زمانیکه دین تماما هویتی شد سر از بنیاد گرای و خشونت  و نزاع  در خواهد آورد و به فرقه ها و گروه های مذهبی تندرو تقسیم خواهد شد   مانند رژیم صیهونستی اسراییل.

وقتی دین نقش هویت سازی به خود گرفت و در لاک هویتی خود فرورفت  بیشتر نزاع ساز و خشونت طلب می شود.

امروز اکثریت نزاع های مذهبی ناشی از همین دین داری هویتی است . دینداری ایکه بر مبنای حقیقت بنا یافته باشد هیج گاهی سر نزاع و خشونت را در خود ندارد برای اینکه حقایق هیج گاهی سر ستیز ندارند بلکه ساکنان یک کهکشان اند. و می توانند باهم کنار آیند.

هدف از گفته های بالا باید تا حدودی روشن شده باشد که ما مسلمانان  وبه ویژه ما که در افغانستان زندگی میکنم تکیه بیشتر ما بر ظواهر دین بوده تا بر گوهر و باطن دین.

دین داری فقهی (شریعتی) بیشتر به صفات جرمی, تقلیدی , آدابی متصف است. این نوع دین داری که دین ورزی اکثریت مسلمانان است عمدتا آدابی و مناسکی است و ملاک اصلی آن حجم زیاد عبادت های بدنی مانند نماز ,روزه حج رفتن است. در حالیکه دین دارای فلاسفه دینداری معرفتی است و اساس آن برفهمیدن استوار است. برای مثال در دین داری جزمی و فقهی دین داردان نماز میخوانند در دین دارای فلاسفه و یا بهتر بگویم معرفت اندیشان دینداران میخواهند بدانند چرا نماز میخوانیم و هدف از نماز چیست ودر دینداری عرفا که بیشتر به آن دین داری قلبی و یا تجربت اندیش نیز میگویند دینداران میخواهند نماز را کشف کنند و جذب نماز شوندو آنرا در آغوش کشند.

عمد ه ترین معضله ای که در دینداری فقهی و جرمی ما  وجود دارد مسدود بودن باب نقد است. در این نوع دینداری سنت نقد هیج جایگاهی ندارد و فتح باب نقد به معنی فتح باب بدعت خوانده میشود. در حالیکه در دینداری معرفت اندیش نقد آموزه های دینی نه بدیع است و نه بدعت بلکه از مولفه های اساسی دین داری است. فهم یک اندیشه بدون نقادی بدست نمی آید.

دین داری درجهان معاصر بیشتر فهمی است تا جرمی و بیشر اهل تحقیق است تا تقلید.

اگر انتقاد ما بیشتر روی فقیهان است ناشی از دید متحجرانه و مطلقا نقل گرا ی آنان است که به عقل و خرد انسانی که ودیعه بسیار گرانبهای خداوند متعال برای انسان است وقعی نمی دهند . آنها بیشتر نقل گرا اند تا عقل گرا. در حالیکه عقل نقاد آدمی وسیله ای است برای شناخت خدای متعال.

در کشور ما و حتی در بسیاری از کشور های اسلامی دیدگاه نقادانه به آموزه های دینی نوعی بدعت شمرده میشود و فرد نقاد به عنوان مرتد به مرگ محکوم میشود.

اگر دوستان با من موافق باشند باید بدانیم که گسست معرفتی بزرگی میان جهان دیروز و جهان مدرن امروز به وقوع پیوسته است. اول اینکه عقل نقاد و مستقل از وحی  در برابر عقل تاویل گر و تابع وحی متولد شده است .دو م اینکه شکاکیت در مقابل مطلق گرایی ایستاده است و سوم اینکه در جهان مدرن حقوق مقدم بر تکالیف است.

عقل نقاد بیشتر به رویکرد تاریخی دین توجه داشته  و با دید کاملا تاریخی به امر مقدس مینگرد.

درنگاه تاریخی به دین میتوان ذاتیات دین را از عرضیات آن بخوبی جدا کرد. و انتظار بشر را از دین و دینداری روشن ساخت.

نگاه تاریخی به دین به ما می آموزد که لحن آیات قرآن در مقابل غیر مسلمانان که بیشتر شان مسیحیان و مشرکین بوده اند از نوع موضع گیری و عکس العمل بوده است. اگر ساکنان غیر مسلمان عربستان قرن هفتم کسان دیگری و گروه های دیگری میبودند و برخورد شان با مسلمان از سر خصومت و عناد نمیبود شاید ما شاهد حوادث دیگری میبودیم.

دکتر سروش در قسمتی مقاله شان که تحت عنوان مسح در اسلام است چنین مینویسند: در قرآن سخنانی به مسیحیان نسبت داده شده است که مربوط به همه‌ی مسیحیان نیست. گروههای کوچکی از مسیحیان که در آن روزگار در جزیره‌العرب و حجاز زندگی می‌کردند، اعتقاداتی بسیار خاص و استثنایی و مخصوص به خودشان داشته‌اند.

دینداری در جهان معاصر طالب تسامح و تساهل است . امروز دیگر انحصارگرای مطلق جای پا نداشته و انحصار گرایی بیشر موجب بدبینی ها نزاع های مذهبی میشود . ما نباید تمام تمدن غرب ودست آورد های علمی و فنی آنها را نادیده بگریم ما باید راهی را که آنها طی نموده اند و به مدارج عالی ترقی و رفا رسیده اند دنبال کنیم . این بدان معنی نیست که با چشم بسته دنباله رو غربی ها باشیم و فقط کاپی محض نمایم . اگر کسی چنین برداشتی از گفته های ماداشته باشد دچار اشتباه شده است. ما باید جنبه های مثبت تمدن غرب را بپزیرم و جنبه های منفی را طرد نمایم  ما باید بدانیم که در یک جامعه دینی را سعادت و شقاوت از مسیر دین عبور میکند.

بنده با پاره ای از روحانیون کشور خود که بحث نموده ام آنها غیر مسلمان را کافر, جهنمی و پشت بر حقیقت میدانند. و فکر میکنند که هر که مسلمان نیست کافر و پشت برحقیقت است.

به نظر بنده این نوع دید و برداشت یک خطای فاحش و برداشت خیلی نادرستی است.

دینداری در جهان معاصر برای ما میفهماند که همه ادیا ن آسمانی برای رهنمای بشر آمده اند .

و هدف شان معنا بخشی به زندگی انسان ها بوده وثانیا به انسان ها می آموزند که ای آدمیان شما خدا نیستید بلکه بنده خدا اید.

و هدف اساسی ادیان انسان سازی است . برای اینکه انسان موجودی است که میتواند ازجاده انسانیت خود منحرف شود و به پایین سقوط نماید و مبدل به حیوان درنده خوه  و خیلی پست شود و صفات حیوانی به خود بگرید و یاهم از جاده انسانیت قدم به با لا نهد و دعوای خدایی و الوهیت نماید. قسمی که  در تاریخ شاهد  انسان های بوده ایم که  دعوای خدای کرده اند .

دین داری در جهان معاصر مستلزم آن است که ماباید از لاک انحصار گرایی مطلق خود را رهایی بخشیم و دیگران را هم سوار بر مرکب حقیقت بدانیم و چنین فکر نکینم که تنها ما مسلمانان راه حق و حقیقت را یافته ایم  ودیگران همه بر باطل تکیه زده اند و بهره ای از حقیقت ندارند.

به قول مولانای بزرگ ادیان نردبانهای بزرگی اند که منتهی به حقیقت  واحد میشوند:

صد کتاب ار هست جز یک باب نیست     صد جهت را قصد جز مهراب نیست

این طریق را مخلصش یک خانه است      این هزاران سنبل از یک دانه   است

و در جای شاعر دیگری میگوید :

این همه جنگ و جدل حاصل کوته نظریست         گرنظر پاک کنی کعبه و بت خانه یکیست.

برداشت افراطی پاره ای ازمسلمانان که  گمان میکنند حقیقت نزد ماست و ما حق را از باطل به خوبی تفریق کرده ایم (بدون اینکه کوششی کرده باشند ) امریست نابجا و خطایست نا بخشودنی.

جهانی ما زندگی میکنم جهانیست مملو از ناخالصی ها و جهانیست از  حق و باطل .

گفتار این بخش را با گفته پرمغزی از حضرت علی (ک) به پایان می رسانم که فرموده اند: اگر مرز روشن و آشکاری میان حق و باطل موجود میبود, انسان ها در پذیرفتن حق و رد باطل دچار اشتباه و تردید نمی شدند.

ادامه دارد….

 

____

بخش اول: دینداری در جهان معاصر


نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا